#آرشیو_پخش_زنده 📡
پوستر بالا سرفصلهای سخنرانی استاد شجاعی در جلسه بیست و دوم
« انسان شناسی در آئینه صحیفه سجادیه» امروز یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ در شهر مقدس #قم میباشد.👆
✘ فایل صوتی این جلسه را نیز میتوانید در آدرس زیر در «آرشیو پخش زنده» وب سایت مدیا منتظر مشاهده نمایید:
media.montazer.ir/انسان-شناسی-در-آئینه-صحیفه-سجادیه-جلس-22/
🎞 منتظر: رسانه رسمی استاد محمد شجاعی
@ostad_shojae | montazer.ir
پوستر بالا سرفصلهای سخنرانی استاد شجاعی در جلسه بیست و دوم
« انسان شناسی در آئینه صحیفه سجادیه» امروز یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ در شهر مقدس #قم میباشد.👆
✘ فایل صوتی این جلسه را نیز میتوانید در آدرس زیر در «آرشیو پخش زنده» وب سایت مدیا منتظر مشاهده نمایید:
media.montazer.ir/انسان-شناسی-در-آئینه-صحیفه-سجادیه-جلس-22/
🎞 منتظر: رسانه رسمی استاد محمد شجاعی
@ostad_shojae | montazer.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پناه_من | آیات ۲۷ و ۲۸ فجر
ای نفسِ دلآرام،
به سوی اِله اَت برگرد،
در حالیکه هم تو به رضا رسیدهای،
و هم او از تو راضی است💫.
@ostad_shojae I montazer.ir
ای نفسِ دلآرام،
به سوی اِله اَت برگرد،
در حالیکه هم تو به رضا رسیدهای،
و هم او از تو راضی است💫.
@ostad_shojae I montazer.ir
#معرفی_کتاب «انقلاب اسلامی و آینده جهان»
نوشته محمّد شجاعی
نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند و نظم جدیدی بر آن حاکم خواهد شد.
باید خودتان را برایش آماده کنید.
مقام معظم رهبری _ ۱۴٠۱/۸/۱۱
• سیر انفسی و آفاقیِ سقوط و ظهور تمدنها
• و رابطه انقلاب اسلامی ایران با برپایی تمدن نوین اسلامی
• و نقش هر یک نفر در جریان آینده جهان را در کتاب «انقلاب ایران و آینده جهان» نوشته استاد محمد شجاعی مطالعه کنید.
✔️ سفارش نسخه فیزیکی کتاب:
mohipub.ir/product/انقلاب-اسلامی-و-آینده-جهان
✔️ دانلود رایگان نسخه صوتی کتاب :
media.montazer.ir/کتاب-صوتی-انقلاب-اسلامی-ایران/
🌐 montazer.ir| mohipub.ir
نوشته محمّد شجاعی
نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند و نظم جدیدی بر آن حاکم خواهد شد.
باید خودتان را برایش آماده کنید.
مقام معظم رهبری _ ۱۴٠۱/۸/۱۱
• سیر انفسی و آفاقیِ سقوط و ظهور تمدنها
• و رابطه انقلاب اسلامی ایران با برپایی تمدن نوین اسلامی
• و نقش هر یک نفر در جریان آینده جهان را در کتاب «انقلاب ایران و آینده جهان» نوشته استاد محمد شجاعی مطالعه کنید.
mohipub.ir/product/انقلاب-اسلامی-و-آینده-جهان
media.montazer.ir/کتاب-صوتی-انقلاب-اسلامی-ایران/
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#یاد_خدا۸۰
✘ حرف آخر : نماز، در ابتدا یک «رعایت ادب» است، کمکم به «عاشقی» میرسد!
• باید در تغذیهی بخش انسانیتان، دقت کنید:
خوب و بموقع خوراک روحتان را بخورید.
• روح مثل نوزادیست که با تغذیهی درست رشد میکند و کمکم به بلوغ میرسد.
روحی که بالغ شد به لذّت عشق میافتد.
و «عشق» حریمِ شادی و آرامشِ مداوم است.
@ostad_shojae | montazer.ir
✘ حرف آخر : نماز، در ابتدا یک «رعایت ادب» است، کمکم به «عاشقی» میرسد!
• باید در تغذیهی بخش انسانیتان، دقت کنید:
خوب و بموقع خوراک روحتان را بخورید.
• روح مثل نوزادیست که با تغذیهی درست رشد میکند و کمکم به بلوغ میرسد.
روحی که بالغ شد به لذّت عشق میافتد.
و «عشق» حریمِ شادی و آرامشِ مداوم است.
@ostad_shojae | montazer.ir
یاد خدا ۸۰
@ostad_shojae
مجموعه #یاد_خدا ۸۰
#استاد_شجاعی | #استاد_پناهیان
👍 #حرف_آخر : یک فرمول، برای داشتن شادی و آرامشی که هیچ وقت تمام نشود!
@ostad_shojae | montazer.ir
#استاد_شجاعی | #استاد_پناهیان
@ostad_shojae | montazer.ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سلام و ارادت
✍️ هشتاد روز، هشتاد جام از مجموعهی دلکش یاد خدا را نوش کردیم.
