فاضل نظری
3.14K subscribers
675 photos
49 videos
12 links
ارتباط با ادمین👈 @Ahmad_Akbarii

کانال دیگرِ ما:
#ابیات_ناب 👇
@abyat_naab

گروه ما:👇
@nab_abyat

سروده‌های فاضل:
#گریه‌های_امپراتور
#آن‌ها
#اقلیت
#ضد
#کتاب
#اکنون
#وجود
#نیست

#گزینه‌ٔ_اشعار

اینستاگرام👇
instagram.com/_u/OstadFazelNazari
.
.
Download Telegram
@OstadFazelNazari

با یک نظر گشودی و بستی کتاب را
گفتی: مبارک است! بیاور شراب را

گفتم: تو نیز مثل من از خویش خسته‌ای؟
پلکی به هم زدی و گرفتم جواب را

بگذار با محاسبۀ حال و روز خویش
آسان کنیم زحمت روز حساب را

آوَخ که ترس و واهمۀ روز واپسین
از چشم مردمان نگرفته‌ست خواب را

آیینه را ببخش که با راست‌گویی‌اش
آزرده کرد خاطر عالی‌جناب را

از بس که خلق پشت نقاب ایستاده‌اند
باور نمی‌کنند منِ بی‌نقاب را

خفاش‌های قلعۀ تاریک ذهن شهر‌
بهتر که آرزو نکنند آفتاب را

روزی یکی از این همه مظلوم در زمین
می‌افکند به گردن ظالم طناب را

#فاضل_نظری
#اکنون
#میراث_بندگان
@OstadFazelNazari

با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک
لَم ‌تَقُل شیئًا سِویٰ قُم یا أخا أدرِک أخاک

مشک دور از دست گریان‌است و قدری دورتر
مانده بر صحرا لبی خندان و جسمی چاک‌چاک

عِندمَا کُلٌّ یَرَونَ المَوتَ اَحلی مِن عَسل
خاک گلگون را نمی‌شویند جز با خون پاک

کُلُّ مَن فی المَوکبِ قالَ خُذینی یا سُیوف
تشنگان عشق را از جان فدا کردن چه باک

یَلمعُ النُّور الّذی سَمّاهُ مصباحَ الهُدی
تا قیامت می‌درخشد این چراغ تابناک

داوری عادل‌تر از تاریخ در تاریخ نیست
نور هرگز در شب ظلمت نمی‌‌گردد هلاک

#فاضل_نظری
#ضد
#عاشقان۱
@OstadFazelNazari

ای چشم تو بیمار، گرفتار، گرفتار
برخیز چه پیشامده این‌بار علمدار؟!

گیریم که دست و علم و مشک بیفتاد
برخیز فدای سرت انگار نه انگار!

#فاضل_نظری
#منتشر_نشده
@OstadFazelNazari

از صفحۀ اعداد قلب پنج را چید
دستی که ساعت‌های «دنیاسنج» را چید

«پاییز در راه است!» این را شاعری گفت
بادی وزید و اولین نارنج را چید


تقدیر با من در نبردی نابرابر
سربازهای آخرین شطرنج را چید

دستی که آدم را کلید گنج بخشید
خود نقشۀ گم کردن آن گنج را چید

هم دانه‌های سال‌های عمر را کاشت
هم میوه‌های باغ‌های رنج را چید!

#فاضل_نظری
#اقلیت
#روزهای_بی‌بهار
@OstadFazelNazari

آیین عشق‌بازی دنیا عوض شده‌ست
یوسف عوض شده‌ست، زلیخا عوض شده‌ست

سر همچنان به سجده فرو برده‌ام ولی
در عشق سال‌هاست که فتوا عوض شده‌ست

خو کن به قایقت که به ساحل نمی‌رسیم
خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده‌ست

آن با‌وفا کبوتر جَلدی که پر کشید
اکنون به خانه آمده، اما عوض شده‌ست

حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده‌ست

#فاضل_نظری
#گریه‌های_امپراتور
#دنیا_عوض_شده‌ست
Forwarded from ابیات ناب (احمد اکبری)
@OstadFazelNazari
@abyat_naab

همچنان وعدۀ بخشايش شاهنشاهش
می‌كشد گم‌شدگان را به زيارتگاهش

باز برگرد به دلتنگی قبل از باران
سورۀ توبه رسيده‌ست به بسم‌الله‌اش

#فاضل_نظری
Forwarded from ابیات ناب (احمد اکبری)
@abyat_naab

گر چه دوریم به یاد تو قدح می‌گیریم
بُعدِ منزل نبوَد در سفر روحانی

#حافظ
@OstadFazelNazari

كودكان ديوانه‌ام خوانند و پيران ساحرم
من تفرجگاه افكار پريشان‌خاطرم

خانۀ متروکم از اشباح سرگردان پر است
آسمانی در میان ابرهای عابرم

چون صدف در سینه مروارید پنهان کرده‌ام
در دل خود مؤمنم در چشم مردم کافرم

گرچه يك لحظه‌ست از ظاهر به باطن رفتنم
چند صد سال است راه از باطنم تا ظاهرم

خلق می‌گويند: ابری تیره در پيراهنی‌ست
شايد ايشان راست می‌گویند، شايد شاعرم

«صبر» درمان من است از تلخ و شيرينش چه باک؟!
هرچه باشد ناگزيرم، هرچه باشد حاضرم...

