#گپ_روز
#موضوع_روز : « ریسمان شادی، به جای دیگری بند است.»
✍ اتاق عمل شاید، توحیدیترین نقطهی زندگی معمولِ ما باشد که ساده از کنارش میگذریم.
جایی که قرار است داروهایی تزریق شوند، که تنفسمان را از ما گرفته و به دستگاه بیهوشی بسپارند.
• سالها پیش بیماری داشتم حدود چهل و هفت هشت ساله!
مردی متین و وزین، که چند ماهی را در icu بستری بود. بیماریش اما، هم ما میدانستیم و هم خودش که در روند طبیعی، خوب بشو نیست مگر آنکه معجزه شود.
• هرچند شب یکبار منتقل میشد اتاق عمل، برای شستشوی حفرهی شکم. این جزو روند درمانش بود.
بیهوش میشد، و محل عمل باز میشد و با دهها لیتر سرم، شستشو و ساکشن انجام میشد و دوباره .... میرفت تا برگردد.
• همه عاشق شخصیت وزندارِ این مرد بودند،
هوشیار، آرام، سبک، و سرشار از نشاط !
• هر بار میآمد اتاق عمل، همهی کادر آن شیفت، میآمدند و قبل از بیهوش شدنش دورش جمع میشدند.
و من میدانستم که همه برای جذب این نور و نشاط است که دور «قاسم» جمع میشوند.
• شب آخری که قاسم آمد من شبکار بودم!
و اتفاقاً او مریضِ اتاق من بود.
نزدیکهای اذان صبح برانکاردش که از در اتاق آمد داخل، با اشتیاق رفتم به سمتش...
گفتم: خوش آمدی قاسم جان، خوبی آقا؟
گفت: الحمدالله عالی .... از این بهتر نمیشود!
با این جملهی قاسم قلبم تکان خورد!
چند دقیقه پیش، سرشیفتمان از من همین سؤال را پرسیده بود و من گفته بودم: «عصر و شب بودم آقاجان، تو خودت حساب کن الآن حالم چگونه است»
قاسم دید تغییر حالم را، لبخند زد و با صدای نحیفی گفت:
فردا از دردِ امروز دیگر خبری نیست!
دردها میروند و جایشان را به درد دیگری میدهند، مهم این است آنکه دارد نگاهت میکند و یک لحظه چشم از تو برنمیدارد، تو را نه فقط راضی، که شاد ببیند!
گفتم: قاسم جان، تو الآن شادی ؟
گفت: بله «الحمدالله»
و دکتر داروی بیهوشی را تزریق کرد و چشمان قاسم آرام روی هم افتاد.
• تمام مدت عمل، اشکهای من ریز ریز به لبهی ماسکم گیر میکرد و قلب به درد آمده از سبکوزنیام را خنک میکرد.
و من به خودم فکر میکردم و تفاوتم با قاسم! «قاسم» چقدر عاشق است که لحظهای نمیخواهد دلبرش حتی «چهرهاش را هم نِقآلود ببیند».
• صبح شد و بعد از تحویل شیفت رفتم icu ببینمش. قاسم خواب بود، جوری خواب بود که انگار در یک بغل بزرگ، عاشقانه به خواب رفته است. من تفاوت جنس خوابیدنش را میفهمیدم.
کمی که ایستادم کنارش، چشمانش را باز کرد و گفت: از شما برای همه زحماتتان ممنونم، اگر باز ندیدمتان مرا حلال کنید همهتان.
• شیفت بعد، جای قاسم بیمار دیگری در خواب بود !
خوش بحال بچههای icu که چند ماه پرستار آن بدن نورانی بودند.
و خوش بحال من، که پرستار آخرین عمل قاسم بودم... قاسم به دلبرش رسید و من از خاطرهی عشق او هنوز ارتزاق میکنم.
@ostad_shojae | montazer.ir
#موضوع_روز : « ریسمان شادی، به جای دیگری بند است.»
✍ اتاق عمل شاید، توحیدیترین نقطهی زندگی معمولِ ما باشد که ساده از کنارش میگذریم.
جایی که قرار است داروهایی تزریق شوند، که تنفسمان را از ما گرفته و به دستگاه بیهوشی بسپارند.
• سالها پیش بیماری داشتم حدود چهل و هفت هشت ساله!
مردی متین و وزین، که چند ماهی را در icu بستری بود. بیماریش اما، هم ما میدانستیم و هم خودش که در روند طبیعی، خوب بشو نیست مگر آنکه معجزه شود.
