🔺️#روایت_نگار
💢نسبت ما با جمهوری اسلامی چیست ؟!
✍یادداشت دکتر علیرضا زادبر ، پژوهشگر تاریخ معاصر را در تصویر بالا بخوانید.
•|@Quet_kums|•
💢نسبت ما با جمهوری اسلامی چیست ؟!
✍یادداشت دکتر علیرضا زادبر ، پژوهشگر تاریخ معاصر را در تصویر بالا بخوانید.
•|@Quet_kums|•
💠🌱 آغاز هر روز با #قرآن کریم
🔅 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
💠 #صفحه ۳۹۷
💠 #سوره عنکبوت
•|@Quet_kums|•
🔅 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
💠 #صفحه ۳۹۷
💠 #سوره عنکبوت
•|@Quet_kums|•
✍اسلام و نیاز های زمان
👤اسلام، هم با جمود مخالف است و هم با جهالت. خطری که متوجه اسلام است، هم از ناحیه این دسته است و هم از ناحیه آن دسته. جمودها و خشک مغزیها و علاقه نشان دادن به هر شعار قدیمی- و حال آنکه ربطی به دین مقدس اسلام ندارد- بهانه به دست مردم جاهل میدهد که اسلام را مخالف تجدد به معنی واقعی بشمارند. و از طرف دیگر، تقلیدها و مدپرستیها و غرب زدگیها و اعتقاد به اینکه سعادت مردم مشرق زمین در این است که جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی بشوند، تمام عادات و آداب و سنن آنها را بپذیرند، قوانین مدنی و اجتماعی خود را کورکورانه با قوانین آنها تطبیق دهند، بهانهای به دست جآمدها داده که به هر وضع جدیدی با چشم بدبینی بنگرند و آن را خطری برای دین و استقلال و شخصیت اجتماعی ملتشان به شمار آورند.
در این میان آن که باید غرامت اشتباه هر دو دسته را بپردازد اسلام است.
جمود جآمدها به جاهلها میدان تاخت وتاز میدهد و جهالت جاهلها جآمدها را در عقاید خشکشان متصلبتر میکند.
عجبا! این جاهلان متمدن نما گمان میکنند زمان «معصوم» است. مگر تغییرات زمان جز به دست بشر به دست کس دیگر ساخته میشود؟ از کی و از چه تاریخی بشر عصمت از خطا پیدا کرده است، تا تغییرات زمان از خطا و اشتباه معصوم بماند؟.
بشر همان طوری که تحت تأثیر تمایلات علمی، اخلاقی، ذوقی، مذهبی قرار دارد و هر زمان ابتکار تازهای در طریق صلاح بشریت میکند، تحت تأثیر تمایلات خودپرستی، جاه طلبی، هوسرانی، پولدوستی، استثمارگری هم هست. بشر همان طوری که موفق به کشفهای تازه و پیدا کردن راههای بهتر و وسایل بهتر میشود، احیاناً دچار خطا و اشتباه هم میشود. اما جاهل خودباخته این حرفها را نمیفهمد؛ تکیه کلامش این است که دنیا امروز چنین است، دنیا امروز چنان است.
📚منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص98
•|@Quet_kums|•
👤اسلام، هم با جمود مخالف است و هم با جهالت. خطری که متوجه اسلام است، هم از ناحیه این دسته است و هم از ناحیه آن دسته. جمودها و خشک مغزیها و علاقه نشان دادن به هر شعار قدیمی- و حال آنکه ربطی به دین مقدس اسلام ندارد- بهانه به دست مردم جاهل میدهد که اسلام را مخالف تجدد به معنی واقعی بشمارند. و از طرف دیگر، تقلیدها و مدپرستیها و غرب زدگیها و اعتقاد به اینکه سعادت مردم مشرق زمین در این است که جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی بشوند، تمام عادات و آداب و سنن آنها را بپذیرند، قوانین مدنی و اجتماعی خود را کورکورانه با قوانین آنها تطبیق دهند، بهانهای به دست جآمدها داده که به هر وضع جدیدی با چشم بدبینی بنگرند و آن را خطری برای دین و استقلال و شخصیت اجتماعی ملتشان به شمار آورند.
در این میان آن که باید غرامت اشتباه هر دو دسته را بپردازد اسلام است.
جمود جآمدها به جاهلها میدان تاخت وتاز میدهد و جهالت جاهلها جآمدها را در عقاید خشکشان متصلبتر میکند.
عجبا! این جاهلان متمدن نما گمان میکنند زمان «معصوم» است. مگر تغییرات زمان جز به دست بشر به دست کس دیگر ساخته میشود؟ از کی و از چه تاریخی بشر عصمت از خطا پیدا کرده است، تا تغییرات زمان از خطا و اشتباه معصوم بماند؟.
