دستهای ڪوچڪی دارد اما
با همان دستها باز ڪردن گرههای بزرگ را
خوب میداند🦋
⠂🦋
#حضرت_رقیه
•|@Quet_kums|•
با همان دستها باز ڪردن گرههای بزرگ را
خوب میداند🦋
⠂🦋
یارقیهخاتونسلاماللهعلیها
#حضرت_رقیه
•|@Quet_kums|•
میگفت:
وقتهایی که احساس میکنی داری
به «بیمعنایی» در زندگی میرسی،
دستت رو به سمتِ حسین(ع) دراز کُن.
اِحیاگر فقط سیّدالشهداست.
و چه زیبا گفت ابوسعید ابوالخیر:
صحرایِ دلم عشقِ تو شورستان کَرد!
#محرم
#حب_الحسین🖤
•|@Quet_kums|•
وقتهایی که احساس میکنی داری
به «بیمعنایی» در زندگی میرسی،
دستت رو به سمتِ حسین(ع) دراز کُن.
اِحیاگر فقط سیّدالشهداست.
و چه زیبا گفت ابوسعید ابوالخیر:
صحرایِ دلم عشقِ تو شورستان کَرد!
#محرم
#حب_الحسین🖤
•|@Quet_kums|•
شب چهارم محرم 98 چیذر
حاج محمود کریمی
بنشین تا به تو گویم زینب(س)
غم دل با تو بگویم زینب(س)
بعد من قافله سالار تویی خواهر من
دختر حیدر کرار تویی خواهر من
#شب_چهارم
•|@Quet_kums|•
غم دل با تو بگویم زینب(س)
بعد من قافله سالار تویی خواهر من
دختر حیدر کرار تویی خواهر من
#شب_چهارم
•|@Quet_kums|•
⬛️◼️⬛️◼️⬛️◼️⬛️◼️⬛️◼️⬛️◼️
جمع صفات پنج تن یکجاست زینب
اثبات ذات مادرش زهراست زینب
نور حقیقت در شب ظلمت فقط اوست
"اِنّا هَدَیناهُ السَّبیلِ" ماست زینب
او را صداکردم" وَ ما اَدراک" گفتند
از بس مقام و رتبه اش بالاست زینب
دربارگاه قدس، در سیر اِلَی الله
مرکز نشین حلقهء سرهاست زینب
زنجیرهء وصل امامت بر امامت
در امتداد روز عاشوراست زینب
گفتیم " عَرِّفنی" ندا آمد که حاشا
مثل خدا معروف ناپیداست زینب
بَینی و بَین الله، مجذوب حسین است
زینب نگو که محشر کبراست زینب
دارد گره وا میکند از کار عالم
وقت نماز شب اگر تنهاست زینب
دادند دستم را به دستان ابالفضل
هربار که حاجات من را خواست زینب
محکم گره زد معجر خود را از امشب
یعنی علمدار حرم فرداست زینب
✍🏻رضا دین پرور
#شب_چهارم_محرم🏴
#حضرت_زینب🖤
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
جمع صفات پنج تن یکجاست زینب
اثبات ذات مادرش زهراست زینب
نور حقیقت در شب ظلمت فقط اوست
"اِنّا هَدَیناهُ السَّبیلِ" ماست زینب
او را صداکردم" وَ ما اَدراک" گفتند
از بس مقام و رتبه اش بالاست زینب
دربارگاه قدس، در سیر اِلَی الله
مرکز نشین حلقهء سرهاست زینب
زنجیرهء وصل امامت بر امامت
در امتداد روز عاشوراست زینب
گفتیم " عَرِّفنی" ندا آمد که حاشا
مثل خدا معروف ناپیداست زینب
بَینی و بَین الله، مجذوب حسین است
زینب نگو که محشر کبراست زینب
دارد گره وا میکند از کار عالم
وقت نماز شب اگر تنهاست زینب
دادند دستم را به دستان ابالفضل
هربار که حاجات من را خواست زینب
محکم گره زد معجر خود را از امشب
یعنی علمدار حرم فرداست زینب