• هرچند شب یکبار منتقل میشد اتاق عمل، برای شستشوی حفرهی شکم. این جزو روند درمانش بود.
بیهوش میشد، و محل عمل باز میشد و با دهها لیتر سرم، شستشو و ساکشن انجام میشد و دوباره .... میرفت تا برگردد.
• همه عاشق شخصیت وزندارِ این مرد بودند،
هوشیار، آرام، سبک، و سرشار از نشاط !
• هر بار میآمد اتاق عمل، همهی کادر آن شیفت، میآمدند و قبل از بیهوش شدنش دورش جمع میشدند.
و من میدانستم که همه برای جذب این نور و نشاط است که دور «قاسم» جمع میشوند.
• شب آخری که قاسم آمد من شبکار بودم!
و اتفاقاً او مریضِ اتاق من بود.
نزدیکهای اذان صبح برانکاردش که از در اتاق آمد داخل، با اشتیاق رفتم به سمتش...
گفتم: خوش آمدی قاسم جان، خوبی آقا؟
گفت: الحمدالله عالی .... از این بهتر نمیشود!
با این جملهی قاسم قلبم تکان خورد!
چند دقیقه پیش، سرشیفتمان از من همین سؤال را پرسیده بود و من گفته بودم: «عصر و شب بودم آقاجان، تو خودت حساب کن الآن حالم چگونه است»
قاسم دید تغییر حالم را، لبخند زد و با صدای نحیفی گفت:
فردا از دردِ امروز دیگر خبری نیست!
دردها میروند و جایشان را به درد دیگری میدهند، مهم این است آنکه دارد نگاهت میکند و یک لحظه چشم از تو برنمیدارد، تو را نه فقط راضی، که شاد ببیند!
گفتم: قاسم جان، تو الآن شادی ؟
گفت: بله «الحمدالله»
و دکتر داروی بیهوشی را تزریق کرد و چشمان قاسم آرام روی هم افتاد.
• تمام مدت عمل، اشکهای من ریز ریز به لبهی ماسکم گیر میکرد و قلب به درد آمده از سبکوزنیام را خنک میکرد.
و من به خودم فکر میکردم و تفاوتم با قاسم! «قاسم» چقدر عاشق است که لحظهای نمیخواهد دلبرش حتی «چهرهاش را هم نِقآلود ببیند».
• صبح شد و بعد از تحویل شیفت رفتم icu ببینمش. قاسم خواب بود، جوری خواب بود که انگار در یک بغل بزرگ، عاشقانه به خواب رفته است. من تفاوت جنس خوابیدنش را میفهمیدم.
کمی که ایستادم کنارش، چشمانش را باز کرد و گفت: از شما برای همه زحماتتان ممنونم، اگر باز ندیدمتان مرا حلال کنید همهتان.
• شیفت بعد، جای قاسم بیمار دیگری در خواب بود !
خوش بحال بچههای icu که چند ماه پرستار آن بدن نورانی بودند.
و خوش بحال من، که پرستار آخرین عمل قاسم بودم... قاسم به دلبرش رسید و من از خاطرهی عشق او هنوز ارتزاق میکنم.
@ostad_shojae | montazer.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ #استاد_شجاعی
√ مشکلات و بلاها امکان نداره راحت بگذرن برات، مگر در یک حالت!
(ویدئو رو ببین و تمرین کن)
منبع: جلسه چهارم از مبحث سبک زندگی شاد
@ostad_shojae | montazer.ir
√ مشکلات و بلاها امکان نداره راحت بگذرن برات، مگر در یک حالت!
(ویدئو رو ببین و تمرین کن)
منبع: جلسه چهارم از مبحث سبک زندگی شاد
@ostad_shojae | montazer.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری #استاد_شجاعی
√ ظاهر مشکلی که الآن باهاش درگیری،
یه باطن داره، که قابل دیدنه!
(باید یاد بگیری ببینیش)
منبع: جلسه چهلم از مبحث راه های مبارزه با غم
@ostad_shojae | montazer.ir
√ ظاهر مشکلی که الآن باهاش درگیری،
یه باطن داره، که قابل دیدنه!
(باید یاد بگیری ببینیش)
منبع: جلسه چهلم از مبحث راه های مبارزه با غم
@ostad_shojae | montazer.ir
مکتب زینبی
@Ostad_Shojae
#پادکست_روز
#استاد_شجاعی | #سردار_سلیمانی
✘ اسم سه تا مسئله مهم یا مشکلی که الآن باهاش درگیرید رو بنویسید!
👈 حالا برای یه سنجش خودشناسی، این پادکست رو گوش کنید!
