‍ جمع بندی و صحبتهای پایانی جناب کوروش رادمنش در گروه پیکان ایرانشهر

@Paykan_Iranshahr

⭕️تردد کامیون‌های شهرداری در بخش‌های خشک شده دریاچه ارومیه

♦️یک شهروند اهل ارومیه روز پنجشنبه هفتم  دی‌ماه با انتشار ویدیویی از دریاچه ارومیه در شبکه‌های اجتماعی نوشت: «من هر روز از کنار این دریاچه تردد می‌کنم، هر روز به چشم دیدم که آب دریاچه در حال کمتر شدن بود و حالا هم بخش‌های زیادی از آن کاملا خشک شده. فقط دلیل ورود کامیون‌های شهرداری به سطح خشک‌شده دریاچه را متوجه نمی‌شوم».

این ویدیو در حالی در فضای مجازی منتشر می‌شود که رمضان شریف، سخنگوی سپاه پاسداران چندی پیش گفته بود که «ادعای خشک شدن دریاچه ارومیه جریان‌سازی دشمن و برای شکستن اقتدار نظام جمهوری اسلامی مطرح شده است».

@Paykan_Iranshahr

🔴 هند 4 ناوشکن کلکته و ویساخاپاتنام را در آب‌های نزدیک ایران مستقر می‌کند تا از حمله به کشتی‌های عازم هند جلوگیری کند.

🔹 این ناوها حامل  موشک های باراک 8 هستند که  ساخت مشترک هند و اسرائیل است.

@Paykan_Iranshahr 🏹

برخی عنوان می کنند دشمن فقط جمهوری اسلامی است
ذهن ساده اندیش آنها بدین شکل است که فقط عده ای برای آینده جمهوری می خواهند عده ای پادشاهی
خب مشکلی نیست
جمهوری اسلامی که ساقط شد
بعد هم که قرار است رفراندوم بگذاریم و ...
دیگه دعوایی نداریم!

اینها از عباراتی مثل آشتی یا آتش بس میان به اصطلاح اپوزوسیون استفاده می کنند

که این یک نگاه کارتونی به واقعیات پیچیده فضای سیاسی ایران است

🔴اولا بخش مهمی در فضای سیاسی کنونی،
جمهوری اسلامی در تبعیدند  و مهم ترین کمک به سقوط جمهوری اسلامی و براندازی هرچه سریعتر آن در هم کوبیدن همین جمهوری اسلامی در تبعید است
مسی و دار و دسته اش و "سایر" فاندبگیران جزو نمونه های متاخر این ماجرا بودند
که ضربات مهلکی به انقلاب ملی زدند
آخرین مثالش باند تقی رحمانی و نرگس محمدی و مجموعه تحولخواهان (اصلاح طلبان و استمرار طلبان خجالتی) داخل و خارج کشور است
هر کجا از هر فردی شنیدید که چرا دارید به تقی رحمانی و نرگس محمدی حمله می کنید
یا هر کسی در هر کجا داشت این باند رو تطهیر می کرد بدونید یا به اندازه ای ساده اندیش است که درکی از فضای سیاسی ندارد یا خودش مسئله دار است
تقی رحمانی حتی چراغ خاموش هم حرکت نکرد
نور بالایی که در دفاع از فائزه رفسنجانی زد چشم عاشقان ایران را آزار داد
بماند که در مراسم نوبل در مقابل چشم جهانیان سطح انقلاب ملی براندازانه را به یک خواست مدنی برابری جنسیتی استمرار طلبانه تقلیل داد

🔴دوما بحث پنجاه و هفت است
هر کسی با هر عقیده سیاسی که باورمند به پنجاه و هفت باشد
در حد جمهوری اسلامی برای ایران خطرناک است
و ما چرا با جمهوری اسلامی مخالفیم؟
به دلیل ضربه ای که به ایران وارد کرده
برادران و خواهران تنی پنجاه و هفتی حضرات حاکم که بر سرغنائم  شورش ۵۷ به جان هم افتادند
به اندازه خود جمهوری اسلامی خطرناکند
ما چه اتحادی داریم با
یک مشت تروریست آدم کش ایرانستیز
یک مشت دشمن ایران و ایرانی؟
امثال مجاهدین و بچه بلشویک های چپول و تجزیه طلبان و سایر مفسدین نوکر بیگانه
دشمنند!
که همانقدر که در مقابل جمهوری اسلامی ایستادیم مقابل اینها هم ایستاده و خواهیم ایستاد