✍🏻رضا دین پرور
#شب_چهارم_محرم🏴
#حضرت_زینب🖤
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
خدایا قطره بودم متصل کردی به دریایم
برون آورد دست رحمتت از دار دنیایم
من آن آواره ای بودم که کوی یار را جستم
و یا گمگشته ای بودم که مولا کرد پیدایم
به جای آنکه از درگاه لطف خود کند دورم
صدا کرد و پذیرفت و پناهم داد مولایم
بود بهر من از امروز نام حرّ برازنده
همانا افتخارم بس که دیگر حرّ زهرایم
سر و دست و تن و جانم هزاران بار قربانش
که مولا کرد زنجیر اسارت باز از پایم
سراپا غرق اشک خجلتم یارب نمیدانم
که چشم خود چگونه بر روی عباس بگشایم
یقین دارم یقین دارم که میبخشد مرا زینب
اگر بیند که دامن پر شده از خون سیمایم
دعا کن یابن زهرا تا ز تیر و نیزه و خنجر
به جای اکبرت از هم شود پاشیده اعضایم
به خود گفتم که شاید از کرم بخشی گناهم را
ندانستم که در نزد حبیبت میدهی جایم
نبسته باب توبه بر روی کس توبه کن "میثم"
مرا از باب توبه سوی خود آورد آقایم
#چهارم_محرم
#حر_بن_یزید_ریاحی
•|@Quet_kums|•
برون آورد دست رحمتت از دار دنیایم
من آن آواره ای بودم که کوی یار را جستم
و یا گمگشته ای بودم که مولا کرد پیدایم
به جای آنکه از درگاه لطف خود کند دورم
صدا کرد و پذیرفت و پناهم داد مولایم
بود بهر من از امروز نام حرّ برازنده
همانا افتخارم بس که دیگر حرّ زهرایم
سر و دست و تن و جانم هزاران بار قربانش
که مولا کرد زنجیر اسارت باز از پایم
سراپا غرق اشک خجلتم یارب نمیدانم
که چشم خود چگونه بر روی عباس بگشایم
یقین دارم یقین دارم که میبخشد مرا زینب
اگر بیند که دامن پر شده از خون سیمایم
دعا کن یابن زهرا تا ز تیر و نیزه و خنجر
به جای اکبرت از هم شود پاشیده اعضایم
به خود گفتم که شاید از کرم بخشی گناهم را
ندانستم که در نزد حبیبت میدهی جایم
نبسته باب توبه بر روی کس توبه کن "میثم"
مرا از باب توبه سوی خود آورد آقایم
#چهارم_محرم
#حر_بن_یزید_ریاحی
•|@Quet_kums|•
اولین شهید از شهدای خاندان بنی هاشم در واقعه عاشورا چه کسی بود؟
Anonymous Quiz
37%
حضرت علی اکبر
14%
حضرت علی اصغر
33%
حضرت قاسم بن حسن
16%
حضرت ابوالفضل
السلام علی حر ابن یزید ریاحی
در قاموس قرآن و اسلام،راه توبه هیچگاه بسته نمیشود،و گناه هرچقدر بزرگ باشد مانع از بازگشت به سمت خدا نمیشود،
بلکه بعضی از گناهان باعث سلب توفیق از توبه کردن میشود و در آن انسان از خواب غفلت بیدار نمیشود،اما حر با اینکه گناهکار بود،وجدان آگاه و بیداری داشت که راهش را به سمت خدا باز کرد...
حر قبل از اینکه به سپاه امام بپیوندد نزد عمر سعد رفت و گفت: آیا با این مرد میجنگی؟
عمر سعد:آری جنگی که سبکترینش قطع شدن دست و پا و جدا شدن سرها باشد!
