#گپ_روز
#موضوع_روز : امان از «دردِ بیدردی» !
✍ شب جمعه بود!
آدم که از دست خودش خسته میشود، چارهای ندارد جز آنکه پناه ببرد جایی که او را همانطور شکسته و درهم ورهم بخرند، نه؟
• حوالی دو بامداد بود که کشاندم این تن له شده را و انداختمش در حیاط حرم!
کنار حوض نشسته بودم و زل زده بودم به ضریحی که از آن دور مشخص بود. نه حرفم می آمد و نه هیچ چیز...
فقط آمده بودم که نمیرم!
• زائری آمد و از جلوی من رد شد و رفت به سمت رواق ضریح، آن لحظه نمیدانستم چرا دلم به او گیر کرد، ولی برایم مهم شد انگار!
• کمکم سوز سرما لرز انداخت بر من، و خیز برداشتم بسمت رواق!
در نزدیکترین فاصله از ضریح نشستم و تسبیحم را برداشتم و شروع کردم به ذکر « یا سلام »، بلکه خدا این قلب یخ زده را به سلامت و امنیت برساند.
• دیدم بالای سرم ایستاده و در سکوت لبخند میزند!
همان زائر بود، همان که وقتی در حیاط از جلوی من رد شد، دلم را متوجه خودش کرد!
لبخند مهربانی در پاسخ لبخندش زدم و منتظر شدم ببینم چه می گوید!
گفت: برای پسرم دعا کن ! گفتم : چشم حتماً،
دوباره گفت: برای پسرم دعا کن، اسمش «مهدی» است! یادت می ماند؟
گفتم : بله حتماً
• سری تکان داد و از کنارم رفت!
دستانم را گرفتم بالا و خدا را به همان اسم «سلام»اش قسم دادم که گره مهدی او را به سلامتی باز کند.
• نزدیک اذان صبح بود، برای نماز به سمت شبستان میرفتم که دیدم دارد همان جمله ها را به زائر دیگری میگوید؛ «برای پسرم دعا کن، اسمش مهدی است»!
• بعد از نماز جماعت دیدم دارد می آید به طرفم! می دانستم بخاطر کهولت سنش و نیز تعدد زائران زیادی که التماس دعا گفته بود، مرا یادش نیست.
نزدیک شد: دستش را گرفتم و گفتم: دعا کردم پسرتان را و باز هم دعا میکنم.
انگار میخواست مطمئن شود، پرسید: اسمش چه بود؟
گفتم: «مهدی»
لبخند زد و سرم را بوسید و رفت!
✘ او رفت و من خانه خراب شدم....
با خودم گفتم : چهل و چند سال است که عمر کرده ای!
این زائر یک شب جمعه بی خواب شد از درد پسرش، و تا اذان صبح، تمام حرم را گشت و به این و آن گفت برایش دعا کنند!
تو کدام شب جمعه از نداشتن « مهدی» ات بی تاب شدی که بیایی و اینجا بگردی و بگویی برای پدرت دعا کنند؟
• او رفت و من خانه خراب شدم، از یک عمر چهل سالهی بیثمر، که «هنوز بیدردی، درد اصلی اوست».
@ostad_shojae | montazer.ir
#موضوع_روز : امان از «دردِ بیدردی» !
✍ شب جمعه بود!
آدم که از دست خودش خسته میشود، چارهای ندارد جز آنکه پناه ببرد جایی که او را همانطور شکسته و درهم ورهم بخرند، نه؟
• حوالی دو بامداد بود که کشاندم این تن له شده را و انداختمش در حیاط حرم!
کنار حوض نشسته بودم و زل زده بودم به ضریحی که از آن دور مشخص بود. نه حرفم می آمد و نه هیچ چیز...
فقط آمده بودم که نمیرم!
• زائری آمد و از جلوی من رد شد و رفت به سمت رواق ضریح، آن لحظه نمیدانستم چرا دلم به او گیر کرد، ولی برایم مهم شد انگار!