🔴سوما
پروژه رهبرتراشی رسانه های دولت های بیگانه ، آنگ سان سوچی سازی و خمینی تراشی اندیشکده های اجنبی و بلوک قدرت جهانی را خوب می شناسیم
و مقابل مجموعه فاندبگیران فاسد نوکر اجنبی خواهیم ایستاد
و خلاصه بحث سوم بحث ایستادن مقابل تحمیل خواست اجانب است
نخواهیم گذاشت بیگانگانی که پنجاه و هفت را بر سرمان آوردند
از این جیب به آن جیب کنند و جمهوری دوم باند چپ و اصلاحاتی و سایر پنجاه و هفتی را به زور حقنه و حاکم کنند

ختم کلام:
اگر کسی جمهوری خواه باشد
مخالف قاطع صفر تا صد ۵۷ باشد
پرچم ملی و تمامیت ارضی را باور داشته باشد
و با پهلوی ها در "ستیز"  نباشد که چون شک نکنید هر پهلوی "ستیزی" نوکر بیگانه و دشمن ایران است
(دقت کنید از عبارت "ستیز"  استفاده کردم )
مشکلی نیست
با حفظ اختلاف نظرها میشه برای سقوط جمهوری اسلامی باهاشون همراه بود
یا حداقل " جنگی با هم نداریم! "

هرچند من معتقدم این هموطنان جمهوری خواه "ناخواسته" کاری را خواهند کرد که جبهه ضد ملی "عامدانه" در پنجاه و هفت انجام داد
یعنی راه را برای برپایی سیستم جمهوری باز می کنند بعد تمام ایرانستیزان نوکر بیگانه که زیر چتر جمهوری کمین کردند در همان زمین بازی جمهوری
از رویشان رد می شوند و ایران را می بلعند
و آش همان آش و کاسه همان کاسه
و معتقدم تنها راه رهایی و نجات ایران
بازگشت پادشاهی است

اما باز هم با علم به این موضوع مهم هم
با این گروه آخر هموطنان جمهوری خواه جنگی نداریم

دروغی به نام کشور فلسطین

@Paykan_Iranshahr 🏹

🔸تلاش برای احیای دریاچه ارومیه؛ ناپدیدشدن ابرهای باران‌زا بر فراز دریاچه

🔻رئیس سازمان محیط زیست کشور از مأموریت این سازمان برای بررسی علمی درباره علت محو شدن ابرهای باران‌زا در بالای دریاچه ارومیه خبر داد.

🔻در ابتدای آذر امسال رسانه‌ها با استناد به گزارش مرکز سنجش از راه دور دانشگاه صنعتی شریف اعلام کردند که حدود ۹۷ درصد از آب دریاچه ارومیه خشک شده است.

🔻به گزارش رسانه‌های داخل ایران، خبرنگاری از علی سلاجقه در حاشیه جلسه امروز هیئت دولت درباره انتشار تصویری پرسید که بر فراز دریاچه ارومیه گرفته شده بود. طبق داده‌های این تصویر ابرهای باران زا با رسیدن به بالای دریاچه محو می‌شدند.

🔻سلاجقه گفت: «ما مرجع ملی تغییر اقلیمی کشور و پژوهشکده محیط زیست کشور را مکلف کردیم تا در یک بازه زمانی دو هفته‌ای نشستی با همه دستگاه‌های مسئول برگزار ‌کنند و مسئله مربوط به تغییرات اقلیمی و وقایعی که در حال اتفاق افتادن است، را بررسی کنند و پاسخ دهند.»

https://t.me/Paykan_Iranshahr/20005

@Paykan_Iranshahr 🏹

خودشون رفتن با سپاه جلسه محرمانه گذاشتن بعد میگن شاهزاده ما با سپاه ارتباط داره! وقتی مپرسند روی چه موضوعاتی توافق کردید؟! میگه محرمانه است!!

