🏹کانال پیکان ایرانشهر🏹
1.95K subscribers
9.25K photos
9.7K videos
260 files
3.56K links
ورود به گروه پیکان ایرانشهر :

https://t.me/+9LdhQDxqJac0NDhi

آرشیو پیکان ایرانشهر
@arshivpikaniranshahr
Download Telegram
●رژیم اسلامی● ناتوان در ستیز با هویت ملی و گذشته ایران

در طول سالها، پس از گذشت "فاجعه ۵۷" و روی کار آمدن یک رژیم مذهبی؛ بارها مواجه شدم با این واقعیت که یکی از بزرگترین موانع سر راه این رژیم؛ تاریخ، فرهنگ و هویت ایرانیست.

در این رهگذر، بارها مشاهده شده که رژیم از هیچ دشمنی و ستیزی با این سد نفوذ ناپذیر، فروگذاری ننموده
از:
_ عناد با آیین هایی همچون، چهارشنبه سوری و سده
_تلاش جهت برداشتن "جشن نوروز در زمان ریاست جمهوری بنی صدر"
_اجیر کردن وطن فروشانی همچون، پور پیرار و سلیمی نمین
_حذف تاریخ پیش از "اسلام در کتب درسی" در مدارس
_دستور کتبی "خامنه ای به سازمان میراث فرهنگی، جهت تحقیق" برای بدست آوردن یافته هایی جدید (جعلی) و جایگزینی آنها بجای داده های تاریخی.

چندی پیش، مطلب تازه ای را دیدم که در آن از یکسری "اسامی و نوشته های جعلی" استفاده شده تا بلکه؛ "شاهنشاهان هخامنشی را غیر زرتشتی و معتقد به ارباب انواع" معرفی نمایند.
البته در این بحثی نیست که برخی مورخان غربی احتمال داده اند که بعضی از شاهان هخامنشی معتقد به مذاهب باستانی ایران پیش از ظهور زرتشت، از جمله آیین میترائیسم بوده اند.
ولی در نوشته اخیر، صحبت نه از احتمال و تئوری، بلکه از یقین بود.

سوال اینست که: اگر هخامنشیان زرتشتی نبودند، پس نماد فره وهر در تخت جمشید و در راس کتیبه بیستون و همچنین نقش رستم چه می کند؟
و چرا داریوش کبیر در کتیبه بیستون پادشاهی خود را منوط به لطف اهورامزدا میداند؟
( کتیبه بیستون ستون اول ، بند ۵ و ۷ و همچنین سطر اول کتیبه خشایارشا در قلعه وان در ترکیه )
سوال دیگری که من از خود دارم و شما هم میهنان نیز می توانید از خود داشته باشید اینست که؛
چرا بسیاری از آرزوها و نیازهای رژیم با بسیاری از تجزیه طلب ها و سایر ایران ستیزان یک سان است؟
_تنها پاسخی که شخصا تاکنون بدست آورده ام اینست؛
"وجود منافع و خواست گاه مشترک".

چندی پیش شنونده مطلبی از سوی یک مزدور تجزیه طلب بودم تحت این عنوان که: نام ایران ساخته حکومت پهلویست و در زمان قاجار و پیش از آن چنین نامی وجود نداشته!
در پاسخ به این موجودات بینوا و قابل ترحم اسناد و مدارکی بسیار و غیر قابل انکار وجود دارد .
_نخستین سند تاریخی عهد باستان، "کتیبه های خشایارشا و اردشیر سوم در تخت جمشید" می باشد که در آنها به نام "ایران" طبق پارسی باستان (اِران) برمی خوریم.
دومین اثر بزرگ در طاق بستان در نزدیکی شهر کرمانشاه در‌ هر دوکتیبه "شاهپور دوم و سوم ساسانی، به نام شاهنشاه ایران" اشاره شده.

پس از آن نوشته های ناصر خسرو و شاهنامه فردوسی در ادبیات و شعر.

در سیاست می رسیم به دوران صفوی و نامه های "شاه اسماعیل به سلطان سلیم" که نمونه های آن در "‌موزه توپکاپی شهر استانبول" موجود است و در آنها شاه اسماعیل خود را شاه ایران خوانده.

همچنین نامه نگاریهای مابین "نادر شاه" و امپراتریس روسیه "آنا ایوانونا" که در همگی آنها نادر شاه، "شاه ایران" نامیده شده.

دست آخر، اشاره می کنم به متن اصلی قرار داد "ترکمنچای با امضای عباس میرزا و متن اصلی فرمان مشروطه با دستخط و امضای مظفر دین شاه" که در همه آنها "نام پرافتخار ایران می درخشد".

به ایران دوستان و عاشقان میهن، به ویژه نسل زیبا و پرشور جوان مان توصیه ام اینست که: تا می توانید بر دانش و آگاهی خود بیافزایید که دانسته های شما، آنجا که لزوم دفاع از حریم وطن باشد، چه این حریم در مرزهای جغرافیایی ایران بوده، و چه در مرزهای حیثیت و ارزشهای میهن، "همچون شمشیری آخته در مقابل دشمنان خارجی و داخلی خواهد ایستاد و دشمنان ایرانشهر" را سرافکنده و مایوس خواهد نمود.

پاینده ایران

Surena
@Paykan_Iranshahr
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍. 🌐 Propaganda 🌐

《پروپاگاندا یعنی چیه؟》

آیا ما هم ناخواسته تحت تاثیر پروپاگاندا هستیم؟
پروپاگاندا توانست نازیسم را جنایتکار و منفور کند در حالی که قربانیان کومونیسم کمتر از قربانیان نازیسم نیست .

پروپگاندا توانست کودتا را وارونه معنی کند و کودتا گر را قربانی!
پروپاگاندا محمد مصدق کودتاگر را قربانی کودتا معرفی میکند!

پروپاگاندا یک لات چاقوکش فاقد تحصیلات دانشگاهی[حسین فاطمی] را دکتر فاطمی معرفی میکند!

پروپاگاندا شعبان جعفری را بی مخ معرفی میکند ولی تهی مغزی مانند جلال آل احمد را روشنفکر!

پروپاگاندا خمینی را به ماه برده و عوام را به تکاپو برای دیدنش به خیابانها میکشاند.

پروپاگاندا همه چیز را وارونه جلوه میدهد تا صاحبان قدرت به آنچه میخواهند دست یابند و مردم هم راضی هستند و خوشحال از اینکه برای خود تصمیم میگیرند!

پروپاگاندا هر چهارسال یکبار مردم را به پای صندوق های رای و بیعت با خامنه ای میکشاند!

پروپاگاندا دوست را دشمن و دشمن را دوست به مردم معرفی میکند!

پروپاگاندا مردم را از انقلاب میترساند و [به دروغ] ترس سوریه ای شدن را در دل مردم میکارد!

پروپگاندا یعنی ترجمه غلط از سخنان ترامپ!
و......

Surena
@Paykan_Iranshahr
.
(《نقش نسل ۵۷ در فاجعه ملی》)
اقلیت اوباش ، اکثریت خاموش

🔻 🔻 🔻

برخی اوقات مطالبی میشنوم حاکی از اینکه دوران پهلوی جهت ارتقای آگاهی سیاسی ملت ما کوتاه بود و توفیق این مهم بدست نیامد.
من میگویم تفاوت ملتها در همین جا مشخص میگردد و دستیابی به آگاهی سیاسی لزوما بمعنی رسیدن به شعور سیاسی نیست .
"بسیاری از ملتهای دیگر هم شرایط بهتری نداشتند، ولی خودشان خواستند و خود را از آن شرایط تنگ بیرون کشیدند"

بسیاری از این ملتها حتی ناجیانی همچون پادشاهان پهلوی را هم نداشتند.
* آیا ملت ما از همان زمان کوتاه هم برای نجات خودش استفاده کرد؟
خیر. بقول شوکت الملک(امیر بیرجند) که میگفت: این ملت فقط بدنبال عاشورا و اربعین هستند.
اینها برق نمیخواهند ، "محرم" میخواهند .
اینها مدرسه نمیخواهند ، "تعزیه و روضه خوانی" میخواهند.
کافیست "کربلا" را به آنها بدهید، به چیز دیگری نیاز ندارند.
اتفاقا کسانیکه این انقلاب را براه انداختند آدمهای بیسوادی نبودند. تحصیل کرده های دوران پهلوی و آموزش دیدگان پهلوی بودند.
برخی از آنها بالاترین مدارج تحصیلی رو داشتند.