بشر همان طوری که تحت تأثیر تمایلات علمی، اخلاقی، ذوقی، مذهبی قرار دارد و هر زمان ابتکار تازهای در طریق صلاح بشریت میکند، تحت تأثیر تمایلات خودپرستی، جاه طلبی، هوسرانی، پولدوستی، استثمارگری هم هست. بشر همان طوری که موفق به کشفهای تازه و پیدا کردن راههای بهتر و وسایل بهتر میشود، احیاناً دچار خطا و اشتباه هم میشود. اما جاهل خودباخته این حرفها را نمیفهمد؛ تکیه کلامش این است که دنیا امروز چنین است، دنیا امروز چنان است.
📚منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص98
•|@Quet_kums|•
حقوق زن
✍میگویند اسلام برای مردان امتیاز حقوقی و ترجیح حقوقی قائل شده است و اگر امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمیکرد.
اگر بخواهیم به استدلال این آقایان شکل منطقی ارسطویی بدهیم به این صورت در میآید: اگر اسلام زن را انسان تمام عیار میدانست حقوق مشابه و مساوی با مرد برای او وضع میکرد، لکن حقوق مشابه و مساوی برای او قائل نیست، پس زن را یک انسان واقعی نمیشمارد.
تساوی یا تشابه؟
اصلی که در این استدلال به کار رفته این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، یکسانی و تشابه آنها در حقوق است. مطلبی هم که از نظر فلسفی باید انگشت روی آن گذاشت این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی چیست؟ آیا لازمهاش این است که حقوقی مساوی یکدیگر داشته باشند به طوری که ترجیح و امتیاز حقوقی در کار نباشد؟ یا لازمهاش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی و برابری، متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و هیچ گونه تقسیم کار و تقسیم وظیفهای در کار نباشد؟ شک نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی و برابری آنها از لحاظ انسانیت، برابری آنها در حقوق انسانی است اما تشابه آنها در حقوق چطور؟.
اگر بنا بشود تقلید و تبعیت کورکورانه از فلسفه غرب را کنار بگذاریم و در افکار و آراء فلسفی که از ناحیه آنها میرسد به خود اجازه فکر و اندیشه بدهیم، اول باید ببینیم آیا لازمه تساوی حقوق تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است؛ تساوی برابری است و تشابه یکنواختی. ممکن است پدری ثروت خود را به طور متساوی میان فرزندان خود تقسیم کند اما به طور متشابه تقسیم نکند. مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد: هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات اجاری، ولی نظر به اینکه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی کرده است، در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی که میخواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند، با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان میدهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را میدهد که قبلاً در آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است.
📚منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۱۴ و ۱۱۵
•|@Quet_kums|•
✍میگویند اسلام برای مردان امتیاز حقوقی و ترجیح حقوقی قائل شده است و اگر امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمیکرد.
اگر بخواهیم به استدلال این آقایان شکل منطقی ارسطویی بدهیم به این صورت در میآید: اگر اسلام زن را انسان تمام عیار میدانست حقوق مشابه و مساوی با مرد برای او وضع میکرد، لکن حقوق مشابه و مساوی برای او قائل نیست، پس زن را یک انسان واقعی نمیشمارد.
تساوی یا تشابه؟
اصلی که در این استدلال به کار رفته این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، یکسانی و تشابه آنها در حقوق است. مطلبی هم که از نظر فلسفی باید انگشت روی آن گذاشت این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی چیست؟ آیا لازمهاش این است که حقوقی مساوی یکدیگر داشته باشند به طوری که ترجیح و امتیاز حقوقی در کار نباشد؟ یا لازمهاش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی و برابری، متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و هیچ گونه تقسیم کار و تقسیم وظیفهای در کار نباشد؟ شک نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی و برابری آنها از لحاظ انسانیت، برابری آنها در حقوق انسانی است اما تشابه آنها در حقوق چطور؟.
اگر بنا بشود تقلید و تبعیت کورکورانه از فلسفه غرب را کنار بگذاریم و در افکار و آراء فلسفی که از ناحیه آنها میرسد به خود اجازه فکر و اندیشه بدهیم، اول باید ببینیم آیا لازمه تساوی حقوق تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است؛ تساوی برابری است و تشابه یکنواختی. ممکن است پدری ثروت خود را به طور متساوی میان فرزندان خود تقسیم کند اما به طور متشابه تقسیم نکند. مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد: هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات اجاری، ولی نظر به اینکه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی کرده است، در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی که میخواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند، با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان میدهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را میدهد که قبلاً در آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است.
📚منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۱۴ و ۱۱۵
•|@Quet_kums|•
حقوق زن ، بخش دوم
✍کمیت غیر از کیفیت است، برابری غیر از یکنواختی است. آنچه مسلّم است این است که اسلام حقوق یکجور و یکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است، ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام اصل مساوات انسانها را در باره زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.
کلمه «تساوی» و «مساوات» چون مفهوم برابری و عدم امتیاز در آنها گنجانیده شده است جنبه «تقدس» پیدا کردهاند، جاذبه دارند، احترام شنونده را جلب میکنند، خصوصاً اگر با کلمه «حقوق» توأم گردند.
تساوی حقوق! چه ترکیب قشنگ و مقدسی! چه کسی است که وجدانی و فطرت پاکی داشته باشد و در مقابل این دو کلمه خاضع نشود؟!