#حرومزادهای_تجزیه_طلب
#دشمنان_ایران

@Paykan_Iranshahr 🏹

یکی از ماندگارترین عبارات آریامهر که
درستی و حقانیتش در چند ماه اخیر بیش از پیش آشکار شد
#مرگ_بر_سه_فاسد_ملا_چپی_مجاهد
#جاویدشاه

@Paykan_Iranshahr

⭕️اولین صحبت‌های میا شیم با تلویزیون اسرائیلی؛ جوانی که ۵۴ روز در اسارت حماس بود

♦️تلویزیون کانال‌۱۳ اسرائیل روز پنجشنبه هفتم دی‌ماه، گفت‌وگویی با میا شیم، جوان ۲۱ ساله دوتابعیتی فرانسوی - اسرائیلی منتشر کرد.

میا شیم در بخشی از این گفت‌و‌گو در پاسخ سوال مجری که پرسید «آیا در آن روزها به اینکه آن تروریست‌ بلایی سر شما بیاورد فکر می‌کردی؟» گفت: قطعا ترس از تجاوز وجود دارد، ترس از مردن وجود دارد، ترس از چیزهای دیگر. من در خانه‌ آن فرد تروریست که خانواده‌اش هم در آن بودند نگهداری می‌شدم.
همسرش با بچه‌ها بیرون از اتاق بودند. این تنها دلیلی بود که به من تجاوز نکرد. می‌توان فرض کرد که اگر تنها بودیم شاید اتفاق دیگری می‌افتاد.

میا شیم روز پنجشنبه نهم آذرماه در جریان تبادل اسرا بین اسرائیل و حماس آزاد شد.

امانوئل مکرون، رییس‌جمهوری فرانسه در واکنش به آزادی این زن جوان ابراز شادمانی کرد و گفت «پاریس به تلاش برای آزادی افرادی که هنوز در اسارت حماس هستند ادامه خواهد داد.»

سادیسم اسلامی در رفتار با اسیر

@Paykan_Iranshahr 🏹

داستان کوروش کبیر

قسمتهای ۵۹ تا ۶۲

@Paykan_Iranshahr 🏹

‌سال ها گذشت. سال هایی که برای سپاکو و مهرداد سال هایی پر از شادی و برکت بود؛ سال هایی که وجود بَر، موجب شد غم از دست دادن فرزندشان را فراموش کنند و تمامی عشق و محبت خود را به پای کودکی بریزند که جای خالی فرزندشان را پر کرده بود. سپاکو در تمامی آن سال ها هرگز احساس نکرد که بر فرزند او نیست و مهرداد چون پدری مهربان او را در آغوش می کشید و بوسه عشق را بر پیشانی اش می نهاد.
بر، در آن مرغزار بزرگ، خالی از هر دغدغه ای، زندگی ساده و خوبی را پشت سر گذاشت و نشان داد که کودک بسیار با استعدادی است و با جثه درشتی که داشت، در پنج سالگی، هفت ساله نمی نمود. به همین دلیل مهرداد تصمیم گرفت بر را به اکباتان ببرد و به استاد مکتب بسپارد. وقتی این موضوع را با سپاکو در میان گذاشت، سپاکو با غرور گفت: «بر باید به مکتب برود. من مطمئنم که او از همه بچه های اکباتان باهوش تر است و به سرعت تمامی درس های استاد را یاد می گیرد.»
فردای آن روز سپاکو بهترین لباس های بر را بر او پوشاند و بقچه ای کوچک از بهترین نان هایی را که می پخت و غذایی را که از قبل آماده کرده بود، به دستش داد و رفتن آن ها را نظاره کرد و تا زمانی که از چشمانش پنهان شدند، آن ها را نگریستند.
وقتی مهرداد به اکباتان رسید، با خبر شد که در قصر آرشتی وایگا جشنی بزرگ بر پاست، اول فکر کرد یکی از همان ولیمه های (۱) بزرگی است که آرشتی وایگا در اول هر ماه می دهد؛ اما وقتی بر را به استاد مکتب سپرده با خبر شد که آرشتی وایگا صاحب فرزند دختری شده و این جشن به مناسبت به دنیا آمدن کودک است. لبخندی تلخ بر لبانش نشست و اندیشید : گاه چگونه گردش روزگار انسان را با نزدیک ترین خویشاوندانش غریبه می کند. وقتی فکر می کرد که روزی می خواست بر را خوراک جانوران درنده کند، لرزشی بر اندامش حس می کرد. حالا آن قدر به این کودک دل بسته بود که حاضر نمی شد آن را با تمام ثروت و مقام آرشتی وایگا معاوضه کند.
—————————————
۱. ولیمه شامل میهمانی هایی بود که آرشتی وایگا هر چهل روز یعنی یک بار در ماه می داد و خویشان و درباریان، وزیران و بزرگان شهر در این میهمانی شرکت می کردند در زمان مادها، سال نه ماه بود و هر چهل روز یک ماه به حساب می آمد و پایه گذار سال دوازده ماهی داریوش بود .
۵۹