حر که خود را میان بهشت و جهنم مخیر میدید لرزه بر اندامش افتاد و با خود گفت:
آیا به سمت حسین بروم و مرگ را به جان بخرم و در ازایش بهشت را به دست بیاورم یا در سپاه عمر سعد بمانم و فرماندهی کنم و آخرت را به دنیا بفروشم؟
همانطور که با خود تفکر میکرد تصمیمش را گرفت. با خداوند چنین نجوا کرد: خدایا به سوی تو بازگشت میکنم از اینکه دلهای دوستان تو و فرزندان پیامبرت را ترساندم.
سپس از اسب پیاده شد سپرش را وارونه گرفت و درحالیکه از شرمساری سرش پایین بود صدا زد: یا اباعبدالله! من از کرده خودم پشیمان و نادمم آیا توبه ام پذیرفته است؟
امام حسین که مظهر لطف و بخشش است فرمود: آری خداوند توبه ات را میپذیرد.
حر برای اینکه نظر امام را برای رفتن به میدان جنگ جلب کند عرض کرد: یابن رسول الله،اجازه بدهید من اولین کسی باشم که در رکاب شما کشته میشود چون اولین کسی بودم که بر شما خروج کردم.
شهادت حر
حر بعد از اذن گرفتن از امام حسین وارد میدان شد ،سپاهیان دشمن چون حریف او نمیشدند تیری به شکم اسب او زدند اسب نقش زمین شد و حر پیاده به جنگ پرداخت تا اینکه لشکریان دشمن چون تک به تک حریف او نمیشدند دسته جمعی به او حمله کرده و اورا به شهادت رساندند.
امام بر بالین حر
وقتی حر درحالیکه هنوز رمقی به تن داشت توسط اصحاب امام حسین به خیمه گاه آورده شد. امام حسین علیه السلام به بالینش آمد و خون از چهره نورانی او پاک کرد و فرمود:
تو آزادمردی،چنان که مادرت تورا حر نامید،در دنیا آزادمرد بودی و در آخرت هم سعادتمندی.
بستگان حر از عمر سعد خواستند تا بدن حر را به انها تحویل بدهد لذا بدن اورا در مکان فعلی دفن کردند و سرش را هم جدا نکردند.
شک در قبولی توبه حر
شاه اسماعیل در سفری که به عراق و زیارت امام حسین علیه السلام داشت در مورد قبول شدن توبه حر دچار شک شد،
لذا گفت: قبر اورا نبش میکنیم اگر توبه اش پذیرفته شده باشد بدنش از بین نرفته و فاسد نشده،ولی اگر بدنش از بین رفته پس توبه اش قبول نشده است.چون جسد مومن شهید از بین نمیرود.
چون قبر را شکافتند بدن حر را سالم یافتند و دیدند دستمالی که امام حسین در روز عاشورا بر پیشانی او بسته باقی است. شاه اسماعیل میخواست برای تبرک دست سیدالشهدا،دستمال را باز کند و بردارد اما تا دستمال را باز میکردند خون تازه بیرون میریخت و بند نمیامد،هردستمالی امتحان میکردند فایده نداشت.
به این نتیجه رسیدند که این دستمال جایزه حر بوده و باید همان دستمال باقی بماند .دوباره دستمال را به سر حر بستند و سپس شاه اسماعیل دستور داد برای حر بارگاه و بقعه بسازند ...
منابع:
حیات الحسین ج3 ص221
بحار ج 45 ص 13
ابصار العین ص 120.
نفس المهموم ص 274
انوار نعمانیه ص266
#توبه_حر
#محرم
•|@Quet_kums|•
در قاموس قرآن و اسلام،راه توبه هیچگاه بسته نمیشود،و گناه هرچقدر بزرگ باشد مانع از بازگشت به سمت خدا نمیشود،
بلکه بعضی از گناهان باعث سلب توفیق از توبه کردن میشود و در آن انسان از خواب غفلت بیدار نمیشود،اما حر با اینکه گناهکار بود،وجدان آگاه و بیداری داشت که راهش را به سمت خدا باز کرد...