• کمکم سوز سرما لرز انداخت بر من، و خیز برداشتم بسمت رواق!
در نزدیکترین فاصله از ضریح نشستم و تسبیحم را برداشتم و شروع کردم به ذکر « یا سلام »، بلکه خدا این قلب یخ زده را به سلامت و امنیت برساند.
• دیدم بالای سرم ایستاده و در سکوت لبخند میزند!
همان زائر بود، همان که وقتی در حیاط از جلوی من رد شد، دلم را متوجه خودش کرد!
لبخند مهربانی در پاسخ لبخندش زدم و منتظر شدم ببینم چه می گوید!
گفت: برای پسرم دعا کن ! گفتم : چشم حتماً،
دوباره گفت: برای پسرم دعا کن، اسمش «مهدی» است! یادت می ماند؟
گفتم : بله حتماً
• سری تکان داد و از کنارم رفت!
دستانم را گرفتم بالا و خدا را به همان اسم «سلام»اش قسم دادم که گره مهدی او را به سلامتی باز کند.
• نزدیک اذان صبح بود، برای نماز به سمت شبستان میرفتم که دیدم دارد همان جمله ها را به زائر دیگری میگوید؛ «برای پسرم دعا کن، اسمش مهدی است»!
• بعد از نماز جماعت دیدم دارد می آید به طرفم! می دانستم بخاطر کهولت سنش و نیز تعدد زائران زیادی که التماس دعا گفته بود، مرا یادش نیست.
نزدیک شد: دستش را گرفتم و گفتم: دعا کردم پسرتان را و باز هم دعا میکنم.
انگار میخواست مطمئن شود، پرسید: اسمش چه بود؟
گفتم: «مهدی»
لبخند زد و سرم را بوسید و رفت!
✘ او رفت و من خانه خراب شدم....
با خودم گفتم : چهل و چند سال است که عمر کرده ای!
این زائر یک شب جمعه بی خواب شد از درد پسرش، و تا اذان صبح، تمام حرم را گشت و به این و آن گفت برایش دعا کنند!
تو کدام شب جمعه از نداشتن « مهدی» ات بی تاب شدی که بیایی و اینجا بگردی و بگویی برای پدرت دعا کنند؟
• او رفت و من خانه خراب شدم، از یک عمر چهل سالهی بیثمر، که «هنوز بیدردی، درد اصلی اوست».
@ostad_shojae | montazer.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ | #استاد_شجاعی
• چرا گرفتاری هامون اینقدر طولانی شدن؟
• گره هایی که به کارامون میفته چرا اینقدر سخت باز میشن ؟
@ostad_shojae | montazer.ir
• چرا گرفتاری هامون اینقدر طولانی شدن؟
• گره هایی که به کارامون میفته چرا اینقدر سخت باز میشن ؟
@ostad_shojae | montazer.ir
سرطان جهل
@ostad_shojae
#پادکست_روز #استغاثه
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
√ چرا من نمی تونم مثل بقیه مشکلاتم، برای امام زمان علیه السلام دعا کنم؟
@ostad_shojae | montazer.ir
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
√ چرا من نمی تونم مثل بقیه مشکلاتم، برای امام زمان علیه السلام دعا کنم؟
@ostad_shojae | montazer.ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#حرف_خاص۶۹ | #استاد_شجاعی
✘ #استغاثه برای ظهور مستحب نیست!
واجب واجب واجبه!
#کلیپ | #حرف_خاص
@ostad_shojae | montazer.ir
✘ #استغاثه برای ظهور مستحب نیست!
واجب واجب واجبه!
#کلیپ | #حرف_خاص
@ostad_shojae | montazer.ir
حرف خاص
@ostad_shojae
#حرف_خاص۶۹ | #استاد_شجاعی
✘ استغاثه برای ظهور مستحب نیست!
واجب واجب واجبه!
#حرف_خاص
@ostad_shojae | montazer.ir
✘ استغاثه برای ظهور مستحب نیست!
واجب واجب واجبه!