#فاضل_نظری
#اقلیت
#ناگزیر
@OstadFazelNazari

ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است

بامت بلند باد که دلتنگی‌ات مرا
از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است

خوشبخت آن دلی که گناه نکرده را
در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است

تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه‌کار کرده است

چون سرو سرفرازم و نزد تو سربه‌زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است!

#فاضل_نظری
#آن‌ها
#کبوترانه
@Jirjirak_Artwork
Forwarded from ابیات ناب (احمد اکبری)
@abyat_naab

هشتم آبان سالروز درگذشت قیصر شعر ایران گرامی باد


حرف‌های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می‌کنی
وقت رفتن است
بازهم همان حکايت هميشگی!
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظۀ عظيمت تو ناگزير می‌شود
آه...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دير می‌شود

زنده‌یاد دکتر #قیصر_امین‌پور

تولد ۱۳۳۸/۰۲/۰۲
وفات ۱۳۸۶/۰۸/۰۸

نامش پر آوازه باد🌹
Forwarded from ابیات ناب (احمد اکبری)
@abyat_naab

و قاف
حرف آخر عشق است آنجا که نام کوچک من آغاز می‌شود

#قیصر_امین‌پور
@OstadFazelNazari

من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم
چون سایه عدم بود سراپای وجودم

بر غیرت من عیب مگیر ای همه خوبی
وقتی که به اندازۀ حُسن تو حسودم

تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست
دیدی که گشودی در و من پَر نگشودم

من «نغمۀ نی» بودم و چون «مویۀ عُشاق»
با آه درآمیخته شد، بود و نبودم

یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس
شعری که سزاوار تو باشد نسرودم

#فاضل_نظری
#اکنون
#بود_و_نبود
@OstadFazelNazari

چشم آهو چه مگر گفت به سرپنجۀ شیر
که شد از صید پشیمان و سر افکند به زیر

اگر از یاد تو جانم نهراسید ببخش
زندگی پیش من ‌ای مرگ! حقیر است حقیر

منّتی بر سر من نیست اگر عمری هست
پیش این ماهی دلمرده چه دریا، چه کویر

چو قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک! من چو کبوتر؛ نه رهایم، نه اسیر


از تهیدستی خود شرم ندارم چون سرو
شاخه را دلخوشی میوه کشیده است به زیر

ما به نظم تو خطایی نگرفتیم ای شعر!
تو هم آداب پریشانی ما را بپذیر

#فاضل_نظری
#کتاب
#هیچ
Forwarded from ابیات ناب (احمد اکبری)
@OstadFazelNazari
@abyat_naab

ناامیدم مکن از صبر و بگو می‌آید
عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی

#فاضل_نظری
@OstadFazelNazari

من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم
چون سایه عدم بود سراپای وجودم

بر غیرت من عیب مگیر ای همه خوبی
وقتی که به اندازۀ حُسن تو حسودم

تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست
دیدی که گشودی در و من پَر نگشودم


من «نغمۀ نی» بودم و چون «مویۀ عُشاق»
با آه درآمیخته شد، بود و نبودم

یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس
شعری که سزاوار تو باشد نسرودم

#فاضل_نظری
#اکنون
#بود_و_نبود
@OstadFazelNazari

حتی اگر از عشق سری خواسته بودم
از شوکت سيمرغ، پری خواسته بودم

خورشيد درخشان به كفم بود، ولی من
از شمع، دل شعله‌وری خواسته بودم

با عقل خود از عشق سخن گفتم و خنديد
آری! خبر از بی‌خبری خواسته بودم

غير از ضررم مشورت دوست نبخشيد
ای كاش ز دشمن نظری خواسته بودم

افسوس! خدا حاجت يک عمرِ مرا داد
ای كاش لب سرخ‌تری خواسته بودم

#فاضل_نظری
#گریه‌های_امپراتور
#آرزو
@OstadFazelNazari

سرزمین مادری، رؤیای اجدادی کجاست؟
مردم این شهر می‌پرسند آبادی کجاست؟

ما به گرد خویش می‌گردیم آه ای ساربان!
آرمان‌شهری که قولش را به ما دادی کجاست؟

ای رسولِ عقل! ما را بگذران از نیلِ شک
گر تو موسی نیستی موسای این وادی کجاست؟

خنده‌های عیش ما جز «خودفراموشی» نبود
این هم از «مستی» که فرمودی! بگو شادی کجاست؟

باد در فکر رهایی روی آرامش ندید
راه بیرون رفتن از زندان آزادی کجاست؟

#فاضل_نظری
#اکنون
#آرمان‌شهر
@OstadFazelNazari

فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمی‌کند شب من کی سحر شود

شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود

رنج فراق هست و امید وصال نیست
این «هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود

رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درددل کنم و دردسر شود


ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی با‌خبر شود

موسیقی سکوت صدایی شنیدنی‌است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود

#فاضل_نظری
#ضد
#موسیقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@OstadFazelNazari

مپرس شادی من حاصل از کدام غم است
که پشت پردۀ عالم، هزار زیر و بم است

زیان اگر همۀ سود آدم از دنیاست
جدال خلق چرا بر سر زیاد و کم است

اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی
که آنچه «کاخ» تو را «خاک» می‌‌کند ستم است

خبر نداشتن از حال من، بهانۀ توست
بهانۀ همۀ ظالمان شبیه هم است

کسی بدون تو باور نکرده است مرا
که با تو نسبت «من» چون «دروغ» با قسم است

تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست
وگرنه فاصلۀ ما هنوز یک قدم است

#فاضل_نظری
#کتاب
#دروغ
#دکلمه #دکلمه_شعر #صدای_شاعر