@ostad_shojae | montazer.ir
#استاد_شجاعی | #سردار_سلیمانی
✘ اسم سه تا مسئله مهم یا مشکلی که الآن باهاش درگیرید رو بنویسید!
👈 حالا برای یه سنجش خودشناسی، این پادکست رو گوش کنید!
@ostad_shojae | montazer.ir
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
#حرف_اول
※ همهی عمر یادمان دادند، نگران آینده باشیم!
فلان کار را نکنی، آیندهات خراب میشود،
فلان رفتار را نیاموزی، آیندهات نابود میشود،
و ....
اما هیچ کس آینده را برایمان تعریف نکرد!
• آینده چیست؟
• چیزی که اصلاً نیست و قرار است روزی بیاید؟
• روزی که معلوم نیست ما اصلاً به آن برسیم یا نه ... چرا اینقدر اهمیت دارد؟
#حرف_اول
※ همهی عمر یادمان دادند، نگران آینده باشیم!
فلان کار را نکنی، آیندهات خراب میشود،
فلان رفتار را نیاموزی، آیندهات نابود میشود،
و ....
اما هیچ کس آینده را برایمان تعریف نکرد!
• آینده چیست؟
• چیزی که اصلاً نیست و قرار است روزی بیاید؟
• روزی که معلوم نیست ما اصلاً به آن برسیم یا نه ... چرا اینقدر اهمیت دارد؟
#حرف_دوم
※ از آینده بسیار شنیدیم و بقدر قدرت وهم و خیالمان تصورش کردیم،
غافل از اینکه، #آینده حقیقیترین، ملموسترین و دیدنیترین قسمتِ تاریخ است که با عقل و فوقعقل لمس میشود، و اگر کسی به درکِ درست آینده برسد، عملاً از بند تمام تلخیهای گذشته و آرزوهای دور و دراز اما بیمقدار آینده رها میشود.
※ تنها یک مکتب در عالَم است که آینده را درست تفسیر و تبیین میکند!
مکتبِ الله، خالق همهی آنچه در تاریخ جریان دارد!
و مکتب الله وقتی به بلوغ خویش و رونمایی آخرین پیامبر میرسد، در آخرین کتاب کلمات خداوند، از حقیقت آینده، پرده برمیدارد!
※ از آینده بسیار شنیدیم و بقدر قدرت وهم و خیالمان تصورش کردیم،
غافل از اینکه، #آینده حقیقیترین، ملموسترین و دیدنیترین قسمتِ تاریخ است که با عقل و فوقعقل لمس میشود، و اگر کسی به درکِ درست آینده برسد، عملاً از بند تمام تلخیهای گذشته و آرزوهای دور و دراز اما بیمقدار آینده رها میشود.
※ تنها یک مکتب در عالَم است که آینده را درست تفسیر و تبیین میکند!
مکتبِ الله، خالق همهی آنچه در تاریخ جریان دارد!
و مکتب الله وقتی به بلوغ خویش و رونمایی آخرین پیامبر میرسد، در آخرین کتاب کلمات خداوند، از حقیقت آینده، پرده برمیدارد!
#حرف_سوم
※ آینده، یک بازهی زمانی در پیشِ روی تاریخ نیست، که قرار است روزی فرا برسد، و ما در آن اهل سعادت باشیم یا نه!
ما قرار نیست روزی به آینده برسیم،
ما هماکنون در بخشی از آینده، در حالِ ایفایِ نقش خویشیم و نمیدانیم!
آینده، زمان نیست!
یک "جریان" است که در بستر زمان تکمیل میشود و در نهایت به یک خروجیِ کامل شده میانجامد!
※ آینده، یک بازهی زمانی در پیشِ روی تاریخ نیست، که قرار است روزی فرا برسد، و ما در آن اهل سعادت باشیم یا نه!
ما قرار نیست روزی به آینده برسیم،
ما هماکنون در بخشی از آینده، در حالِ ایفایِ نقش خویشیم و نمیدانیم!
آینده، زمان نیست!
یک "جریان" است که در بستر زمان تکمیل میشود و در نهایت به یک خروجیِ کامل شده میانجامد!
#حرف_چهارم
※ خداوند در قرآن، جریان آینده زمین را اینگونه معرفی میکند:
وَ لَقَدْ کتَبْنَا فی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّلِحُون. انبیاء/۱۰۵
در «زبور» بعد از ذکر (تورات) حکم کردیم: «بندگان شایسته ام وارث حکومت زمین خواهند شد!»