#حرف_خاص
@ostad_shojae | montazer.ir
#مثبت_شما
#استوری دیشب و امشب اینستاگرام
۱• از حواشی قبل از شروع مراسم احیاء لیله الرغائب
دریافت کتاب و بازی کودک و نوجوان :
@forosh_ketab1
۲• از جمعآوری کاغذهایی که دیشب برای پویش #نذر_کاغذ به دست ما رسوندید.
@nazre_kaghaz
@ostad_shojae
#استوری دیشب و امشب اینستاگرام
۱• از حواشی قبل از شروع مراسم احیاء لیله الرغائب
دریافت کتاب و بازی کودک و نوجوان :
@forosh_ketab1
۲• از جمعآوری کاغذهایی که دیشب برای پویش #نذر_کاغذ به دست ما رسوندید.
@nazre_kaghaz
@ostad_shojae
Forwarded from استاد محمد شجاعی
#اطلاعیه
واحد آموزش #استدیو_انسان_تمام در دومین دوره متوالی، برای ترم زمستان، در ۱۳ رشته هنری زیر دورههای آموزشی برگزار میکند.
طراحی پوستر | آموزش فتوشاپ | آشنایی با مبانی محتوایی داستان کودک و نوجوان | عناصر داستان کودک و نوجوان | طراحی روایت بازی | نگارش کمیک و انیمیشن | مدلسازی | تأتر | صداسازی و فن بیان (ویژه آقایان) | تصویربرداری | مبانی تدوین | ساخت پادکست | موشنگرافی
✘ متقاضیان شرکت در دوره، میتوانند بعد از مطالعهی دقیق شرایط ثبت نام هر بخش در وبسایت جشنواره انسان تمام، در آدرسِ
Ensanetamam.ir
فقط و فقط در ساعات ۸ تا ۱۸ از طریق شماره تماس زیر، در رشته مورد نظر خود پیشثبتنام نموده و منتظر تماس دبیرخانه برای ثبتنام قطعی باشند.
۰۲۱۵۵۹۶۱۴۱۲
شروع دوره از جمعه ۶ بهمن خواهد بود.
Ensanetamam.ir
واحد آموزش #استدیو_انسان_تمام در دومین دوره متوالی، برای ترم زمستان، در ۱۳ رشته هنری زیر دورههای آموزشی برگزار میکند.
طراحی پوستر | آموزش فتوشاپ | آشنایی با مبانی محتوایی داستان کودک و نوجوان | عناصر داستان کودک و نوجوان | طراحی روایت بازی | نگارش کمیک و انیمیشن | مدلسازی | تأتر | صداسازی و فن بیان (ویژه آقایان) | تصویربرداری | مبانی تدوین | ساخت پادکست | موشنگرافی
✘ متقاضیان شرکت در دوره، میتوانند بعد از مطالعهی دقیق شرایط ثبت نام هر بخش در وبسایت جشنواره انسان تمام، در آدرسِ
Ensanetamam.ir
فقط و فقط در ساعات ۸ تا ۱۸ از طریق شماره تماس زیر، در رشته مورد نظر خود پیشثبتنام نموده و منتظر تماس دبیرخانه برای ثبتنام قطعی باشند.
۰۲۱۵۵۹۶۱۴۱۲
شروع دوره از جمعه ۶ بهمن خواهد بود.
