واژگان update یا upgrade
کمی درباره پیچیدگی تکنیکی ائتلاف
سازمانها به طور معمول به اولی فکر میکنند اما در سازمان تعالی جو، کلمه دوم به کار میآید. ارتقا در سازمان به طور کلی، افراد در سازمان را دچار آشوب ذهنی میکند که نقش من پس از این چه میشود؟ همین موضوع در coopetition بین سازمانها نیز مطرح است.
کسی دقیقا نمیداند که تحلیل درونی انجام دهد یا تحلیل عوامل خارجی را در اولویت قرار دهد اما این را به تجربه در سازمانها فهمیدهام آنها که تحلیل درونی را جدی نمیگیرند جنگ را به جبهه انفعالی میبرند. منتظر میمانند از دیگران خبطی سر بزند تا اینان به عنوان نجات غریق وارد شوند.
بیماری کار سازمانی، فرد گرایی خود کیشپندار سلسله مراتبی است. جامعه هدف یک موضوع بحرانی را مطرح میکند و از شما طلب چاره جویی میکند و گروه شما به این فکر میکند آیا اخیرا کسی خودروی خود را در جای نامناسبی از پارکینگ ما پارک کرده است؟ اگر آری برویم سراغش!
حتی هسته مرکزی سازمان که زمانی ارزشهای خود را بر این نهاده بود که به جامعه هدف بیاندیشد در تعلیق پیشآمده همراهی میکنند. اضطرار نمیشناسند و بین مساله، معضل و بحران به یک روش عمل میکنند.
آدمها صبح از خواب بر میخیزند به خیابان میروند، آسیب میبینند، شغل شان را از دست میدهند، دوباره عصر باز میگردند و این بار میمیرند و تا نیمه شب کسانی دیگر جای آنها را میگیرند و گاهی تا سحرگاه و این موضوع ۸۰ روز مثلا ادامه مییابد.
امروز حتما جلسهای برگزار خواهیم کرد آقای اندرسون، نگران نباشید. آه خسته شدهاید، هفته بعد ادامه میدهیم. به نظرم این آدمها هنوز ارزش من را درست درک نکردهاند، ترجیح میدهم کار مفیدی انجام ندهم خانم دالاور. بهتر است دانشم را ببرم گروهی دیگر.... و ۸۰ روز، ۱۶۰ روز میشود.
آشنا نیست؟ میدانید از این پس چه اتفاقی میافتد؟ جامعه هدف در سازمانها، مسیر غریزی ندارد. ممکن است نه به روز رسانی داشته باشید و نه ارتقای سازمانی اما ارزش های حرفهای نوشته باشید.
به هر حال باید ارزشهای حرفهای را در این دو کلمه نشان دهید وگرنه جامعه هدف، از طرف آنها که محتوای جامعه هدف، سودمندی و قدرت را شناسایی کردهاند، آن را از پیش چشمان شما میربایند. لحظه خداحافظی فرا رسیده است.
کمی درباره پیچیدگی تکنیکی ائتلاف
سازمانها به طور معمول به اولی فکر میکنند اما در سازمان تعالی جو، کلمه دوم به کار میآید. ارتقا در سازمان به طور کلی، افراد در سازمان را دچار آشوب ذهنی میکند که نقش من پس از این چه میشود؟ همین موضوع در coopetition بین سازمانها نیز مطرح است.
کسی دقیقا نمیداند که تحلیل درونی انجام دهد یا تحلیل عوامل خارجی را در اولویت قرار دهد اما این را به تجربه در سازمانها فهمیدهام آنها که تحلیل درونی را جدی نمیگیرند جنگ را به جبهه انفعالی میبرند. منتظر میمانند از دیگران خبطی سر بزند تا اینان به عنوان نجات غریق وارد شوند.
بیماری کار سازمانی، فرد گرایی خود کیشپندار سلسله مراتبی است. جامعه هدف یک موضوع بحرانی را مطرح میکند و از شما طلب چاره جویی میکند و گروه شما به این فکر میکند آیا اخیرا کسی خودروی خود را در جای نامناسبی از پارکینگ ما پارک کرده است؟ اگر آری برویم سراغش!
حتی هسته مرکزی سازمان که زمانی ارزشهای خود را بر این نهاده بود که به جامعه هدف بیاندیشد در تعلیق پیشآمده همراهی میکنند. اضطرار نمیشناسند و بین مساله، معضل و بحران به یک روش عمل میکنند.
آدمها صبح از خواب بر میخیزند به خیابان میروند، آسیب میبینند، شغل شان را از دست میدهند، دوباره عصر باز میگردند و این بار میمیرند و تا نیمه شب کسانی دیگر جای آنها را میگیرند و گاهی تا سحرگاه و این موضوع ۸۰ روز مثلا ادامه مییابد.
امروز حتما جلسهای برگزار خواهیم کرد آقای اندرسون، نگران نباشید. آه خسته شدهاید، هفته بعد ادامه میدهیم. به نظرم این آدمها هنوز ارزش من را درست درک نکردهاند، ترجیح میدهم کار مفیدی انجام ندهم خانم دالاور. بهتر است دانشم را ببرم گروهی دیگر.... و ۸۰ روز، ۱۶۰ روز میشود.
آشنا نیست؟ میدانید از این پس چه اتفاقی میافتد؟ جامعه هدف در سازمانها، مسیر غریزی ندارد. ممکن است نه به روز رسانی داشته باشید و نه ارتقای سازمانی اما ارزش های حرفهای نوشته باشید.
به هر حال باید ارزشهای حرفهای را در این دو کلمه نشان دهید وگرنه جامعه هدف، از طرف آنها که محتوای جامعه هدف، سودمندی و قدرت را شناسایی کردهاند، آن را از پیش چشمان شما میربایند. لحظه خداحافظی فرا رسیده است.
