هیچ !
85.6K subscribers
19K photos
745 videos
4 files
292 links
Download Telegram
"تعهد" رو به بچه‌هاتون یاد بدید.
تعهد تو رابطه، تو رفاقت، تو کار.
این حجم از ویرانی تو همه چی، نتیجه‌ی
«فقط گلیم خودت رو از آب بکش بیرون و از بقیه بهتر باش» یک سری از پدر و مادرهاست‌ ...


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
ای با تو پیر گشتن، از هر شباب خوش‌تر...!


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
فرانسویا وقتی میخان به دلبرشون بگن خیلی دوسش دارن میگن : “Je t’aime plus qu’hier moins que demain” یعنی بیشتر از دیروز و کمتر از فردا عاشقتم.

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
تُرْش رویــی" هم بکن، شیرین عسل بانوی من ...

گـــاه گـــاهی قاطی "فالوده" ، لیمو لازم است ..!

~ کنعان محمدی

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
پرسيدند آيا او را تا حدِ مرگ دوست دارى؟

گفتم "بالاى قبرم از او صحبت كن و
ببين چطور مرا زنده مى‌كند"

~ محمود درويش


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
از این به بعد همه‌ی قرارهایمان؛
یا آغوش تو
یا آغوش من

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
حال و هوای خونه ای که پر شده از صدای دریا


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

در گذشته، نوشیدنی‏ها و مایعات خوراکی را در ظرف‏های مخصوصی از جنس سفال می‏ریختند که به آن سبو می‏گفتند. به دلیل شکننده بودن سفال، اگر ضربه ‏ای به سبو می‏خورد، می‏شکست و مایع داخل آن به زمین می‏ریخت و دیگر قابل استفاده نبود.
مردی پارسا بود و بازرگانی که روغن گوسفند و شهد می فروخت با او همسایگی داشت و هر روز قدری از بضاعت خویش برای قوت زاهد می فرستاد. زاهد مقداری میخورد و باقی را در سبویی می ریخت و طرفی می نهاد.
آخر سبو پر شد. روزی به آن می‌نگریست اندیشید که: اگر این شهد روغن به ده درهم بتوانم بفروشم و پنج گوسفند بخرم و هر کدام پنج گوسفند بزایند و از نتایج آنها رمه‌ها پیدا می کنم و زنی از خاندان بزرگ بخواهم. لاشک پسری آید نام نیکوش نهم و علم و ادب بیاموزش و اگر تمردی نماید بدین عصا ادب فرمایم. این فکرت چنان قوی شد که ناگهان عصا برگرفت و از سر غفلت بر سبوی آویخته زد. در حال بشکست و شهد و روغن بر روی آن فرود آمد.

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
🖇♥️

اونجا که پویا جمشیدی میگه :

" دلم یک نفر را می‌خواهد
که وقتِ آمدنش، تنهایی‌ام را ببرد،
من موهایش را ببافم،
او آرزوهایم را... "

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
‏گفتم انقدر به خودت سخت نگیر،
‏گفت: متنفرم از بس همه همینو بهم میگن، چرا یه بار فکر نمی‌کنید شاید واقعا سخته؟
‏با خودم فکر کردم راست میگه، شاید واقعا سخته، ما چه حقی داریم بهش بگیم سخت نبینه، سخت نگیره؟


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
دلم هوای تو دارد، هوای زمزمه‌ات
بخوان که جاری آواز جویبار تویی


~ حسین منزوی

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
این کسیه که تنهاش گذاشتی و رفتی ولی اون هنوز مثل احمقا دوست داره


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
نمیدونم براتون پیش اومده موقع دیدن یک فیلم صدا و تصویر هماهنگ نباشن ، چقدر این موضوع رو مخ و اعصاب خورد کنه
تو واقعیت هم دقیقا همینه ...
آدمایی که حرفاشون با عملشون یکی نیست همینقدر رو مخ اعصاب خورد کنن


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
وقتی ازت دوره به جای شب بخیر مثل لیلا صابری‌ منش بهش بگو:

شب ها بدون خمار چشمانت شبم بخیر نخواهد شد.


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما؛ مرحمت زیاد

~ فاضل نظری


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
که هزار درد مرا تنها،
آغوش تو درمان بود.♥️


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
صبح تراز🤌🏻


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
«إِدفن حُزنك‌ بحضنی.»

اندوهت را در آغوشِ من دفن کن.


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن

ما درین عالم که خود کُنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن...

~ شهریار


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
شیخ ابوالحسن خرقانی گفت:
جواب دو نفر مرا سخت تڪان داد.

اول: مرد فاسدی از ڪنارم گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع ڪردم تا به او نخورد.

او گفت: ای شیخ، خدا میداند ڪه فردا حالِ ما چه خواهد شد.

دوم: مستی دیدم ڪه افتان و خیزان در جاده اى گل آلود میرفت. به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی. گفت: من بلغزم باڪی نیست، بهوش باش تو نلغزی شیخ؛ ڪه جماعتی از پی تو خواهند لغزید.


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