مجموعهای که هر بار برمیگردی سراغش، حرفی نو برای گفتن دارد و درکی نو برای رسیدن!
• امروز هشتادمین قسمت که آخرین بخش از کارگاه #یاد_خدا بود منتشر شد. خوشبحال آنانکه همراه شدند و دستشان به این بهشت رسید.
• تا آخر هفته، مجموعهی جدیدی را شروع نمیکنیم.
- هم برای فرصتی که معمولاً ایجاد میکنیم تا عزیزانی که در استماع مجموعه، به روز نبودند، خودشان را برسانند و بتوانند با مجموعه جدید همراه شوند،
- و هم برای فرصت تعطیلات که خانوادهها دور هم جمع شده یا به سفر مشغولند.
• از هفته آینده مجموعه «قرب به اهل بیت علیهمالسلام» که راهکارهای معرفتی و مهارتی رفاقت و تقرب به اهل غیب است را آغاز خواهیم کرد.
مجموعهای که شاید در آستانه تحول جهان، و حاکمیت اهل بیت علیهمالسلام بر آن، بیشترین ضرورت را برای «ایجاد آمادگی در روح ما برای ورود به دولت کریمه» دارد.
• از هر چه تاکنون جاماندیم از این ضرورت جانمانیم...
حسرت گریبانگیرمان میشود؛ «گفته باشم»!
@ostad_shojae
مجموعهای که هر بار برمیگردی سراغش، حرفی نو برای گفتن دارد و درکی نو برای رسیدن!
• امروز هشتادمین قسمت که آخرین بخش از کارگاه #یاد_خدا بود منتشر شد. خوشبحال آنانکه همراه شدند و دستشان به این بهشت رسید.
• تا آخر هفته، مجموعهی جدیدی را شروع نمیکنیم.
- هم برای فرصتی که معمولاً ایجاد میکنیم تا عزیزانی که در استماع مجموعه، به روز نبودند، خودشان را برسانند و بتوانند با مجموعه جدید همراه شوند،
- و هم برای فرصت تعطیلات که خانوادهها دور هم جمع شده یا به سفر مشغولند.
• از هفته آینده مجموعه «قرب به اهل بیت علیهمالسلام» که راهکارهای معرفتی و مهارتی رفاقت و تقرب به اهل غیب است را آغاز خواهیم کرد.
مجموعهای که شاید در آستانه تحول جهان، و حاکمیت اهل بیت علیهمالسلام بر آن، بیشترین ضرورت را برای «ایجاد آمادگی در روح ما برای ورود به دولت کریمه» دارد.
• از هر چه تاکنون جاماندیم از این ضرورت جانمانیم...
حسرت گریبانگیرمان میشود؛ «گفته باشم»!
@ostad_shojae
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری | #استاد_شجاعی
@ostad_shojae | montazer.ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#گپ_روز
#موضوع_روز : «من بمیرم حرفم را بیرون نمیبرم از اینجا ! بین خودم میماند و تو!»
✍️ شاید این گپ روز، باورش برایتان راحت نباشد، ولی کلماتش را هم با وسواس انتخاب کردهام تا اغراق، قاطیاَش نشود...
• دقیق نمیدانم چهار پنج سال پیش بود!
داشتیم محتوای سایت منتظر را میزدیم.
هم تولید محتوا و هم طراحی سایت و محتواچینی.
• کارهای گرافیکی کمی سنگین شده بود و سیستم بچهها جواب نمیداد.
یکی دو هفته بود که با همین وضعیت سر میکردیم و بچهها کلافه شده بودند.
ما هم در وضعیت مالی خوبی نبودیم، که بتوانم یکی از سیستمها را ارتقاء دهم لااقل!
• تا اینکه سرتیمشان آمد و با متانت نشست جلوی من.
آنقدر مِن و مِن کرد تا گفت:
ما نیاز داریم به حداقل یک سیستم که بتواند کار بچهها را راه بیندازد.
کار لنگ شده و اعصاب بچهها ریخته به هم.
من میدانم اوضاعمان روبراه نیست، ولی باید به شما انتقال میدادم.
• سرم را بالا نیاوردم، کمی صبر کردم و در همان حالت نمیدانم اصلاً چه شد که گفتم:
از اینجا تا پاساژ نور چقدر فاصله هست؟
گفت: حدود یکساعت.
گفتم : راه بیفت برو و سیستمی که لازم است را در مغازهی فلانی (از آشناهایمان) جمع کن و هزینهاش را به من بگو.
گفت: پولش چه؟
گفتم: پول هست ...
• و این در حالی بود که فقط ۵ میلیون تومان تمام موجودیمان بود.
چشمانش برق زد و در اتاق را بست و رفت!
و من ماندم و یکساعت زمان برای اینکه بتوانم این مبلغ را جوری جور کنم که دلنگرانش نکنم وسط بازار.
• نشستم و خواستم توسل کنم به خدا !
هیچ نگفتم، حتی کلمهای!
اما تمام جانم پر از نیاز بود... پر از کلمه،
و من شرم داشتم از اینکه این نیاز را جز به آنکه صاحباختیارم است بگویم.