حر قبل از اینکه به سپاه امام بپیوندد نزد عمر سعد رفت و گفت: آیا با این مرد میجنگی؟
عمر سعد:آری جنگی که سبکترینش قطع شدن دست و پا و جدا شدن سرها باشد!
حر که خود را میان بهشت و جهنم مخیر میدید لرزه بر اندامش افتاد و با خود گفت:
آیا به سمت حسین بروم و مرگ را به جان بخرم و در ازایش بهشت را به دست بیاورم یا در سپاه عمر سعد بمانم و فرماندهی کنم و آخرت را به دنیا بفروشم؟
همانطور که با خود تفکر میکرد تصمیمش را گرفت. با خداوند چنین نجوا کرد: خدایا به سوی تو بازگشت میکنم از اینکه دلهای دوستان تو و فرزندان پیامبرت را ترساندم.
سپس از اسب پیاده شد سپرش را وارونه گرفت و درحالیکه از شرمساری سرش پایین بود صدا زد: یا اباعبدالله! من از کرده خودم پشیمان و نادمم آیا توبه ام پذیرفته است؟
امام حسین که مظهر لطف و بخشش است فرمود: آری خداوند توبه ات را میپذیرد.
حر برای اینکه نظر امام را برای رفتن به میدان جنگ جلب کند عرض کرد: یابن رسول الله،اجازه بدهید من اولین کسی باشم که در رکاب شما کشته میشود چون اولین کسی بودم که بر شما خروج کردم.
شهادت حر
حر بعد از اذن گرفتن از امام حسین وارد میدان شد ،سپاهیان دشمن چون حریف او نمیشدند تیری به شکم اسب او زدند اسب نقش زمین شد و حر پیاده به جنگ پرداخت تا اینکه لشکریان دشمن چون تک به تک حریف او نمیشدند دسته جمعی به او حمله کرده و اورا به شهادت رساندند.
امام بر بالین حر
وقتی حر درحالیکه هنوز رمقی به تن داشت توسط اصحاب امام حسین به خیمه گاه آورده شد. امام حسین علیه السلام به بالینش آمد و خون از چهره نورانی او پاک کرد و فرمود:
تو آزادمردی،چنان که مادرت تورا حر نامید،در دنیا آزادمرد بودی و در آخرت هم سعادتمندی.
بستگان حر از عمر سعد خواستند تا بدن حر را به انها تحویل بدهد لذا بدن اورا در مکان فعلی دفن کردند و سرش را هم جدا نکردند.
شک در قبولی توبه حر
شاه اسماعیل در سفری که به عراق و زیارت امام حسین علیه السلام داشت در مورد قبول شدن توبه حر دچار شک شد،
لذا گفت: قبر اورا نبش میکنیم اگر توبه اش پذیرفته شده باشد بدنش از بین نرفته و فاسد نشده،ولی اگر بدنش از بین رفته پس توبه اش قبول نشده است.چون جسد مومن شهید از بین نمیرود.
چون قبر را شکافتند بدن حر را سالم یافتند و دیدند دستمالی که امام حسین در روز عاشورا بر پیشانی او بسته باقی است. شاه اسماعیل میخواست برای تبرک دست سیدالشهدا،دستمال را باز کند و بردارد اما تا دستمال را باز میکردند خون تازه بیرون میریخت و بند نمیامد،هردستمالی امتحان میکردند فایده نداشت.
به این نتیجه رسیدند که این دستمال جایزه حر بوده و باید همان دستمال باقی بماند .دوباره دستمال را به سر حر بستند و سپس شاه اسماعیل دستور داد برای حر بارگاه و بقعه بسازند ...
منابع:
حیات الحسین ج3 ص221
بحار ج 45 ص 13
ابصار العین ص 120.
