هیچ!
3.08K subscribers
487 photos
247 videos
102 files
66 links
ناشناس:

https://t.me/BiChatBot?start=sc-565312-PNh8fkK
.
آخر عمری...
Download Telegram
نه سیم نه دل نه یار داریم
پس ما به جهان چه کار داریم...؟!

#سنایی
پ.ن: تهران، خیابان فرشته
پ.ن۲: روی دیوار چیزی ننویسیم.
من دلم میخواهد
دستمالی خیس
روی پیشانی تبدار بیابان بکشم...

#قیصر_امین_‌پور
موقعی که جنگی درمی‌گیرد، مردم می‌گویند:«زیاد طول نخواهد کشید، اقدامی احمقانه است.» خوب، بدون شک جنگ کار احمقانه‌ایست، ولی مانع از آن نمی‌شود که مدت‌ها به طول بیانجامد. اگر آدم دائماً در بند نظر و عقیده‌ی شخصی‌اش نباشد، می‌فهمد که لجاجت و یکدندگی ناشی از حماقت است. همشهری‌های ما هم از این دیدگاه، مانند همه‌ی آدم‌های دیگر بودند، در فکر خودشان بودند، یا به عبارتی دیگر به فکر انسان‌ها: بلاها را باور نداشتند.

کتاب طاعون
آلبر کامو
داغ غربت شعله آواز را روشنگرست
ناله مرغ چمن گردد دو بالا در قفس

#صائب_تبریزی
هیچ!
داغ غربت شعله آواز را روشنگرست ناله مرغ چمن گردد دو بالا در قفس #صائب_تبریزی
مرغ سحر ناله سر کن، داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرر بار این قفس را، بر شکن و زیر و زبر کن…
بلبل پر بسته ز کنجِ قفس درا…
نغمه ی آزادی نوعِ بشر سرا

وز نفسی عرصه ی این خاکِ توده را؛ پر شرر کن
ظلم ظالم جور صیاد؛ آشیانم داده بر باد
ای خدا! ای فلک! ای طبیعت… شامِ تاریک ما را سحر کن


ملک الشعرای بهار
پ.ن: روی دیوار چیزی ننویسیم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احساس می‌کنم
مثل برگِ مُرده‌ی چای، در آب
از درون خالی می‌شوم
و جهان را تاریک می‌کنم

#معین_دهاز

detachment (2011)
از زحمت کشان
خارپشتان را دوست دارم
از پستانداران
خفاشان را
از خزندگان
ماران را دوست دارم
از گزندگان
آدمیان را

شمس لنگرودی
ابراهيم ادهم را گفتند:
گوشت گران شده چه كنيم؟
گفت ما ارزان كنيم.
گفتند چگونه؟
گفت نخريم و نخوريمش!

کتاب تذکره الاولیاء
پ.ن: روی دیوار چیزی ننویسیم.
Forwarded from آقای چار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آقای ابتهاج میگفتن که روزی خونه ی استاد لطفی دعوت بودم و وقتی وارد شدم دیدم این نوا رو میزدن و به پهنای صورت اشک میریختن...
اصلا متوجه ما نشدن و تو حال خودشون بودن و ما هم از صدای ساز و حال آقای لطفی به هم ریختیم
و بعد از چند دقیقه ای که تموم شد ومارو دیدن گفتن که ببخشید که دلم رو پیش شما برهنه کردم...


فکر کنم اون زمان هم غروب جمعه بود احتمالا....
@mr_chaar
هراسناکتر از نابینایی
دیدن است.
با دو چشم باز،
که چه بر سر سرزمین‌مان می‌آید!

#بلاگا_دیمیتروا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏آیا قانون در اینجا هم به مانند سیلی عنابستانی به سرباز, نقش یک پیرمرد میانجی گر را بازی خواهد کرد؟
ز خوردنِ غمِ هرروزه‌ام گریزی نیست
بلی چه چاره کنم؟ غصه نیز افیون ا‌ست

#طالب_آملی
پ. ن: روی دیوار.....