وبلاگ اوخان
231 subscribers
51 photos
7 videos
1 file
35 links
* اوخان در زبان گیلکی به معنای پژواک و انعکاس صداست.

https://mirzagilani.blogspot.com

راه ارتباطی:
@SKEsmaeili
Download Telegram
به یاد دولتمند خلف
(١٣٢٩/١۴٠٢)

‏شاه خراسانی‌ام
‏رستم دستانی‌ام
‏دست مرا رد مکن
‏بر در شاه آمدم

‏شاه پناهم بده ......
‏۲ اسفند ۱۲۰۶ خورشیدی، سالروز تحمیل قرارداد ننگین ترکمانچای از طرف دولت روسیه به دولت ایران است. سالروز آن «وهن بزرگ». ١٩۶ سال از غم تجزیه ایران گذشت.
‏و به موجب آن قرارداد ایران از حاکمیت تاریخی خود بر خانات نخجوان، ایروان و باقی‌مانده تالش در شمال رود ارس صرف‌نظر کرد.

@Okhan_Blog
سنگرهای ویران اسلام‌گرایی، اسلام فقاهتی و حکومت اسلامی

یادداشتی در مورد فصل مروبط به «دین‌داری» در نتایج موج چهارم پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان

@Okhan_Blog

این نتایج به ما می‌گویند که دین همچنان در میان ایرانیان نقشی اساسی و بنیادی دارد. اکثریت مطلق ایرانیان به خداوند باور دارند و نقش آن را در زندگی مهم تلقی می‌کنند. آنها همچنین به اصول اسرارآمیز دینی مانند غیب، معاد و داوری نهایی ایمان دارند. علاوه بر این بسیاری از جلوه‌های مذهبی، مانند حب اهل بیت پیامبر در میان ایرانیان مسلمان، شیعه و سنی، همچنان بسیار بالاست. اینها نشانه‌هایی است از حضور عمیق دین و باورهای مذهبی در جامعه ایران.

در عین حال نتایج این پیمایش نشان می‌دهد که جامعه ایران در برابر پرسش «مذهبی بودن» به سمت شکافی نسبی پیش می‌رود و با شیبی نسبتا سریع افراد خودشان را غیرمذهبی‌تر معرفی می‌کنند. البته باید گفت که «مذهبی بودن» مفهومی مبهم است و نمی‌تواند توضیح دقیقی در مورد شرایط اجتماعی ایران به ما بدهد. اما اگر این نتیجه را در کنار نتایج دیگر قرار بدهیم می‌توانیم ادعا کنیم که اکثریت مطلق ایرانیان در عین ایمان و اعتقاد به باورهای دینی و معنوی عمیق و حتی دوگانه‌های اجتماعی مذهبی و غیرمذهبی بودن، به دین‌داری‌ای رسیده اند که از سلطه قدرت سیاسی و ایدئولوژی‌های مبتنی بر آن به شکل بی‌سابقه‌ای فاصله گرفته است. براساس ماحصل این پیمایش ملی و در پاسخ به سوالاتی صریح در مورد رابطه دین و دولت، امروز به صراحت می‌توان گفت که اکثریت مطلق ایرانیان باوری به حکومت دینی ندارند. علاوه بر این اعتقادی هم به اجرای اجباری احکام شرعی، به عنوان هسته مرکزی اقتدار فقها و یگانه دلیل تاسیس حکومت اسلامی، ندارند و حتی با این اجبار به شدت مخالف اند. معیارهای حکمرانی کاملا از معیارهای شرعی فاصله گرفته است و اخلاق عمومی، تخصص و کارآمدی مهمترین معیار برای حکومت محسوب می‌شود. آنها همچنین مرجعیت نهادهای رسمی دینی را به گونه‌ بی‌سابقه‌ای به چالش گرفته اند میل به سمت دینی شخصی و خارج از از نهادهای رسمی در حال گسترش است. در عرصه زیست اجتماعی هم با اینکه شعائر مذهبی همچنان نقش معتدلی در زندگی آنان دارد، اما انجام این شعائر به سمتی میل کرده که می‌توان آن را نقشی شخصی، غیرسیاسی و فرهنگی نامید. شاید به همین دلیل باشد که ما می‌توانیم نشانه‌های عمیق و حیرت‌انگیزی از تساهل و تسامحی را در سطحی عمومی در این نطرسنجی مشاهده می‌کنیم. به عنوان نمونه پذیرش سبک‌های مختلف زندگی عملا تبدیل به باوری اخلاقی و قاعده‌ای در رفتار اجتماعی شده حتی در زمانی که آن سبک زندگی مورد تایید افراد نباشد.

