سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند:
آنها عبارت بودند از یک روحانی،یک وکیل دادگستری ویک فیزیک_دان
درهنگام اعدام ،روحانی پیش قدم شد ،سرش را زیر گیوتین گذاشتند،و از او سؤال شد:حرف آخرت چیست ؟
گفت:خدا خدا خدا
او مرا نجات خواهد داد
وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند،نزدیک گردن او متوقف شد.
مردم تعجب کردند
وفریاد زدند: آزادش کنید!
خدا حرفش را زده !
وبه این ترتیب نجات یافت
نوبت به وکیل دادگستری رسید
از او سؤال شد:آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟
گفت:من مثل روحانی خدا را نمی شناسم ولی درباره عدالت بیشترمیدانم
عدالت عدالت عدالت
گیوتین پایین رفت
اما نزدیک گردنش ایستاد
مردم متعجب،گفتند: آزادش کنید،عدالت حرف خودش را زده!
وکیل هم آزاد شد
آخر کار نوبت به فیزیکدان رسید
سؤال شد،آخرین حرفت را بزن،گفت: من نه روحانیم که خدا را بشناسم؛ ونه وکیلم که عدالت را بدانم
اما من میدانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه میشود
با نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،
تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و آنرا از تن جدا کرد.
چه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند وبه«گره ها»اشاره مى كنند...
📚 @PDFsCom
آنها عبارت بودند از یک روحانی،یک وکیل دادگستری ویک فیزیک_دان
درهنگام اعدام ،روحانی پیش قدم شد ،سرش را زیر گیوتین گذاشتند،و از او سؤال شد:حرف آخرت چیست ؟
گفت:خدا خدا خدا
او مرا نجات خواهد داد
وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند،نزدیک گردن او متوقف شد.
مردم تعجب کردند
وفریاد زدند: آزادش کنید!
خدا حرفش را زده !
وبه این ترتیب نجات یافت
نوبت به وکیل دادگستری رسید
از او سؤال شد:آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟
گفت:من مثل روحانی خدا را نمی شناسم ولی درباره عدالت بیشترمیدانم
عدالت عدالت عدالت
گیوتین پایین رفت
اما نزدیک گردنش ایستاد
مردم متعجب،گفتند: آزادش کنید،عدالت حرف خودش را زده!
وکیل هم آزاد شد
آخر کار نوبت به فیزیکدان رسید
سؤال شد،آخرین حرفت را بزن،گفت: من نه روحانیم که خدا را بشناسم؛ ونه وکیلم که عدالت را بدانم
اما من میدانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه میشود
با نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،
تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و آنرا از تن جدا کرد.
چه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند وبه«گره ها»اشاره مى كنند...
📚 @PDFsCom
👏242👍93❤19👎8🤩4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جماعتی که نظر را حرام میگویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
به ناله کار میسر نمیشود سعدی...
ولیک ناله بیچارگان خوش است بنال
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
اگر مراد نصیحت کنان ما این است
📚 @PDFsCom
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
به ناله کار میسر نمیشود سعدی...
ولیک ناله بیچارگان خوش است بنال
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
اگر مراد نصیحت کنان ما این است
📚 @PDFsCom
👍83❤22👏7👎1🤩1
به امروز بنگر! زیرا زندگی همین است، همه زندگى در امروز است. همهٔ واقعیتهای وجودی تو در امروز نهفته است: موهبتِ رشد، شکوه اعمال و کردارهایت، و افتخار پیروزیهای تو. دیروز رویایی بیش نیست و فردا یک توهم است. اگر امروز را خوب بگذرانی فردای تو شادیبخش میشود و فردای تو امیدبخش. بنابراین به امروز خود خوب بنگر و به سپیدهدم سلام کن!
📚 آیین زندگی
✍🏻 #دیل_کارنگی
📚 @PDFsCom
📚 آیین زندگی
✍🏻 #دیل_کارنگی
📚 @PDFsCom
👍32❤2👏2👎1
نجیب ترین بانوی عریان!!!
حدود هزار سال پیش«لیدی گودایوا»همسر یکی از بزرگان انگلیس،در اعتراض به افزایش بی رویه مالیات برای مردم شهر خود، هر روز به سراغ همسرش میرفت و عاجزانه تقاضا میکرد که مالیاتها کاهش پیدا کند.
همسر اوکه سیاست و تصمیمهای سیاسی خود را بر خواسته همسر خود ترجیح میداد، به همسرش گفت: اگر یک روز،برهنه سوار اسب شوی و تمام شهر از سمتی به سمت دیگر بروی، مالیاتها را کاهش خواهم داد.