نفس المهموم ص 274
انوار نعمانیه ص266
#توبه_حر
#محرم
•|@Quet_kums|•
پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسیدند
سیدالشهداء(ع) بر جسد این دو برادر
حضور یافته و آنها را به سینه چسبانده
و به خیمه شهدا می رساند،
تمام اهل حرم بیرون می آیند
الا مادرشان زینب کبری(س)
که درون خیمه می ماند و می فرماید:
"می ترسم که از بی طاقتی
زجه کشم و برادرم از من شرم کرده
و ناراحت و غمگین شود"
#امام_حسین
•|@Quet_kums|•
سیدالشهداء(ع) بر جسد این دو برادر
حضور یافته و آنها را به سینه چسبانده
و به خیمه شهدا می رساند،
تمام اهل حرم بیرون می آیند
الا مادرشان زینب کبری(س)
که درون خیمه می ماند و می فرماید:
"می ترسم که از بی طاقتی
زجه کشم و برادرم از من شرم کرده
و ناراحت و غمگین شود"
#امام_حسین
•|@Quet_kums|•
🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴▪️
از غمِ بی کسیت در دلم اشک و آه است
میزنم بر سر خود ، غم، غمِ عبدالله است
باز لمس عطش و سوزش و واویلا شد
شام در مرثیه ی آن حرم بی ماه است
روی یک نیزه سر و جانِ علیِ اصغر
جای صد تیغ زمان بر بدن این شاه است
منِ بیمار و دلِ زخمی و دستِ مهرت
که شفای دلم ای عشق فقط یک راه است
خون دل خوردم و هر شب شبِ عاشورا شد
که خداوند از احساسِ غزل آگاه است
✍🏻محمد جهان زاد
#شب_پنجم_محرم🏴
#عبدالله_بن_حسن🖤
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
از غمِ بی کسیت در دلم اشک و آه است
میزنم بر سر خود ، غم، غمِ عبدالله است
باز لمس عطش و سوزش و واویلا شد
شام در مرثیه ی آن حرم بی ماه است
روی یک نیزه سر و جانِ علیِ اصغر
جای صد تیغ زمان بر بدن این شاه است
منِ بیمار و دلِ زخمی و دستِ مهرت
که شفای دلم ای عشق فقط یک راه است
خون دل خوردم و هر شب شبِ عاشورا شد
که خداوند از احساسِ غزل آگاه است
✍🏻محمد جهان زاد
#شب_پنجم_محرم🏴
#عبدالله_بن_حسن🖤
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
نماهنگ بغل وا کن
حسین خلجی
برام نوشته بود:
بغل وا کن رو گوش دادی
دلت شکست منم دعا کن؛
شما هم بغل وا کن رو گوش دادید
دلتون شکست براش دعا کنید💔))
#شما_فرستادید
•|@Quet_kums|•
بغل وا کن رو گوش دادی
دلت شکست منم دعا کن؛
شما هم بغل وا کن رو گوش دادید
دلتون شکست براش دعا کنید💔))
#شما_فرستادید
•|@Quet_kums|•
حبیب عاشق امام حسین بود. روز عاشورا موقعی که امام به نماز ایستاد، یک آدم بی دین و کور از نظر قلبی، یک آدم جامد از نظر عقیدتی، کسی که نمی تواند نور امام را تحمل کند، جلو آمد، صدا زد: حسین، نماز نخوان، نماز تو قبول نیست.
نماز تو پذیرفته نیست. عجب! نماز حسین پذیرفته نیست! حسین مصباح الهدی است، سفینةالنجاة است؛ حسین تجسم دین است. حسین خودش نماز مجسم است. نماز ما، به او دعوت داده می شود.
نماز او قبول نیست؟! حبیب بن مظاهر از این جمله خیلی ناراحت شد. شمشیر را برداشت تا جلوی او را بگیرد. لذا ظهر عاشورا وقت نماز به شهادت رسید. حالا امروز با این پیرمرد و پیر غلام اباعبدالله هم ناله بشویم. خدا قسمت کند، وقتی وارد حرم امام حسین می شوی سمت چپ می گویند قبر حبیب است.