روی هم رفته می‌شود گفت که دغدغه شکاف میان مذهبی و غیرمذهبی در ایران چندان قابل توجه نیست. اکثریت مطلق ایرانیان به شکلی از «سکولاریسم سیاسی» باور دارند و در عمل هم به آن عامل اند. ستیزه‌جویان مذهبی در اقلیتی مطلق اند که به نظر می‌رسد هیچ توانی برای اقناع عمومی هم ندارند و نخواهند داشت و به همین دلیل سلطه به سیف تنها راه آنها برای حفظ وضعیت موجود شده است. در یک کلام می‌توان گفت که با توجه به تجربه چهل و پنج ساله جمهوری اسلامی، پروژه اسلام سیاسی، حکومت دینی و ساخت جامعه ناب اسلامی با شکستی قطعی مواجه شده است.

به نظرم همه نتایجی که تا اینجا گفته شده، به فرض تحلیل درست، به لحاظ قضاوت ارزشی هم قابل دفاع است. حقیقت امر این است که نمی‌توانم خوشنودی خودم را شکست کامل و مفتضحانه بنیادگرایی دینی، اسلام سیاسی و فقاهتی و حکومت اسلامی پنهان کنم. می‌توانم تصور کنم که بسیاری از افرادی که در طول چند دهه اخیر در این مسیر تلاش کرده اند هم حس و حال مشابهی داشته باشند. اما مواردی هم هست که باعث نگرانی من می‌شود. به عنوان نمونه بر اساس این پیمایش بیش از ۸۵ درصد مردم ایران باور دارند که ایرانیان به نسبت پنج سال پیش دین‌داری کمتری دارند و ۸۱ درصد هم معتقد اند که دین‌داری در پنج سال آینده در ایران کمتر خواهد شد. مسئله این است عموما «دین‌داری» کم و زیاد نمی‌شود بلکه دینی یا شبه‌دینی جای دینی را می‌گیرد. آن چیزی که من را نگران می‌کند این است که به جای اسلام، تشیع یا هر «دین ایرانی» دیگر که «دین طبیعی» کشور/دولت-ملت تمدنی ایران است، ادیان یا شبه ادیان ایدئولوژیکی ظهور کنند یا در حال ظهور کردن اند که تعادل شکننده میان دین و دولت را در ایران بیش‌تر از ضربه کاری اسلام‌گرایی به هم بزنند. و همچنین به هیچ وجه برایم خوشایند نیست که قدیمی‌ترین ملت موحد جهان، به واسطه درگیری روزانه با استبداد و حکومت دینی و در واکنش نسبت مظاهر ارتجاع آن، از این ایمان و باور کهن و بنیادین خودشان گسسته شوند.

http://tinyurl.com/yc4ewuy8
خاکستر تو را
‏باد سحرگهان
‏هر جا که برد
‏مردی ز خاک رویید
‏نامت هنوز ورد زبان‌هاست
‏ 
‏به یاد دکتر محمد مصدق

@Okhan_Blog
۵٢٢ سال پیش در چنین روزی «السلطان العادل الکامل»، اسماعیل بن حیدر بن جنید، «ابوالمظفر بهادر خان حسینی صفوی»، در مسجد جامع تبریز تاجگذاری و آغاز شاهنشاهی ایران صفوی را به طور رسمی اعلام کرد.
‏در این روز شاه اسماعیل کبیر، «لویاتان ایرانی»، از «آسمان به زمین فرو آمد».

و در خطبه‌ تاجگذاری ‌اش گفت:
‏«من امروز از آسمان به زمين فرو آمده ام.منم سرور و شاهنشاه. بدان به راستی كه منم فرزند حيدر، منم فريدون، منم خسرو، منم جمشيد و منم ضحاك، منم رستم پسر زال، منم اسكندر».


@Okhan_Blog
«من همچنان نوروز را انتظار می‌کشم،
‏حتی خود اگر نباشم.
‏چگونه بگویم که
‏چهل سال است دیگر روز نو نمی‌شود
‏و جهان مانند لانه‌ی ماران است؟

‏به محض این‌که روز نو شود
‏با پیامی بلند جشن خواهیم گرفت،
‏پای‌کوبان کوزه دُردی به دست!»