مثبت صد روز در شرایط انقلابی
بردیا موسوی
در وضعیت کنونی تحولات، شتاب گذار درونی در قدرت، بر شتاب مخالفان برای سرنگونی، مزیت رقابتی دارد. در انقلاب مصر عکس این گزاره برقرار بود ولی همچنان در خدمت گذار درونی بود. در واقع باید این طور نوشت که نرخ افزایشی شتاب مخالفان در شرایط بهینه سازمانی سودمند است.
همه ارکان اجتماع انسانی نیاز به مدیریت برای بهرهوری و بهرهبرداری موثر از منابع از هر نوع دارد. اگر بر اساس رویکرد نگاه کنیم، دید سازمانی مخالفان درون و بیرون از ایران، شبیه سازی از ستاره داوود میتواند باشد. هر یک خود را در رأس اثرگذاری اساسی میبیند.
این موضوع در اجرا به سود مخالفان قدرت مستقر است. بر یک معنا در لوح زمرد: [هر آنچه که در پایین است در بالا نیز وجود دارد تا معجزه واقعیت را تجسم بخشد] این مطلوب سازماندهی در چشمانداز است که ترسیم غایی آن، هواداران را از انزوای سیاسی دور نگاه میدارد و از بازی مجموع صفر جلوگیری میکند.
این توصیف بر این مبنا ارائه شده است که تصویر مطلوبی که میتواند از تجربهی سوریه ما را در مصونیت نگاه دارد و مراقبت کند، انطباق رویکرد بیرونی بر رویکرد درونی از مخالفان یا انقلابیون است. اگر زنجیرههای منابع انسانی از هر طیف در خارج از کشور نتواند خود را بر به زنجیره های درون کشور متصل و منطبق کند، بر شتاب موثر گذار جویان در داخل ساختار قدرت تاثیر مثبتی میگذارد و این فاجعهای ست که هیچ سیاستمدار دوراندیشی پس از رویدادها در سوریه نمیخواهد دوباره آن را در جغرافیایی دیگر تجربه کند.
حال با این پرسشها روبرو میشویم: چگونه میتوان از بروز گذار درونی پیشگیری کرد؟ چگونه میتوان در صورت بروز هر نوع مدلی از گذار درونی با آن مقابله کرد؟ این نوشته تلاش نخواهد کرد که به پرسش های بالا پاسخ دهد، تنها تلاش میکند که نشان دهد اگر معنای اضطرار را درک نکنیم بازنده هستیم.
گذار درونی قدرت، بخشی قابل پیشبینی دارد و بخشی با متغیرهای ناشناخته. در مورد دومی شاید هنوز زود است که چیزی بگوییم یا دستکم هنوز چراغی برای تابیدن بر آن نداریم. در بخش اول، در دسترس ترین پیامد شتاب گذار درونی، بازسازی اصلاحطلبان و همچنین گروههای سازماندهی شده از پیش است.
ارتش یا سپاه یا ترکیبی از هر دو به طور بالقوه این بخت را دارند که با تغییر معادلات اقتصادی_سیاسی، قدرت متزلزل شده را تصاحب کنند. مرگ علی خامنهای برای عینیت بخشیدن به این سناریو کمک بزرگی است. آن هم به این علت که طی ۳۳ سال گذشته علی خامنهای اجازه نداده است که مرجع قدرتمندی با او همآوردی کند.
گرچه برای او ضمانت اقتدار برای تصمیمگیری نهایی در بزنگاهها و حذف مخالفان را همراه داشته اما در لحظات اضطراری بحران مشروعیت برای مجموعه جمهوری اسلامی به شدت آسیبرسان بوده است. نیروهای نظامی به خوبی این فرصت را میبینند و قطعا برای آن از هماکنون آماده خواهند بود.
بین دو سناریو در بالا، اگر همزمان حمله نظامی از طرف اسراییل به کشور صورت گیرد، با در نظر گرفتن دامنهی حمله احتمالی، قدرت گرفتن اصلاحطلبان بسیار بیشتر از سابق قوت خواهد گرفت. در شرایط نیروی نظامی از هم پاشیده، نیروی سازمانی اصلاحطلبان به کمک بازوهای امنیتی که در اختیار دارند، زمینه مناسبی به آنها برای تصاحب قدرت خواهد داد.
شاید فعال شدن بخشی از نیروهای برانداز برای نزدیکی به اصطلاح طلبان را باید ناشی از نشت اطلاعاتی از حمله قریب الوقوع اسراییل در نظر بگیریم.
سناریوی چهارم برای قدرت در خلأ، جنگ داخلی است. تکرار تلخ تاریخ و این بار در ایران. این سناریو در فقدان مثلث سازمانی در خارج از کشور، به سمت رادیکالیزه شدن مبارزات از شکل خیابانی و مقاومت مدنی به سمت مسلحانه و ایدئولوژیک حرکت خواهد کرد. گروههای مسلح و دارای تجربه سازمانی گرچه در این سناریو دست بالا را خواهند داشت اما موفقیت قطعی برای آنها نیز در آشوب وضعیت به سادگی در دسترس نخواهد بود.
راه حل پیشنهادی: اگر شورای ائتلاف یا همکاری اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور به درستی شکل بگیرد. سه ماموریت فوری و مهم با اولویت بالا را ضروری است که در دستور کار خود قرار دهد. یک: تشکیل کارگروه و تیم سیاست ورزان بینالملل که مسوولیت رسمی مذاکرات با غرب را بر عهده میگیرند. دو: کارگروه و تیم تخصصی از مشاوران مقاومت مدنی که برای تسریع و تسهیل براندازی کار خواهند کرد و سه: تیمی ویژه از متخصصان برای دیدهبانی گذار درونی.