از جمله مسائلی که در قرآن کریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است. قرآن در این زمینه سکوت نکرده و به یاوه گویان مجال نداده است که از پیش خود برای مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبنای این مقررات را نظر تحقیرآمیز اسلام نسبت به زن معرفی کنند. اسلام، پیشاپیش نظر خود را در باره زن بیان کرده است.
اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن در باره خلقت زن و مرد چیست، لازم است به مسئله سرشت زن و مرد- که در سایر کتب مذهبی نیز مطرح است- توجه کنیم. قرآن نیز در این موضوع سکوت نکرده است. باید ببینیم قرآن زن و مرد را یک سرشتی میداند یا دوسرشتی؛ یعنی آیا زن و مرد دارای یک طینت و سرشت میباشند و یا دارای دو طینت و سرشت؟ قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی میفرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریدهایم. قرآن در باره آدم اوّل میگوید: «همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم» (سوره نساء آیه 1). در باره همه آدمیان میگوید: «خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید» (سوره نساء و سوره نحل و سوره روم).
یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است این است که زن عنصر گناه است، از وجود زن شر و وسوسه برمیخیزد، زن شیطان کوچک است. میگویند در هر گناه و جنایتی که مردان مرتکب شدهاند زنی در آن دخالت داشته است. میگویند مرد در ذات خود از گناه مبرّاست و این زن است که مرد را به گناه میکشاند. میگویند شیطان مستقیماً در وجود مرد راه نمییابد و فقط از طریق زن است که مردان را میفریبد؛ شیطان زن را وسوسه میکند و زن مرد را. میگویند آدمِ اوّل که فریب شیطان را خورد و از بهشت سعادت بیرون رانده شد، از طریق زن بود؛ شیطان حوّا را فریفت و حوّا آدم را.
قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده و لی هرگز نگفته که شیطان یا مار حوّا را فریفت و حوّا آدم را. قرآن نه حوّا را به عنوان مسؤول اصلی معرفی میکند و نه او را از حساب خارج میکند. قرآن میگوید: به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت سکنی گزینید و از میوههای آن بخورید. قرآن آنجا که پای وسوسه شیطان را به میان میکشد ضمیرها را به شکل «تثنیه» میآورد، میگوید «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیطانُ» [1] شیطان آندو را وسوسه کرد «فَدَلّیهُما بِغُرورٍ» [^2] شیطان آندو را به فریب راهنمایی کرد «وَ قاسَمَهُما انّی لَکما لَمِنَ النّاصِحینَ» [^3] یعنی شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها را نمیخواهد.
به این ترتیب قرآن با یک فکر رایج آن عصر و زمان که هنوز هم در گوشه و کنار جهان بقایایی دارد، سخت به مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام که عنصر وسوسه و گناه و شیطان کوچک است مبرّا کرد.
📚 منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۱۵ ، ۱۱۷ و ۱۱۸
•|@Quet_kums|•
✍کمیت غیر از کیفیت است، برابری غیر از یکنواختی است. آنچه مسلّم است این است که اسلام حقوق یکجور و یکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است، ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام اصل مساوات انسانها را در باره زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.
کلمه «تساوی» و «مساوات» چون مفهوم برابری و عدم امتیاز در آنها گنجانیده شده است جنبه «تقدس» پیدا کردهاند، جاذبه دارند، احترام شنونده را جلب میکنند، خصوصاً اگر با کلمه «حقوق» توأم گردند.
تساوی حقوق! چه ترکیب قشنگ و مقدسی! چه کسی است که وجدانی و فطرت پاکی داشته باشد و در مقابل این دو کلمه خاضع نشود؟!
از جمله مسائلی که در قرآن کریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است. قرآن در این زمینه سکوت نکرده و به یاوه گویان مجال نداده است که از پیش خود برای مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبنای این مقررات را نظر تحقیرآمیز اسلام نسبت به زن معرفی کنند. اسلام، پیشاپیش نظر خود را در باره زن بیان کرده است.
اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن در باره خلقت زن و مرد چیست، لازم است به مسئله سرشت زن و مرد- که در سایر کتب مذهبی نیز مطرح است- توجه کنیم. قرآن نیز در این موضوع سکوت نکرده است. باید ببینیم قرآن زن و مرد را یک سرشتی میداند یا دوسرشتی؛ یعنی آیا زن و مرد دارای یک طینت و سرشت میباشند و یا دارای دو طینت و سرشت؟ قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی میفرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریدهایم. قرآن در باره آدم اوّل میگوید: «همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم» (سوره نساء آیه 1). در باره همه آدمیان میگوید: «خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید» (سوره نساء و سوره نحل و سوره روم).
یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است این است که زن عنصر گناه است، از وجود زن شر و وسوسه برمیخیزد، زن شیطان کوچک است. میگویند در هر گناه و جنایتی که مردان مرتکب شدهاند زنی در آن دخالت داشته است. میگویند مرد در ذات خود از گناه مبرّاست و این زن است که مرد را به گناه میکشاند. میگویند شیطان مستقیماً در وجود مرد راه نمییابد و فقط از طریق زن است که مردان را میفریبد؛ شیطان زن را وسوسه میکند و زن مرد را. میگویند آدمِ اوّل که فریب شیطان را خورد و از بهشت سعادت بیرون رانده شد، از طریق زن بود؛ شیطان حوّا را فریفت و حوّا آدم را.
قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده و لی هرگز نگفته که شیطان یا مار حوّا را فریفت و حوّا آدم را. قرآن نه حوّا را به عنوان مسؤول اصلی معرفی میکند و نه او را از حساب خارج میکند. قرآن میگوید: به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت سکنی گزینید و از میوههای آن بخورید. قرآن آنجا که پای وسوسه شیطان را به میان میکشد ضمیرها را به شکل «تثنیه» میآورد، میگوید «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیطانُ» [1] شیطان آندو را وسوسه کرد «فَدَلّیهُما بِغُرورٍ» [^2] شیطان آندو را به فریب راهنمایی کرد «وَ قاسَمَهُما انّی لَکما لَمِنَ النّاصِحینَ» [^3] یعنی شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها را نمیخواهد.
به این ترتیب قرآن با یک فکر رایج آن عصر و زمان که هنوز هم در گوشه و کنار جهان بقایایی دارد، سخت به مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام که عنصر وسوسه و گناه و شیطان کوچک است مبرّا کرد.
📚 منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۱۵ ، ۱۱۷ و ۱۱۸
•|@Quet_kums|•
🌹به مناسبت شب میلاد با سعادت حضرت رسول اکرم (ص) ، امام صادق (ع) و هفته وحدت🌹
🌸جشن بزرگ خانوادگی فصل همدلی🌸
🕰پنجشنبه ، ۲۱ مهر ماه ساعت ۱۹ ، چهاراه نوبهار ، با حضور جناب آقای ابوذر روحی و حسین حقیقی
•|@Quet_kums|•
🌸جشن بزرگ خانوادگی فصل همدلی🌸
🕰پنجشنبه ، ۲۱ مهر ماه ساعت ۱۹ ، چهاراه نوبهار ، با حضور جناب آقای ابوذر روحی و حسین حقیقی
•|@Quet_kums|•
نظام حقوق زن در اسلام
قسمت اول | رابطه حقوق طبیعی و هدفداری طبیعت
✍از نظر ما حقوق طبیعی و فطری از آنجا پیدا شده که دستگاه خلقت با روشن بینی و توجه به هدف، موجودات را به سوی کمالاتی که استعداد آنها را در وجود آنها نهفته است سوق میدهد.
هر استعداد طبیعی مبنای یک «حق طبیعی» است و یک «سند طبیعی» برای آن به شمار میآید. مثلاً فرزند انسان حق درس خواندن و مدرسه رفتن دارد، اما بچه گوسفند چنین حقی ندارد، چرا؟.
برای اینکه استعداد درس خواندن و دانا شدن در فرزند انسان هست، اما در گوسفند نیست. دستگاه خلقت این سند طلبکاری را در وجود انسان قرار داده و در وجود گوسفند قرار نداده است. همچنین است حق فکر کردن و رأی دادن و اراده آزاد داشتن.
بعضی خیال میکنند فرضیه «حقوق طبیعی» و اینکه خلقت و آفرینش، انسان را به نوعی از حقوق ممتاز ساخته است یک ادعای پوچ و خودخواهانه است و باید آن را دور افکند؛ هیچ فرقی میان انسان و غیر انسان از لحاظ حقوق نیست.
خیر، اینطور نیست. استعدادهای طبیعی مختلف است. دستگاه خلقت هر نوعی از انواع موجودات را در مداری مخصوص به خود او قرار داده است و سعادت او را هم در این قرار داده که در مدار طبیعی خودش حرکت کند.
دستگاه آفرینش در این کار خود هدف دارد و این سندها را به صورت تصادف و از روی بیخبری و ناآگاهی به دست مخلوقات نداده است. در این سلسله مقالات توضیح بیشتر در باره این مطلب میسر نیست. ریشه و اساس حقوق خانوادگی را- که مسئله مورد بحث ماست- مانند سایر حقوق طبیعی در طبیعت باید جستجو کرد. از استعدادهای طبیعی زن و مرد و انواع سندهایی که خلقت به دست آنها سپرده است میتوانیم بفهمیم آیا زن و مرد دارای حقوق و تکالیف مشابهی هستند یا نه؟ فراموش نکنید، همچنانکه در مقالههای پیش گفتیم مسئله مورد بحث ما تشابه حقوق خانوادگی زن و مرد است نه تساوی حقوق آنها.
حقوق اجتماعی
افراد بشر از لحاظ حقوق اجتماعی غیرخانوادگی یعنی از لحاظ حقوقی که در اجتماع بزرگ، خارج از محیط خانواده نسبت به یکدیگر پیدا میکنند، هم وضع مساوی دارند و هم وضع مشابه؛ یعنی حقوق اوّلی طبیعی آنها برابر یکدیگر و مانند یکدیگر است؛ همه مثل هم حق دارند از مواهب خلقت استفاده کنند، مثل هم حق دارند کار کنند، مثل هم حق دارند در مسابقه زندگی شرکت کنند، همه مثل هم حق دارند خود را نامزد هر پست از پستهای اجتماعی بکنند و برای تحصیل و به دست آوردن آن از طریق مشروع کوشش کنند، همه مثل هم حق دارند استعدادهای علمی و عملی وجود خود را ظاهر کنند.
