« و من خودم را با خستگی تمام از میان این فصل عبور می دهم، فقط به این امیدِ نورِ کم سویی که در دوردست ها می درخشد. »
-نامه اولگا کنیپر
-نامه اولگا کنیپر
زندگی میکشد آخر به کجا کارت را
باید از دور تماشا بکنی یارت را
روز دیدار،خودت را به ندیدن بزنی
شب ولی دوره کنی لحظه دیدارت را
-ابراهیم زمانی
باید از دور تماشا بکنی یارت را
روز دیدار،خودت را به ندیدن بزنی
شب ولی دوره کنی لحظه دیدارت را
-ابراهیم زمانی
چشمهایش همهی آن چیزی را که صدایش نمیتوانست، به من گفت. ما هزاران کلمه باهم حرف زدیم؛ بیآنکه واژهای گفته باشیم.
- میا شریدن
- میا شریدن
زمانهایی پیش میآید عزیزدلم، که متقاعد میشوم برای هیچگونه ارتباط انسانی، مناسب نیستم.
-نامهیی از کافکا
-نامهیی از کافکا
کاش میشد فکرم را برایت بفرستم که یک روزِ تمام پر از تو بوده است.
-نامه آلبرکامو به ماریا کاسارس
-نامه آلبرکامو به ماریا کاسارس
دوست داشته شدن
از سوی کسی که دوستش میداری آن حس و حالتی است
که در واژهٔ عام و عادیِ خوشبختی نمیگنجد ...!
-محمود دولت آبادی
از سوی کسی که دوستش میداری آن حس و حالتی است
که در واژهٔ عام و عادیِ خوشبختی نمیگنجد ...!
-محمود دولت آبادی
امید است دِگر، ناگهان در میان یخ ها جوانه میزند،
هر چه هم که اندوه که در هم تنیده باشد،
جوانه سبز امید راه خود را به دل انسان باز میکند.
هر چه هم که اندوه که در هم تنیده باشد،
جوانه سبز امید راه خود را به دل انسان باز میکند.