به هر سو که نگاه کنید ، چه چپ و چه راست__

"خسرو روزبه عضو دفتر مرکزی حزب توده"، یک فیزیکدان و ریاضیدان برجسته و فارغ التحصیل از لایپزیک بود.
"دکتر علی شریعتی"، دکترای تاریخ از سوربن پاریس،
"مهدی بازرگان" فارغ التحصیل از اکول سنترال پاریس،
"جلال آل احمد" تحصیلات در زبان و ادبیات فارسی از دانشکده تهران،
"احسان طبری تئوریسین حزب توده"، دکترای فلسفه از دانشگاه مسکو،
"نقی ارانی دبیر اول حزب توده"، دکترای فیزیک از دانشگاه برلین،
"ابولحسن بنی صدر"، فارغ التحصیل اقتصاد و حقوق از دانشگاه تهران،
"نورالدین کیانوری" مهندس معماری از دانشگاه های آخن و مونیخ
و ... . سایرین.

اینها که نام بردم‌، فقط گوشه کوچکی از مخالفان تحصیل کرده و به اصطلاح روشن فکر بودند که در جریان انقلاب نقش اساسی داشتند.
بسیاری از آنها حتی از بنیاد پهلوی بورسیه دریافت کرده و در بهترین دانشگاههای اروپا و آمریکا تحصیلات عالی داشتند.
اتفاقا کسانی که در انقلاب شرکت نداشتند همان قشر روستایی و آموزش ندیده جامعه ما بودند.

افتضاح ۵۷ در واقع شورش آموزش دیده ها بود و نه آموزش ندیده ها بنابراین، خودتان میبینید که هیچیک از مسائل فوق توجیهی برای خبط ملی ما نیست.

بجای ساختن میهن و احساس مسئولیت، بدنبال هر تفکر ضد میهنی و مخربی افتادند جز برای آب و خاک.

حالا یه لحظه چشم هاتون رو ببندید و فکر کنید اگه ایرانی نمی بودید چطور فکر میکردید.
من نمی گویم مقصر اول و آخر در رخ داد انقلاب مردم ایران بودند، ولی نقش مردم را بعنوان ابزار اصلی و تعیین کننده نمی شود انکار کرد.
بهتره شجاعانه بپذیریم که مرتکب یک خطای تاریخی شدیم و در صدد جبرانش برآییم .
با دلیل تراشی و خود تبرئه کردنهای غیر واقعی، حقیقت تغییر نخواهد کرد ، چرا که تاریخ در قضاوت بیرحم است و تاریخ بدرستی درباره نسل ۵۷ قضاوت خواهد نمود.
تا ملتی اشتباهاتش را نپذیرد ، جهت اصلاح آنها هرگز کوشش نخواهد کرد .

فقط یک عده از جوانان فهمیده هستند که قضیه رو درست گرفتند، همون هایی که: میگن رضا شاه روحت شاد و ای شاه ایران ما رو ببخش.

(Surena)


#جاوید_شاه
@Peykan_Iranshahr
"پاینده ایران"

در پاسخ به نویسنده محترم هاشم آغاجری، و در ارتباط با کارنامه محمد مصدق لازم دیدم که چند واقعی تاریخی را یادآوری کنم .
محمد رضا شاه در دوازده سال اول حکومتش اداره کشور را به ریاست دولت یعنی شخص نخست وزیر و کابینه دولت سپرد ولی قائله مرداد سال ۳۲ که توسط محمد مصدق شکل گرفت باعث شد که دموکراسی نو پا و جوان دوران محمد رضا شاه به بن بست برسد .
شاه جوان به این نتیجه رسید که با این روش نمیشود کشور را اداره نمود و برای ایجاد و به ثمر نشاندن اصلاحات و رفرم های اجتماعی و اقتصادی لازم است که تا به پایان نرسیدن این برنامه ها خودش شخصا در امور کشور دخالت داشته باشد.
محمد مصدق همان شخصیست که در زمانی که فرماندار فارس بود و در جریان درگیری مبارزان تنگستان با اشغالگران انگلیسی به سر کنسول بریتانیا اطمینان داد که بهتر است برای سرکوب مبارزان ، بجای قوای انگلیسی ، پلیس جنوب وارد عمل شود .
محمد مصدق همان شخصیت که بظاهر برای جلوگیری از درگیری ایرانی تباران بحرین با اعراب این جزیره از نیروی دریایی انگلستان تقاضای کمک کرده و به این وسیله پای آنها را به بحرین باز نمود .
برای آگاهی بیشتر از وابستگی مصدق به دولت فخیمه بریتانیا، لطفا به کتاب فراماسونری در ایران نوشته اسماعیل رائین جلد دوم رجوع نمایید .
در آنجا سوگند نامه محمد مصدق همراه با مهر و امضای خودش در لژ آدمیت فراماسونری موجود میباشد.
محمد مصدق همان کسی است که نماد ملت یعنی هم مجلس شورای ملی و هم مجلس سنا را تعطیل نمود .
به این نیز اکتفا نکرده و دیوان عدالت اداری را هم تعطیل کرد و با تغییر قانون مطبوعات عملا آزادی مطبوعاتی که یکی از بناهای اصلی هر دموکراسی میباشد را بزیر کشید.
محمد مصدق همان کسی است که بدلیل شکست در دادگاه لاهه و مجبور شدن به پرداخت غرامت به بریتانیا و از آنجا که کشور را وارد یک بحران عظیم اقتصادی کرده بود، بدون اجازه مجلس به بانک مرکزی دستور چاپ اسکناس داد و با این روش غلط بر تورم حاکم بمراتب افزود.
و سرانجام از آنجا که مصدق با خودکامگی کشور را به ورطه فنا میکشاند و روز بروز بر تمامیت خواهی اش میافزود، شاه با استفاده از توانی که قانون اساسی به او سپرده بود فرمان عزل او را صادر نمود .
مصدق از پذیرش فرمان قانونی عزل، تمرد نموده و پس از بازداشت نمودن ماموران ، در جایگاهی که دیگر متعلق به او نبود باقی مانده و در واقع در برابر حاکمیت قانونی اقدام به کودتا نمود که در نهایت منجر به شکست گردید.
مطلب دیگری که در این نوشته میبینم اینست که به زعم نویسنده، ما شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله نداشتیم .
اگر چنین باشد لازم است که تاریخ بسیاری از کشورها بازنویسی شود .
بعنوان مثال امپراطوری ژاپن نیز بارها دستخوش جریانات ملک الطوایفی بوده .
کشور انگلستان در ۱۰۶۶ توسط ویلیام فاتح ، دوک نرماندی (فرانسه) تسخیر گردید و از آن پس تا مدتها شاهان نرماندی بر انگلستان حکمرانی نمودند
از آن پس نیز تا قرنها ، درگیری و جابجایی حکومت بین نرمنها و ساکسونها پابرجا ماند
در ادوار بعدی و در زمان کرامول حتی به یک دوره جمهوریت در انگلستان بر‌می خوریم.
با این وجود پادشاهی انگلستان از مبدا تاریخیش تا به امروز محسوب میشود .
مثال دیگر در فرانسه .
این کشور از پس از انقلاب کبیر فرانسه تا به امروز یک جمهوری محسوب میشود .
در این فاصله بارها و در فواصل به پادشاهی تبدیل شده و دوباره به جمهوری بازگشته.
از ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ هم تحت اشغال آلمان نازی قرار داشت و عملا حکومت ملی نداشت .
امروزه هم جمهوری ششم فرانسه را داریم
با این همه کشور فرانسه از نخستین روز تشکیل جمهوریت تا به امروز یک جمهوری محسوب شده و حکومت های فی مابین ، غاصب و مقطعی ارزیابی میشوند
در تاریخ بیشتر کشورها مقاطعی از هرج و مرج، اشغال و عدم ثبات به چشم میخورد ولی علی رغم چنین مواردی، آنچه محسوب میشود تداوم و استمرار جریان تاریخی و غالب بر هر کشور است
به همین دلیل است که کشور ما دارای یک تاریخ ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی مستمر میباشد.
بعنوان حسن ختام نوشته ام به مطالبی که ایشان بطور غیر منصفانه و کاملا یک طرفه و هدفدار درباره دوران ۱۶ساله حکومت رضا شاه عنوان کرده اند خیلی مختصر و فشرده پاسخ میدهم
لازم است هر شخص از جنبه انصاف اگر به یک نظام بدی هایی نسبت میدهد، دستکم نقاط مثبت آنرا هم عنوان کند
رضا شاه مملکتی را تحویل گرفت که دیگر بواقع وجود خارجی نداشت
کشوری مندرس و ملتی که دیگر حتی نای نفس کشیدن نداشتند
در باب امنیتی که ایشان نام بردند باید گفت که جان و مال و ناموس هیچکس در امان نبود
در‌گوشه و کنار این سرزمین از همگسیخته، هر قطاع و الطریقی برای خود گوشه ای را قرق کرده بود
به الباقی نمیپردازم که جای سخن در این باب بسی است
فقط از خود بپرسید که در دوران رضا شاه چند کشور دموکراتیک در خاور میانه که هیچ، بلکه اساسا در دنیا وجود داشته؟