و البته همین تساوی در حقوق اولیه طبیعی تدریجاً آنها را از لحاظ حقوق اکتسابی در وضع نامساوی قرار میدهد؛ یعنی همه به طور مساوی حق دارند کار کنند و در مسابقه زندگی شرکت نمایند اما چون پای انجام وظیفه و شرکت در مسابقه به میان میآید، همه در این مسابقه یک جور از آب در نمیآیند: بعضی پراستعدادترند و بعضی کم استعدادتر، بعضی پرکارترند و بعضی کم کارتر، بالأخره بعضی عالمتر، با کمالتر، باهنرتر، کارآمدتر، لایقتر از بعضی دیگر از کار در میآیند. قهراً حقوق اکتسابی آنها صورت نامتساوی به خود میگیرد و اگر بخواهیم حقوق اکتسابی آنها را نیز مانند حقوق اوّلی و طبیعی آنها مساوی قرار دهیم، عمل ما جز ظلم و تجاوز نامی نخواهد داشت.
چرا از لحاظ حقوق طبیعی اوّلی اجتماعی، همه افراد وضع مساوی و مشابهی دارند؟.
📚منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۴۴ و۱۴۵
•|@Quet_kums|•
قسمت اول | رابطه حقوق طبیعی و هدفداری طبیعت
✍از نظر ما حقوق طبیعی و فطری از آنجا پیدا شده که دستگاه خلقت با روشن بینی و توجه به هدف، موجودات را به سوی کمالاتی که استعداد آنها را در وجود آنها نهفته است سوق میدهد.
هر استعداد طبیعی مبنای یک «حق طبیعی» است و یک «سند طبیعی» برای آن به شمار میآید. مثلاً فرزند انسان حق درس خواندن و مدرسه رفتن دارد، اما بچه گوسفند چنین حقی ندارد، چرا؟.
برای اینکه استعداد درس خواندن و دانا شدن در فرزند انسان هست، اما در گوسفند نیست. دستگاه خلقت این سند طلبکاری را در وجود انسان قرار داده و در وجود گوسفند قرار نداده است. همچنین است حق فکر کردن و رأی دادن و اراده آزاد داشتن.
بعضی خیال میکنند فرضیه «حقوق طبیعی» و اینکه خلقت و آفرینش، انسان را به نوعی از حقوق ممتاز ساخته است یک ادعای پوچ و خودخواهانه است و باید آن را دور افکند؛ هیچ فرقی میان انسان و غیر انسان از لحاظ حقوق نیست.
خیر، اینطور نیست. استعدادهای طبیعی مختلف است. دستگاه خلقت هر نوعی از انواع موجودات را در مداری مخصوص به خود او قرار داده است و سعادت او را هم در این قرار داده که در مدار طبیعی خودش حرکت کند.
دستگاه آفرینش در این کار خود هدف دارد و این سندها را به صورت تصادف و از روی بیخبری و ناآگاهی به دست مخلوقات نداده است. در این سلسله مقالات توضیح بیشتر در باره این مطلب میسر نیست. ریشه و اساس حقوق خانوادگی را- که مسئله مورد بحث ماست- مانند سایر حقوق طبیعی در طبیعت باید جستجو کرد. از استعدادهای طبیعی زن و مرد و انواع سندهایی که خلقت به دست آنها سپرده است میتوانیم بفهمیم آیا زن و مرد دارای حقوق و تکالیف مشابهی هستند یا نه؟ فراموش نکنید، همچنانکه در مقالههای پیش گفتیم مسئله مورد بحث ما تشابه حقوق خانوادگی زن و مرد است نه تساوی حقوق آنها.
حقوق اجتماعی
افراد بشر از لحاظ حقوق اجتماعی غیرخانوادگی یعنی از لحاظ حقوقی که در اجتماع بزرگ، خارج از محیط خانواده نسبت به یکدیگر پیدا میکنند، هم وضع مساوی دارند و هم وضع مشابه؛ یعنی حقوق اوّلی طبیعی آنها برابر یکدیگر و مانند یکدیگر است؛ همه مثل هم حق دارند از مواهب خلقت استفاده کنند، مثل هم حق دارند کار کنند، مثل هم حق دارند در مسابقه زندگی شرکت کنند، همه مثل هم حق دارند خود را نامزد هر پست از پستهای اجتماعی بکنند و برای تحصیل و به دست آوردن آن از طریق مشروع کوشش کنند، همه مثل هم حق دارند استعدادهای علمی و عملی وجود خود را ظاهر کنند.