تیم سوم باید بتواند به صورت روزانه و هفتگی گزارشات دقیقی از تحولات داخل ایران تهیه کند. تیم بینالملل باید تلاش کند منابع اطلاعاتی تازه را برای جلوگیری از غافلگیری امنیتی و نظامی جستجو کند تا با اطلاعات تیم دیدهبان گذار درونی قابل ارزیابی و تحلیل باشند. همواره باید در نظر داشت که ویسکی برای نوشیدن است و آب برای جنگیدن.
بردیا موسوی
در وضعیت کنونی تحولات، شتاب گذار درونی در قدرت، بر شتاب مخالفان برای سرنگونی، مزیت رقابتی دارد. در انقلاب مصر عکس این گزاره برقرار بود ولی همچنان در خدمت گذار درونی بود. در واقع باید این طور نوشت که نرخ افزایشی شتاب مخالفان در شرایط بهینه سازمانی سودمند است.
همه ارکان اجتماع انسانی نیاز به مدیریت برای بهرهوری و بهرهبرداری موثر از منابع از هر نوع دارد. اگر بر اساس رویکرد نگاه کنیم، دید سازمانی مخالفان درون و بیرون از ایران، شبیه سازی از ستاره داوود میتواند باشد. هر یک خود را در رأس اثرگذاری اساسی میبیند.
این موضوع در اجرا به سود مخالفان قدرت مستقر است. بر یک معنا در لوح زمرد: [هر آنچه که در پایین است در بالا نیز وجود دارد تا معجزه واقعیت را تجسم بخشد] این مطلوب سازماندهی در چشمانداز است که ترسیم غایی آن، هواداران را از انزوای سیاسی دور نگاه میدارد و از بازی مجموع صفر جلوگیری میکند.
این توصیف بر این مبنا ارائه شده است که تصویر مطلوبی که میتواند از تجربهی سوریه ما را در مصونیت نگاه دارد و مراقبت کند، انطباق رویکرد بیرونی بر رویکرد درونی از مخالفان یا انقلابیون است. اگر زنجیرههای منابع انسانی از هر طیف در خارج از کشور نتواند خود را بر به زنجیره های درون کشور متصل و منطبق کند، بر شتاب موثر گذار جویان در داخل ساختار قدرت تاثیر مثبتی میگذارد و این فاجعهای ست که هیچ سیاستمدار دوراندیشی پس از رویدادها در سوریه نمیخواهد دوباره آن را در جغرافیایی دیگر تجربه کند.
حال با این پرسشها روبرو میشویم: چگونه میتوان از بروز گذار درونی پیشگیری کرد؟ چگونه میتوان در صورت بروز هر نوع مدلی از گذار درونی با آن مقابله کرد؟ این نوشته تلاش نخواهد کرد که به پرسش های بالا پاسخ دهد، تنها تلاش میکند که نشان دهد اگر معنای اضطرار را درک نکنیم بازنده هستیم.
گذار درونی قدرت، بخشی قابل پیشبینی دارد و بخشی با متغیرهای ناشناخته. در مورد دومی شاید هنوز زود است که چیزی بگوییم یا دستکم هنوز چراغی برای تابیدن بر آن نداریم. در بخش اول، در دسترس ترین پیامد شتاب گذار درونی، بازسازی اصلاحطلبان و همچنین گروههای سازماندهی شده از پیش است.
ارتش یا سپاه یا ترکیبی از هر دو به طور بالقوه این بخت را دارند که با تغییر معادلات اقتصادی_سیاسی، قدرت متزلزل شده را تصاحب کنند. مرگ علی خامنهای برای عینیت بخشیدن به این سناریو کمک بزرگی است. آن هم به این علت که طی ۳۳ سال گذشته علی خامنهای اجازه نداده است که مرجع قدرتمندی با او همآوردی کند.
گرچه برای او ضمانت اقتدار برای تصمیمگیری نهایی در بزنگاهها و حذف مخالفان را همراه داشته اما در لحظات اضطراری بحران مشروعیت برای مجموعه جمهوری اسلامی به شدت آسیبرسان بوده است. نیروهای نظامی به خوبی این فرصت را میبینند و قطعا برای آن از هماکنون آماده خواهند بود.
بین دو سناریو در بالا، اگر همزمان حمله نظامی از طرف اسراییل به کشور صورت گیرد، با در نظر گرفتن دامنهی حمله احتمالی، قدرت گرفتن اصلاحطلبان بسیار بیشتر از سابق قوت خواهد گرفت. در شرایط نیروی نظامی از هم پاشیده، نیروی سازمانی اصلاحطلبان به کمک بازوهای امنیتی که در اختیار دارند، زمینه مناسبی به آنها برای تصاحب قدرت خواهد داد.
شاید فعال شدن بخشی از نیروهای برانداز برای نزدیکی به اصطلاح طلبان را باید ناشی از نشت اطلاعاتی از حمله قریب الوقوع اسراییل در نظر بگیریم.
سناریوی چهارم برای قدرت در خلأ، جنگ داخلی است. تکرار تلخ تاریخ و این بار در ایران. این سناریو در فقدان مثلث سازمانی در خارج از کشور، به سمت رادیکالیزه شدن مبارزات از شکل خیابانی و مقاومت مدنی به سمت مسلحانه و ایدئولوژیک حرکت خواهد کرد. گروههای مسلح و دارای تجربه سازمانی گرچه در این سناریو دست بالا را خواهند داشت اما موفقیت قطعی برای آنها نیز در آشوب وضعیت به سادگی در دسترس نخواهد بود.
راه حل پیشنهادی: اگر شورای ائتلاف یا همکاری اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور به درستی شکل بگیرد. سه ماموریت فوری و مهم با اولویت بالا را ضروری است که در دستور کار خود قرار دهد. یک: تشکیل کارگروه و تیم سیاست ورزان بینالملل که مسوولیت رسمی مذاکرات با غرب را بر عهده میگیرند. دو: کارگروه و تیم تخصصی از مشاوران مقاومت مدنی که برای تسریع و تسهیل براندازی کار خواهند کرد و سه: تیمی ویژه از متخصصان برای دیدهبانی گذار درونی.