‌وقتی بر را به استاد مکتب سپرد و راهی بازار شد تا مقداری نخ و پارچه برای سپاکو تهیه کند، با گروهی روبه رو شد که خشمگین و عصبانی از شهر بیرون می رفتند. مهرداد که کنجکاو شده بود تا بداند آن ها که هستند، از مرد پارچه فروش پرسید : «این گروه معترض که بودند؟ به نظر نمی رسید اهل اکباتان باشند.»
پارچه فروش سری به تأسف تکان داد و گفت: «آن ها مردان قبایل دریای بالا (۱) هستند و می خواستند آرشتی وایگا را ببینند و از هپ تال ها (۲) شکایت کنند. امسال هم با گرم شدن هوا و آمدن فصل بهار هپ تال ها به آن ها حمله کرده و آن جا را به خاک و خون کشیده و غارت کرده اند. اما آرشتی وایگا به خاطر جشنی که در قصر داشت، آن ها را نپذیرفت و این بیچاره ها این همه راه را بدون این که نتیجه ای بگیرند باید برگردند. کاش آرشتی وایگا به جای این همه خراج گرفتن، تجارت و ولیمه دادن، کمی به فکر آن بیچاره ها بود و این مردم بی پناه را از دست این وحشیان نجات می داد.»
«مهرداد در حالی که پارچه مورد نظرش را انتخاب کرده بود، تنها گفت : بیچاره ها.»
بر به زودی استعداد خود را در حضور استاد نشان داد و استاد که هرگز کودکی با نبوغ بر ندیده بود، مجذوب او شد. بر به سرعت تمامی حروف الفبا(۳) را آموخت. حتی حروف بزرگ و صدادار را که شاگردان مکتب در چهارده سالگی می آموختند. بر در کمتر از هشت سالگی تمامی آن ها را آموخته بود. او علاوه بر رفتن به مکتب، در کارها مهرداد و سپاکو را یاری می داد. سپاکو و مهرداد که بر را مستعد یادگیری دیدند، آن چه از گذر زمان آموخته بودند به فرزندشان یاد می دادند و در حالی که بر دوران نوجوانی را پشت سر می گذاشت، آموخته های بسیاری داشت و با آن چه از پدر و مادرش آموخته بود، در بهار می توانست بارندگی را در آن سال پیش بینی کند. مرغزار را خوب می شناخت و درباره نگهداری گاوها به اندازه مهرداد می دانست و در کنار سپاکو بسیاری از فنون کشاورزی را یاد گرفت.
——————————————————-
۱. دریای بالا دریای سیاه امروز است.
۲. هپ تال ها قبایلی هستند که در تاریخ مشرق زمین به اسم هیاطله با هی تال و در قرآن به نام اجوج و مأجوج خوانده شده اند. هپ تال ها از شمال وارد سرزمین مادها می شدند و مردمی کوتاه قد ، چاق و سفید و دارای اشتهای زیاد بودند و هرچه قابل خوردن بود. یعنی می توانستند با دندان های شان خرد کنند، می خوردند، حتی انسان ها را. هپ تال ها مردمی وحشی بودند و تنها به علت گرسنگی به مرزهای حکومت ماد حمله می کردند و در حالی که شکم سیر می کردند فطرتشان اقتضا می نمود مردم را به قتل برسانند و مدت چپاول آن ها ۴۲ سال طول کشید یعنی از زمان سلطنت دیاکو تا سه سال قبل از فتح بابل.
۳. در ایران قدیم سه زبان وجود داشت : اول الفبای عمومی برای نوشتن مطالب عادی، دوم الفبای مخصوص نوشتن کتب مذهبی و سوم الفبای بزرگ که در حقیقت یک نت موسیقی کامل بود و با آن همه چیز را می نوشتند و تمامی اصوات را روی الواح می آوردند که مجموع آن ۴۰۰ حرف بود.
۶۰