و البته همین تساوی در حقوق اولیه طبیعی تدریجاً آنها را از لحاظ حقوق اکتسابی در وضع نامساوی قرار میدهد؛ یعنی همه به طور مساوی حق دارند کار کنند و در مسابقه زندگی شرکت نمایند اما چون پای انجام وظیفه و شرکت در مسابقه به میان میآید، همه در این مسابقه یک جور از آب در نمیآیند: بعضی پراستعدادترند و بعضی کم استعدادتر، بعضی پرکارترند و بعضی کم کارتر، بالأخره بعضی عالمتر، با کمالتر، باهنرتر، کارآمدتر، لایقتر از بعضی دیگر از کار در میآیند. قهراً حقوق اکتسابی آنها صورت نامتساوی به خود میگیرد و اگر بخواهیم حقوق اکتسابی آنها را نیز مانند حقوق اوّلی و طبیعی آنها مساوی قرار دهیم، عمل ما جز ظلم و تجاوز نامی نخواهد داشت.
چرا از لحاظ حقوق طبیعی اوّلی اجتماعی، همه افراد وضع مساوی و مشابهی دارند؟.
📚منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۴۴ و۱۴۵
•|@Quet_kums|•
نظام حقوق زن در اسلام
قسمت دوم | رابطه حقوق طبیعی و هدفداری طبیعت
✍برای اینکه مطالعه در احوال بشر ثابت میکند که افراد بشر طبیعتاً هیچ کدام رئیس یا مرئوس آفریده نشدهاند، هیچ کس کارگر یا صنعتگر یا استاد یا معلم یا افسر یا سرباز یا وزیر به دنیا نیامده است. اینها مزایا و خصوصیاتی است که جزء حقوق اکتسابی بشر است؛ یعنی افراد در پرتو لیاقت و استعداد و کار و فعالیت باید آنها را از اجتماع بگیرند و اجتماع با یک قانون قراردادی آنها را به افراد خود واگذار میکند.
تفاوت زندگی اجتماعی انسان با زندگی اجتماعی حیوانات اجتماعی از قبیل زنبور عسل در همین جهت است. تشکیلات زندگی آن حیوانات صد در صد طبیعی است؛ پستها و کارها به دست طبیعت در میان آنها تقسیم شده نه به دست خودشان؛ طبیعتاً بعضی رئیس و بعضی مرئوس، بعضی کارگر و بعضی مهندس و بعضی مأمور انتظامی آفریده شدهاند. اما زندگی اجتماعی انسان اینطور نیست.
به همین جهت بعضی از دانشمندان یکباره این نظریه قدیم فلسفی را که میگوید «انسان طبیعتاً اجتماعی است» انکار کرده و اجتماع انسانی را صد در صد «قراردادی» فرض کردهاند.
📚منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص۱۴۶
•|@Quet_kums|•
قسمت دوم | رابطه حقوق طبیعی و هدفداری طبیعت
✍برای اینکه مطالعه در احوال بشر ثابت میکند که افراد بشر طبیعتاً هیچ کدام رئیس یا مرئوس آفریده نشدهاند، هیچ کس کارگر یا صنعتگر یا استاد یا معلم یا افسر یا سرباز یا وزیر به دنیا نیامده است. اینها مزایا و خصوصیاتی است که جزء حقوق اکتسابی بشر است؛ یعنی افراد در پرتو لیاقت و استعداد و کار و فعالیت باید آنها را از اجتماع بگیرند و اجتماع با یک قانون قراردادی آنها را به افراد خود واگذار میکند.
تفاوت زندگی اجتماعی انسان با زندگی اجتماعی حیوانات اجتماعی از قبیل زنبور عسل در همین جهت است. تشکیلات زندگی آن حیوانات صد در صد طبیعی است؛ پستها و کارها به دست طبیعت در میان آنها تقسیم شده نه به دست خودشان؛ طبیعتاً بعضی رئیس و بعضی مرئوس، بعضی کارگر و بعضی مهندس و بعضی مأمور انتظامی آفریده شدهاند. اما زندگی اجتماعی انسان اینطور نیست.
به همین جهت بعضی از دانشمندان یکباره این نظریه قدیم فلسفی را که میگوید «انسان طبیعتاً اجتماعی است» انکار کرده و اجتماع انسانی را صد در صد «قراردادی» فرض کردهاند.
📚منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص۱۴۶
•|@Quet_kums|•
کانون قرآن و عترت
🔴🔴🔴 تمدید شد. 🔴🔴🔴 🚩 چه آسان است مرگ در راه رسیدن به عزت و احیای حق. - امام حسین (علیه السلام) 🔰 کانون قرآن و عترت با همکاری کانون نماز دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه برگزار میکند: ▪️«مسابقهی مجموعه سخنرانی عزت و حریت در سیرهی امام حسین (علیه السلام)» 💯…
⭕️ قابل توجه شرکتکنندگان مسابقهی #عزت_و_حریت_در_سیره_امام_حسین (علیه السلام)
💢 به دلیل اختلالهای اینترنت در روزهای گذشته، تا ساعت ۲۴ فردا، شنبه ۲۳ مهر فرصت دارید تا پاسخهای خود را ارسال نمایید.
