❇️ چگونه در گفت و گو ها خوب عمل کنیم؟
(کمک به ارتباط موثر)
۱.حرف خود را به شکلی بزنید که بار منفی کمتری داشته باشد
۲.شنونده فعال باشید و هر از گاهی درباره صحبت نظر دهید
۳.اگر از حرفی ناراحت شدید احساستان را بیان کنید
۴.در گفت و گو ها تن صدای خود را بالا نبرید
۵.در گفت و گو، با کلمه ی «من» به جای کلمه ی «تو» جمله ها را شروع کنید
برای مثال: به جای جمله ی«تو باید من را حمایت کنی» از جمله ی« من نیاز به حمایت دارم» استفاده کنید.
۶.حرف دیگری را قطع نکنید،اجازه بدهید صحبت شخص مقابل به اتمام برسد،بعد شروع به صحبت کنید.
🌱
(کمک به ارتباط موثر)
۱.حرف خود را به شکلی بزنید که بار منفی کمتری داشته باشد
۲.شنونده فعال باشید و هر از گاهی درباره صحبت نظر دهید
۳.اگر از حرفی ناراحت شدید احساستان را بیان کنید
۴.در گفت و گو ها تن صدای خود را بالا نبرید
۵.در گفت و گو، با کلمه ی «من» به جای کلمه ی «تو» جمله ها را شروع کنید
برای مثال: به جای جمله ی«تو باید من را حمایت کنی» از جمله ی« من نیاز به حمایت دارم» استفاده کنید.
۶.حرف دیگری را قطع نکنید،اجازه بدهید صحبت شخص مقابل به اتمام برسد،بعد شروع به صحبت کنید.
🌱
ما تمایل داریم که دردها و رنجهای دوران کودکی را کماکان زنده نگه داریم. این مسئله یکی از بینشهای عمیق در رواندرمانیهای مبتنی بر روانتحلیلگری است. فروید به این پدیده، «اجبار به تکرار» (repetition compulsion) میگفت.
برای مثال فرزند یک فرد میگسار با کسی ازدواج میکند که میگسار است. کودکی که دوران کودکیاش با بدرفتاری اطرافیان روبرو شده است با فردی بددهن، گستاخ و پرخاشگر ازدواج میکند یا اینکه خودش از دیگران سواستفاده میکند.
فردی که دوران کودکیاش آزار جنسی را تجربه کرده است، در بزرگسالی ممکن است در دام روابط آشفته و بیهدف بیفتد. کودکی که تحت سلطهی دیگران بوده است، ممکن است در دوران بزرگسالی به شدت دیگران را کنترل کند.
این پدیده در نگاه اول گیجکننده است. چرا ما دست به این کار میزنیم؟ چرا دوباره رنجها و دردهایمان را زنده میکنیم و هر دم هیزمی بر این آتش میگذاریم؟
چرا نمیتوانیم دست از این الگوها برداریم و زندگی بهتری برای خودمان تدارک ببینیم؟ در واقع هرکسی با متوسل شدن به روشهای محکوم به شکست، به تداوم این الگوهای منفی دامن میزند.
این واقعیت تعجببرانگیز را درمانگران نیز قبول دارند. در دوران بزرگسالی، شرایط و موقعیتهایی ایجاد میکنیم که شبیه به شرایط و موقعیتهای دوران کودکیمان است.
🍃
برای مثال فرزند یک فرد میگسار با کسی ازدواج میکند که میگسار است. کودکی که دوران کودکیاش با بدرفتاری اطرافیان روبرو شده است با فردی بددهن، گستاخ و پرخاشگر ازدواج میکند یا اینکه خودش از دیگران سواستفاده میکند.
فردی که دوران کودکیاش آزار جنسی را تجربه کرده است، در بزرگسالی ممکن است در دام روابط آشفته و بیهدف بیفتد. کودکی که تحت سلطهی دیگران بوده است، ممکن است در دوران بزرگسالی به شدت دیگران را کنترل کند.