تیم سوم باید بتواند به صورت روزانه و هفتگی گزارشات دقیقی از تحولات داخل ایران تهیه کند. تیم بینالملل باید تلاش کند منابع اطلاعاتی تازه را برای جلوگیری از غافلگیری امنیتی و نظامی جستجو کند تا با اطلاعات تیم دیدهبان گذار درونی قابل ارزیابی و تحلیل باشند. همواره باید در نظر داشت که ویسکی برای نوشیدن است و آب برای جنگیدن.
۶ پیروزی برای مبارزات مدنی و حقوقی زنان در سال ۲۰۲۲
دیدگاه مجله تایم در پایان سال میلادی
نویسنده: ASTHA RAJVANSHI
برگردان: بردیا موسوی
مبارزات برابری جویانه زنان در پایان ۱۲ ماه گذشته تغییرات بی سابقهای داشته است. حقوق باروری در یکی از بزرگترین دموکراسی های جهان، آمریکا برچیده شد. همهگیری کووید-۱۹ حمایتهای قانونی و پزشکی را کاهش داد و تهدیدهای بزرگ علیه سلامت زنان در کشورهای در حال توسعه افزایش یافته است و فعالان حقوق بشر در سراسر جهان همچنان با تهاجمات جنسیتی مواجه بودهاند.
با این وجود، زنان به کمک قوانین جدید و رهبری جنبشهایی که برای حمایت از حقوق زنان در سطح جهانی وجود دارند به فعالیت های خود ادامه میدهند. با نزدیک شدن به پایان سال ۲۰۲۲، نگاهی به برخی نقاط عطف مهم سال گذشته داشتهایم که باید آنان را در زمره پیروزی های قابل لمس در نظر گرفت:
۱_کلمبیا سقط جنین را قانونی کرد
در فوریه سال ۲۰۲۳، دادگاه قانون اساسی کلمبیا از سقط جنین در ۲۴ هفته اول بارداری جرم زدایی کرد. پیش از این، کلمبیا سقط جنین را فقط در شرایط تهدید کننده زندگی مانند ناهنجاری های جنین مجاز می دانست مانند زمان هایی که سلامت مادر در خطر قرار داشت یا زمانی که بارداری نتیجه تجاوز جنسی یا لقاح بدون رضایت بود. رای پنج در برابر چهار قضات دادگاه عالی کلمبیا به یک رشته از پیروزی های حقوقی برای حقوق باروری در کشورهای آمریکای لاتین مانند مکزیک و آرژانتین افزود که در سال های اخیر دسترسی به سقط جنین را نیز بهبود بخشیده اند.
اریکا گوارا روزاس، مدیر بخش آمریکا در عفو بینالملل، در بیانیهای در این باره گفت: ما این حکم را به عنوان یک پیروزی تاریخی برای جنبش زنان در کلمبیا جشن میگیریم که دههها برای به رسمیت شناختن حقوق خود مبارزه کرده است.
۲_ اسپانیا پیشگام قانون سلامت جنسی و باروری برای زنان شد
در ماه مه، نمایندگان اسپانیا لایحهای را به پارلمان این کشور ارائه کردند که موافقت حقوقی را در مرکز اقدامات برای پیشگیری، حمایت و پیگرد خشونت جنسی و تجاوز قرار میداد. این قانون توسط دولت اقلیت به رهبری سوسیالیست ها معرفی شد و در آخرین ماه سال میلادی جاری در پارلمان اسپانیا تصویب شد.
لایحه ارائه شده، رضایت جنسی را بهعنوان بیان صریح اراده شخص تعریف میکند به این معنا که روشن میکند سکوت یا انفعال در برابر هر نوع اقدام جنسی، برابر با رضایت نیست. این ماده حقوقی قانونی همچنین مجازاتهای حبس تا ۱۵ سال را برای افرادی که به نوعی اقدام به رابطه جنسی بدون رضایت میکنند، در نظر گرفته است. این ماده قانونی همچنین رضایت والدین را برای نوجوانان ۱۶ و ۱۷ ساله که مایل به خاتمه بارداری خود هستند حذف می کند و دسترسی به سقط جنین را برای زنان آسان تر میکند. اقدامات گسترده حقوقی و قانونی زیر عنوان این لایحه، اسپانیا را به اولین کشور در اروپا تبدیل میکند که با بودجه دولتی مرخصی استحقاقی را برای زنانی که از درد قاعدگی رنج میبرند، قانونی میسازد. این بخش از این جهت مهم است که تلاشها برای انگ زدایی از سلامت قاعدگی را از طرف دولت پشتیبانی میکند.
ایرنه مونترو وزیر برابری، به رسانه ها در این باره گفته است: «امروز ما یک پیام بین المللی در حمایت از تمام زنانی که برای حقوق جنسی و باروری خود می جنگند ارسال می کنیم.»
۳_ اوکراین به جمع کشورهای کنوانسیون استانبول پیوست
در ماه ژوئن، اعضای پارلمان اوکراین، قانون پیوستن به کنوانسیون استانبول را تصویب کردند که در سطح جهانی به عنوان گستردهترین معاهده بینالمللی برای رسیدگی به خشونت علیه زنان با تعیین حداقل استانداردهای الزام آور قانونی برای دولتها در اروپا برای پیشگیری، حمایت و تعقیب قضایی داخلی علیه خشونت جنسی شناخته میشود. تصویب و پذیرش این کنوانسیون در اکراین به عنوان یک پیروزی تاریخی برای حقوق زنان در این کشور مورد ستایش قرار گرفته است و گامی دیگر برای پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا توصیف میشود. آن هم در شرایطی که با وجود چالشهای هولناک ناشی از جنگ جاری با روسیه، مردم این کشور شاهد گزارشهای نگرانکننده درباره خشونت جنسی سربازان روسی علیه زنان اوکراینی در سرزمین های اشغال شده بودند.