🎁 #مسابقه
🏴 @Quet_kums
🏴 @kums_namaz
💢 به دلیل اختلالهای اینترنت در روزهای گذشته، تا ساعت ۲۴ فردا، شنبه ۲۳ مهر فرصت دارید تا پاسخهای خود را ارسال نمایید.
🎁 #مسابقه
🏴 @Quet_kums
🏴 @kums_namaz
💠🌱 آغاز هر روز با #قرآن کریم
🔅 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
💠 #صفحه ۳۹۸
💠 #سوره عنکبوت
•|@Quet_kums|•
🔅 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
💠 #صفحه ۳۹۸
💠 #سوره عنکبوت
•|@Quet_kums|•
💠🌱 آغاز هر روز با #قرآن کریم
🔅 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
💠 #صفحه ۳۹۹
💠 #سوره عنکبوت
•|@Quet_kums|•
🔅 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
💠 #صفحه ۳۹۹
💠 #سوره عنکبوت
•|@Quet_kums|•
نظام حقوق زن در اسلام
✍ما در مقاله چهارده از این سلسله مقالات، آنجا که تفاوتهای زن و مرد را بیان میکردیم گفتیم که نوع احساسات زن و مرد نسبت به یکدیگر یک جور نیست. قانون خلقت، جمال و غرور و بینیازی را در جانب زن، و نیازمندی و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است. ضعف زن در مقابل نیرومندی بدنی به همین وسیله تعدیل شده است و همین جهت موجب شده که همواره مرد از زن خواستگاری میکرده است. قبلاً دیدیم که طبق گفته جامعه شناسان، هم در دوره مادرشاهی و هم در دوره پدرشاهی، مرد بوده است که به سراغ زن میرفته است.
دانشمندان میگویند: مرد از زن شهوانیتر است. در روایات اسلامی وارد شده که مرد از زن شهوانیتر نیست بلکه برعکس است، لکن زن از مرد در مقابل شهوت تواناتر و خوددارتر آفریده شده است. نتیجه هر دو سخن یکی است. به هر حال مرد در مقابل غریزه از زن ناتوانتر است. این خصوصیت همواره به زن فرصت داده است که دنبال مرد نرود و زود تسلیم او نشود و برعکس، مرد را وادار کرده است که به زن اظهار نیاز کند و برای جلب رضای او اقدام کند. یکی از آن اقدامات این بوده که برای جلب رضای او و به احترام موافقت او هدیهای نثار او میکرده است.
چرا افراد جنس نر همیشه برای تصاحب جنس ماده با یکدیگر رقابت میکردهاند و به جنگ و ستیز با یکدیگر میپرداختهاند اما هرگز افراد جنس ماده برای تصاحب جنس نر حرص و ولع نشان ندادهاند؟ برای اینکه نقش جنس نر و جنس ماده یکی نبوده است. جنس نر همواره حالت و نقش متقاضی را داشته نه جنس ماده، و جنس
استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص184
ماده هرگز با حرص و ولع جنس نر به دنبال او نمیرفته است، همواره ا زخود نوعی بی نیازی و استغنا نشان میداده است.
مهر با حیا و عفاف زن یک ریشه دارد. زن به الهام فطری دریافته است که عزت و احترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد و به اصطلاح شیرین بفروشد.
همینها سبب شده که زن توانسته با همه ناتوانی جسمی، مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بکشاند، مردها را به رقابت با یکدیگر وادار کند، با خارج کردن خود از دسترسی مرد عشق رمانتیک به وجود آورد، مجنونها را به دنبال لیلیها بدواند و آنگاه که تن به ازدواج با مرد میدهد عطیه و پیشکشی از او به عنوان نشانهای از صداقت او دریافت دارد.
میگویند در بعضی قبایل وحشی دخترانی که با چند خواستگار و عاشق بیقرار مواجه میشدهاند، آنها را وادار به «دوئل» میکردهاند؛ هر کدام که دیگری را مغلوب میکرده یا میکشته، شایستگی همسری با آن دختر را احراز میکرده است.
چندی پیش روزنامههای تهران نوشتند که یک دختر دو پسر خواستگار خود را در همین تهران به «دوئل» وادار کرد، آنها را در حضور خود با اسلحه سرد به جان یکدیگر انداخت.
از نظر کسانی که قدرت را فقط در زور بازو میشناسند و تاریخ روابط زن و مرد را یکسره ظلم و استثمار مرد میبینند، باوری نیست که زن، این موجود ضعیف و ظریف، بتواند اینچنین افراد جنس خشن و نیرومند را به جان یکدیگر بیندازد، اما اگر کسی اندکی با تدابیر ماهرانه خلقت و قدرت عجیب و مرموز زنانهای که در وجود زن تعبیه شده آشنا باشد، میداند که این چیزها عجیب نیست.
زن در مرد تأثیر فراوان داشته است. تأثیر زن در مرد از تأثیر مرد در زن بیشتر بوده است. مرد بسیاری از هنرنماییها و شجاعتها و دلاوریها و نبوغها و شخصیتهای خود را مدیون زن و خودداریهای ظریفانه زن است، مدیون حیا و عفاف زن است، مدیون «شیرین فروشی» زن است. زن همیشه مرد را میساخته و مرد اجتماع را. آنگاه که حیا و عفاف و خودداری زن از میان برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود، اول به زن مهر باطله میخورد و بعد مرد مردانگی خود را فراموش میکند و سپس اجتماع منهدم میگردد.