‌سپاکو که فرزند یک دهقان بود، به بهترین وجه دانسته هایش را در اختیار پسرش قرار داد و او با استعداد فوق العاده ای که داشت، هر چیزی را به سرعت فرا می گرفت و در اوان پانزده سالگی، جوانی بیست ساله به نظر می رسد و به خوبی می دانست چه جاهایی برای حفر قنات مناسب است و گاه نظریه های درستش سپاکو و مهرداد را به تعجب وامی داشت.
آن روز هم مانند بسیاری از روزهای دیگر، بر و مهرداد در سایه سار درختان مرغزار به استراحت نیم روز دل سپرده بودند. مهرداد بی تابی را در نگاه بر خوانده و منتظر بود تا به حرف آید. اما بر سکوت کرده بود. مهرداد که بی طاقت شده بود، گفت: «پسرم، چرا حرف نمی زنی؟ چند روزی است که منتظرم. بی قراری، ولی حرفی نمی زنی.»
بر که دید چیزی از نگاه پدرش پنهان نمانده، لبخندی بچگانه به لب آورد و گفت: «راست می گویید. مدت هاست به دنبال فرصت مناسبی می گردم تا با شما صحبت کنم. دلم می خواهد با موافقت شما پا در این راه بگذارم.»
«بگو. تو جوان عاقل و فهمیده ای هستی. چرا باید با خواست تو مخالفت کنم؟»
بر نگاه پدرش را برانداز کرد و گفت : «می خواهم سرباز شوم.»
نانی که مهرداد می خواست در دهان بگذارد، با شنیدن نام سرباز، از دستش رها شد و قلبش فرو ریخت.
مهرداد و سپاکو از مدت ها قبل معتقد بودند که بر به سنی رسیده که می توانند موضوع فرزند خواندگی را با او در میان گذارند. اما اگر بر از هویت خود با خبر می شد، ارتش برایش بزرگ ترین خطر را داشت و چه بسا اگر آرشتی وایگا یا یکی از نزدیکان شاه از این موضوع با اطلاع می شد.
جان بر به خطر می افتاد. بنابراین برای گفتن حقیقت مردد ماند و تصمیم گرفت او را از رفتن به نظام وظیفه منصرف کند. و گفت « چرا نظام وظیفه؟»
بر که تشویش را در نگاه مهرداد دیده بود. با تعجب پرسید « چرا ناراحت شديد؟ من قصد رنجاند شما را نداشتم.»
مهرداد لبخندی غمگین به لب آورد و گفت: «لشکر آرشتی وایگا، لشکر ستم و بی عدالتی است. چرا می خواهی وارد سپاه آرشتی وایگا شوی؟»
« اما پدر، اگر ما به خاطر آرشتی وایگا، شمشیر زنی و نیزه پرانی و دیگر فنون جنگی را یاد نگیریم، چطور می توانیم روزی در برابرش بایستیم؟»
« آرشتی وایگا قوی تر از آن است که با یک جنگ داخلی نابود شود او کشورهای زیادی را مغلوب کرده و سال ها باج گزار خود نمود. بس چنین قدرتی نمی تواند به سادگی از هم پاشیده شود.»
۶۱