‏ سید جواد طباطبایی


@Okhan_Blog
مروری بر کتاب:

خاطرات سوگواری، رولان بارت، محمدحسین واقف، نشر حرفه هنرمند، تهران، ١٣٩٣.


در طول هفته دو بار کتاب «خاطرات سوگواری»، اثر رولان بارت را خواندم. هر بار تاثیر عمیقی بر من گذاشت. لب لباب کتاب همان است که بارت در قطعه‌ای از کتاب می‌گوید. مواجهه با مرگ، از جنس سوگواری نیست، رنج است. کتاب در واقع فقرات کوتاهی است از مواجهه بارت با مرگ مادرش. مادری که بسیار او را دوست می‌داشت، با هم زندگی می‌کردند و در سال‌های بیماری، بارت پرستارش بود. کتاب بیان تجربه‌ای از رو به رو شدن با مرگ یک عزیز است. درد‌ها و رنج‌های تمام‌نشدنی ناشی از فقدان قطعی و درگیری وجودی با معنای «هرگز». آن کس که برود، دیگر هرگز باز نخواهد گشت. و شاید آگاهی‌ای‌، هر چند نسبی، نسبت به این قاعده که همه خواهیم مرد! همه ما عزادار مرگ عزیزانمان هستیم و‌از مرگ آنان رنج می‌کشیم و روزی هم عزیزانمان، سوگوار مرگ ما خواهند بود و از مرگ ما رنج خواهند کشید. گریزی از این حقیقت نیست. امری هولناک اما معنابخش. معنایی که به قول شاملو از کوتاهی بی‌شرمانه زندگی می‌آید. اما اهمیت آن هم در همین کوتاهی است. و چیزهای در جلو چشم‌های ما است که شاید هرگز متوجه اهمیت آن نباشیم. خانواده، دوستان، وطن یا حتی پدیده‌های بسیار کوچکی مانند غذا خوردن جمعی و معاشرت کوتاه با دوستانمان و مانند آنها. مرگ‌آگاهی شاید هراس‌انگیزترین نوع آگاهی باشد. اما یقینا معنابخش‌ترین آن هست.

خاطرات سوگواری رولان بارت، یاد مکرر مرگ است.




در اینستاگرام:

https://instagram.com/p/C6VrM3dts0A/?igsh=OWN0bTZtZW9ybXI0

گودریدز:

https://goodreads.com/review/show/3685987943

@Okhan_blog

س.ا.کوهزاد

https://tinyurl.com/2bcrs3wx
Forwarded from گیلان‌نامه
در ساعت پنج عصر روز ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۸، دکتر ابراهیم حشمت، معروف «حشمت‌الأطباء» و «سردار حشمت» در قرق کارگزاری رشت در محله چله‌خانه به دار آویخته شد.
روحش شاد و راهش پررهرو باد.

ذکر بردار کردن دکتر حشمت از خاطرات فریدون کشاورز از مجموعه تاریخ شفاهی هاروارد:

https://t.me/qadahha/4356
مروری بر کتاب:

ایران و راه ابریشم نوین، از ژئوپولتیک راه تا دیپلماسی راه، آرش رئیسی‌نژاد، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۴۰۰.

پرسش مرکزی کتاب دکتر آرش رئیسی‌نژاد در کتاب «ایران و ابریشم نوین» بررسی جایگاه ایران در ابرطرح «ابتکار کمربند و جاده» است. بر اساس این طرح، مجموعه‌ای از کریدورها، راه زمینی، خطوط دریایی و سایبری که توسط چین یا با هدایت چین برای اتصال بازارهای مختلف اجرا خواهد شد. رخدادی که به باور نویسنده طرحی است که نه تنها با توان چین بلکه با مشارکت بین‌المللی و منطقه‌ای ممکن می‌شود و تاثیرات برجسته ژئوپولتیکی، ژئواکونوکی (اقتصاد ژئوپولتیک) و ژئو کالچرال با خود به همراه دارد و می‌تواند ترتیبات سیاسی، امنیتی، اقتصادی و حتی فرهنگی جدیدی برای ایران در جهان و منطقه و حتی در داخل کشور برقرار کند.