📚منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۸۵
•|@Quet_kums|•
✍ما در مقاله چهارده از این سلسله مقالات، آنجا که تفاوتهای زن و مرد را بیان میکردیم گفتیم که نوع احساسات زن و مرد نسبت به یکدیگر یک جور نیست. قانون خلقت، جمال و غرور و بینیازی را در جانب زن، و نیازمندی و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است. ضعف زن در مقابل نیرومندی بدنی به همین وسیله تعدیل شده است و همین جهت موجب شده که همواره مرد از زن خواستگاری میکرده است. قبلاً دیدیم که طبق گفته جامعه شناسان، هم در دوره مادرشاهی و هم در دوره پدرشاهی، مرد بوده است که به سراغ زن میرفته است.
دانشمندان میگویند: مرد از زن شهوانیتر است. در روایات اسلامی وارد شده که مرد از زن شهوانیتر نیست بلکه برعکس است، لکن زن از مرد در مقابل شهوت تواناتر و خوددارتر آفریده شده است. نتیجه هر دو سخن یکی است. به هر حال مرد در مقابل غریزه از زن ناتوانتر است. این خصوصیت همواره به زن فرصت داده است که دنبال مرد نرود و زود تسلیم او نشود و برعکس، مرد را وادار کرده است که به زن اظهار نیاز کند و برای جلب رضای او اقدام کند. یکی از آن اقدامات این بوده که برای جلب رضای او و به احترام موافقت او هدیهای نثار او میکرده است.
چرا افراد جنس نر همیشه برای تصاحب جنس ماده با یکدیگر رقابت میکردهاند و به جنگ و ستیز با یکدیگر میپرداختهاند اما هرگز افراد جنس ماده برای تصاحب جنس نر حرص و ولع نشان ندادهاند؟ برای اینکه نقش جنس نر و جنس ماده یکی نبوده است. جنس نر همواره حالت و نقش متقاضی را داشته نه جنس ماده، و جنس
استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص184
ماده هرگز با حرص و ولع جنس نر به دنبال او نمیرفته است، همواره ا زخود نوعی بی نیازی و استغنا نشان میداده است.
مهر با حیا و عفاف زن یک ریشه دارد. زن به الهام فطری دریافته است که عزت و احترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد و به اصطلاح شیرین بفروشد.
همینها سبب شده که زن توانسته با همه ناتوانی جسمی، مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بکشاند، مردها را به رقابت با یکدیگر وادار کند، با خارج کردن خود از دسترسی مرد عشق رمانتیک به وجود آورد، مجنونها را به دنبال لیلیها بدواند و آنگاه که تن به ازدواج با مرد میدهد عطیه و پیشکشی از او به عنوان نشانهای از صداقت او دریافت دارد.
میگویند در بعضی قبایل وحشی دخترانی که با چند خواستگار و عاشق بیقرار مواجه میشدهاند، آنها را وادار به «دوئل» میکردهاند؛ هر کدام که دیگری را مغلوب میکرده یا میکشته، شایستگی همسری با آن دختر را احراز میکرده است.
چندی پیش روزنامههای تهران نوشتند که یک دختر دو پسر خواستگار خود را در همین تهران به «دوئل» وادار کرد، آنها را در حضور خود با اسلحه سرد به جان یکدیگر انداخت.
از نظر کسانی که قدرت را فقط در زور بازو میشناسند و تاریخ روابط زن و مرد را یکسره ظلم و استثمار مرد میبینند، باوری نیست که زن، این موجود ضعیف و ظریف، بتواند اینچنین افراد جنس خشن و نیرومند را به جان یکدیگر بیندازد، اما اگر کسی اندکی با تدابیر ماهرانه خلقت و قدرت عجیب و مرموز زنانهای که در وجود زن تعبیه شده آشنا باشد، میداند که این چیزها عجیب نیست.
زن در مرد تأثیر فراوان داشته است. تأثیر زن در مرد از تأثیر مرد در زن بیشتر بوده است. مرد بسیاری از هنرنماییها و شجاعتها و دلاوریها و نبوغها و شخصیتهای خود را مدیون زن و خودداریهای ظریفانه زن است، مدیون حیا و عفاف زن است، مدیون «شیرین فروشی» زن است. زن همیشه مرد را میساخته و مرد اجتماع را. آنگاه که حیا و عفاف و خودداری زن از میان برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود، اول به زن مهر باطله میخورد و بعد مرد مردانگی خود را فراموش میکند و سپس اجتماع منهدم میگردد.
📚منبع : استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۸۵
•|@Quet_kums|•
💠🌱 آغاز هر روز با #قرآن کریم
🔅 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
💠 #صفحه ۴۰۰
💠 #سوره عنکبوت
•|@Quet_kums|•
🔅 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🔅 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
💠 #صفحه ۴۰۰
💠 #سوره عنکبوت
•|@Quet_kums|•