این پدیده در نگاه اول گیجکننده است. چرا ما دست به این کار میزنیم؟ چرا دوباره رنجها و دردهایمان را زنده میکنیم و هر دم هیزمی بر این آتش میگذاریم؟
چرا نمیتوانیم دست از این الگوها برداریم و زندگی بهتری برای خودمان تدارک ببینیم؟ در واقع هرکسی با متوسل شدن به روشهای محکوم به شکست، به تداوم این الگوهای منفی دامن میزند.
این واقعیت تعجببرانگیز را درمانگران نیز قبول دارند. در دوران بزرگسالی، شرایط و موقعیتهایی ایجاد میکنیم که شبیه به شرایط و موقعیتهای دوران کودکیمان است.
🍃
Forwarded from بهترین هارا با ما دنبال کنید
گروه درخواست رایگان فایل های روانشناسی+تبلیغات رایگان پرسشنامه
https://t.me/+uNggvjXEoXo3YWJk
#ظرفیت_محدود
https://t.me/+uNggvjXEoXo3YWJk
#ظرفیت_محدود
مردم نزد من می آیند و اگر به آنها بگویم مدیتیشن کنید، میگویند: "ما اصلا وقت نداریم." آنها وقت کافی برای فیلم دیدن، ورق بازی و انواع چیزها دارند
میتوانی آنها را در حال پوکر بازی کردن پیدا کنی، آنها برای چرت و پرت گفتن وقت دارند ، برای دعوا کردن، خشمگین شدن و آن روزنامه های احمقانه را خواندن و چقدر عمیق وارد آن روزنامه ها میشوند !
اما تا درباره مدیتیشن حرف بزنی فورا بدون هیچ درنگی این واکنش می آید: "ما اصلا وقت نداریم!"
آنها در واقع میگویند که به خودشان علاقمند نیستند و دوست ندارند یک ساعت در سکوت بنشینند و به وجود خودشان نگاه کنند.
همه به بیرون میروند، اما فقط وقتی به درون میروی میفهمی حقیقت چیست ...
👤 اشو
🌹
میتوانی آنها را در حال پوکر بازی کردن پیدا کنی، آنها برای چرت و پرت گفتن وقت دارند ، برای دعوا کردن، خشمگین شدن و آن روزنامه های احمقانه را خواندن و چقدر عمیق وارد آن روزنامه ها میشوند !
اما تا درباره مدیتیشن حرف بزنی فورا بدون هیچ درنگی این واکنش می آید: "ما اصلا وقت نداریم!"
آنها در واقع میگویند که به خودشان علاقمند نیستند و دوست ندارند یک ساعت در سکوت بنشینند و به وجود خودشان نگاه کنند.
همه به بیرون میروند، اما فقط وقتی به درون میروی میفهمی حقیقت چیست ...
👤 اشو
🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نیازم به صبح نیست؛
همین که تو باشی
خِیر است که از سَروکولِ لحظه هایم بالا میرود . .
🍃
همین که تو باشی
خِیر است که از سَروکولِ لحظه هایم بالا میرود . .
🍃
برای بقایمان در خانه ای با والدین نابالغ ما راهکارها و استراتژیهای متفاوتی را برمبنای شخصیت مان پذیرفتیم، اما تاثیر وارونگی نقش کودک و والدین فراتر از تنها دوران کودکی ست.
بعضی از ما با ساختن جوکها و شوخیها تبدیل به یک کمدین در خانواده ی مان شدیم حال ما نمی دانیم چگونه آسیب پذیر بودنمان را بدون طنز و شوخی به دیگران نشان دهیم.
بعضی دیگر با تبدیل شدن به یک کودک آسان و بی دردسر بیش از حد #سازگار شدیم ما به این باور رسیدیم که خدمت کردن، کمک رساندن و نجات دادن وظیفه ی ماست و این الگو در بزرگسالی ما هم ادامه پیدا کرد وقتی تبدیل به افرادی شدیم که دیگران را مدام راضی نگه داریم و از تعیین کردن مرزهایمان ناتوان بودیم
بعضی از ما خانه را برای یافتن آزادیمان خیلی زود ترک کردیم اما این تروما هرگز ما را رها نکرد ممکن است به دلیل ترسمان از روابط و نزدیک شدن به دیگران خودمان را از عشق و صمیمیت محروم کنیم.