فرض نظری نویسنده متکی بر نظریه «تنهایی استراتژیک تاریخی ایران» است که محی‌الدین مصباحی آن را ارائه کرده است. بر اساس این فرض ایران به دلیل موقعیت خاص ژئوپولتیک، در معنای عام، بخواهد یا نخواهد به طور تاریخی از منظر استراتژیک تنهاست و امکان اتحاد با قدرت‌های بزرگ را ندارد. فهم این ویژگی تاریخی با خود الزامات و نتایجی به همراه دارد که نویسنده در بررسی جایگاه ایران در طرح راه ابریشم نوین به آن می‌پردازد. به باور نویسنده ایران به مثابه یک دولت تمدنی دارای ظرفیت عظیمی برای نقش‌آفرینی گسترده در این طرح کلان است و می‌تواند از این طریق مشارکت موثر در بخش‌هایی از آن، تا اندازه‌ای تنهایی استراتژیک خود را جبران کند. به عبارت دیگر چنانچه ایران بتواند از حداکثر توان خود در این طرح استفاده کند، می‌تواند شاهد امنیت بیشتر در حوزه‌های مختلف، از جمله‌ حوزه‌های پرتنشی مانند قفقاز و مرزهای غربی تا مدیترانه و مرزهای شرقی خود باشد و همچنین از مواهب اقتصادی آن هم بهره‌مند شود. اما در عین حال هشدار می‌دهد که نادیده گرفتن این طرح و حذف ایران از مسیرهای اصلی این طرح می‌تواند علاوه بر ناامنی در خارج از مرزهای ایران، به تنش‌های امنیتی در داخل ایران هم بیانجامد.



کتاب «ایران و راه ابریشم نوین» آرش رئیسی‌نژاد نمونه تحقیق علمی اصیل در حوزه مطالعات ژئوپولتیک و روابط‌بین‌الملل است که توسط یک پژوهشگر «ایرانی» انجام شده است. یعنی پژوهشگری که توانسته است با ابزارها و روش‌های تحقیق علم جهانی پژوهشی در جهت مصالح عمومی و منافع ملی ایران انجام دهد. اما رویه غم‌انگیز این کتاب آنجاست که بدانیم آرش رئیسی‌نژاد سال گذشته از دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران، یعنی موسسه‌ای که قرار بود «دانشگاه ملی» ایران باشد، به دلایلی کاملا غیرعلمی اخراج شده است.


اوخان در اینستاگرام:

https://www.instagram.com/p/C7BmEx_tcKB/

اوخان در گودریدز:

https://www.goodreads.com/review/show/4337421253

س.ا.ک
@Okhan_Blog
https://tinyurl.com/bp8sj9am
وبلاگ اوخان
مروری بر کتاب: ایران و راه ابریشم نوین، از ژئوپولتیک راه تا دیپلماسی راه، آرش رئیسی‌نژاد، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۴۰۰. پرسش مرکزی کتاب دکتر آرش رئیسی‌نژاد در کتاب «ایران و ابریشم نوین» بررسی جایگاه ایران در ابرطرح «ابتکار کمربند و جاده» است. بر اساس…
Free_and_Confined_Iran_and_the_International_System_Author_Mohiaddin.pdf
282.2 KB
در این مرور از نظریه دکتر محی‌الدین مصباحی با عنوان «تنهایی استراتژیک تاریخی ایران» صحبت شده است.
برای آشنایی بیشتر رجوع کنید به:

MESBAHI, Mohiaddin,"Free and Confined: Iran and the Intrenational System", Iranian Review of Foreign Affairs, Vol. 2, No. 5, Spring 2011. 9-33.
به لحاظ جامعه‌شناختی، جامعه ایران، جامعه‌ای مدرن است که مانند همه جوامع مدرن دیگر مبنای فهم مناسبات اجتماعی نه بر اساس وحدت پیشامدرن بلکه بر اساس تضاد است. لذا تصور اینکه در موضوعات اجتماعی به ویژه موضوعات بحران‌زا همه «مردم» الزاما و باید رفتار مشابهی داشته باشند با بنیادهای جامعه مدرن ما سازگار نیست. اساسا اینکه تصور شود مفهومی به نام «مردم» وجود دارد که اعضای آن مثلا در مواجه با مرگ یک رئیس‌جمهوری که جامعه را قطبی کرده است، باید همگی شاد باشند یا ناراحت باشند ناشی از نادیده گرفتن الزامات جامعه‌شناختی و بنیادهای جامعه مدرن است. در چنین جامعه‌ای استفاده از مفهوم «مردم» تا حد زیادی ناشی از جهل و سیاست‌زدگی حداکثری است. آن چیزی که مردم خوانده می‌شوند لایه‌های مختلفی دارند. منافع متفاوتی دارند. هویت‌های پیچیده و چندگانه‌ و در حال تحولی دارند.
فهم امر اجتماعی مستلزم شناخت منطق درونی مناسبات اجتماعی است. صحبت از مفاهیم کلی مانند مردم و انتظار اخلاقی از آن، مثلا توقع از شادی یا سوگواری جمعی و حداکثری، بیشتر به درد تحلیل یک خاندان، قبیله و قوم و یا با کمی تساهل به درد فهم امت مذهبی می‌خورد تا جامعه مدرن ایران! بخواهیم یا نخواهیم در دنیای مدرن امروز و در جامعه مدرن فعلی‌مان، آن چیزی که ما را کنار هم نگاه می‌دارد نه انتظارات حداکثری خارج از تصور از جامعه ایران بلکه فهم و رسمیت شناختن این تضادها و تلاش برای زیست مشترک در آن است که جز با حقوق و اخلاق عمومی ممکن نمی‌شود. طبعا شادی و ناراحتی از مرگ هر کسی، از جمله افراد بحران‌زا، هم مندرج در ذیل حقوق و اخلاق عمومی نیست. من نوعی می‌توانم از مرگ فلان چهره عمومی خوشحال باشم و شیرینی بدهم و لخت شوم و شراب بنوشم و هم می‌توانم ناراحت باشم و سوگواری کنم. ممکن است از زاویه نگاه اخلاقی فردی این رفتار فضیلت یا رذیلت باشد، اما هیچ کدام اینها ذیل اخلاق عمومی و حقوق قرار نمی‌گیرد. اما چنانچه بتوانیم این تضادها را در چهارچوب حقوق قرار دهیم و همچنین از طریق آموزش و از آن مهم‌تر از طریق درهم‌تنیدگی جامعه مدنی بخش‌های مختلف جامعه را در هم ادغام کنیم، آن زمان جامعه مدرن ما بر مبنای حقوق و اخلاق عمومی مدرن این تضادها را در خودش به رسمیت خواهد شناخت و هضم خواهد کرد. آن زمان جامعه‌ ما در نظر و عمل مدرن شده است.
@Okhan_Blog
مروری بر کتاب؛
مواجهه با مرگ، برایان مگی، مجتبی عبدالله‌نژاد، انتشارات فرهنگ نشرنو، تهران، ١٣٩٧.

فیلسوف‌ها شاید رمان‌نویس‌های خوبی نباشند، اما وقتی رمان می‌نویسند، از زوایایی منحصر به فرد به پرسش‌های بنیادین نگاه می‌کنند. کتاب «مواجهه با مرگ» اثر برایان مگی، فیلسوف و نویسنده برجسته آثار فلسفی انگلیسی، از این نوع رمان‌ها بود. لب لباب کتاب همان است که در عنوانش است؛ «مواجهه با مرگ». موضوع داستان البته جدید نیست. خیلی دور از ذهن هم نیست. شاید امروز بحث در این مورد برای ما ناخوشایند و حتی آزاردهنده باشد. اما پرسش ساده‌ای است. چه خواهیم کرد اگر متوجه شویم که خودمان یا یکی از نزدیک‌ترین عزیزانمان در آینده نه چندان دور خواهد مرد؟! طبعا متوجه هستیم نمی‌توانیم کاری برای رهایی از مرگ انجام دهیم. گریزی از آن نیست. اما این مواجهه، مرگ خودمان یا مرگ عزیزانمان، تجربه‌ای منحصر به فرد و عمیقی خواهد بود.
خودآگاهی نسبت به مرگ، تبدیل به سفری گریزناپذیر خواهد شد که انتهایش در عین قطعیت، کاملا در هاله‌ای از ابهام و ترس قرار دارد. این داستان کتاب است. داستانی که روزی برای همه هم رخ خواهد داد. دوایی برای آن نیست. همان طور که برای مترجم کتاب نیز چنین بود. او که در مقدمه کتاب نوشته بود:
«در تمام مدتی که این کتاب را ترجمه می‌کردم، به مرگ فکر می‌کردم. شبح مرگ بالای سرم ایستاده بود. خیال می‌کردم قهرمان داستان که بمیرد، من هم می‌میرم. نمردم ولی شبح مرگ هنوز بالای سرم ایستاده، رهایم نمی‌کند».
مجتبی عبدالله‌نژاد، همزمان با انتشار این کتاب در سن چهل و هشت سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت و با مرگ خود مواجه شد.