Surena

@Peykan_Iranshahr
صفحه نخست » تجدّدِ آمرانۀ دوران رضاشاه؛ کمبودها و کامیابی‌ها (بخش نخست)، علی میرفطروس


*تجدّد یا «مهندسی اجتماعی»(به تعبیر پوپر)در ذاتِ خخوداود آمرانه است،خصوصاً درجوامعی مانند ایران و ترکیه و تونس و مصرکه فاقد ساختارهای نوین اجتماعی بودند .
*فکر«تجدّدِآمرانه»،زمانی در بین روشنفکران ایران پیدا شد که بخاطر سیطرۀ دو استبداد سیاسی و مذهبی و حضورقاهرۀ دولت های روس و انگلیس بسیاری از آرمان های انقلاب مشروطیّت ناکام مانده بود!
اشاره:
متن زیر،بخشی از سلسله گفتگوهای علیرضا میبُدی با نگارنده است که بین سال های1394- 1395 ازشبکۀ جهانی تلویزیون پارس پخش گردیده است.این گفتگوها کوششی بود برای روشن ساختنِ زمینه و زمانۀ ظهورِ رضاشاه و تبیین مفاهیمی مانند«تجدّدِ آمرانه»یا«تجدّدگرائی وارونه»که در ذاتِ خود اصلاحاتِ دوران رضاشاه را خوار وُ بی مقدار می نمایند
سالگرد17دی (روزآزادی زنان ایران)فرصتی است برای بازاندیشی به متن و مضامین این گفتگو. از بانو سارا ایرانی که درتدارکِ این گفتگوی بلند همّت کرده بودند- صمیمانه سپاسگزارم. ع.م
***
...در70- 80سال اخیر،شخصیّت رضاشاه بیش ازهرشخصیّت تاریخیِ دیگری مورد تحریف وُ افتراء قرارگرفته وازاین رو،ترسیم چهرۀ وی شاید مصداق این شعرسعدی باشد:
تو ای نیک بخت این نه شکل من است
ولیکن قلم درکفِ دشمن است

اساساً مقام و منزلت هر شخصیّت تاریخی را می توان از دشمنانش فهمید و لذا پرسیدنی است که دشمنان رضاشاه چه کسانی بودند؟
اوّل: آخوندها وروحانیّت شیعه که باحکومت رضاشاه مقام وموقعیّت شان بشدّت تضعیف شده بود؛
دوم:حزب توده؛
سوم:برخی بازماندگان سلسلۀ قاجار،
چهارم:دولت فخیمۀ انگلستان که با روی کارآمدن رضاشاه،بسیاری ازمنافع سیاسی و منابع اقتصادی اش را ازدست داده بود و لذا ازطریق رادیو«بی بی سی» چنان تبلیغات دروغ واغراق آمیزی علیه رضاشاه به راه انداخت که تاثیراتش هنوز برفرهنگ سیاسیِ روشنفکران ایران باقی است...بنابراین ارائۀ تصویری درست وروشن از رضاشاه بسیاردشواراست
دربرنامه های پیش،به موانع ایدئولوژیک(خصوصاً ایدئولوژی حزب توده)درنگاه به تاریخ و شخصیّت های تاریخ معاصرایران اشاره کرده ایم.به عقیدۀ من، برای بیرون آمدن ازاین دُورِ باطلِ دروغ وُ جعل وُ تزویر و بررسی منصفانۀ تاریخ معاصرایران،ابتداء باید به نقد«تاریخِ ایدئولوژیک» یا«ایدئولوژیک کردنِ تاریخ» پرداخت
بااین مقدّمه،بایدعرض کنم که مسئلۀ ظهوررضاخانِ سردارسپه وتجدّدِ دورانِ رضاشاه ازمباحثِ مشاجره انگیز درتاریخ معاصرایران است که بخاطر سیطرۀ تحلیل های حزب توده، این مسئله هم (مانند رویداد28مرداد32وغیره) ازحوزۀ «موضوعات تاریخی» خارج شده و به منازعات سیاسی و ایدئولوژیک آلوده شده است،به همین جهت،بنده با نظربسیاری ازپژوهشگران در بارۀ«تجدّدگرائیِ وارونه» یا «تجدّدِ آمرانۀ رضاشاه» چندان موافق نیستم.یکی ازموارد مهم این اختلاف نظر،ناشی از اختلافِ متدُلوژی در نگاه به تاریخ و شخصیّت های تاریخ معاصرایران است، یعنی،بنده اوّل به ساختار اجتماعی و ضعف نهادهای مدنی و محدودیّت های تاریخی جامعۀ ایران نگاه می کنم و بعد، مقولاتی مانند آزادی، دموکراسی، تجدّد و جامعۀ مدنی را از آن استخراج می کنم ، چون به قول معروف:«از کوزه برون همان تراود که در اوست»
بنابراین وقتی از«تجدّدِ آمرانۀ دوران رضاشاه» صحبت می کنیم،ابتداء باید به موانع ساختاری و محدودیّت های تاریخی آن دوران توجه کنیم وحوادث 70-80سالِ پیش را با معیارهای امروزی مان نَسَنجیم بنظرمن،اگراین متدُلوژی را در بحث ها و تحقیقات مان لحاظ نکنیم دچاراشتباهات فاحشی خواهیم شد
درگفتگوهای گذشته -بارها- من به نظریۀ«کارل پوپر»- مبنی بر«مهندسی اجتماعی تدریجی»-اشاره کرده ام...چرا«پوپر»ازصفتِ«تدریجی»استفاده می کند؟ برای اینکه می خواهد با تغییرات ناگهانی (مانند انقلاب)مرزبندی کند.بنابراین،پوپر تحوّلات اجتماعیِ گام به گام را توصیه می کند. مفهومِ «مهندسی اجتماعی» یعنی اینکه یک یا چند نفرروشنفکر(یا مهندس اجتماعی) دریک اطاق فکر - بدور از اراده وآگاهی مردم - می نشینند و از بالا برای تحوّلات جامعه برنامه ریزی یا مهندسی می کنند.با این دیدگاه، ملاحظه می کنیم که تجدّد یا مهندسی اجتماعی در ذاتِ خود آمرانه است، خصوصاً درجوامعی مانند ایران و ترکیه و تونس و مصرکه فاقد توسعه و ساختارهای نوین اجتماعی بودند
وقتی به آثار و مقالات روشنفکران آن زمان(مانند محمدعلی فروغی،ابراهیم پورداوود،علی اکبر دهخدا،سیدحسن تقی زاده،احمدکسروی،دکترمحمودافشار و دیگران) نگاه می کنیم،می بینیم که همه دارند اول ازاستقرار ِامنیّت اجتماعی، از حفظ تمامیّت ارضی ایران، ازگسترش زبان فارسی( به عنوان پایه و مایۀ همبستگی همۀ اقوام ایرانی)،ازآموزش و پرورش همگانی و باسوادکردنِ مردم ، از ایجادِ نهادهای مدرن(مانند دادگستری و دانشگاه) و از خاتمه دادن به حضورِروحانیّت درعرصه های اجتماعی.
ادامه دارد👇
@Peykan_Iranshahr
و آموزشی صحبت می کنند.