※ جریان مبارزهی صالحان (آینده سازی) از اولین انسان شروع شد و تا به امروز ادامه دارد!
این جریان، در تمام تاریخ در حال تکمیل بوده است که خروجیِ آن " دولت کریمهی صالحان" خواهد بود.
پس تکلیف آنان که از دنیا رفتند و به این آینده نرسیدند، چه میشود؟
※ خداوند در قرآن، جریان آینده زمین را اینگونه معرفی میکند:
وَ لَقَدْ کتَبْنَا فی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّلِحُون. انبیاء/۱۰۵
در «زبور» بعد از ذکر (تورات) حکم کردیم: «بندگان شایسته ام وارث حکومت زمین خواهند شد!»
※ جریان مبارزهی صالحان (آینده سازی) از اولین انسان شروع شد و تا به امروز ادامه دارد!
این جریان، در تمام تاریخ در حال تکمیل بوده است که خروجیِ آن " دولت کریمهی صالحان" خواهد بود.
پس تکلیف آنان که از دنیا رفتند و به این آینده نرسیدند، چه میشود؟
#حرف_پنجم
※ شناخت حقیقت آینده و علم آیندهپژوهی،
یکی از ابزارهای رشدِ نَفْسِ انسان در کوتاهترین زمان، به وسیعترین مقدار ممکن است.
کسی که حقیقت آینده را از تعاریف کوچک و بیارزشی که مکاتب گوناگون از آینده ارائه میدهند، تمییز میدهد، قادر است خود را بر این جریان همراه ساخته، و نقشِ آیندهی خود را در #حال ایفا کند.
شاید عمرش به حکومت صالحان نرسد، اما در زمان حال، سهم خود را در چینش و ساخت آن، ایفا کرده است.
※ شناخت حقیقت آینده و علم آیندهپژوهی،
یکی از ابزارهای رشدِ نَفْسِ انسان در کوتاهترین زمان، به وسیعترین مقدار ممکن است.
کسی که حقیقت آینده را از تعاریف کوچک و بیارزشی که مکاتب گوناگون از آینده ارائه میدهند، تمییز میدهد، قادر است خود را بر این جریان همراه ساخته، و نقشِ آیندهی خود را در #حال ایفا کند.
شاید عمرش به حکومت صالحان نرسد، اما در زمان حال، سهم خود را در چینش و ساخت آن، ایفا کرده است.
#حرف_آخر
※ شاید بتوان به یقین گفت که کاملترین مفهوم از آینده، که بر اساس آیات و روایات با دقیقترین و منطقیترین استدلال ارائه شده، در کتاب انقلاب اسلامی و آینده جهان به قلم #استاد_شجاعی مطرح شده باشد.
زمانشناسی که بخشی از درونمایهی قدرتمند این کتاب را تشکیل میدهد، انسان را در هر عصری که باشد، به آینده و ایفای نقش در آن، بمنظور طی مسیر جاودانگی و تکامل انسانی، پیوند میدهد.
شاید این روزها، ضرورت خوانش و فهم این کتاب بیش از همهی زمانها احساس میشود.
※ لینک نسخه فیزیکی کتاب.
لازم به ذکر است که مفاهیم این کتاب بینظیر بصورت #مستند_صوتی با همین هشتگ و در همین صفحه قابل دریافت است.
@ostad_shojae
※ شاید بتوان به یقین گفت که کاملترین مفهوم از آینده، که بر اساس آیات و روایات با دقیقترین و منطقیترین استدلال ارائه شده، در کتاب انقلاب اسلامی و آینده جهان به قلم #استاد_شجاعی مطرح شده باشد.
زمانشناسی که بخشی از درونمایهی قدرتمند این کتاب را تشکیل میدهد، انسان را در هر عصری که باشد، به آینده و ایفای نقش در آن، بمنظور طی مسیر جاودانگی و تکامل انسانی، پیوند میدهد.
شاید این روزها، ضرورت خوانش و فهم این کتاب بیش از همهی زمانها احساس میشود.
※ لینک نسخه فیزیکی کتاب.
لازم به ذکر است که مفاهیم این کتاب بینظیر بصورت #مستند_صوتی با همین هشتگ و در همین صفحه قابل دریافت است.
@ostad_shojae
نشر محیی
کتاب «انقلاب اسلامی و آینده جهان» استاد شجاعی - نشر محیی
خرید و سفارش آنلاین جدیدترین اثر استاد محمد شجاعی | در این کتاب نویسنده نشان میدهد که انقلاب اسلامی چگونه دنیا را برای پذیرش مهدویت آماده میکند.