تعداد دیگری از ما با جدیت تمام مسئولیتها را به عهده گرفتیم و تبدیل به بزرگسالانی کمال گرا شدیم که قادر به رها کردن و آرام شدن نیستند. اگر والدین ما نه تنها در دسترس نبودند بلکه از لحاظ عاطفی بی ثبات بوده باشند ما خودمان را جوری تربیت کردیم که همیشه گوش به زنگ و مراقب باشیم و همیشه مواظب نشانه های غم و ناراحتی و #عصبانیت در اطرافیانمان باشیم.
ما ممکن است برای اشتباه پیش رفتن هر چیز خودمان را مقصر بدانیم و #مسئولیت ناتوانی و بدبختی دیگران را به عهده بگیریم ما دائما در تلاشیم که همه چیز را درست کنیم و حتی نیازهایمان را در این مسیر نادیده میگیریم و وقتی که همه چیز آن گونه که میخواهیم پیش نرود یا خطای کوچکی از ما سر بزند، در چرخه ی گناه و شرم غرق میشویم.
برگرفته از مقاله Parentification : Healing from the trauma of having to grow up too soon
ترجمه : پانیذ رضوی
🌱
بعضی از ما با ساختن جوکها و شوخیها تبدیل به یک کمدین در خانواده ی مان شدیم حال ما نمی دانیم چگونه آسیب پذیر بودنمان را بدون طنز و شوخی به دیگران نشان دهیم.
بعضی دیگر با تبدیل شدن به یک کودک آسان و بی دردسر بیش از حد #سازگار شدیم ما به این باور رسیدیم که خدمت کردن، کمک رساندن و نجات دادن وظیفه ی ماست و این الگو در بزرگسالی ما هم ادامه پیدا کرد وقتی تبدیل به افرادی شدیم که دیگران را مدام راضی نگه داریم و از تعیین کردن مرزهایمان ناتوان بودیم
بعضی از ما خانه را برای یافتن آزادیمان خیلی زود ترک کردیم اما این تروما هرگز ما را رها نکرد ممکن است به دلیل ترسمان از روابط و نزدیک شدن به دیگران خودمان را از عشق و صمیمیت محروم کنیم.
تعداد دیگری از ما با جدیت تمام مسئولیتها را به عهده گرفتیم و تبدیل به بزرگسالانی کمال گرا شدیم که قادر به رها کردن و آرام شدن نیستند. اگر والدین ما نه تنها در دسترس نبودند بلکه از لحاظ عاطفی بی ثبات بوده باشند ما خودمان را جوری تربیت کردیم که همیشه گوش به زنگ و مراقب باشیم و همیشه مواظب نشانه های غم و ناراحتی و #عصبانیت در اطرافیانمان باشیم.
ما ممکن است برای اشتباه پیش رفتن هر چیز خودمان را مقصر بدانیم و #مسئولیت ناتوانی و بدبختی دیگران را به عهده بگیریم ما دائما در تلاشیم که همه چیز را درست کنیم و حتی نیازهایمان را در این مسیر نادیده میگیریم و وقتی که همه چیز آن گونه که میخواهیم پیش نرود یا خطای کوچکی از ما سر بزند، در چرخه ی گناه و شرم غرق میشویم.
برگرفته از مقاله Parentification : Healing from the trauma of having to grow up too soon
ترجمه : پانیذ رضوی
🌱
هنگامی که عاشق کسی باشید، میخواهید به او چیزی بدهید که بتواند شادش کند. گرانبهاترین چیز برای پیشکش کردن به معشوقتان همان «حضور» شما در کنار اوست. اگر در کنار او حضور ندارید چگونه میتوانید عشق بورزید؟! برای عشق ورزیدن باید کنار او حضور داشته باشید. حضور تماموکمال در کنار دیگری، بهخودیِخود، بخشی از مهارت شادکامی است. ارزشمندترین چیزی که میتوانید به عزیزتان پیشکش کنید همین حضور تماموکمالتان در کنار اوست و این چیزی نیست که بتوانید با پول از فروشگاه بخرید!