اگنس کالامار دبیر کل عفو بین الملل در این باره گفته است: «اجرای سریع موارد قانونی این کنوانسیون باید بتواند مقامات اوکراینی را برای مقابله با این جنایات مجهز کند و به بازماندگان اطمینان خاطر و اعتماد به نفس کافی را بدهد تا به دنبال اجرای عدالت باشند.»
دیدگاه مجله تایم در پایان سال میلادی
نویسنده: ASTHA RAJVANSHI
برگردان: بردیا موسوی
مبارزات برابری جویانه زنان در پایان ۱۲ ماه گذشته تغییرات بی سابقهای داشته است. حقوق باروری در یکی از بزرگترین دموکراسی های جهان، آمریکا برچیده شد. همهگیری کووید-۱۹ حمایتهای قانونی و پزشکی را کاهش داد و تهدیدهای بزرگ علیه سلامت زنان در کشورهای در حال توسعه افزایش یافته است و فعالان حقوق بشر در سراسر جهان همچنان با تهاجمات جنسیتی مواجه بودهاند.
با این وجود، زنان به کمک قوانین جدید و رهبری جنبشهایی که برای حمایت از حقوق زنان در سطح جهانی وجود دارند به فعالیت های خود ادامه میدهند. با نزدیک شدن به پایان سال ۲۰۲۲، نگاهی به برخی نقاط عطف مهم سال گذشته داشتهایم که باید آنان را در زمره پیروزی های قابل لمس در نظر گرفت:
۱_کلمبیا سقط جنین را قانونی کرد
در فوریه سال ۲۰۲۳، دادگاه قانون اساسی کلمبیا از سقط جنین در ۲۴ هفته اول بارداری جرم زدایی کرد. پیش از این، کلمبیا سقط جنین را فقط در شرایط تهدید کننده زندگی مانند ناهنجاری های جنین مجاز می دانست مانند زمان هایی که سلامت مادر در خطر قرار داشت یا زمانی که بارداری نتیجه تجاوز جنسی یا لقاح بدون رضایت بود. رای پنج در برابر چهار قضات دادگاه عالی کلمبیا به یک رشته از پیروزی های حقوقی برای حقوق باروری در کشورهای آمریکای لاتین مانند مکزیک و آرژانتین افزود که در سال های اخیر دسترسی به سقط جنین را نیز بهبود بخشیده اند.
اریکا گوارا روزاس، مدیر بخش آمریکا در عفو بینالملل، در بیانیهای در این باره گفت: ما این حکم را به عنوان یک پیروزی تاریخی برای جنبش زنان در کلمبیا جشن میگیریم که دههها برای به رسمیت شناختن حقوق خود مبارزه کرده است.
۲_ اسپانیا پیشگام قانون سلامت جنسی و باروری برای زنان شد
در ماه مه، نمایندگان اسپانیا لایحهای را به پارلمان این کشور ارائه کردند که موافقت حقوقی را در مرکز اقدامات برای پیشگیری، حمایت و پیگرد خشونت جنسی و تجاوز قرار میداد. این قانون توسط دولت اقلیت به رهبری سوسیالیست ها معرفی شد و در آخرین ماه سال میلادی جاری در پارلمان اسپانیا تصویب شد.
لایحه ارائه شده، رضایت جنسی را بهعنوان بیان صریح اراده شخص تعریف میکند به این معنا که روشن میکند سکوت یا انفعال در برابر هر نوع اقدام جنسی، برابر با رضایت نیست. این ماده حقوقی قانونی همچنین مجازاتهای حبس تا ۱۵ سال را برای افرادی که به نوعی اقدام به رابطه جنسی بدون رضایت میکنند، در نظر گرفته است. این ماده قانونی همچنین رضایت والدین را برای نوجوانان ۱۶ و ۱۷ ساله که مایل به خاتمه بارداری خود هستند حذف می کند و دسترسی به سقط جنین را برای زنان آسان تر میکند. اقدامات گسترده حقوقی و قانونی زیر عنوان این لایحه، اسپانیا را به اولین کشور در اروپا تبدیل میکند که با بودجه دولتی مرخصی استحقاقی را برای زنانی که از درد قاعدگی رنج میبرند، قانونی میسازد. این بخش از این جهت مهم است که تلاشها برای انگ زدایی از سلامت قاعدگی را از طرف دولت پشتیبانی میکند.
ایرنه مونترو وزیر برابری، به رسانه ها در این باره گفته است: «امروز ما یک پیام بین المللی در حمایت از تمام زنانی که برای حقوق جنسی و باروری خود می جنگند ارسال می کنیم.»
۳_ اوکراین به جمع کشورهای کنوانسیون استانبول پیوست
در ماه ژوئن، اعضای پارلمان اوکراین، قانون پیوستن به کنوانسیون استانبول را تصویب کردند که در سطح جهانی به عنوان گستردهترین معاهده بینالمللی برای رسیدگی به خشونت علیه زنان با تعیین حداقل استانداردهای الزام آور قانونی برای دولتها در اروپا برای پیشگیری، حمایت و تعقیب قضایی داخلی علیه خشونت جنسی شناخته میشود. تصویب و پذیرش این کنوانسیون در اکراین به عنوان یک پیروزی تاریخی برای حقوق زنان در این کشور مورد ستایش قرار گرفته است و گامی دیگر برای پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا توصیف میشود. آن هم در شرایطی که با وجود چالشهای هولناک ناشی از جنگ جاری با روسیه، مردم این کشور شاهد گزارشهای نگرانکننده درباره خشونت جنسی سربازان روسی علیه زنان اوکراینی در سرزمین های اشغال شده بودند.