#مقالات_مناسبتی
موضوع: سیری موشکافانه به باطن خطبه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در شام
✍ خطبهی دخت حیدر در شام، خطبهای دقیق و نقطهزن برای شکست و افشای ظلم و فساد بنیامیه بود.
مجموعهای از آرایههای ادبی و فنون کلامی و سخنوری بود، که به شکلی هنرمندانه به ترکیب منظم و مدون مفاهیم پرداخته بود. محتوای خطبه کاملاً منطبق با قرآن بود.
بطوریکه حضرت به تفسیر زندۀ قرآن پرداختند.
• ایشان که فصاحت و بلاغت را به ارث برده بودند، کوبندهترین کلام را در قدرتمندانهترین حالت به زبان آوردند؛ قدرتی باطنی که هیچ بلا و مصیبتی نمیتوانست به آن خدشه وارد کند. این کلماتِ انسانساز در وضعیت روحی خاصی ارائه شدند، که هر انسانی از گفتن جملات معمولی هم ناتوان است.
※ مقاله زیر در بلاگ تخصصی منتظر این خطبه را از چند بُعد مختلف مورد بررسی قرار داده است. آنرا در لینک زیر مطالعه بفرمایید👇
blog.montazer.ir/hazrat-zainabs-sermon-in-sham/
@ostad_shojae
موضوع: سیری موشکافانه به باطن خطبه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در شام
✍ خطبهی دخت حیدر در شام، خطبهای دقیق و نقطهزن برای شکست و افشای ظلم و فساد بنیامیه بود.
مجموعهای از آرایههای ادبی و فنون کلامی و سخنوری بود، که به شکلی هنرمندانه به ترکیب منظم و مدون مفاهیم پرداخته بود. محتوای خطبه کاملاً منطبق با قرآن بود.
بطوریکه حضرت به تفسیر زندۀ قرآن پرداختند.
• ایشان که فصاحت و بلاغت را به ارث برده بودند، کوبندهترین کلام را در قدرتمندانهترین حالت به زبان آوردند؛ قدرتی باطنی که هیچ بلا و مصیبتی نمیتوانست به آن خدشه وارد کند. این کلماتِ انسانساز در وضعیت روحی خاصی ارائه شدند، که هر انسانی از گفتن جملات معمولی هم ناتوان است.
※ مقاله زیر در بلاگ تخصصی منتظر این خطبه را از چند بُعد مختلف مورد بررسی قرار داده است. آنرا در لینک زیر مطالعه بفرمایید👇
blog.montazer.ir/hazrat-zainabs-sermon-in-sham/
@ostad_shojae
#یاد_خدا۱۷
✘ رفاقت با خدا، هر چه بیشتر میشود،
تداوم یاد او نیز در انسان بیشتر میشود!
یعنی:
• تعداد لحظههایی که انسان در شلوغی روز به یاد خدا هست و از او غافل نمیشود هم ذره ذره زیاد میشود.
• و این رشد آنقدر ادامه مییابد تا رویِ قلب انسان، کاملاً و بیهیچ انقطاعی متوجه خدا میگردد: «و إلیٰ ربّک فَارْغَب»
@ostad_shojae | montaze.ir
✘ رفاقت با خدا، هر چه بیشتر میشود،
تداوم یاد او نیز در انسان بیشتر میشود!
یعنی:
• تعداد لحظههایی که انسان در شلوغی روز به یاد خدا هست و از او غافل نمیشود هم ذره ذره زیاد میشود.
• و این رشد آنقدر ادامه مییابد تا رویِ قلب انسان، کاملاً و بیهیچ انقطاعی متوجه خدا میگردد: «و إلیٰ ربّک فَارْغَب»
@ostad_shojae | montaze.ir
یاد خدا ۱۷
@ostad_shojae
مجموعه #یاد_خدا ۱۷
#استاد_انصاریان | #استاد_شجاعی
√ همهی رفیقهای صمیمیِ خدا،
از «دو تا مرحله» عبور میکنند، تا به رفاقت میرسند!
✘ این دو مرحله برای همه یکسانه،
اول باید بشناسیش،
بعد با اراده جدی، شروع کنی!
@ostad_shojae | montaze.ir
#استاد_انصاریان | #استاد_شجاعی
√ همهی رفیقهای صمیمیِ خدا،
از «دو تا مرحله» عبور میکنند، تا به رفاقت میرسند!
✘ این دو مرحله برای همه یکسانه،
اول باید بشناسیش،
بعد با اراده جدی، شروع کنی!
@ostad_shojae | montaze.ir