🌱
🌱
| کمالگرایی؛ قاتل این روزها |
کمالگرایی شما را وادار میکند در خانه بمانید، مانع از آن میشود که از فرصتها استفاده کنید. و انجام پروژههایتان را به تأخیر میاندازد، باعث میشود فکر کنید زندگیتان از آنچه که در واقعیت هست، بدتر است؛ نمیگذارد خودتان باشید؛ به شما استرس میدهد؛ آنچه خوب است را در نظرتان بد جلوه میدهد؛ و سیر طبیعی انجام کارها را تکذیب میکند. کمالگرایان با انتظارات غیر واقعیشان برای آنکه اقدام به انجام کاری کنند، به دنبال طرح برنامهای در حد کمال میگردند. اگر بخواهند کتابی بنویسند، احتمالاً فقط هنگامی که انرژی بالایی داشته باشند، چنین خواهند کرد زیرا از نظر آنها، انرژی پایین بیشتر مناسب تماشا کردن تلویزیون است و انجام کاری فعالانه، مقدار انرژی سطح بالایی میطلبد. همچنین، آنها خود را ملزم میکنند که حتماً با انگیزه باشند (باید بخواهند تا چنین کاری را انجام دهند)، فقط وقتی که در مکان ایدهآلشان نشسته باشند و فقط با دستگاه تایپ مورد علاقهشان، خواهند نوشت. حتماً باید قهوه و غذا آماده باشد! و در شبی مهتابی می نویسند. اینگونه افراد، زیاد نمیتوانند بنویسند. هنگامی که چنین فلسفهای زندگی کسی را پوشش میدهد، درست مثل کره بیش از حدی که سطح نان را میپوشاند، میتواند خفهکننده باشد. آنها نمیخواهند در موقعیتهای غیر ایدهآل قرار گیرند. اما نکتهای را فراموش کردهاند. نکته مهم برای انجام چیزی این است که فقط شروع کنید به انجام دادنش!
🌱
کمالگرایی شما را وادار میکند در خانه بمانید، مانع از آن میشود که از فرصتها استفاده کنید. و انجام پروژههایتان را به تأخیر میاندازد، باعث میشود فکر کنید زندگیتان از آنچه که در واقعیت هست، بدتر است؛ نمیگذارد خودتان باشید؛ به شما استرس میدهد؛ آنچه خوب است را در نظرتان بد جلوه میدهد؛ و سیر طبیعی انجام کارها را تکذیب میکند. کمالگرایان با انتظارات غیر واقعیشان برای آنکه اقدام به انجام کاری کنند، به دنبال طرح برنامهای در حد کمال میگردند. اگر بخواهند کتابی بنویسند، احتمالاً فقط هنگامی که انرژی بالایی داشته باشند، چنین خواهند کرد زیرا از نظر آنها، انرژی پایین بیشتر مناسب تماشا کردن تلویزیون است و انجام کاری فعالانه، مقدار انرژی سطح بالایی میطلبد. همچنین، آنها خود را ملزم میکنند که حتماً با انگیزه باشند (باید بخواهند تا چنین کاری را انجام دهند)، فقط وقتی که در مکان ایدهآلشان نشسته باشند و فقط با دستگاه تایپ مورد علاقهشان، خواهند نوشت. حتماً باید قهوه و غذا آماده باشد! و در شبی مهتابی می نویسند. اینگونه افراد، زیاد نمیتوانند بنویسند. هنگامی که چنین فلسفهای زندگی کسی را پوشش میدهد، درست مثل کره بیش از حدی که سطح نان را میپوشاند، میتواند خفهکننده باشد. آنها نمیخواهند در موقعیتهای غیر ایدهآل قرار گیرند. اما نکتهای را فراموش کردهاند. نکته مهم برای انجام چیزی این است که فقط شروع کنید به انجام دادنش!