فروغی:وزارت امورخارجۀ ما وجود خارجی ندارد!

بااین مقدّمات ،بایدبگویم که فکرتجدّد آمرانه،زمانی دربین روشنفکران ایران پیدا شدکه بخاطر ضعف ساختاراجتماعی و سیطرۀ دو استبداد سیاسی و مذهبی بسیاری ازآرمان های انقلاب مشروطیّت ناکام مانده بود،ازجمله:استقلال سیاسی،امنیّت اجتماعی،حفظ تمامیّت ارضی ایران و تجدّد اجتماعی.حضورِ قاهرۀ دولت های روس و انگلیس - و گاه تُرک های عثمانی - نیز براین ناکامی دامن می زد.دولتمردِ برجسته محمدعلی فروغی در همان زمان شِکوه می کرد:
-« وزارت امورخارجۀ ما وجود خارجی ندارد».
ازطرف دیگر،می دانیم که باوجودِ بی طرفی ایران در جنگ جهانی اوّل،خسارات عظیمی به جامعۀ ایران واردشده بود بطوری که درقحطی بزرگ سال۱۹۱7تا ۱۹۱9،هزاران نفرازمردم تهران هلاک شده بودند و جالب اینکه پادشاه وقت( احمدشاه قاجار) برنج و ارزاق فراوانی احتکارکرده بود و با وجودِ گرفتن پول آذوقه ها به قیمتِ400برابر،از تحویل این آذوقه های احتکارشده به رئیس ‏الوزرای خود(دولتمردخوشنام،مستوفی الممالک)و زرتشتی نیکوکار(ارباب کیخسرو زرتشتی) خودداری کرده بود.قوای نظامیِ انگلیس هم که ایران را در إشغال داشتند، با جلوگیری ازتقسیم ارزاق(حتی کمکهای غذائی دولت آمریکا) سعی می کردند تا حاکمیّت سیاسی و منابع ملّی ایران(خصوصا ً نفت) را در اختیارخود داشته باشند.ازهمین زمان است که کینه وُ نفرت مردم ایران نسبت به دولت انگلیس در ادبیّات سیاسیِ روشنفکران ایران راه یافت چرا که به قول ملک الشعرای بهار:
ظلمی که انگلیس درین خاک وُ آب کرد
نه« بیوراسب» کرد وُ نه«افراسیاب» کرد
از جور وُ ظلمِ تازی وُ تاتار در گذشت-
ظلمی که انگلیس در این خاک وُ آب کرد
بشنو حدیث آنچه درین مُلکِ بیگناه
از دیرباز تا به کنون آن جناب کرد...
عارف قزوینی نیز با نفرت وُ نفرین به انگلیسی ها گفته بود:
الاهی آنکه به ننگِ ابد دچارشود-
هرآنکسی که خیانت به مُلک ساسان کرد
به اردشیرِغَیورِ درازدست بگوی
که خصم،مُلک تورا جزوِ انگلستان کرد
از این گذشته،فقدان یک حکومت مقتدرِمرکزی و استقلال طلبی های سران ایلات و عشایر مانند اسماعیل آقاسمیتقو(درکردستان)،شیخ خزعل(درخوزستان)،نایب حسین کاشی(درکاشان)و ده ها خان وُ جنگ- سالارِ دیگر برآشفتگی ها وُ هرج وُ مرج طلبی ها موجود افزوده بود.به قول وزیر مختار انگلیس در تهران:
-«حکومت مرکزی درخارج از پایتخت،وجودنداشت».
درچنان شرایطِ آشفته وُ پُرهرج وُ مرجی بود که روشنفکرانی مانند ملک الشعرای بهار هشدار می دادند:
وزراء باز نهادند زکف، کارِ وطن
وکلا مُهر نهادند به کام وُ به دهن
علما شُبهه نمودند وُ فتادند به ظنّ
چیره شد کشور ایران را انبوهِ فتن
ای وطن خواهان! زنهار! وطن در خطر است
در واقع، رضاشاه، وارث کشوری بود که به قول یکی از دیپلمات های خارجیِ مقیم تهران:
-«ایران،در واقع، مُلک متروکی بود که به حراج گذاشته شده بود و هر قدرت خارجی که قیمتِ بیشتری می داد و یا تهدیدِ پُرسر وُ صداتری بکار می بُرد،می توانست آنرا از چنگ زمامدارانِ فاسدِ قاجار بیرون آوَرَد...».
مجموعۀ آن شرایط حسّاس و ناگوار،عموم رهبران سیاسی و روشنفکران ایران را به این باور رسانده بود که تنها یک «مشت آهنین»،«یک مرد مقتدر»و«یک دیکتاتور ترقیخواه» می تواند براین آشفتگی ها و نابسامانی های اجتماعی پایان دهد.با این امید و آرزو،عموم روشنفکرانِ ترقیخواه ایران،این«مردمقتدر»و«دیکتاتورترقیخواه» را درشخصیّتی بنام«رضاخان سردارسپه» دیدند!...و به قول ملک الشعرای بهار:
-«همه،اين را می خواستند تا آنکه رضاخان پهلوی پيدا شد و من به این مردِ تازه رسيده و شجاع و پرطاقت،اعتقادی شديد پيدا کردم».
درهمین باره،ارباب کیخسرو زرتشتی( نمایندۀ مجلس شورای ملّی و رئیس انجمن زرتشتیان تهران) یادآورمی شود:
- «زرتشتیان از آن پس می‌توانستند گمشدگانِ خرابه‌های مداين را در خانۀ [رضا شاه]پهلوی پيدا كنند».
گفتنی است که همین اعتقاد درمیان روشنفکران خارج ازکشور هم رایج بود، خصوصاً درنشریّۀ کاوه )به همّت سیدحسن تقی زاده( و ایرانشهر)به همّت کاظم زادۀ ایرانشهر)که دربرلین آلمان منتشر می شدند.
بنابراین:می توان گفت که رضاشاه، تبلورخواستِ اکثرِ رهبران سیاسی و روشنفکران ایران بود و همانطورکه درمقالۀ حکومت رضاشاه و« دست انگلیسی ها »گفته ام:دولت فخیمۀ انگلیس، درآوردن رضاشاه نقشی نداشت بلکه در آن زمان-باتوجه به انقلاب بلشویکی در روسیه و خطرنفوذِ آن به ایران، دولت انگلیس بهنگام ظهوررضاشاه ، تابعِ شرایط روز و مقهور قدرت و نفوذ رضاشاه بود و با وجودِ کینۀ سوزان «لُرد کُرزن» (وزیرامورخارجۀ انگلیس) نسبت به رضاشاه، سِر پرسی لورِن (وزیر مختارِ انگلیس در ایران)معتقد بود:

@Peykan_Iranshahr
-«رضاخان شخصیّتی بزرگ‌تر از آن است که بتوان همانند رئیس الوزراءهای پیشین از مسند قدرت به زیرش آورد».
ظاهراً بخاطر مخالفت های دولت انگلیس با رضاشاه بود که احزاب کمونیستی آن زمان و روزنامۀ «ايزوستيا»در سال ۱۹۲۶= ۱۳۰۵از رضاشاه بعنوان«نمايندۀ بورژوازی پيشرو ايران»يادمی کرد.
با این مقدّمات ،یک لحظه فکرکنیم که اصلاً «سردارسپه» یا«رضاشاهی» نبود،ما چه می کردیم؟ آیا می بایست در«اتاق انتظارِتاریخ»می نشستیم ؟ و به ادامۀ حکومت پادشاهِ بی لیاقت وجیره خواری مانند احمدشاه قاجار راضی می شدیم که بنابراسنادِ انگلیسی ها: او و ولیعهدش( محمد حسن میرزا) می خواستند انگلیسی ها ناحیۀ نفت خیز خوزستان را - بانام «عربستان»- ازایران جداکنند و در عوض، مبلغی بعنوان «مواجب» یا«حقوق ماهیانه» به آنها داده شود...جالب اینکه از اوّلین اقداماتِ «رضاخان سردارسپه»،لشکرکشی به خوزستان(یعنی شاهرگ حیاتی دولت انگلیس درایران) و دستگیری «شیخ خزعل»بود،آنهم با قشونی که حتّی لباس و کفش و پوتینِ مناسبی نداشت...باتوجه به مخاطرات عظیمِ سفربه خوزستان و وجودِ نیروهای نظامی انگلیس درمنطقه،عوامل دولت انگلیس سردارسپه را از پیشروی به خوزستان برحذر می داشتند، ولی رضاخان به این هشدارها و اخطارها اعتنائی نکرد و خطاب به مأموران انگلیسی گفت:
-«خزعل،رعیّت ایران است و هیچ قانون بین المللی،دولت انگلستان را مُجازبه دخالت درامورداخلی ایران نمی کند».
به همین جهت، در عصبانیّتی آشکار،«لُرد کُرزون»(وزیرخارجۀ مقتدرانگلیس) رضاخان سردار سپه را«دیوانه» و «وحشی»می نامید!

خوزستان؟ یاعربستان؟

نکتۀ بسیارمهمی که درسفرنامۀ رضاشاه به خوزستان به آن اشاره شده،نام خوزستان است.رضاشاه ضمن اشاره به سرکشی های سیدمحمّدمُشعشع(درزمان شاه اسماعیل صفوی)یادآورمی شودکه حدود و ثغوری را که صفویان به خاندان سید محمدمشعشع واگذارکردند،عربستان نامیدند تا با ایالت خوزستان مُشتبه نشود...این نامگذاریِ جعلی و نادرست- به خاطر ضعف و ناتوانی قاجارها- درآن دوران نیز رواج یافت و تمام ایالت خوزستان را عربستان نامیدند...رضاشاه تاکید می کند:
-«من درمرکز،امرکردم تا این سُنّتِ زشت را موقوف ساخته واین ایالت را به نامِ حقیقی و شریفِ خود،یعنی خوزستان بخوانند».
بنابراین اگر خوزستان بدست رضاخان سردارسپه وسرهنگ[سرلشکر] فضل الله زاهدی آزاد نشده بود،دیگرچیزی باقی نمی ماند تا در زمان دکترمصدّق ملّی شود!
ازهمین زمان بودکه انجمن هائی مانند«انجمن ایران جوان»(به رهبری دکترعلی اکبرسیاسی و دیگران)،انجمن«ایران نو»(به رهبری علی اکبرداور)«انجمن تجدّد»(به رهبری سیدمحمدتدیّن) وغیره ...بوجودآمدند.همۀ این انجمن ها و ملّی گرایان،تنها به استقلال وحفظ تمامیّت ارضی ایران، استقرار آرامش و امنیّت ملّی،توسعۀ اقتصادی و تجدّد و نوسازی اجتماعی توجه داشتند و اصلاً سخنی از استقرار آزادی و دموکراسی نمی گفتند.
دکترعلى اكبر سياسى (اولين رئيس دانشگاه تهران)درخاطراتش اشاره مى كند كه اندكى پس از تأسيس «انجمن ايران جوان» و انتشار مَرامنامۀ آن(در فروردين ماه ١٣٠٠ شمسى) سردار سپه نمايندگان انجمن را دعوت کرد.از طرف انجمن، اسماعيل مرآت(وزیرآموزش و پرورشِ بعدیِ رضاشاه)مُشرف نفیسی،محسن رئيس و خودِ دکترسياسى به اقامتگاهِ سردار سپه رفتند.رضاخان پرسید:
-«شما جوان هاى فرنگ رفته چه مى گوئيد؟اين انجمن ايران جوان چه معنا دارد؟»...
على اكبر سياسى به سردارسپه پاسخ داد:
- «ما گروهى جوانان وطن پرست هستيم كه ازعقب ماندگى ايران و فاصله اى كه ميان كشور ما و كشورهاى اروپائى وجود دارد،رنج مى بريم و قصدمان ازبين بردن اين فاصله است. مَرامنامۀ انجمن ما هم بر همين پايه تدوين شده است».
سردارسپه، مَرامنامۀ«انجمن ایران جوان» را از على اكبر سياسى گرفت و با نگاهى به آن گفت:
-«اين ها كه شماها نوشته ايد،بسيارخوب است.با ترويج مَرامِ خودتان چشم و گوش ها را باز كنيد و مردم را با اين مطالب آشنا كنيد.حرف، از شما ولى عمل از من خواهد بود.به شما قول مى دهم كه همۀ اين آرزوها را برآورَم،مَرامِ شما را كه مَرام ِخودِ من هم هست،از اول تا آخر اجرا كنم.اين نسخۀ مَرامنامه را نزد من بگذاريد، چند سال ديگر خبرش را خواهيد شنيد».

@Peykan_Iranshahr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چیزی که در حکومت #پهلوی برای تاریخ پژوه مهم است، توجه آنان به تاریخ خصوصا ایران باستان است. آنان در پی احیای هویت بر باد رفته ایران بودند. بها دادن به هنر و تاریخ و فرهنگ چیزی است که باب طبع هر وطن پرستی خواهد بود. سخنی از ریچارد فرای که وقتی شاه از فرودگاه برای همیشه می رفت،
که وقتی #شاه از فرودگاه برای همیشه می رفت، منسوب است که می گفت: این شاه (محمدرضا شاه پهلوی)برای من به مانند شاهان ایران باستان است. او کورش و داریوش است که مردمش او را بیرون می کنند...شاهان پهلوی از خرابه های قاجار یک ایران قدرتمند و مدرن ساختند .
#آریامهر
#جاویدشاه

@Paykan_Iranshahr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 قانون اساسی آینده بر مبنای اعلامیه حقوق بشر خواهد بود

🔸 مسلمان،مسیحی،زرتشتی،بهایی،آتئیست

🔸 کرد،لر،آذری،پارس،ترکمن،عرب،مازنی،بلوچ

🔸 مردان،زنان
دختران و پسران

👈 برای بازگشت عظمت و شکوه به ایران در کنار هم قدم برداریم و شک نکنید ما بسیار قدرتمندتر از ضحاکان زمانه هستیم

#پیمان_نوین
#رضا_شاه_دوم
#قدرت_مردم
#اتحاد_ایرانیان
Forwarded from ربات حذف ✂️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 ‏بعنوان یک آذربایجانی تبریزی وقتی می‌بینم که شماری از هموطنان بخاطر نفرت‌پراکنی‌های قبیله‌گرایان پانترک، نسبت به جایگاه ایران و وطن‌خواهی در بین آذری‌ها دچار تردید می‌شوند، دلگیر می‌شوم

🔹 ایران در رگ و ریشه ما آذربایجانی‌ها است.

♦️ حتی سرسبزترین باغ‌ها هم اندک علف هرزی‌ دارند.


🔹 ‏از انگشت شمار فرصت‌های ایجاد شده در این سال‌ها برای نمایش همبستگی و ایران‌خواهی جوانان تبریزی

♦️ همخوانی هزاران نفری سرود ای ایران در تبریز

🔸 اگر درست یادم باشد فرصت این همخوانی دلنشین در یکی از گردهمایی‌های انتخاباتی ایجاد شده بود.