أنا حبیب و أبی مظهّر
فارس هیجاء و حرب تسعر
و انتم عند العدید اکثر
و نحن اعلی حجّة و اظهر
وانتم عند الوفاء أعذر
و نحن اوفی اوفی منکم و اصبر
حقا و أنمی منکم و اعذر
گفت: هر که مرا نمی شناسد، بشناسد: من حبیبم. من پیر غلام حسینم. من یک عمر در خانه ی این خاندان قدم زدم. امام حسین بچه بود، حبیب پشت سرش می رفت که به او نگاه کند.
من از کودکی عاشقت بوده ام
قبولم نما گرچه آلوده ام
زمانی هم که به شهادت رسید امام حسین بالای سرش آمد و فرمود: حبیب، خدا جزای خیر به تو بدهد. تو در یک شب قرآن را ختم می کردی. تو آدم خوبی بودی.
حبیب آن قدر برای دشمن اهمیت دارد که برای بردن سر حبیب به کوفه با هم اختلاف داشتند. یکی می گفت: من باید ببرم، و دیگری تلاش می کرد او ببرد.
ساعدَ الله قلبَکَ یا اباعبدالله. یا بقیةالله، آن کسی که حامل سر بود، می گوید: دروازه ی شام نشسته بودم، یک جوان خیره، خیره به این سر نگاه می کند. جوان چیه که این قدر به این سر نگاه می کنی؟ هذا رأس ابی؛ این سر بابام حبیب است. من فرزند حبیبم. هر چه التماس کرد سر را به او ندادند.
پسر حبیب هر چه التماس کرد سر پدرش را به او ندادند. عاشقان حسین، خرابه ی شام نازدانه ی اباعبدالله سر بابا را خواست، سر را آوردند، دادند. رقیه دست های کوچکش را آورد، سر را برداشت: «یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی»؛ بابا، چه کسی من را در کودکی یتیم کرد؟ بابا، چرا پیشانی ات شکسته؟! بابا چرا محاسنت خون آلود است؟! بابا، کاش چشمانم کور بود، سر بریده ات را نمی دیدم؛
«لیتنی کنت و لم ار رأسک هکذا»
#حبیب_بن_مظاهر
#پنجم_محرم🖤
•|@Quet_kums|•
نماز تو پذیرفته نیست. عجب! نماز حسین پذیرفته نیست! حسین مصباح الهدی است، سفینةالنجاة است؛ حسین تجسم دین است. حسین خودش نماز مجسم است. نماز ما، به او دعوت داده می شود.
نماز او قبول نیست؟! حبیب بن مظاهر از این جمله خیلی ناراحت شد. شمشیر را برداشت تا جلوی او را بگیرد. لذا ظهر عاشورا وقت نماز به شهادت رسید. حالا امروز با این پیرمرد و پیر غلام اباعبدالله هم ناله بشویم. خدا قسمت کند، وقتی وارد حرم امام حسین می شوی سمت چپ می گویند قبر حبیب است.
أنا حبیب و أبی مظهّر
فارس هیجاء و حرب تسعر
و انتم عند العدید اکثر
و نحن اعلی حجّة و اظهر
وانتم عند الوفاء أعذر
و نحن اوفی اوفی منکم و اصبر
حقا و أنمی منکم و اعذر
گفت: هر که مرا نمی شناسد، بشناسد: من حبیبم. من پیر غلام حسینم. من یک عمر در خانه ی این خاندان قدم زدم. امام حسین بچه بود، حبیب پشت سرش می رفت که به او نگاه کند.
من از کودکی عاشقت بوده ام
قبولم نما گرچه آلوده ام
زمانی هم که به شهادت رسید امام حسین بالای سرش آمد و فرمود: حبیب، خدا جزای خیر به تو بدهد. تو در یک شب قرآن را ختم می کردی. تو آدم خوبی بودی.