🌱
| حمایت افراطی در روابط |
بسیاری از ما در روابطمان در الگوهای رفتاری خاصی گیر میافتیم. مثل اصلاح کردن یا درست کردن دیگران یا محافظت از آنها در برابر مواجه شدن با عواقب کارهایشان. برای خروج از این الگوهای رفتاری در اینجا چند نکته یادآوری میشود:
۱. حمایت کردن از یک شخص به این شکل است که در کارهایی که نمیتواند انجام دهد، کمکش کنیم. یا او را یاری کنیم تا توانایی بیشتری کسب کند. تلاش برای به اصطلاح «درست کردن» یا محافظت از دیگران مانع این میشود که آنها با عواقب رفتارهای خود مواجه شوند. همچنین این اجازه را به آنها میدهد که به رفتارهای آسیبزای خود ادامه دهند. چه آسیب رساندن به خودشان چه دیگران.
۲. دلیل اینکه میخواهیم دیگران را درست کنیم یا از آنها محافظت بیجا کنیم، بیشتر به خود ما بر میگردد. دلیل این رفتار میتواند میل عمیق ما به دوست داشته شدن و ارتباط داشتن، باشد. بسیاری از ما سعی میکنیم که این نیازهای طبیعیمان را به این روشها مرتفع کنیم، ولی متاسفانه در اکثر اوقات در نهایت با احساس عدم ارتباط یا عصبانیت مواجه میشویم.
۳. عشق واقعی زمانی شکل میگیرد که دو فرد در موضع یکسان به هم میپیوندند تا به رشد، درمان و تکامل یکدیگر کمک کنند. اما وقتی یک فرد دارای الگوی رفتاری «درست کردن» یا «نجات دادن» است، قدرت طرفین در رابطه نامتوازن میشود و موضع یکسانی نخواهند داشت. به همین خاطر است که در این روابط شکلگیری خشم و رنجش امری رایج است.
۴. اگر ما در کودکی یاد گرفته باشیم که مسئول وضعیت احساسی والدین خود هستیم، باعث میشود در ادامه زندگی، بیش از حد احساس مسئولیت کنیم و این الگوی رفتاری را در روابط بزرگسالیمان نیز تکرار کنیم.
🌱
بسیاری از ما در روابطمان در الگوهای رفتاری خاصی گیر میافتیم. مثل اصلاح کردن یا درست کردن دیگران یا محافظت از آنها در برابر مواجه شدن با عواقب کارهایشان. برای خروج از این الگوهای رفتاری در اینجا چند نکته یادآوری میشود:
۱. حمایت کردن از یک شخص به این شکل است که در کارهایی که نمیتواند انجام دهد، کمکش کنیم. یا او را یاری کنیم تا توانایی بیشتری کسب کند. تلاش برای به اصطلاح «درست کردن» یا محافظت از دیگران مانع این میشود که آنها با عواقب رفتارهای خود مواجه شوند. همچنین این اجازه را به آنها میدهد که به رفتارهای آسیبزای خود ادامه دهند. چه آسیب رساندن به خودشان چه دیگران.
۲. دلیل اینکه میخواهیم دیگران را درست کنیم یا از آنها محافظت بیجا کنیم، بیشتر به خود ما بر میگردد. دلیل این رفتار میتواند میل عمیق ما به دوست داشته شدن و ارتباط داشتن، باشد. بسیاری از ما سعی میکنیم که این نیازهای طبیعیمان را به این روشها مرتفع کنیم، ولی متاسفانه در اکثر اوقات در نهایت با احساس عدم ارتباط یا عصبانیت مواجه میشویم.
۳. عشق واقعی زمانی شکل میگیرد که دو فرد در موضع یکسان به هم میپیوندند تا به رشد، درمان و تکامل یکدیگر کمک کنند. اما وقتی یک فرد دارای الگوی رفتاری «درست کردن» یا «نجات دادن» است، قدرت طرفین در رابطه نامتوازن میشود و موضع یکسانی نخواهند داشت. به همین خاطر است که در این روابط شکلگیری خشم و رنجش امری رایج است.