🌹سپاس فراوان از مهربان استاد #وحید بهمن


🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
Forwarded from ربات حذف ✂️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنانی زیبا از استادِ ایران‌پرست #آذری‌ #وحید_بهمن درباره تفرقه و بهانه دشمنان ایران، برای نابودی اتحاد یک ملت به نام #ایران

آری، نابودی و تجزیه یک‌ کشور در یک شب و دو شب اتفاق‌ نمی‌افتد، ایران‌ستیزان با برنامه‌ریزی و نابودی هویت واقعی ایرانی‌شان و در پی ساخت هویت دروغین در بین ایرانیان سعی دارند یک دیوار چینی بزرگی بین اقوام آریایی ایرا‌ن‌زمین انجام دهند، حمله به زبان ملی #پارسی هم فقط بهانه است چون حمله‌ی اصلی آنان ایران است نه فارسی و..... آنها میخواهند با تَوهم ملت آذری و ملت لُر و ملت کُرد و ملت کاسپین، این خانواده بزرگ را از هم دور و فاز جداگرایی و ستیز را نسبت به یکدیگر تحمیل کنند. آنها ابتدا آنقدر جدایی‌‌های حربه‌ای عاطفی و تاریخی و ملی و..... را با شیوه‌های مختلف انجام می‌دهند تا در روز مبادا ضربه‌ی آخر را بر ایران و ایرانی بکوبند.

پاینده باد ایران در سایه سار همبستگی همه اقوام ایران زمین این کهن دیار اهوارئی خرد و اندیشه نگهدارتان باد



🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ .
(《نقش نسل ۵۷ در فاجعه ملی》)
اقلیت اوباش ، اکثریت خاموش

🔻 🔻 🔻

برخی اوقات مطالبی میشنوم حاکی از اینکه دوران پهلوی جهت ارتقای آگاهی سیاسی ملت ما کوتاه بود و توفیق این مهم بدست نیامد.
من میگویم تفاوت ملتها در همین جا مشخص میگردد و دستیابی به آگاهی سیاسی لزوما بمعنی رسیدن به شعور سیاسی نیست .
"بسیاری از ملتهای دیگر هم شرایط بهتری نداشتند، ولی خودشان خواستند و خود را از آن شرایط تنگ بیرون کشیدند"

بسیاری از این ملتها حتی ناجیانی همچون پادشاهان پهلوی را هم نداشتند.
* آیا ملت ما از همان زمان کوتاه هم برای نجات خودش استفاده کرد؟
خیر. بقول شوکت الملک(امیر بیرجند) که میگفت: این ملت فقط بدنبال عاشورا و اربعین هستند.
اینها برق نمیخواهند ، "محرم" میخواهند .
اینها مدرسه نمیخواهند ، "تعزیه و روضه خوانی" میخواهند.
کافیست "کربلا" را به آنها بدهید، به چیز دیگری نیاز ندارند.
اتفاقا کسانیکه این انقلاب را براه انداختند آدمهای بیسوادی نبودند. تحصیل کرده های دوران پهلوی و آموزش دیدگان پهلوی بودند.
برخی از آنها بالاترین مدارج تحصیلی رو داشتند.

به هر سو که نگاه کنید ، چه چپ و چه راست__

"خسرو روزبه عضو دفتر مرکزی حزب توده"، یک فیزیکدان و ریاضیدان برجسته و فارغ التحصیل از لایپزیک بود.
"دکتر علی شریعتی"، دکترای تاریخ از سوربن پاریس،
"مهدی بازرگان" فارغ التحصیل از اکول سنترال پاریس،
"جلال آل احمد" تحصیلات در زبان و ادبیات فارسی از دانشکده تهران،
"احسان طبری تئوریسین حزب توده"، دکترای فلسفه از دانشگاه مسکو،
"نقی ارانی دبیر اول حزب توده"، دکترای فیزیک از دانشگاه برلین،
"ابولحسن بنی صدر"، فارغ التحصیل اقتصاد و حقوق از دانشگاه تهران،
"نورالدین کیانوری" مهندس معماری از دانشگاه های آخن و مونیخ
و ... . سایرین.

اینها که نام بردم‌، فقط گوشه کوچکی از مخالفان تحصیل کرده و به اصطلاح روشن فکر بودند که در جریان انقلاب نقش اساسی داشتند.
بسیاری از آنها حتی از بنیاد پهلوی بورسیه دریافت کرده و در بهترین دانشگاههای اروپا و آمریکا تحصیلات عالی داشتند.
اتفاقا کسانی که در انقلاب شرکت نداشتند همان قشر روستایی و آموزش ندیده جامعه ما بودند.

افتضاح ۵۷ در واقع شورش آموزش دیده ها بود و نه آموزش ندیده ها بنابراین، خودتان میبینید که هیچیک از مسائل فوق توجیهی برای خبط ملی ما نیست.

بجای ساختن میهن و احساس مسئولیت، بدنبال هر تفکر ضد میهنی و مخربی افتادند جز برای آب و خاک.

حالا یه لحظه چشم هاتون رو ببندید و فکر کنید اگه ایرانی نمی بودید چطور فکر میکردید.
من نمی گویم مقصر اول و آخر در رخ داد انقلاب مردم ایران بودند، ولی نقش مردم را بعنوان ابزار اصلی و تعیین کننده نمی شود انکار کرد.
بهتره شجاعانه بپذیریم که مرتکب یک خطای تاریخی شدیم و در صدد جبرانش برآییم .
با دلیل تراشی و خود تبرئه کردنهای غیر واقعی، حقیقت تغییر نخواهد کرد ، چرا که تاریخ در قضاوت بیرحم است و تاریخ بدرستی درباره نسل ۵۷ قضاوت خواهد نمود.
تا ملتی اشتباهاتش را نپذیرد ، جهت اصلاح آنها هرگز کوشش نخواهد کرد .

فقط یک عده از جوانان فهمیده هستند که قضیه رو درست گرفتند، همون هایی که: میگن رضا شاه روحت شاد و ای شاه ایران ما رو ببخش.

(Surena)


#جاوید_شاه
موقعیت ناگوار جمهوری اسلامی در منطقه

عامل اصلی شرایط فعلی خود رژیم اسلامیست و به این بی ثباتی هم بیشتر دامن خواهد زد .
رژیمهای دیکتاتوری بحران زا هستند و از بحرانها تغذیه میشوند که البته همین خوراک هم روزی سبب مرگشان خواهد شد.

فراموش نکنیم که شیوه این رژیم از روز نخست تا به امروز ایجاد ارعاب و وحشت در ملت ایران بوده .
این حربه ترس از تجزیه و سایه دخالت دولت های بیگانه جزیی از همون تاکتیک همیشگی رژیم است که مردم را از ترس از دست رفتن قسمت هایی از ایران در خانه ها نگه دارد و کاری کند که بفکر قیام نیافتند.

با این وجود یک احتمال دیگر که در جهت مخالف احتمال مذکور وجود دارد را هم میشود مد نظر داشت .
و آن اینکه احتمال دارد که ترکیه در ماه های گذشته به اسرائیل نزدیک شده باشد و به همین دلیل سعی کند که از رژیم اسلامی فاصله بگیرد .
نشانه های این فاصله گرفتن را میشود به گفتارهای تنش برانگیز اردوغان در سخنرانیش در باکو هم تعبیر کرد.
کلا یک واقعیت را نمیشود نادیده گرفت ، و اینکه در اثر شرارت های رژیم در منطقه ، برخی از کشورهای خاورمیانه به سمت اسرائیل کشیده شدند و احتمالا ترکیه هم بر سر دو راهی تصمیم برای اتتخاب مجدد قرار گرفته .
تحولات و تغییرات جدید خاور میانه توازن قدرت را بسرعت دارد بر علیه جمهوری اسلامی بر هم میزند .
در روزهای اخیر هم که مراکش به این ائتلاف پیوست.
مراکشی که خاندان پادشاهی آن علویست و حتی بعضی از افراد این خاندان از اعضای کمیته قدس بودند، امروز دوست اسرائیل شده.
جالب نیست ؟
مجموع این تحولات و بالاخص سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ ، رژیم را دستخوش ضعف عجیبی کرده .
نتیجه این ضعف در داخل و خارج مرزهای ایران بوضوح قابل مشاهده است .
بسیاری از کشورهای منطقه خواهان بازگشت دوران طلایی گذشته ایران هستند و نظامی که در پرتو قدرت صلح جویانه آن و پادشاه مدبرش ، مردم همین کشورهای عربی شب سر آسوده بر بالین میگذاشتند .
این تقاضا برای برکناری این رژیم و بجای آن برقراری یک نظام مدرن و در غالب یک ایران قوی به جهت ثبات در منطقه وجود دارد .
دولت های غربی هم دیگر متوجه شده اند که سباست های ساده لوحانه اوباما ناکار آمد و غلط بوده و روز بروز بیشتر از جمهوری اسلامی فاصله میگیرند.
مهمتر از همه مردم ایران که دیگر تحت هیچ شرایطی این رژیم را نمیخواهند .
حتی در بدنه سپاه و ارتش نارضایتی های زیادی وجود دارد .
تنها یک جمع هزار نفری از ملایان و سران سپاه در تقلا برای حفظ موجودیت خودشان هستند .
شرایط دارد به این شکل پیش میرود که بتدریج کشورهای جهان برای کنار گذاشتن این رژیم در کنار هم قرار میگیرند .
اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران در اندیشه و تلاش بجهت براندازی این رژیم هستند .
هر چه زودتر این اتفاق رخ دهد ، ضررش کمتر خواهد بود .
هر روز که این رژیم بیشتر دوام آورد ، گستاخی های متوهمانی همچون اردوغان و گفتار تهوع آورش بیشتر خواهد شد .