حبیب آن قدر برای دشمن اهمیت دارد که برای بردن سر حبیب به کوفه با هم اختلاف داشتند. یکی می گفت: من باید ببرم، و دیگری تلاش می کرد او ببرد.
ساعدَ الله قلبَکَ یا اباعبدالله. یا بقیةالله، آن کسی که حامل سر بود، می گوید: دروازه ی شام نشسته بودم، یک جوان خیره، خیره به این سر نگاه می کند. جوان چیه که این قدر به این سر نگاه می کنی؟ هذا رأس ابی؛ این سر بابام حبیب است. من فرزند حبیبم. هر چه التماس کرد سر را به او ندادند.
پسر حبیب هر چه التماس کرد سر پدرش را به او ندادند. عاشقان حسین، خرابه ی شام نازدانه ی اباعبدالله سر بابا را خواست، سر را آوردند، دادند. رقیه دست های کوچکش را آورد، سر را برداشت: «یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی»؛ بابا، چه کسی من را در کودکی یتیم کرد؟ بابا، چرا پیشانی ات شکسته؟! بابا چرا محاسنت خون آلود است؟! بابا، کاش چشمانم کور بود، سر بریده ات را نمی دیدم؛
«لیتنی کنت و لم ار رأسک هکذا»
#حبیب_بن_مظاهر
#پنجم_محرم🖤
•|@Quet_kums|•
نام حسین(ع)را چه کسی برای امام سوم انتخاب کرد؟
Anonymous Quiz
7%
امام علی(ع)
23%
جبرئیل
35%
پیامبر(ص)
35%
خداوند
🦋خداوند كسى است كه دريا را براى شما رام كرد تا به فرمان او كشتىها در آن جريان پيدا كنند و تا از فضل او جستجو كنيد و شايد شكرگزارى كنيد.
#تفسیر_آیات
•|@Quet_kums|•
#تفسیر_آیات
•|@Quet_kums|•
شهیدکاظمیآشتیانی:
هرگز احساس خستگی نمی کرد
به همین دلیل وضعیت جسمانی
خودش را فراموش کرده بود.
همواره روحیه بانشاطی داشت ص
این ها اولین دوره دانشجویان
فرهنگی بعد از انقلاب بودند.
او همیشه از سن خودش بزرگتر و
پخته تر بود،
همیشه در کارش خلاقیت،
مدیریت فرهنگی، ایده های اصلی
فکری و هنری و اجتماعی داشت.
اگر بخواهیم روش او را
داشته باشیم نباید
احساس خستگی کنیم!✨
#جهاد_علمی
•|@Quet_kums|•
هرگز احساس خستگی نمی کرد
به همین دلیل وضعیت جسمانی
خودش را فراموش کرده بود.
همواره روحیه بانشاطی داشت ص
این ها اولین دوره دانشجویان
فرهنگی بعد از انقلاب بودند.
او همیشه از سن خودش بزرگتر و
پخته تر بود،
همیشه در کارش خلاقیت،
مدیریت فرهنگی، ایده های اصلی
فکری و هنری و اجتماعی داشت.