اوخان در گودریدز:

https://www.goodreads.com/review/show/2859371110


اوخان در اینستاگرام:

https://www.instagram.com/p/C7JgowXtfHP/?igsh=MTE5anVxMWY0NmhyaA==


- این مرور اول بار در ٢٠ دی ١٣٩٩ نوشته و منتشر شده بود.


@Okhan_Blog
#وبلاگ_اوخان


https://tinyurl.com/mr2zxsfy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از سخنرانی آقای مراد فرهادپور در مورد ایران باستان.
در پست بعدی در چند خط این سخنان را نقد خواهم کرد.
متاسفانه سخنان آقای مراد فرهادپور(۱)، به عنوان یکی از چهره‌های برجسته چپ در ایران، نشان می‌دهد که در بهترین حالت مطالعات آنان در مورد ایران باستان متکی به تحقیقاتی است که امروز پیش از یک قرن از آن گذشته است و درواقع بسیاری از نتایج آن منسوخ تلقی می‌شود. تصور آقای فرهادپور از «امپراتوری مذهبی و گند ساسانی» و «یکی شدن دین و دولت» در آن که او آن را «رمز استبداد» حکومت مذهبی ساسانی می‌داند و برای همین «نفرت» خودش را از آن حکومت اعلام می‌کند با انبوهی از تحقیقات علمی جدید در مورد شاهنشاهی ایران در دوره ساسانیان در تضاد است.

در سال ۱۹۶۴ تابوتی در استانبول کشف شد که در روی کتیبه آن نوشته شده بود: «این گور متعلق به خرداد پسر هرمزدآفرید اهل ایرانشهر است که در جستجوی مسیح یک سال در روم بود». این تابوت احتمالا متعلق به قرن دوم هجری در زمان حکومت بیزانسی‌هاست. معنای این اثر این است که یک ایرانی مسیحی در زمانی که ایران به لحاظ سیاسی فروپاشیده بود در روم، ترکیه امروز، همچنان با هویت «ایرانی» شناخته می‌شد. یعنی «ایرانی بودن» چه برای خود او و قطعا برای «دیگری»، در اینجا از طرف بیزانسی‌ها، معطوف به صرف دین نبود.

صدها شاهد مانند این وجود دارد که نشان دهنده جایگاه «امر ایرانی» در ایران دوره شاهنشاهی ساسانی و نسبت آن با دین است. همسران بسیاری از شاهان ساسانی مسیحی بودند. احتمالا اکثریت جمعیت ایران غربی هم ایرانیان مسیحی بودند. تلمود بابلی در تیسفون و با حمایت دولتی نوشته شده است. کلیسای مسیحیت نسطوری به فرمان یزدگرد اول کلیسای رسمی دولت ایران بود و هنوز هم از این کلیسا به عنوان «کلیسای ایرانی» نام برده می‌شود و لقب رسمی پاتریارک این کلیسا «اسقف اعظم تیسفون» است. به این اضافه کنید که بخش بزرگی از خاندان‌های ایران شرقی، ایرانیان بودایی بودند. مانند خاندان برمکی که متولیان معبد نوبهار بلخ محسوب می‌شدند. اینها شواهدی است که نشان دهنده نقش ادیان متفاوت در ذیل دولت ایران ساسانی است با تصویر وجود «دین رسمی» به معنای جدید آن هماهنگ نیست. در مورد دین زرشتی هم چنین است. در ایران ساسانی، موبدان زرتشتی در نهایت کارکنان دولتی، به ویژه در بخش قضایی، محسوب می‌شدند. و دین زرتشتی به هیچ وجه چیزی شبیه «کلیسای رسمی» نداشت. اساسا با اغماض بسیار زیاد می‌توان تصور «دین» در معنای ادیان ابراهیمی آن را به آیین زرتشتی دوره ساسانی، به ویژه در دوره متقدم آن، بار کرد.