Surena✍🏻

@Paykan_Iranshahr
⭕️⭕️⭕️
.
(《نقش نسل ۵۷ در فاجعه ملی》)
اقلیت اوباش ، اکثریت خاموش

🔻 🔻 🔻

برخی اوقات مطالبی میشنوم حاکی از اینکه دوران پهلوی جهت ارتقای آگاهی سیاسی ملت ما کوتاه بود و توفیق این مهم بدست نیامد.
من میگویم تفاوت ملتها در همین جا مشخص میگردد و دستیابی به آگاهی سیاسی لزوما بمعنی رسیدن به شعور سیاسی نیست .
"بسیاری از ملتهای دیگر هم شرایط بهتری نداشتند، ولی خودشان خواستند و خود را از آن شرایط تنگ بیرون کشیدند"

بسیاری از این ملتها حتی ناجیانی همچون پادشاهان پهلوی را هم نداشتند.
* آیا ملت ما از همان زمان کوتاه هم برای نجات خودش استفاده کرد؟
خیر. بقول شوکت الملک(امیر بیرجند) که میگفت: این ملت فقط بدنبال عاشورا و اربعین هستند.
اینها برق نمیخواهند ، "محرم" میخواهند .
اینها مدرسه نمیخواهند ، "تعزیه و روضه خوانی" میخواهند.
کافیست "کربلا" را به آنها بدهید، به چیز دیگری نیاز ندارند.
اتفاقا کسانیکه این انقلاب را براه انداختند آدمهای بیسوادی نبودند. تحصیل کرده های دوران پهلوی و آموزش دیدگان پهلوی بودند.
برخی از آنها بالاترین مدارج تحصیلی رو داشتند.

به هر سو که نگاه کنید ، چه چپ و چه راست__

"خسرو روزبه عضو دفتر مرکزی حزب توده"، یک فیزیکدان و ریاضیدان برجسته و فارغ التحصیل از لایپزیک بود.
"دکتر علی شریعتی"، دکترای تاریخ از سوربن پاریس،
"مهدی بازرگان" فارغ التحصیل از اکول سنترال پاریس،
"جلال آل احمد" تحصیلات در زبان و ادبیات فارسی از دانشکده تهران،
"احسان طبری تئوریسین حزب توده"، دکترای فلسفه از دانشگاه مسکو،
"نقی ارانی دبیر اول حزب توده"، دکترای فیزیک از دانشگاه برلین،
"ابولحسن بنی صدر"، فارغ التحصیل اقتصاد و حقوق از دانشگاه تهران،
"نورالدین کیانوری" مهندس معماری از دانشگاه های آخن و مونیخ
و ... . سایرین.

اینها که نام بردم‌، فقط گوشه کوچکی از مخالفان تحصیل کرده و به اصطلاح روشن فکر بودند که در جریان انقلاب نقش اساسی داشتند.
بسیاری از آنها حتی از بنیاد پهلوی بورسیه دریافت کرده و در بهترین دانشگاههای اروپا و آمریکا تحصیلات عالی داشتند.
اتفاقا کسانی که در انقلاب شرکت نداشتند همان قشر روستایی و آموزش ندیده جامعه ما بودند.

افتضاح ۵۷ در واقع شورش آموزش دیده ها بود و نه آموزش ندیده ها بنابراین، خودتان میبینید که هیچیک از مسائل فوق توجیهی برای خبط ملی ما نیست.

بجای ساختن میهن و احساس مسئولیت، بدنبال هر تفکر ضد میهنی و مخربی افتادند جز برای آب و خاک.

حالا یه لحظه چشم هاتون رو ببندید و فکر کنید اگه ایرانی نمی بودید چطور فکر میکردید.
من نمی گویم مقصر اول و آخر در رخ داد انقلاب مردم ایران بودند، ولی نقش مردم را بعنوان ابزار اصلی و تعیین کننده نمی شود انکار کرد.
بهتره شجاعانه بپذیریم که مرتکب یک خطای تاریخی شدیم و در صدد جبرانش برآییم .
با دلیل تراشی و خود تبرئه کردنهای غیر واقعی، حقیقت تغییر نخواهد کرد ، چرا که تاریخ در قضاوت بیرحم است و تاریخ بدرستی درباره نسل ۵۷ قضاوت خواهد نمود.
تا ملتی اشتباهاتش را نپذیرد ، جهت اصلاح آنها هرگز کوشش نخواهد کرد .

فقط یک عده از جوانان فهمیده هستند که قضیه رو درست گرفتند، همون هایی که: میگن رضا شاه روحت شاد و ای شاه ایران ما رو ببخش.

(Surena)


#جاوید_شاه
@Paykan_Iranshahr
●رژیم اسلامی● ناتوان در ستیز با هویت ملی و گذشته ایران

در طول سالها، پس از گذشت "فاجعه ۵۷" و روی کار آمدن یک رژیم مذهبی؛ بارها مواجه شدم با این واقعیت که یکی از بزرگترین موانع سر راه این رژیم؛ تاریخ، فرهنگ و هویت ایرانیست.

در این رهگذر، بارها مشاهده شده که رژیم از هیچ دشمنی و ستیزی با این سد نفوذ ناپذیر، فروگذاری ننموده
از:
_ عناد با آیین هایی همچون، چهارشنبه سوری و سده
_تلاش جهت برداشتن "جشن نوروز در زمان ریاست جمهوری بنی صدر"
_اجیر کردن وطن فروشانی همچون، پور پیرار و سلیمی نمین
_حذف تاریخ پیش از "اسلام در کتب درسی" در مدارس
_دستور کتبی "خامنه ای به سازمان میراث فرهنگی، جهت تحقیق" برای بدست آوردن یافته هایی جدید (جعلی) و جایگزینی آنها بجای داده های تاریخی.

چندی پیش، مطلب تازه ای را دیدم که در آن از یکسری "اسامی و نوشته های جعلی" استفاده شده تا بلکه؛ "شاهنشاهان هخامنشی را غیر زرتشتی و معتقد به ارباب انواع" معرفی نمایند.
البته در این بحثی نیست که برخی مورخان غربی احتمال داده اند که بعضی از شاهان هخامنشی معتقد به مذاهب باستانی ایران پیش از ظهور زرتشت، از جمله آیین میترائیسم بوده اند.
ولی در نوشته اخیر، صحبت نه از احتمال و تئوری، بلکه از یقین بود.

سوال اینست که: اگر هخامنشیان زرتشتی نبودند، پس نماد فره وهر در تخت جمشید و در راس کتیبه بیستون و همچنین نقش رستم چه می کند؟
و چرا داریوش کبیر در کتیبه بیستون پادشاهی خود را منوط به لطف اهورامزدا میداند؟
( کتیبه بیستون ستون اول ، بند ۵ و ۷ و همچنین سطر اول کتیبه خشایارشا در قلعه وان در ترکیه )
سوال دیگری که من از خود دارم و شما هم میهنان نیز می توانید از خود داشته باشید اینست که؛
چرا بسیاری از آرزوها و نیازهای رژیم با بسیاری از تجزیه طلب ها و سایر ایران ستیزان یک سان است؟
_تنها پاسخی که شخصا تاکنون بدست آورده ام اینست؛
"وجود منافع و خواست گاه مشترک".