۴. اگر ما در کودکی یاد گرفته باشیم که مسئول وضعیت احساسی والدین خود هستیم، باعث میشود در ادامه زندگی، بیش از حد احساس مسئولیت کنیم و این الگوی رفتاری را در روابط بزرگسالیمان نیز تکرار کنیم.
🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح را با دیر بیدار شدن کوتاه نکنید؛
به صبح مانند پنجمین عنصر حیات بنگرید که قدری نیز مقدس است.
🍃
به صبح مانند پنجمین عنصر حیات بنگرید که قدری نیز مقدس است.
🍃
گذشته به مانند گردابی میماند. بدون آنکه خود بدانی، تو را به درون میکشد.
در حالی که تنها چیزی که تو نیاز داری، همین لحظه ی اکنون است. در این لحظه زندگی کن،
تنها همین مهم است
👤اليف شافاک
📚
در حالی که تنها چیزی که تو نیاز داری، همین لحظه ی اکنون است. در این لحظه زندگی کن،
تنها همین مهم است
👤اليف شافاک
📚
نقطه مقابل واقعی افسردگی نه شادمانی و نه فقدان درد، بلکه سرزندگی است؛ یعنی داشتن آزادی عمل برای بروز احساسات خودجوش. یکی از حقایق انکارناپذیر زندگی این است که این احساسات خودجوش نهتنها شاد و زیبا و خوشایند هستند، بلکه تمام ابعاد تجارب بشری، از جمله حسادت، غبطه، خشم، نفرت، طمع، ناامیدی و اندوه را انعکاس میدهند. اما اگر ریشههای دوران کودکی فردی قطع شده باشند، این آزادی عمل به دست نخواهد آمد.
آلیس میلر
🍃
آلیس میلر
🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبور باش…
بعد هر سختیای راحتی هست🌿✨
صبح بخیر💚
📚
بعد هر سختیای راحتی هست🌿✨
صبح بخیر💚
📚
هر کس را باید مجاز و محق دانست که مالک احساسات خود باشد و خود را متمایز از دیگران بداند. شاید این نکته به نظرتان عجیب برسد، اما در واقع، در فرایند تغییر و رشد اساسیترین گام همین است.
شاید بسیاری از ما از فشار شدیدی که بر زنان، شوهران یا فرزندانمان وارد میکنیم تا به افکار و احساساتی شبیه به افکار و احساسات ما دست یابند، آگاه نیستیم. چیزی که ما غالبا به دیگران میگوییم این است که «اگر میخواهی دوستت داشته باشم، باید مثل من احساس کنی و مثل من فکر کنی. اگر من میگویم رفتارت بد است تو هم باید همین طور احساس کنی؛ اگر من احساس میکنم که چیزی خوب و مطلوب است، تو هم باید همین احساس را داشته باشی.»
در حالیکه گرایش مراجعان ما پس از گذراندن دوره درمان خلاف این را نشان میدهد. آنان مایلند که شخص دیگر، احساسات، ارزشها و هدفهای احتمالا متفاوت و متمایز خود را داشته باشد و مختصر این که مایلند و میگذارند، فرد به شیوهای که خود میخواهد و یا میتواند احساس و عمل کند.
به اعتقاد من وقتی شخص پی میبرد که میتواند به احساسات و واکنشهای خود اعتماد کند، به این معنی است که درمییابد انگیزههای پنهانش لزوما مخرب یا مصیبتبار نیستند و دیگر نیازی به مراقبت و حمایت دیگران ندارد، بلکه قادر است زندگی را بر مبنایی واقعی تجربه کند، تمایل به قبول استقلال دیگران نیز در او افزایش مییابد. پس وقتی فرد در مییابد که میتواند به خویشتن متمایز و بیهمتای خود اعتماد کند، اعتمادش به همسر یا فرزندش نیز بیشتر میشود و احساسات و ارزشهای متمایز و بیهمتایی را که در آن دیگری وجود دارد نیز به سهولت بیشتری میپذیرد.