Ensanetamam.ir
استاد محمد شجاعی
#اطلاعیه #استدیو_انسان_تمام ، از شنبه ۹ دیماه، برای دومین دوره آموزشی خود (ترم زمستان) در ۱۳ رشته زیر، هنرجو میپذیرد: طراحی پوستر | آموزش فتوشاپ | آشنایی با مبانی محتوایی داستان کودک و نوجوان | عناصر داستان کودک و نوجوان | طراحی روایت بازی |نگارش کمیک…
در این پیام در مورد استدیو انسان تمام، نحوه فعالیت و رسالت آن توضیحات کاملی را ملاحظه می فرمایید :
t.me/Ostad_Shojae/36605
t.me/Ostad_Shojae/36605
Telegram
استاد محمد شجاعی
#اطلاعیه
#استدیو_انسان_تمام ، از شنبه ۹ دیماه، برای دومین دوره آموزشی خود (ترم زمستان) در ۱۳ رشته زیر، هنرجو میپذیرد:
طراحی پوستر | آموزش فتوشاپ | آشنایی با مبانی محتوایی داستان کودک و نوجوان | عناصر داستان کودک و نوجوان | طراحی روایت بازی |نگارش کمیک…
#استدیو_انسان_تمام ، از شنبه ۹ دیماه، برای دومین دوره آموزشی خود (ترم زمستان) در ۱۳ رشته زیر، هنرجو میپذیرد:
طراحی پوستر | آموزش فتوشاپ | آشنایی با مبانی محتوایی داستان کودک و نوجوان | عناصر داستان کودک و نوجوان | طراحی روایت بازی |نگارش کمیک…
#یاد_خدا۱۳
✘ شرافتمندترین انسانها، عاشق ترین آنهایند!
• مداومت بر یاد خدا «رفیق خاص» دوستان خداست.
• تمام دلخوشی انسان با روح بزرگ و قدرتمند، به وقت گذراندن با خداست!
• حتی وقتی به انواع مشغله ها دچار است، قلبش به «یاد خدا» مشغول است!
@ostad_shojae | montazer.ir
✘ شرافتمندترین انسانها، عاشق ترین آنهایند!
• مداومت بر یاد خدا «رفیق خاص» دوستان خداست.
• تمام دلخوشی انسان با روح بزرگ و قدرتمند، به وقت گذراندن با خداست!
• حتی وقتی به انواع مشغله ها دچار است، قلبش به «یاد خدا» مشغول است!
@ostad_shojae | montazer.ir
یاد خدا ۱۳
@ostad_shojae
مجموعه #یاد_خدا ۱۳
#آیتالله_فاطمینیا | #استاد_شجاعی
آدما مجبورن برن سراغ مشغله های دنیا!
شغل، ازدواج، فرزند، تحصیل و ....
خب چطوری ممکنه آدم وسط اینهمه شلوغی با مشکلات و مصائب مربوط به هرکدوم، از یاد خدا غافل نشه ؟
✘ چرا من نمی تونم؟
@ostad_shojae | montazer.ir
#آیتالله_فاطمینیا | #استاد_شجاعی
آدما مجبورن برن سراغ مشغله های دنیا!
شغل، ازدواج، فرزند، تحصیل و ....
خب چطوری ممکنه آدم وسط اینهمه شلوغی با مشکلات و مصائب مربوط به هرکدوم، از یاد خدا غافل نشه ؟
✘ چرا من نمی تونم؟
@ostad_shojae | montazer.ir
#گپ_روز
#موضوع_روز : «نقطه هدف شیطان، شادی ماست»
✍️ از خستگی احساس میکردم سلولهایم درد میکنند!
جمع و جور کردم و کارهای فوری را بستم و بقیه را گذاشتم برای فردا و رفتم بسمت خانه.
• برخلاف همیشه که بچهها دم در منتظر ایستاده بودند و تا درب آسانسور باز میشد خودشان را پرت میکردند در آغوشم، اینبار زنگ زدم تا در را باز کنند.
• در باز شد و انگار موجی از یک انرژی عجیب و غریب کوبید به صورتم، حس کردم که قبل ورود من اینجا اتفاق خوبی جریان نداشته است، اما به روی خودم نیاوردم!
• یک چای پررنگ ریختم و نشستم تا شاید کمی از حجم خستگی ام کمتر شود. دیدم هر دویشان آمدند دوطرفم نشستند و گفتند: مامان ما باهم دعوا کردیم!
• تعجب کردم، کمتر پیش می آمد دعوا کنند، بیشتر شکایت ما از بازیها و خنده های پرسروصدایشان بود.