چندی پیش شنونده مطلبی از سوی یک مزدور تجزیه طلب بودم تحت این عنوان که: نام ایران ساخته حکومت پهلویست و در زمان قاجار و پیش از آن چنین نامی وجود نداشته!
در پاسخ به این موجودات بینوا و قابل ترحم اسناد و مدارکی بسیار و غیر قابل انکار وجود دارد .
_نخستین سند تاریخی عهد باستان، "کتیبه های خشایارشا و اردشیر سوم در تخت جمشید" می باشد که در آنها به نام "ایران" طبق پارسی باستان (اِران) برمی خوریم.
دومین اثر بزرگ در طاق بستان در نزدیکی شهر کرمانشاه در‌ هر دوکتیبه "شاهپور دوم و سوم ساسانی، به نام شاهنشاه ایران" اشاره شده.

پس از آن نوشته های ناصر خسرو و شاهنامه فردوسی در ادبیات و شعر.

در سیاست می رسیم به دوران صفوی و نامه های "شاه اسماعیل به سلطان سلیم" که نمونه های آن در "‌موزه توپکاپی شهر استانبول" موجود است و در آنها شاه اسماعیل خود را شاه ایران خوانده.

همچنین نامه نگاریهای مابین "نادر شاه" و امپراتریس روسیه "آنا ایوانونا" که در همگی آنها نادر شاه، "شاه ایران" نامیده شده.

دست آخر، اشاره می کنم به متن اصلی قرار داد "ترکمنچای با امضای عباس میرزا و متن اصلی فرمان مشروطه با دستخط و امضای مظفر دین شاه" که در همه آنها "نام پرافتخار ایران می درخشد".

به ایران دوستان و عاشقان میهن، به ویژه نسل زیبا و پرشور جوان مان توصیه ام اینست که: تا می توانید بر دانش و آگاهی خود بیافزایید که دانسته های شما، آنجا که لزوم دفاع از حریم وطن باشد، چه این حریم در مرزهای جغرافیایی ایران بوده، و چه در مرزهای حیثیت و ارزشهای میهن، "همچون شمشیری آخته در مقابل دشمنان خارجی و داخلی خواهد ایستاد و دشمنان ایرانشهر" را سرافکنده و مایوس خواهد نمود.

پاینده ایران

Surena
@Paykan_Iranshahr
.
*پوپولیسم ایرانستیزان*


"یک چیز مقدس است و آن انسانیت نام دارد".

یک مطلبی را دشمنان پادشاهی و تجزیه طلب ها درباره اش تبلیغات فراوان براه انداخته اند و آن متهم کردن میهن پرستان پادشاهی خواه
به "تقدس گرایی".

خیلی ها هم بدون آگاهی در دام می افتند.
تعلق خاطر و حس قدرشناسی داشتن به یک چهره یا یک قهرمان ملی بدلیل زحمات و کوشش های او در جهت ارتقای میهنش ، با مقدس شمردن تفاوت دارد.

هیچیک از این دروغگو ها شهامت این را ندارند که پاسخ دهند :
چرا در فرانسه و آلمان که
"مجسمه های ناپولئون و بیسمارک" در میادین مستقر هستند ، نامی از تقدس گرائی برای "ملت های فرانسه و آلمان" بمیان نمیآورند ، اما اگر مردم ایران بگویند؛ #رضا_شاه_روحت_شاد این نامش می شود، "تقدس گرایی" ؟!!!

✍️Surena

#جاوید_شاه

@Paykan_Iranshahr
پاینده ایران

هر‌مبحثی دارای تعریف خاص و جامع خودش بوده که از سوی متفکران و افراد متخصص در عین رعایت بی طرفی، شناسایی، تحلیل، تدوین و دست آخر ثبت گردیده است.
اگر قرار باشد تغییر یا تصحیحاتی هم در این قبیل موارد صورت گیرد، باز هم باید بر اساس دستاورد های جدید علمی و توسط کارشناسان همان رشته صورت گیرد.
مبحث تفاوت ملیت و قومیت هم یکی از این مباحث است و در آن صاحب نظر اصلی جامعه شناسان و اندیشمندان سیاست و تاریخ می باشند.

در جایی که صحبت از بررسی های علمی و منطقی میباشد، جایی برای نظریات سلیقه ای و عامیانه نیست.
هر چیزی تعریف خاص خودش را دارد که از سوی جامعه جهانی آنطور پذیرفته شده و اینطور نیست که هر کس هر کاری دلش خواست بکند و هر چه دلش خواست بگوید.
خودش بگوید و خودش هم نتیجه گیری کند؟!

به همین دلیل؛ بطور خلاصه سعی می کنم یک جمع بندی فشرده در این باب و فرق بین قبیله با قومیت و هر دوی اینها با ملیت داشته باشم.
در نخست باید گفت که قومیت دارای دو نوع است:
یکی قومیت که در انگلیسی به آن "ethnicity" گفته شده که گروهی از انسانها هستند که اعضای آن دارای خصایص نیایی، اصل و نسب یکسان و برخورداری از مشترکات فرهنگی، زبانی و عقیدتی می باشند.
نوع دیگر قومیت در جوامع "برده داری و فئودالی" بوده که اعضای این قوم دارای اشتراکات ناپایدار تر بوده و در مقیاس کشوری نیز اشتراک اقتصادی کاملی ندارند.
از نقطه نظر تاریخی یک قوم از همبستگی طوایف و قبایل تشکیل می شود، یک قبیله از پیوندهای خونی و فامیلی بمراتب نزدیک تری بدست می آید، که اتفاقا آنچه در گفتارهای روزمره به اشتباه قوم و خویش خوانده می شود، منظور همان، قبیله و فامیل است.

یک مثال برایتان از تاریخ شکل گیری آلمان می آورم:
سر آغاز آن با مهاجرت دستکم ۲۰ قبیله از قوم ژرمن از حدود دریای بالتیک به خاک امروزی آلمان و هلند شروع شد.
فرانکها، تویتون ها، ساکسون ها، لانگوباردها، بورگوند ها، سوابها، ژوتها، واندالها، گوت ها، انگلها و سایرین... .
مجموعه این قبایل قوم بزرگ ژرمن را تشکیل میدهند که خود تشکیل دهنده اکثریت ملت آلمان میباشد.
ولی همه مردم آلمان از قوم ژرمن نیستند و این ملیت از اقلیتهای اسلاو و لاتین هم تشکیل شده.
ملیت در انگلیسی بمعنای "Nation" می باشد که از همزیستی و همبستگی اقوام یا "ethnic" تشکیل می شود.

ملیت ها از همبستگی اقوام و جوامع مشابه یا مختلف بر حسب اشتراکهای تاریخی و فرهنگی شکل میگیرند.

البته در این زمینه هم مثل هر زمینه دیگری استثناهایی وجود دارد، بویژه در کشورهایی که جوان بوده و هنوز دوران تکامل و تحولات اجتماعی خود را بدرستی، طی نکرده اند.
"یک ملیت؛ اگر بواقع یک ملیت باشد، باید از استانداردهای علمی و جهانی برخوردار باشد تا بعنوان یک ملیت، پذیرفته شود."
بنابر این نتیجه می گیریم، که ما در ایران، گوناگونی قومی داریم و نه ملی!!!
کُردها، آذریها، بلوچها و سایرین "اقوام ایرانی هستند و نه ملیتهای ایرانی".
حتی فارسها با وجود داشتن بیشترین جمعیت در بین اقوام ایرانی ، یک قوم هستند و نه یک ملت.
علاوه بر این هستند برخی دیگر اقوام ایرانی که در خارج از مرزهای ایران امروز زندگی کرده ولی از نقطه نظر تاریخی و فرهنگی جزو اقوام ایرانی و یا اقوام با گذشته ایرانی محسوب می شوند، و از آن جمله سارماتها، اوسیتیایی ها، ابخازیها، آلانیها، تاجیکها، مردمان آران و قره باغ و کُردهای عراق، ترکیه، سوریه و ... .
پاینده ایران
#جاویدشاه


Surena

@Paykan_Iranshahr