هیچ!
3.08K subscribers
487 photos
247 videos
102 files
66 links
ناشناس:

https://t.me/BiChatBot?start=sc-565312-PNh8fkK
.
آخر عمری...
Download Telegram
 
به بی‌برگان چنان ای شاخ گل مستانه می‌خندی
که در خواب بهاران است پنداری خزان تو

حضرت صائب
همیشه همین بود...
محبتم ز تو در قرب و بُعد یکسان است
جداییِ من و تو داخلِ جدایی نیست

#شانی_تکلو
هر حيوان که از دور ديدی و ندانستی سگ و گرگ است يا آهو، ببين رو به سمت مرغزار و سبزينه است يا لاشه و استخوان؛ آدمی را نيز چون نشناسی، ببين به كدام سوی می رود...

مجالس سبعه
مولوی
سامی_یوسف_الله
<unknown>
ای سرخوشان ای سرخوشان آمد طرب دامن کشان...
پ.ن: روی دیوار چیزی ننویسیم!
و خلوص زندگی، تنها وقتی عاشقانه حاضر به دست شستن از آنیم، جلوه می کند. تنها وقتی رها می کنیم، زندگی به ما باز می گردد.


کتاب دیدار با آقای آبی
این که با خود می‌کشم هر سو نپنداری تن است
گور گردان است و در او آرزوهای من است

#سیمین_بهبهانی
Audio
هنوزم...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم
وطن من
ای تواناترین مظلوم
تو را دوست دارم
Forwarded from آقای چار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#قرص_خواب


جانِ من
جانِ من از کنارش راحت نگذرید...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ماییم که از باده بی جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم

گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی‌ هیچ سرانجام خوشیم

#مولوی
پ.ن: روی دیوار چیزی ننویسیم!
چه زیبا بودی تو
و چه فروتنانه از مصیبتِ آرامش نجاتم دادی
پیش از تو هوا مرا می‌کُشت
دعا منطق نداشت
روشنایی منطق نداشت
و من به امیدِ دیدنِ یک خوابِ شفاف
شب‌ها
با عینک می‌خوابیدم

دلتنگم
اما نه آنچنان که بخواهم برگردی
و آنقدر به دویدن فکر کرده‌ام
که رویاهایم بوی اسب می‌دهند
با خودم حرف می‌زنم
مخاطبِ آبشُش‌های خودم هستم
غریبه‌تر از نامِ خانوادگی‌ام
با قلبی مرطوب
که از تاریکی به تاریکی
فرار می‌کند
#حسین_صفا
Avaze Man Koja Baran Koja
Homayoun Shajarian
هر چه کویت دورتر...
«روح و جسمش را چنان دوست داشتم که گویی وجودش ضرورت هستی من بود.»

‏- شاهرخ مسکوب


🍂
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
دردی دارم
به اندازه ی وطن
التیامی برای این آوارگی ها نیست
نصیب ما زخم هاییست که هیچگاه خوب نمیشوند و از یاد نمی‌روند...
تقصیر کیست؟
خودمان ساخته ایم این خاک آواره را...
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
آن بی گناهی ام که در آغوشِ آتشم
سودابه ی غزل تویی و من سیاوَشم
بین بهشت و لمس تو، ترجیح من تویی
از دین خویش و بر تن تو، دست می کشم

#حسین_زحمتکش
دلم می خواهد ...
خودم را از تنم در بیاورم!
بشورم
بچلانم
و روی طناب حیاطمان پهن کنم
فردا بیایم و ببینم که مرا
باد با خود برده است!

#شیرکو_بیکس
تو از آیینِ انسانی؛
چه می دانی؟!
چه می دانی...
اگر جان را خدا داده ست...........
نه سیم نه دل نه یار داریم
پس ما به جهان چه کار داریم...؟!

#سنایی
پ.ن: تهران، خیابان فرشته
پ.ن۲: روی دیوار چیزی ننویسیم.
من دلم میخواهد
دستمالی خیس
روی پیشانی تبدار بیابان بکشم...

#قیصر_امین_‌پور