گودایوا اسبش را زین کرد. لباسهایش را بر زمین ریخت. درشهر گفتند:گودایوا درحمایت از مردم،برهنه درمیان شهر میگردد! تمام مردم، مغازه ها را بستند و به خانه ها رفتند. پرده ها را کشیدند و با چشمانی اشکبار،منتظر شدند این گردش شوم به پایان برسد.
گودایوا باعث شد مالیاتها کاهش یابند اکنون مجسمه او در«کاونتری»است. اسطوره ها، به تنهایی خلق نمیشوند. بلکه در بستری از فهم و شعور و حمایت اجتماعی شکل میگیرند.
نمیدانم اگر گودایوا در این نقطه از تاریخ و جغرافیا، به این بازی تلخ وادار میشد،آیا پنجره ها بسته میشد یاتصاویر او ازطریق شبکه های اجتماعی و موبایلها، از دستی به دست دیگر میگشت!
📚 @PDFsCom
حدود هزار سال پیش«لیدی گودایوا»همسر یکی از بزرگان انگلیس،در اعتراض به افزایش بی رویه مالیات برای مردم شهر خود، هر روز به سراغ همسرش میرفت و عاجزانه تقاضا میکرد که مالیاتها کاهش پیدا کند.
همسر اوکه سیاست و تصمیمهای سیاسی خود را بر خواسته همسر خود ترجیح میداد، به همسرش گفت: اگر یک روز،برهنه سوار اسب شوی و تمام شهر از سمتی به سمت دیگر بروی، مالیاتها را کاهش خواهم داد.
گودایوا اسبش را زین کرد. لباسهایش را بر زمین ریخت. درشهر گفتند:گودایوا درحمایت از مردم،برهنه درمیان شهر میگردد! تمام مردم، مغازه ها را بستند و به خانه ها رفتند. پرده ها را کشیدند و با چشمانی اشکبار،منتظر شدند این گردش شوم به پایان برسد.
گودایوا باعث شد مالیاتها کاهش یابند اکنون مجسمه او در«کاونتری»است. اسطوره ها، به تنهایی خلق نمیشوند. بلکه در بستری از فهم و شعور و حمایت اجتماعی شکل میگیرند.
نمیدانم اگر گودایوا در این نقطه از تاریخ و جغرافیا، به این بازی تلخ وادار میشد،آیا پنجره ها بسته میشد یاتصاویر او ازطریق شبکه های اجتماعی و موبایلها، از دستی به دست دیگر میگشت!
📚 @PDFsCom
👍252❤42👏24
تنها چیزی که بدتر از این است که نتوانم با او یا در کنار او باشم؛ این است که در دنیایی زندگی کنم که او در آن وجود نداشته باشد، علیالخصوص اگر باعثش من باشم.
📕 پنج قدم فاصله
✍🏻 #ریچل_لیپینکات
📚 @PDFsCom
📕 پنج قدم فاصله
✍🏻 #ریچل_لیپینکات
📚 @PDFsCom
👍24❤17
اگر رنج روحی فایدهای داشته باشد، شاید خاصیت آن این باشد که به برخی رنجکشیدهها این قابلیت را بدهد که فلاکتشان شاهدی هست(هرچند منحرفکننده) بر این ادعا که آنها موجودات خاصی بودهاند. در غیر اینصورت چرا باید برگزیده میشدند تا رنجی چنین سهمگین را تحمل کنند، جز اینکه ثابت کنند، آنها متفاوتتر و ناگزیر به احتمالی بهتر، از کسانی هستند که متحمل رنج نمیشوند.
📚 جستارهایی در باب عشق
✍🏻 #آلن_دو_باتن
📚 @PDFsCom
📚 جستارهایی در باب عشق
✍🏻 #آلن_دو_باتن
📚 @PDFsCom
👍45❤11👎5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگه میخوای چیزی رو تموم کنی
تنبل بودن رو تموم کن
بهانه آوردن رو تموم کن
صبر کردن برای زمان مناسب رو تموم کن...
از همین حالا شروع کن از همین امروز
صبحتون بخیر 🌺❤️
📚 @PDFsCom
تنبل بودن رو تموم کن
بهانه آوردن رو تموم کن
صبر کردن برای زمان مناسب رو تموم کن...