اگنس کالامار دبیر کل عفو بین الملل در این باره گفته است: «اجرای سریع موارد قانونی این کنوانسیون باید بتواند مقامات اوکراینی را برای مقابله با این جنایات مجهز کند و به بازماندگان اطمینان خاطر و اعتماد به نفس کافی را بدهد تا به دنبال اجرای عدالت باشند.»
۴_ دادگاه عالی هند، اجازه سقط جنین را برای تمام زنان این کشور قانونی کرد
در ماه سپتامبر، یک حکم تاریخی توسط دادگاه عالی هند اعلام شد که در آن همه زنان این کشور، صرف نظر از وضعیت تاهل، حق دسترسی ایمن و قانونی به سقط جنین تا هفته ۲۴ بارداری را خواهند داشت. پیش از این، انگ علیه زنان مجرد، دسترسی آنان به سقط جنین تا ۲۰ هفته را محدود می کرد. این موضوع منجر به اثرات وحشتناکی برای ارائه و دسترسی به خدمات ضروری بهداشت باروری برای زنان میشد که نتایج آن تشویق به خشونت شریک جنسی و تجاوز از راه ارتباط زناشویی را در پی داشت. دادگاه حق انتخاب زنان را مدون کرد و گفت که استقلال بدنی بخشی از «آزادی فردی» است و تاکید کرد که قوانین کیفری ابزار مناسبی برای «مداخله در حوزه استقلال فردی» نیست.
۵_ در ایران، زنان و دختران اعتراضات گستردهای را برای آزادی رهبری میکنند
پس از مرگ مهسا امینی ۲۲ ساله که در بازداشت پلیس گشت ارشاد جمهوری اسلامی به دلیل «بدحجابی» به قتل رسید، شاهد سلسله اعتراضاتی از ماه سپتامبر در ایران بودیم که زنان و دختران ایرانی رهبری آن را علیه رژیم ایران بر عهده داشتند. اعتراضاتی که هم اکنون در چهارمین ماه خود قرار دارد و به یک جنبش ملی علیه اجرای اجباری و اغلب وحشیانه قوانین اسلامی توسط حکومت تبدیل شده است. اعتراضات ایرانیها در سراسر جهان گسترش یافته است و به دلیل حجم و سرعت بیسابقهای که دارد و به مرکزیت داده شدن به صدای زنانی که خواستار آزادی خود هستند، بسیار قابل توجه بوده است. معترضان ایرانی همچنین برنده نظرسنجی خوانندگان مجله تایم در سال ۲۰۲۲ شدند و به عنوان قهرمانان سال ۲۰۲۲ در این مجله لقب گرفتند.
۶_ کشورهایی که اولین رهبران زن خود را انتخاب کردند
کشورهای متعددی در سال ۲۰۲۲ با انتخاب یا تحلیف اولین رهبران سیاسی زن خود تاریخ ساز شدند. مهم ترین آن با روی کار آمدن اولین رئیس جمهور زن در هندوراس، شیومارا کاسترو، در ژانویه آغاز شد. این رهبر ۶۲ ساله چپ که همسرش از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ بر کشور حکومت می کرد، با وعده مقابله با باندهای قدرتمند قاچاق مواد مخدر و قانونی کردن قوانین سقط جنین در انتخابات هندوراس پیشتاز شد. این موضوع به معنای پایان سلطه ۱۲ ساله حزب راست گرای ملی در این کشور نیز محسوب میشود.
همچنین در میان پیشگامان در جایگاه سیاسی باید از کاتالین نواک ۴۴ ساله در مجارستان نام ببریم. او که از متحدان نزدیک نخست وزیر ویکتور اوربان بود، اکنون اولین رئیس جمهور زن و جوان ترین رئیس جمهور تاریخ مجارستان شده است. خانم نواک در ماه مه کار خود را در سمت ریاست جمهوری آغاز کرد. کاتالین نواک که پیش از این سابقه وزیر سیاستهای خانواده در دولت را به عهده داشت، انتخاب خود را به عنوان یک پیروزی برای زنان به تصویر کشیده است. او در پارلمان این کشور گفته بود: «تنها به این دلیل که یک زن هستم و نه چیزی غیر از آن، این پیروزی اهمیت دارد، من می خواهم رئیس جمهور خوبی برای مجارستان باشم.»
در ماه سپتامبر، یک حکم تاریخی توسط دادگاه عالی هند اعلام شد که در آن همه زنان این کشور، صرف نظر از وضعیت تاهل، حق دسترسی ایمن و قانونی به سقط جنین تا هفته ۲۴ بارداری را خواهند داشت. پیش از این، انگ علیه زنان مجرد، دسترسی آنان به سقط جنین تا ۲۰ هفته را محدود می کرد. این موضوع منجر به اثرات وحشتناکی برای ارائه و دسترسی به خدمات ضروری بهداشت باروری برای زنان میشد که نتایج آن تشویق به خشونت شریک جنسی و تجاوز از راه ارتباط زناشویی را در پی داشت. دادگاه حق انتخاب زنان را مدون کرد و گفت که استقلال بدنی بخشی از «آزادی فردی» است و تاکید کرد که قوانین کیفری ابزار مناسبی برای «مداخله در حوزه استقلال فردی» نیست.
۵_ در ایران، زنان و دختران اعتراضات گستردهای را برای آزادی رهبری میکنند
پس از مرگ مهسا امینی ۲۲ ساله که در بازداشت پلیس گشت ارشاد جمهوری اسلامی به دلیل «بدحجابی» به قتل رسید، شاهد سلسله اعتراضاتی از ماه سپتامبر در ایران بودیم که زنان و دختران ایرانی رهبری آن را علیه رژیم ایران بر عهده داشتند. اعتراضاتی که هم اکنون در چهارمین ماه خود قرار دارد و به یک جنبش ملی علیه اجرای اجباری و اغلب وحشیانه قوانین اسلامی توسط حکومت تبدیل شده است. اعتراضات ایرانیها در سراسر جهان گسترش یافته است و به دلیل حجم و سرعت بیسابقهای که دارد و به مرکزیت داده شدن به صدای زنانی که خواستار آزادی خود هستند، بسیار قابل توجه بوده است. معترضان ایرانی همچنین برنده نظرسنجی خوانندگان مجله تایم در سال ۲۰۲۲ شدند و به عنوان قهرمانان سال ۲۰۲۲ در این مجله لقب گرفتند.