ابروهایم را به علامت تعجب بالا بردم و گفتم : عجب، از شما بعید بود، چرا ؟
توضیح دادند و متوجه شدم، در برنامه فردایشان مشکلاتی پیش آمده که یکی نمیتواند به نفع دیگری کنار برود!
• گفتم : هردویتان حق دارید ولی این مسئله را فقط خودتان میتوانید حل کنید. بیشتر فکر کنید تا راهش را پیدا کنید.
• یکی شان اما حالش از این دعوا همچنان بد بود و شیطان در حال رفت و آمد روی اعصابش... نق میزد و به زمین و زمان گیر میداد!
سعی کردم نشنیده بگیرم، آنقدر که خودش آمد و گفت: مامان من حالم خوب نیست لطفاً راهکاری بده!
• گفتم : برو و از داخل کیفم صحیفه جامعه را بیاور.
دوباره نقی زد و با بیمیلی رفت کتاب را آورد و داد دستم.
بازش کردم و دعای ۴۸ (دعای رفع وسوسه) را باز کردم و دادم دستش، گفتم این دعا فقط دو خط است، بنشین و فقط فارسی اش را بخوان!
با اکراه گرفت و خواند و بست و رفت داخل اتاقش...
• ساعت حوالی ده شب بود، کم کم داشت خوابم میبرد که آمد کنارم نشست و گفت : خوابی؟
گفتم : نه مامان.
گفت : مامان شما جادوگری؟
گفتم : چطور؟
گفت : آن دعا که دادی فارسی بخوانمش تمام فشار ناشی از دعوا را از من برداشت! مگر میشود همچین چیزی ؟ من حالم بعد از آن خوبِ خوب شد.
✘ گفتم : شیطان، یک چیز برایش مهم است و فقط یک هدف را دارد، که «شادی» ات را بگیرد. انسانی که شاد نیست در اوج نعمت هم باشد، لذت و بهره ای ندارد، و انسانی که شاد است در قلب بلا و مشکلات هم آرام و امیدوار است.
وقتی باهم دعوا کردید، یک جهنم بود که اتفاق افتاد، باید زود خاموشش میکردید و تمام!
ولی شیطان با مرور دعوا دهها بار همان اثر دعوا را دوباره در درون تو تولید کرد
تا همچنان اعصابت خرد باشد و نشاط و آرامش نداشته باشی!
امام سجاد علیه السلام متخصص معصوم است دیگر، که از سمت خداوند نمایندگی مراقبت و سلامت روح انسانها را دارد.
میداند ساختار روح تو در چنین شرایطی به چه جنس کلمات و ارتباطی با خدا نیاز دارد که تو را از حصر شیطان بکشد بیرون، و پرت کند در آغوش خدا تا آرام شوی!
گفت : چجوری مامان؟
گفتم : همانجوری که وقتی تب میکنی، پزشک نسخه اش را بر اساس شناختی که از بدنت دارد، می نویسد و درمانت میکند.
• شبیه لذت یک معمای حل شده، بغلم کرد و گفت : خیلی دوستت دارم مامان!
گفتم : منم بی نهایت دوستت دارم ... ولی خدایی که چنین روندی را برای سلامت تو طراحی کرد خیلی خیلی بیشتر از من دوستت دارد.
یادت باشد «شادی» حیثیت مؤمن است!
باید دائماً دستش را بدهد به خدا و نگذارد شیطان شادی اش را بدزدد.
@ostad_shojae | montazer.ir
#موضوع_روز : «نقطه هدف شیطان، شادی ماست»
✍️ از خستگی احساس میکردم سلولهایم درد میکنند!
جمع و جور کردم و کارهای فوری را بستم و بقیه را گذاشتم برای فردا و رفتم بسمت خانه.
• برخلاف همیشه که بچهها دم در منتظر ایستاده بودند و تا درب آسانسور باز میشد خودشان را پرت میکردند در آغوشم، اینبار زنگ زدم تا در را باز کنند.