از همین حالا شروع کن از همین امروز
صبحتون بخیر 🌺❤️
📚 @PDFsCom
👍45❤11👎4👏4🤩4
قول میدهم در جهان قدرتی وجود ندارد که بتواند عشق را به کینه تبدیل کند و این نشان میدهد که جهان با همه عظمتش در برابر قدرت عشق چقدر حقیر است و ناتوان...
📚 چهل نامهی کوتاه به همسرم
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
📚 @PDFsCom
📚 چهل نامهی کوتاه به همسرم
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
📚 @PDFsCom
👍39❤12👎6
اگه بخوام یکی از بهترین تیکه ها از کتابی که خوندم رو براتون بگم، اینجا بود که نوشته بود:
«جا نزن،جسور باش..
این قانون ارتفاع است…
هرچه بیشتر اوج می گیری
باد وباران بی رحم تر میشود و نفس کشیدنت سخت تر!
تو اما محکم باش
نه به زمزمه پرنده های پایین دست ، توجهی کن
نه هیاهوی لاشخورهای حسود
ارتفاعات بالا جای پرنده های ضعیف نیست!»
📚 @PDFsCom
«جا نزن،جسور باش..
این قانون ارتفاع است…
هرچه بیشتر اوج می گیری
باد وباران بی رحم تر میشود و نفس کشیدنت سخت تر!
تو اما محکم باش
نه به زمزمه پرنده های پایین دست ، توجهی کن
نه هیاهوی لاشخورهای حسود
ارتفاعات بالا جای پرنده های ضعیف نیست!»
📚 @PDFsCom
👍119❤27👏10👎2
مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه پوست در گوشهای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا میخرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!
گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سياه پوست.
زن به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر میکنم.
مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت، این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن سياه که در آن گوشه نشسته است.
دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن سياه را مستثنی نمود. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، سپاسگزارم.
مرد از شدت خشم دیوانه شد. به سوی گارسون خم شد و از او پرسید،این زن سیاهپوست دیوانه است؟ من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبانی شود از من تشکر میکند و لبخند میزند و از جای خود تکان نمیخورد.
گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، خیر قربان. او دیوانه نیست. او صاحب این رستوران است.
شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما میکنند نادانسته به نفع ما باشد...
📚 @PDFsCom
گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سياه پوست.
زن به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر میکنم.
مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت، این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن سياه که در آن گوشه نشسته است.
دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن سياه را مستثنی نمود. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، سپاسگزارم.
مرد از شدت خشم دیوانه شد. به سوی گارسون خم شد و از او پرسید،این زن سیاهپوست دیوانه است؟ من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبانی شود از من تشکر میکند و لبخند میزند و از جای خود تکان نمیخورد.
گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، خیر قربان. او دیوانه نیست. او صاحب این رستوران است.
شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما میکنند نادانسته به نفع ما باشد...
📚 @PDFsCom
👍229❤26🤩26👏23
با نزدیکشدن خطر، دو ندا با شدّتی یکسان در روح انسان بلند میشود؛ یکی که بسیار معقول است و میگوید که باید میزان خطر را سنجید و آن را شناخت و راه نجات از آن را یافت.
آوای دیگر که از اوّلی نیز معقولتر است میگوید که تفکّر بر خطر بسیار دشوار و روحآزار است و پیشبینیِ همهی عواملِ پدیدآورندهی خطر و نجاتیافتن از سیرِ کلّی رویدادها در حدّ توان بشر نیست، و بهاینسبب بهتر آن است که از کار دشوار بپرهیزیم و بهخطر تا پیش نیامده، نیندیشیم و خود را با جلوههای خوشایند زندگی مشغول داریم.
انسان اگر تنها باشد بیشتر به هشدار نخست گوش میدهد، و بهعکس؛ در جمع از ندای دوّم پیروی میکند.
📚 جنگ و صلح
✍🏻 #لئو_تولستوی
📚 @PDFsCom
آوای دیگر که از اوّلی نیز معقولتر است میگوید که تفکّر بر خطر بسیار دشوار و روحآزار است و پیشبینیِ همهی عواملِ پدیدآورندهی خطر و نجاتیافتن از سیرِ کلّی رویدادها در حدّ توان بشر نیست، و بهاینسبب بهتر آن است که از کار دشوار بپرهیزیم و بهخطر تا پیش نیامده، نیندیشیم و خود را با جلوههای خوشایند زندگی مشغول داریم.
انسان اگر تنها باشد بیشتر به هشدار نخست گوش میدهد، و بهعکس؛ در جمع از ندای دوّم پیروی میکند.