۶_ کشورهایی که اولین رهبران زن خود را انتخاب کردند
کشورهای متعددی در سال ۲۰۲۲ با انتخاب یا تحلیف اولین رهبران سیاسی زن خود تاریخ ساز شدند. مهم ترین آن با روی کار آمدن اولین رئیس جمهور زن در هندوراس، شیومارا کاسترو، در ژانویه آغاز شد. این رهبر ۶۲ ساله چپ که همسرش از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ بر کشور حکومت می کرد، با وعده مقابله با باندهای قدرتمند قاچاق مواد مخدر و قانونی کردن قوانین سقط جنین در انتخابات هندوراس پیشتاز شد. این موضوع به معنای پایان سلطه ۱۲ ساله حزب راست گرای ملی در این کشور نیز محسوب میشود.
همچنین در میان پیشگامان در جایگاه سیاسی باید از کاتالین نواک ۴۴ ساله در مجارستان نام ببریم. او که از متحدان نزدیک نخست وزیر ویکتور اوربان بود، اکنون اولین رئیس جمهور زن و جوان ترین رئیس جمهور تاریخ مجارستان شده است. خانم نواک در ماه مه کار خود را در سمت ریاست جمهوری آغاز کرد. کاتالین نواک که پیش از این سابقه وزیر سیاستهای خانواده در دولت را به عهده داشت، انتخاب خود را به عنوان یک پیروزی برای زنان به تصویر کشیده است. او در پارلمان این کشور گفته بود: «تنها به این دلیل که یک زن هستم و نه چیزی غیر از آن، این پیروزی اهمیت دارد، من می خواهم رئیس جمهور خوبی برای مجارستان باشم.»
What in the World Will Happen in 2023? by Richard Haass - Project Syndicate
https://www.project-syndicate.org/commentary/ten-major-global-developments-in-2023-by-richard-haass-2023-01
https://www.project-syndicate.org/commentary/ten-major-global-developments-in-2023-by-richard-haass-2023-01
Project Syndicate
What in the World Will Happen in 2023? | by Richard Haass - Project Syndicate
Richard Haass thinks Japan’s emergence as a geopolitical player and Iran’s meltdown will dominate headlines this year.
Forwarded from سودابه قیصری
🔺️خطر هویتطلبی
یووال نوح هراری
مترجم: سودابه قیصری
منبع: مجله تایم
همهی انسانها از خود میپرسند چه کسیاند، از کجا آمدهاند و هویتشان چیست. این هویتطلبی مهم و مسحورکننده است، اما میتواندخطرناک نیز باشد. در تلاش برای تعیین هویتی مشخص برای خود، ممکن است خود را از جهان منزوی کنم.
شاید به این نتیجه برسم که هویتم با تعلق به گروهی خاص از مردم معنا مییابد، بر آن بخشهایی در من که مرا به آن گروه خاص متصل میکند تاکید کنم و بخشهای دیگرم را نادیده بگیرم.اما انسانها موجوداتی عجیب پیچیدهاند. اگر بر فقط یک بخش از هویتمان تمرکز کرده و تصور کنیم فقط آن بخش اهمیت دارد، نمیتوانیم درک کنیم واقعا چه کسی هستیم. به طور مثال، برای من به عنوان یک یهودی، روشن است که تاریخ یهود و فرهنگ یهودی برای هویتم مهماند. اما برای درک این که "که" هستم، تاریخ یهود ابدا کافی نیست. من از بسیاری تکهها ساخته شدهام که از سراسر جهان آمدهاند.
فوتبال دوست دارم که آن را از بریتانیاییها گرفتهام، آنها این ورزش را ابداع کردند. پس وقتی توپی را درون دروازه شوت میکنم، کمی بریتانیاییام. دوست دارم صبحها قهوه بنوشم، برای آن باید از اتیوپیاییها که قهوه را کشف کردند و از عربها و ترکها که این نوشیدنی را به جاهای دور معرفی کردند، تشکر کنم. دوست دارم قهوهام را با قاشقی پر شکر شیرین کنم، پس باید از اهالی پاپوا که حداقل ۸۰۰۰ سال پیش در گینه نو نیشکر را شناختند، تشکر کنم. گاهی تکهای شکلات به قهوهام میافزایم که از راه دور از جنگلهای گرمسیری امریکای مرکزی و آمازون، جایی که بومیان امریکایی شاید حدود ۵۰۰۰ سال پیش عملآوردنِ کاکائو را شروع کردند، میآید.
@Soudabeh_Qaisari
on Tweeter
یووال نوح هراری
مترجم: سودابه قیصری
منبع: مجله تایم
همهی انسانها از خود میپرسند چه کسیاند، از کجا آمدهاند و هویتشان چیست. این هویتطلبی مهم و مسحورکننده است، اما میتواندخطرناک نیز باشد. در تلاش برای تعیین هویتی مشخص برای خود، ممکن است خود را از جهان منزوی کنم.
شاید به این نتیجه برسم که هویتم با تعلق به گروهی خاص از مردم معنا مییابد، بر آن بخشهایی در من که مرا به آن گروه خاص متصل میکند تاکید کنم و بخشهای دیگرم را نادیده بگیرم.اما انسانها موجوداتی عجیب پیچیدهاند. اگر بر فقط یک بخش از هویتمان تمرکز کرده و تصور کنیم فقط آن بخش اهمیت دارد، نمیتوانیم درک کنیم واقعا چه کسی هستیم. به طور مثال، برای من به عنوان یک یهودی، روشن است که تاریخ یهود و فرهنگ یهودی برای هویتم مهماند. اما برای درک این که "که" هستم، تاریخ یهود ابدا کافی نیست. من از بسیاری تکهها ساخته شدهام که از سراسر جهان آمدهاند.
