« ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نِشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم، پریدیم... »
-وحشی بافقی

نیست نگاریی در این شهر که دل مارا ببرد.؟

به گلستان نروم تا تو در آغوش منی

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند
-حافظ

آن شب که تو در کنار مایی روز است....

حرفی؟ سخنی؟
https://t.me/XBCHATBot?start=sec-hchafbbhjj

چه اندوه‌بار است بزرگ می‌شویم که بمیریم.
-لنگرودی

سلام بر کسانی که وانمود میکنند خوشحالند، به رغم غمی که به قلبشان رسیده.

محرمی کو تا بگویم، اندک از بسیار حرف...
-فیض کاشانی

احساس میکنم،مدتی است که با چیزی بیش از توانم درگیر بوده ام.

"محمود درویش

سلام بر آ‌ن‌هایی که در قلبِ‌مان گل‌ها کاشتند و بی ‌مراقبت رها کردند.