📚 جنگ و صلح
✍🏻 #لئو_تولستوی
📚 @PDFsCom
👍50❤3
می گویند در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت:
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه سکه مردی غافل را می دزدد،
هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذی است که بر آن نوشته است:
خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما!
اندکی اندیشه کرد...
سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند!
دوستان دزدش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد.
دزد کیسه در پاسخ گفت:
صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است.
من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او...
اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد. آن گاه من دزد باورهای او هم بودم
و این دور از انصاف است...
📚 @PDFsCom
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه سکه مردی غافل را می دزدد،
هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذی است که بر آن نوشته است:
خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما!
اندکی اندیشه کرد...
سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند!
دوستان دزدش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد.
دزد کیسه در پاسخ گفت:
صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است.
من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او...
اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد. آن گاه من دزد باورهای او هم بودم
و این دور از انصاف است...
📚 @PDFsCom
👍199❤33👏17👎16🤩3👌2
یک مَثَل قدیمی در کره میگوید : "رودخانهی تمیز از چشمهی پاک جاری میشود" و به واقع این موضوع صحت دارد، آب در ارتفاعات باید تمیز باشد که آب رودخانه نیز تمیز و پاک باشد. جامعه نیز به همین شکل است؛ رهبران باید سالم باشند تا جوامع نیز سالم بمانند ...
📚 سنگفرش هر خیابان از طلاست
✍🏻 #کیم_وو_چونگ
📚 @PDFsCom
📚 سنگفرش هر خیابان از طلاست
✍🏻 #کیم_وو_چونگ
📚 @PDFsCom
👍160❤17👏10
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبحها...
مسیری روشن آغاز میشود
بهسوی مقصدی و هدفی
پس با همهی توانت قدم بردار
و یادت باشد
همهی آنچه زیباست در همین مسیر
و در بین راهِ رسیدن نهفته است.
صبحتون بخیــــــــر ❤️🌸
📚 @PDFsCom
مسیری روشن آغاز میشود
بهسوی مقصدی و هدفی
پس با همهی توانت قدم بردار
و یادت باشد
همهی آنچه زیباست در همین مسیر
و در بین راهِ رسیدن نهفته است.
صبحتون بخیــــــــر ❤️🌸
📚 @PDFsCom
❤22👍6
وقتی یه نفر ناراحته به جای گفتن جملاتی مثل "ناراحت نباش" و یا "آروم باش" چی بگیم:
-قطعا نمیتونم کامل درکت کنم و بفهمم چه سختی و ناراحتی رو تحمل میکنی ولی کنارت میمونم تا حرفات رو گوش بدم.
-من اینجام برای تو.
-اگه میخوای ناراحت بمونی هم بیا بغلم ناراحت بمون.
-ناراحتی تو، ناراحتی منم هست و به همون اندازه برام مهمه پس تنها نیستی و کنار هم حلش می کنیم.
-شاید دوست نداشته باشی که الان صحبت کنی ولی بدون که من همیشه وقت برای شنیدن حرفات دارم.
-هیچکس حق نداره احساستو نادیده بگیره و ناراحتی تو رو کوچیک و بی ارزش نشون بده تو حق داری ناراحت باشی و من کنارت هستم.
-تا وقتی که نیاز داری ناراحت باشی ناراحت باش ولی بعدش بلند شو مثل همیشه قوی بمون.
با حرف هامون همو آروم کنیم به جای اینکه حق ناراحت بودن رو از هم بگیریم و باعث ناراحتی بیشتر بشیم!
#محمد_وظیفه_شناس
📚 @PDFsCom
-قطعا نمیتونم کامل درکت کنم و بفهمم چه سختی و ناراحتی رو تحمل میکنی ولی کنارت میمونم تا حرفات رو گوش بدم.
-من اینجام برای تو.
-اگه میخوای ناراحت بمونی هم بیا بغلم ناراحت بمون.
-ناراحتی تو، ناراحتی منم هست و به همون اندازه برام مهمه پس تنها نیستی و کنار هم حلش می کنیم.
-شاید دوست نداشته باشی که الان صحبت کنی ولی بدون که من همیشه وقت برای شنیدن حرفات دارم.
-هیچکس حق نداره احساستو نادیده بگیره و ناراحتی تو رو کوچیک و بی ارزش نشون بده تو حق داری ناراحت باشی و من کنارت هستم.
-تا وقتی که نیاز داری ناراحت باشی ناراحت باش ولی بعدش بلند شو مثل همیشه قوی بمون.