🍃
شاید بسیاری از ما از فشار شدیدی که بر زنان، شوهران یا فرزندانمان وارد میکنیم تا به افکار و احساساتی شبیه به افکار و احساسات ما دست یابند، آگاه نیستیم. چیزی که ما غالبا به دیگران میگوییم این است که «اگر میخواهی دوستت داشته باشم، باید مثل من احساس کنی و مثل من فکر کنی. اگر من میگویم رفتارت بد است تو هم باید همین طور احساس کنی؛ اگر من احساس میکنم که چیزی خوب و مطلوب است، تو هم باید همین احساس را داشته باشی.»
در حالیکه گرایش مراجعان ما پس از گذراندن دوره درمان خلاف این را نشان میدهد. آنان مایلند که شخص دیگر، احساسات، ارزشها و هدفهای احتمالا متفاوت و متمایز خود را داشته باشد و مختصر این که مایلند و میگذارند، فرد به شیوهای که خود میخواهد و یا میتواند احساس و عمل کند.
به اعتقاد من وقتی شخص پی میبرد که میتواند به احساسات و واکنشهای خود اعتماد کند، به این معنی است که درمییابد انگیزههای پنهانش لزوما مخرب یا مصیبتبار نیستند و دیگر نیازی به مراقبت و حمایت دیگران ندارد، بلکه قادر است زندگی را بر مبنایی واقعی تجربه کند، تمایل به قبول استقلال دیگران نیز در او افزایش مییابد. پس وقتی فرد در مییابد که میتواند به خویشتن متمایز و بیهمتای خود اعتماد کند، اعتمادش به همسر یا فرزندش نیز بیشتر میشود و احساسات و ارزشهای متمایز و بیهمتایی را که در آن دیگری وجود دارد نیز به سهولت بیشتری میپذیرد.
🍃
آرتروز فکری چیست؟
آرتروز بیماریای است که به مفاصل حمله میکند و نتیجه اش این میشود که بیمار نمیتواند مفاصلش را به راحتی تکان دهد.
و اما ...
آرتروز فکری بیماریای است که وقتی به انسان حمله میکند، فرد قدرت خلاقیتش را از دست می دهد، دیگر نمیتواند نوآوری کند، همیشه مستأصل است و قادر به یافتن راهحلهای جدید نیست.
مغز هنوز هم این تواناییها را دارد اما چون آرتروز گرفته قادر به تفکر و خلاقیت نیست و نمیتواند تمام قدرت خود را بهکار بندد.
فرد مبتلا به آرتروز فکری در هر سن و سالی که باشد از فکر کردن و خلاقیت و آموختن رنج میبرد، نمی تواند کتاب بخواند، نمی تواند برنامههای آموزشی و مفید را تماشا کند و نمیتواند از دیگران بیاموزد؛ درچنین حالتی فرد دوست دارد در همین وضعیتی که هست بماند و خود را از هر حرکتی دور میدارد. درنتیجه کارها را طوطیوار انجام میدهد و درنهایت در "تلۀ روزمرهگی" گرفتار میشود.
🌹
آرتروز بیماریای است که به مفاصل حمله میکند و نتیجه اش این میشود که بیمار نمیتواند مفاصلش را به راحتی تکان دهد.
و اما ...
آرتروز فکری بیماریای است که وقتی به انسان حمله میکند، فرد قدرت خلاقیتش را از دست می دهد، دیگر نمیتواند نوآوری کند، همیشه مستأصل است و قادر به یافتن راهحلهای جدید نیست.
مغز هنوز هم این تواناییها را دارد اما چون آرتروز گرفته قادر به تفکر و خلاقیت نیست و نمیتواند تمام قدرت خود را بهکار بندد.
فرد مبتلا به آرتروز فکری در هر سن و سالی که باشد از فکر کردن و خلاقیت و آموختن رنج میبرد، نمی تواند کتاب بخواند، نمی تواند برنامههای آموزشی و مفید را تماشا کند و نمیتواند از دیگران بیاموزد؛ درچنین حالتی فرد دوست دارد در همین وضعیتی که هست بماند و خود را از هر حرکتی دور میدارد. درنتیجه کارها را طوطیوار انجام میدهد و درنهایت در "تلۀ روزمرهگی" گرفتار میشود.
🌹