متن کامل در پیوند: 🔽

‍‍‍@Okhan_Blog

https://tinyurl.com/3chyt9xb
کوه دماوند
اردوی همایونی سلطان ناصرالدین شاه قاجار در دامنه‌های کوه دماوند در پلور، ١٢۶٩ خورشیدی
از مجموعه عکس‌های آلبوم‌خانه کاخ گلستان

@Okhan_Blog
در مورد کاربرد استعاره سیاسی«آب ریختن به آسیاب»

@Okhan_Blog
رهایی از دوگانه کاذب تحریم و مشارکت

اگر انتخابات ریاست‌ جمهوری پیش رو به این سمت پیش رود که یکی از نتایج احتمالی آن تضعیف شدید دوگانه کاذب «مشارکت / تحریم» باشد، قطعا تا اطلاع ثانوی خیر و برکات مهمی برای کشور به همراه خواهد داشت. هنوز در این مورد اطمینان ندارم. اما می‌شود نشانه‌ها و شواهدی را دید که در صورت تحقق آن، ما خواهیم توانست از این دوگانه کاذب، که متعلق به دهه‌های گذشته بود، رها بشویم.
این دوگانه کاذب بر این فرض استوار شده است که مشارکت در انتخابات یا تحریم آن، نظام نمایندگی در رژیم حاضر را بازنمایی و یا مختل می‌کند و از این طریق در «مشروعیت» رژیم تاثیر مثبت و یا منفی می‌گذارد. مسئله نمایندگی و در نتیجه مشروعیت در ج.ا. همیشه بحرانی بوده است. به این معنا که مداوما بین مشروعیت الهی حداکثری، نصب حاکم از سوی خداوند، و مشروعیت مردمی، حاکمیت ملی، در حرکت بوده است. اما به عقیده‌ام در «عصر جدید» رژیم جمهوری اسلامی موضوعیت آن کم و بیش از بین رفته است. رژیم ج.ا. در دوران جدید اساسا نظام سلطه به سیف است. بدون زور برهنه امکان حیات ندارد. نظام نمایندگی آن در بحران و در نتیجه مشروعیت مبهم آن به طور عملی دچار اختلال مرگ‌باری شده است. شهروندان عملا از مشارکت در قدرت سیاسی به شکل کامل محروم شده اند. در چنین وضعی دوگانه رای دادن و یا تحریم انتخابات موضوعیت خودش را از دست داده است.
یعنی رای دادن دیگر راهی برای ایجاد نمایندگی در نهادهای قدرت و در نتیجه ایجاد شکلی از مشروعیت مردمی نیست. بلکه صرفا تاکتیکی است برای تغییراتی کوچک در سطح اداری عمومی کشور. در کنار آن، چون اساس نظام نمایندگی‌ به بن‌بست رسیده است، عدم مشارکت یا تحریم هم بلاموضوع شده است. زیرا اساس فرض خدشه‌دار کردن مشروعیت نظام با تحریم از بین رفته است. نتیجه این است که دوگانه «تحریم و رای» تا اطلاع ثانونی موضوعیت ندارد. رای دادن و رای ندادن نه آن مناسکی است که رژیم می‌خواهد، بلکه تاکتیکی موقتی است برای ایجاد تغییرات که گاهی با رای دادن رخ می‌دهد و گاهی با رای ندادن.
تصورم بر این است که اگر این تاکتیک در مواجهه با رفتارهای رژیم جمهوری اسلامی در عصر جدیدش به طور اگاهانه استفاده شود و کارکرد معقولی داشته باشد، می‌توانیم امیدوارم باشیم که نتایج مثبتی در جهت مصالح عمومی به همراه داشته باشد. همچنین به باورم علاوه بر حاکمان، اقلا دو گروه از این تغییر در رفتار سیاسی مردم به طور جدی متضرر خواهند شد. جریان‌های عمدتا وابسته برانداز و اصلاح‌طلبان نااصلاح‌طلب. چون هر دوی این جریان‌ها بخشی از حیات مصنوعی سیاسی و اجتماعی خود را با استفاده از همین دوگانه کاذب توجیه می‌کنند.
به نظرم از این منظر انتخابات پیش روی می‌تواند نقطه عطفی باشد در حرکتی که در دهه پیش آغاز و در چند سال اخیر موفقیت خودش را نشان داده است.
@Okhan_Blog
ای مرغ سحر! چو این شب تار
‏بگذاشت ز سر سیاهکاری
‏وز نفحه‌ روح‌بخش اسحار
‏رفت از سر خفتگان خماری
‏بگشود گره ز زلف زرتار
‏محبوبه‌ نیلگون عماری
‏یزدان به کمال شد پدیدار
‏و اهریمن زشت‌خو حصاری

‏یادآر ز شمع مرده یادآر


@Okhan_Blog