با حرف هامون همو آروم کنیم به جای اینکه حق ناراحت بودن رو از هم بگیریم و باعث ناراحتی بیشتر بشیم!
#محمد_وظیفه_شناس
📚 @PDFsCom
👍99👏20❤12
اگر در جملاتی که بر زبان دوستان ثروتمند و افراد طبقه متوسط اقتصادی رانده میشود دقت کنید، تفاوتهایی را تشخیص میدهید که راز فاصله ثروت آنها از یکدیگر نیز در همین تفاوتها نهفته است.
ثروتمندان کارآفرین معتقدند که هیچ اتفاقی نیست که رخداد آن غیرممکن باشد و هر اتفاقی هم که میافتد فرصتی برای کسب پول بیشتر است.
این تفاوتها را که ریشه در باورهای فردی آنها دارد، از بیان و به زبان نیاوردن چهار تکیه کلام میتوان تشخیص داد:
۱- مشکل من نداشتن سرمایه است
۲- به نان و ماستی که میخورم قانع هستم
۳- ورشکست نشوم!؟
۴- از شغلم متنفرم
📚 @PDFsCom
ثروتمندان کارآفرین معتقدند که هیچ اتفاقی نیست که رخداد آن غیرممکن باشد و هر اتفاقی هم که میافتد فرصتی برای کسب پول بیشتر است.
این تفاوتها را که ریشه در باورهای فردی آنها دارد، از بیان و به زبان نیاوردن چهار تکیه کلام میتوان تشخیص داد:
۱- مشکل من نداشتن سرمایه است
۲- به نان و ماستی که میخورم قانع هستم
۳- ورشکست نشوم!؟
۴- از شغلم متنفرم
📚 @PDFsCom
👍43👎4👏4❤2
آنچه در بیرون شما می گذرد بازتاب حوادث و شرایطی است که در درون شما وجود دارد و می تواند با نگاه کردن به دنیای بیرون اشخاص بگویید که در درون آنها چه می گذرد.
📚 فکرت را عوض کن تا تغییر یابی
✍🏻 #برایان_تریسی
📚 @PDFsCom
📚 فکرت را عوض کن تا تغییر یابی
✍🏻 #برایان_تریسی
📚 @PDFsCom
👍69❤12👎9
فردریک فانژه در کتاب جرات داشته باش، کاربردیترین روشها را برای درمان کمبود اعتماد به نفس به شما اریه میدهد. فردریک فانژه خواندن این کتاب را به همهی انسانهای روی زمین پیشنهاد کرده است.
📚 جرأت داشته باش
✍🏻 #فردریک_فانژه
📚 @PDFsCom
📚 جرأت داشته باش
✍🏻 #فردریک_فانژه
📚 @PDFsCom
👍44❤8👏2🕊2
جرأت داشته باش.pdf
6.4 MB
👍62❤28🤩10🙏5🕊3
زنان و دختراني كه به عنوان داوطلب در جبه هاي جنگ خدمت مي كردند و كشته مي شدند ممكن بود لقب شهيد داشته باشند ولي خياباني به اسم آنها نام گذاري نمي شد.
زن در اين دنيا ، يعني شخصيت خصوصي زن ، بالاتر از هر چيز ، در پي عشقه يا به عقيده من بايد باشه – و هر چي كه از عشق حاصل مي شه.
ما كساني را كه دوست داريم مي كشيم . چون خودخواه هستيم و چون آنها را نمي فهميم.
📕 نامه ای به دنیا
✍🏻 #اسماعیل_فصیح
📚 @PDFsCom
زن در اين دنيا ، يعني شخصيت خصوصي زن ، بالاتر از هر چيز ، در پي عشقه يا به عقيده من بايد باشه – و هر چي كه از عشق حاصل مي شه.
ما كساني را كه دوست داريم مي كشيم . چون خودخواه هستيم و چون آنها را نمي فهميم.
📕 نامه ای به دنیا
✍🏻 #اسماعیل_فصیح
📚 @PDFsCom
👍122❤17👎6👏4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه حیف،
که عمری گذشت
و وقتی برای خوشی نبود.
دلم می خواست
در کوچه ی آرامش زندگی می کردیم
و
نامش را می گذاشتیم وطن...
📚 @PDFsCom
که عمری گذشت
و وقتی برای خوشی نبود.
دلم می خواست
در کوچه ی آرامش زندگی می کردیم
و
نامش را می گذاشتیم وطن...
📚 @PDFsCom
👍75❤11👏5