نجواگونه گفتم: من بمیرم حرفم را بیرون نمیبرم از اینجا ! بین خودم میماند و تو ... هر جور دوست داشتی جمعش کن!
• آرامشی ناخودآگاه جانم را گرفت.
رفتم یک استکان چای بریزم که تلفنم زنگ خورد و برگشتم.
شماره ناآشنایی بود و من هرگز نفهمیدم که بود.
او مرا چنان میشناخت و به اسم صدایم زد که حیا کردم بپرسم کیستی!
با عجله گفت: چند وقتی بود یکی از دوستانم میخواست برای خرید تجهیزات کمکتان کند.
الآن زنگ زد و گفت: من در بانک هستم، یک شماره از همین بانک بدهید به من، که مبلغ واریزی بنشیند به حسابتان.
شماره را دادم و ....
چندین دقیقه بعد چهل و چهار میلیون و پانصد هزار تومن نشست به حساب.
• نزدیک ظهر بود که زنگ زد و گفت: این سیستم را با مشخصاتی که بچهها داده بودند جمع کردم.
گفتم: چقدر شد؟
گفت: ۴۴ میلیون و پانصد هزار تومان.
گفتم: کارت ملّتی که در دست توست، کفاف معاملهی امروزت را میدهد...
@ostad_shojae
#موضوع_روز : «من بمیرم حرفم را بیرون نمیبرم از اینجا ! بین خودم میماند و تو!»
• دقیق نمیدانم چهار پنج سال پیش بود!
داشتیم محتوای سایت منتظر را میزدیم.
هم تولید محتوا و هم طراحی سایت و محتواچینی.
• کارهای گرافیکی کمی سنگین شده بود و سیستم بچهها جواب نمیداد.
یکی دو هفته بود که با همین وضعیت سر میکردیم و بچهها کلافه شده بودند.
ما هم در وضعیت مالی خوبی نبودیم، که بتوانم یکی از سیستمها را ارتقاء دهم لااقل!
• تا اینکه سرتیمشان آمد و با متانت نشست جلوی من.
آنقدر مِن و مِن کرد تا گفت:
ما نیاز داریم به حداقل یک سیستم که بتواند کار بچهها را راه بیندازد.
کار لنگ شده و اعصاب بچهها ریخته به هم.
من میدانم اوضاعمان روبراه نیست، ولی باید به شما انتقال میدادم.
• سرم را بالا نیاوردم، کمی صبر کردم و در همان حالت نمیدانم اصلاً چه شد که گفتم:
از اینجا تا پاساژ نور چقدر فاصله هست؟
گفت: حدود یکساعت.
گفتم : راه بیفت برو و سیستمی که لازم است را در مغازهی فلانی (از آشناهایمان) جمع کن و هزینهاش را به من بگو.
گفت: پولش چه؟
گفتم: پول هست ...
• و این در حالی بود که فقط ۵ میلیون تومان تمام موجودیمان بود.
چشمانش برق زد و در اتاق را بست و رفت!
و من ماندم و یکساعت زمان برای اینکه بتوانم این مبلغ را جوری جور کنم که دلنگرانش نکنم وسط بازار.
• نشستم و خواستم توسل کنم به خدا !
هیچ نگفتم، حتی کلمهای!
اما تمام جانم پر از نیاز بود... پر از کلمه،
و من شرم داشتم از اینکه این نیاز را جز به آنکه صاحباختیارم است بگویم.
نجواگونه گفتم: من بمیرم حرفم را بیرون نمیبرم از اینجا ! بین خودم میماند و تو ... هر جور دوست داشتی جمعش کن!
• آرامشی ناخودآگاه جانم را گرفت.
رفتم یک استکان چای بریزم که تلفنم زنگ خورد و برگشتم.
شماره ناآشنایی بود و من هرگز نفهمیدم که بود.
او مرا چنان میشناخت و به اسم صدایم زد که حیا کردم بپرسم کیستی!
با عجله گفت: چند وقتی بود یکی از دوستانم میخواست برای خرید تجهیزات کمکتان کند.
الآن زنگ زد و گفت: من در بانک هستم، یک شماره از همین بانک بدهید به من، که مبلغ واریزی بنشیند به حسابتان.
شماره را دادم و ....
چندین دقیقه بعد چهل و چهار میلیون و پانصد هزار تومن نشست به حساب.
• نزدیک ظهر بود که زنگ زد و گفت: این سیستم را با مشخصاتی که بچهها داده بودند جمع کردم.
گفتم: چقدر شد؟
گفت: ۴۴ میلیون و پانصد هزار تومان.
گفتم: کارت ملّتی که در دست توست، کفاف معاملهی امروزت را میدهد...
@ostad_shojae
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✘ چرا تا به کسی تکیه میکنیم،
همون آدم پشتمونو خالی میکنه؟
#کلیپ | #استاد_شجاعی
@ostad_shojae | montazer.ir
همون آدم پشتمونو خالی میکنه؟
#کلیپ | #استاد_شجاعی
@ostad_shojae | montazer.ir