• در باز شد و انگار موجی از یک انرژی عجیب و غریب کوبید به صورتم، حس کردم که قبل ورود من اینجا اتفاق خوبی جریان نداشته است، اما به روی خودم نیاوردم!
• یک چای پررنگ ریختم و نشستم تا شاید کمی از حجم خستگی ام کمتر شود. دیدم هر دویشان آمدند دوطرفم نشستند و گفتند: مامان ما باهم دعوا کردیم!
• تعجب کردم، کمتر پیش می آمد دعوا کنند، بیشتر شکایت ما از بازیها و خنده های پرسروصدایشان بود.
ابروهایم را به علامت تعجب بالا بردم و گفتم : عجب، از شما بعید بود، چرا ؟
توضیح دادند و متوجه شدم، در برنامه فردایشان مشکلاتی پیش آمده که یکی نمیتواند به نفع دیگری کنار برود!
• گفتم : هردویتان حق دارید ولی این مسئله را فقط خودتان میتوانید حل کنید. بیشتر فکر کنید تا راهش را پیدا کنید.
• یکی شان اما حالش از این دعوا همچنان بد بود و شیطان در حال رفت و آمد روی اعصابش... نق میزد و به زمین و زمان گیر میداد!
سعی کردم نشنیده بگیرم، آنقدر که خودش آمد و گفت: مامان من حالم خوب نیست لطفاً راهکاری بده!
• گفتم : برو و از داخل کیفم صحیفه جامعه را بیاور.
دوباره نقی زد و با بیمیلی رفت کتاب را آورد و داد دستم.
بازش کردم و دعای ۴۸ (دعای رفع وسوسه) را باز کردم و دادم دستش، گفتم این دعا فقط دو خط است، بنشین و فقط فارسی اش را بخوان!
با اکراه گرفت و خواند و بست و رفت داخل اتاقش...
• ساعت حوالی ده شب بود، کم کم داشت خوابم میبرد که آمد کنارم نشست و گفت : خوابی؟
گفتم : نه مامان.
گفت : مامان شما جادوگری؟
گفتم : چطور؟
گفت : آن دعا که دادی فارسی بخوانمش تمام فشار ناشی از دعوا را از من برداشت! مگر میشود همچین چیزی ؟ من حالم بعد از آن خوبِ خوب شد.
✘ گفتم : شیطان، یک چیز برایش مهم است و فقط یک هدف را دارد، که «شادی» ات را بگیرد. انسانی که شاد نیست در اوج نعمت هم باشد، لذت و بهره ای ندارد، و انسانی که شاد است در قلب بلا و مشکلات هم آرام و امیدوار است.
وقتی باهم دعوا کردید، یک جهنم بود که اتفاق افتاد، باید زود خاموشش میکردید و تمام!
ولی شیطان با مرور دعوا دهها بار همان اثر دعوا را دوباره در درون تو تولید کرد
تا همچنان اعصابت خرد باشد و نشاط و آرامش نداشته باشی!
امام سجاد علیه السلام متخصص معصوم است دیگر، که از سمت خداوند نمایندگی مراقبت و سلامت روح انسانها را دارد.
میداند ساختار روح تو در چنین شرایطی به چه جنس کلمات و ارتباطی با خدا نیاز دارد که تو را از حصر شیطان بکشد بیرون، و پرت کند در آغوش خدا تا آرام شوی!
گفت : چجوری مامان؟
گفتم : همانجوری که وقتی تب میکنی، پزشک نسخه اش را بر اساس شناختی که از بدنت دارد، می نویسد و درمانت میکند.
• شبیه لذت یک معمای حل شده، بغلم کرد و گفت : خیلی دوستت دارم مامان!
گفتم : منم بی نهایت دوستت دارم ... ولی خدایی که چنین روندی را برای سلامت تو طراحی کرد خیلی خیلی بیشتر از من دوستت دارد.
یادت باشد «شادی» حیثیت مؤمن است!
باید دائماً دستش را بدهد به خدا و نگذارد شیطان شادی اش را بدزدد.
@ostad_shojae | montazer.ir