اگر بخواهیم روش او را
داشته باشیم نباید
احساس خستگی کنیم!✨
#جهاد_علمی
•|@Quet_kums|•
مستجاب
ریاح نت
🥀🏴◾️🥀🏴◾️🥀🏴◾️🥀
من برایت پدرم پس تو برایم پسری
چه مبارک پسری و چه مبارک پدری
یاد شب های مناجات حسن می افتم
می وزد از سر زلف تو نسیم سحری
همه گشتیم ولی نیست به اندازه ی تو
نه کلاه خوودی و نه یک زره ای نه سپری
من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم
می فرستم به سوی قوم تو را یک نفری
بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد
نیست ممکن بروی و دل ما را نبری
قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم
قمری را به روی دست گرفته قمری
نوعروست که نشد موی تو را شانه کند
عاقبت گیسویت افتاد به دست دگری
تو خودت قاسمی و سر زده تقسیم شدی
دو هجا بودی و حالا دو هجا بیشتری
بند بند تو که پاشید خودم فهمیدم
از روی قامت تو رد شده هر رهگذری
جا به جا می شود این دنده تکانت بدهم
وای عجب درد سری وای عجب درد سری
✍🏻علی اکبر لطیفیان
🎤مهدی رسولی
#شب_ششم_محرم🏴
#قاسم_بن_حسن🖤
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
من برایت پدرم پس تو برایم پسری
چه مبارک پسری و چه مبارک پدری
یاد شب های مناجات حسن می افتم
می وزد از سر زلف تو نسیم سحری
همه گشتیم ولی نیست به اندازه ی تو
نه کلاه خوودی و نه یک زره ای نه سپری
من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم
می فرستم به سوی قوم تو را یک نفری
بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد
نیست ممکن بروی و دل ما را نبری
قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم
قمری را به روی دست گرفته قمری
نوعروست که نشد موی تو را شانه کند
عاقبت گیسویت افتاد به دست دگری
تو خودت قاسمی و سر زده تقسیم شدی
دو هجا بودی و حالا دو هجا بیشتری
بند بند تو که پاشید خودم فهمیدم
از روی قامت تو رد شده هر رهگذری
جا به جا می شود این دنده تکانت بدهم
وای عجب درد سری وای عجب درد سری
✍🏻علی اکبر لطیفیان
🎤مهدی رسولی
#شب_ششم_محرم🏴
#قاسم_بن_حسن🖤
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بر لبم بهترین غزل دارم
جام شیرین تر از عسل دارم
منکه شاگرد رزم بَدرِینَم
پسر مجتبای صفّینم
سبط حیدر ز نسل زهرایم
حسن مجتبای اینجایم
دیده ام دوره های بس حساس
شیوه جنگیِ عمو عباس
#ششم_محرم🖤
•|@Quet_kums|•
جام شیرین تر از عسل دارم
منکه شاگرد رزم بَدرِینَم
پسر مجتبای صفّینم
سبط حیدر ز نسل زهرایم
حسن مجتبای اینجایم
دیده ام دوره های بس حساس
شیوه جنگیِ عمو عباس
#ششم_محرم🖤
•|@Quet_kums|•
هر دم به گوش میرسد آوای زنگ قافله
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
📣 کانون قرآن و عترت به مناسبت فرا رسیدن ایام عزاداری اباعبداللهالحسین برگزار میکند؛
📚مسابقه کتابخوانی👇
کتاب "هفت شهر عشق" و نگاهی نو به حماسه عاشورا
📔یک کتاب دلنشین و روان که همزمان با نوای کاروان ، حماسه دشت کربلا رو به تصویر میکشه.
🔰 جهت ثبت نام ، دریافت فایل کتاب و کسب اطلاعات بیشتر به آیدی تلگرامی @Quet_kums_admin پیام بدین.
⭕️ویژه اساتید، کارکنان و دانشجویان
🎁 همراه با جوایز نقدی برای برگزیدگان
•|@Quet_kums|•
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
📣 کانون قرآن و عترت به مناسبت فرا رسیدن ایام عزاداری اباعبداللهالحسین برگزار میکند؛
📚مسابقه کتابخوانی👇
کتاب "هفت شهر عشق" و نگاهی نو به حماسه عاشورا
📔یک کتاب دلنشین و روان که همزمان با نوای کاروان ، حماسه دشت کربلا رو به تصویر میکشه.
🔰 جهت ثبت نام ، دریافت فایل کتاب و کسب اطلاعات بیشتر به آیدی تلگرامی @Quet_kums_admin پیام بدین.
⭕️ویژه اساتید، کارکنان و دانشجویان
🎁 همراه با جوایز نقدی برای برگزیدگان
•|@Quet_kums|•