‌« اما پدر، مردم ناراضی اند و حکومت در نارضایتی مردم دوام نخواهند آورده»
« مردم سال هاست که از ظلم آرشتی وایگا ناراضی اند و زیر بار این ظلم کمر خم کرده اند.»
« به همین دلیل است که این قدر زیر بار ستم مانده اند. اگر در برابر ظلم آرشتی و ایگا سر تعظیم فرود نیاورده بودند. اگر ذلت را نپذیرفته بودند، امروز سرزمین ماد این قدر غمگین نبود. مردم انگار شاد بودن و خندیدن را فراموش کرده اند.»
« به هر حال راه مبارزه با آرشتی وایگا، رفتن به سپاه او نیست»
« اگر امروز نروم، سه سال دیگر که به هجده سالگی رسیدم. باید به سربازی (۱) بروم.»
مهرداد نگران و مضطرب گفت : «حرف پدرت را گوش کن و از این کار صرف نظر کن. اگر می خواهی فنون پهلوانی را بیاموزی، تو را به طبس (۲ ) می فرستم تا در آن جا همه چیز را یاد بگیری.»
« نه پدر، من تصمیم خود را گرفته ام.»
« دست کم بیشتر در این باره فکر کن.» سپس از جا بلند شد و دنبال کارهای روزانه رفت. اما تشویشی که بر جانش چنگ انداخته بود، باعث شده بود تا حواس پرت و بی دقت باشد.
بر که هرگز مهرداد را این چنین ندیده بود، متعجب شد که آیا رفتن او به سربازی این قدر اشتباه است؟
آن روز تا غروب آفتاب که زمان بازگشت به خانه بود، مهرداد حتی کلمه ای بر زبان نیاورد و بر هم اصراری به این کار نداشت. چون او هم فکر رفتن به ارتش و آموختن فنون نظامی تمام ذهنش را پر کرده بود.
وقتی به خانه رسیدند، سپاکو نگران جلوی کلبه نشسته بود و همین که بر اسب ها را به طویله برد، سپاکو خود را به مهرداد رساند و گفت : «همه چیز را گفتی؟»
مهرداد سری به تأسف تکان داد و گفت : «نه، نتوانستم. چطور می توانم بعد از پانزده سال در چشمانش نگاه کنم و بگویم که پدرت نیستم. کاش اصلا به او نمی گفتم.»
—————————————————
١. هوره - خشتره (دیااكو) از مردان بزرگ مشرق زمین بود و برای این که خطر آشور و نینوا را از مادها دور کند، ۲۴۰۰ سال قبل از ناپلئون بناپارت، قانون نظام وظیفه را وضع کرد و به موجب آن قانون، هر مرد این سرزمین وقتی به هجده سالگی می رسید، می بایست وارد خدمت سربازی میشد.
۲. طبس : در قدیم چند شهر به نام طبس در ایران وجود داشته و تمام پهلوانان کشور در آن جا بودند و هر کس می خواست کشتی گرفتن و دیگر فنون پهلوانی را بیاموزد، باید به آن جا می رفت.
(✏️ پایان بخش نهم)


📚 مردی که سبز بود
🖋نوشته: فرشته نورمحمدی
📝باز نویسی: شهرام زادمهر
۶۲

ادامه دارد ...

آرامگاه ۴ شاهنشاه ایرانی در نقش رستم به ریخت چلیپا است. نماد ۴ ستاره شاهنشاهی ایران، نگهبانان ایران، و ۴ جشن شاهنشاهی، نوروز، یلدا، تیرگان و مهرگان

@Padeshahiparlemani1 👑

چالش برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی؛
آٓژانس: نمی‌توانیم صلح‌آمیز بودن برنامه اتمی ایران را تائید کنیم.

گفت‌وگو با مجید گلپور، محقق و مشاور روابط ایران و اروپا

@Paykan_Iranshahr 🏹

⭕️۱۱ تن از «فرماندهان سپاه پاسداران» در حمله به فرودگاه دمشق کشته شدند

♦️شبکه خبری الحدث، روز جمعه، هشتم دی ماه با اشاره حمله روز پنجشنبه به فرودگاه دمشق، از کشته شدن ۱۱ تن از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران خبر داد.
الحدث ادعا کرده است که این افراد از «فرماندهان سپاه پاسداران» بوده‌اند.

@@Paykan_Iranshahr 🏹