فوتبال دوست دارم که آن را از بریتانیاییها گرفتهام، آنها این ورزش را ابداع کردند. پس وقتی توپی را درون دروازه شوت میکنم، کمی بریتانیاییام. دوست دارم صبحها قهوه بنوشم، برای آن باید از اتیوپیاییها که قهوه را کشف کردند و از عربها و ترکها که این نوشیدنی را به جاهای دور معرفی کردند، تشکر کنم. دوست دارم قهوهام را با قاشقی پر شکر شیرین کنم، پس باید از اهالی پاپوا که حداقل ۸۰۰۰ سال پیش در گینه نو نیشکر را شناختند، تشکر کنم. گاهی تکهای شکلات به قهوهام میافزایم که از راه دور از جنگلهای گرمسیری امریکای مرکزی و آمازون، جایی که بومیان امریکایی شاید حدود ۵۰۰۰ سال پیش عملآوردنِ کاکائو را شروع کردند، میآید.
@Soudabeh_Qaisari
on Tweeter
Telegraph
خطر هویتطلبی
خطر هویتطلبی یووال نوح هراری مترجم: سودابه قیصری منبع: مجله تایم همهی انسانها از خود میپرسند چه کسیاند، از کجا آمدهاند و هویتشان چیست. این هویتطلبی مهم و مسحورکننده است، اما میتواندخطرناک نیز باشد. در تلاش برای تعیین هویتی مشخص برای خود، ممکن است…
درباره ائتلاف و وکالت
بردیا موسوی
در دو ماه گذشته شرایطی را برای ائتلاف سیاسی گروهها و احزاب شاهد بودم که میرفت تا وضعیتی را مهیا کند که هر صدایی در آن شنیده شود و در فقدان وزن کشی سیاسی که معنای آن تنها در صندوق انتخاب آینده تحقق پیدا میکند، هیچ صدایی احساس طرد و حذف شدگی نکند.
شورای ائتلاف سیاسی پیش از گذار قرار است نه در جایگاه رهبری که در جایگاه سرویس دهی به مقاومت مدنی مردم ایران کار کند. این موضوع رفع کننده تعارض بین مشروعیت و نمایندگی از سوی ملت ایران نیز میتواند توصیف شود. اما در این بین موضوع وکالت دهی از سوی یک خبرنگار نادان مطرح میشود.
دوگانه سازی کاذب یا با من یا علیه من، یک مغالطه مشهور است. هیچ شهروندی مجبور به پذیرش دوگانه سازی سیاسی یا اجتماعی نیست. مصادره به مطلوب سازی از دموکراتیک بودن، منجر به نادیده انگاری گروههای سیاسی دیگر میشود و روند گذار دموکراتیک را مختل میکند.
اکنون با دو موقعیت مواجه هستیم: یا این وضعیت اختلال مورد تایید آقای پهلوی است و به سمت اجرایی کردن آن پیش میرود یا با آن مخالف هستند و آن را تصحیح میکنند. پیشآهنگی حلقه فریدون و نوفدی در این ماجرا نشان میدهد که احتمال اول بسیار نزدیک به واقعیت است. چه باید کرد؟
من فکر میکنم نهایتا اگر این رویه از سوی آقای پهلوی تصحیح نشود، جامعه سیاسی ما به سمت دو ائتلاف سیاسی حرکت خواهد کرد. هنوز هم به نظرم مطلوب است. هم فکری من با گروه دوم این است که خود را بر اساس ادبیات سیاسی و نه خاستگاه قومی بر روی صفحه بازی بیاورد.
فعالان سیاسی ایرانی عمدتا به جای مفهوم و تعریف، مصداق را پیش و روی ما گذاشتهاند. نمونه مطرح آن جمهوری خواهی است. به جای اینکه توصیف شود که جمهوری خواهی مبتنی بر اصالت حق انتخاب افراد و منافع عمومی شکل میگیرد، انواع خودخوانده از جمهوری در آفریقا و خاورمیانه را نشان دادند.
به هر رو در فضای سیاسی ایران طیف متنوعی از نیروها از چپ تا راست در خاستگاه مبتنی بر جمهوری خواهی وجود دارند که میتوانند خود را در برابر فرد محوری موجود که شکل گرفته، تبیین کنند.
جمهوری خواهی نیاز به بازخوانی، سازمانیابی و سازماندهی نو دارد. هواداران در این سو نیازی به مغلطه و نوستالژی عصر طلایی در اوهام ندارند. در بهترین حالت تلاش میکنیم غالبا در زمان حال زندگی کنیم و حداقلی در آینده. آموختن از گذشته تنها یک فلش بک برای عبرت است.
بردیا موسوی
در دو ماه گذشته شرایطی را برای ائتلاف سیاسی گروهها و احزاب شاهد بودم که میرفت تا وضعیتی را مهیا کند که هر صدایی در آن شنیده شود و در فقدان وزن کشی سیاسی که معنای آن تنها در صندوق انتخاب آینده تحقق پیدا میکند، هیچ صدایی احساس طرد و حذف شدگی نکند.
شورای ائتلاف سیاسی پیش از گذار قرار است نه در جایگاه رهبری که در جایگاه سرویس دهی به مقاومت مدنی مردم ایران کار کند. این موضوع رفع کننده تعارض بین مشروعیت و نمایندگی از سوی ملت ایران نیز میتواند توصیف شود. اما در این بین موضوع وکالت دهی از سوی یک خبرنگار نادان مطرح میشود.
دوگانه سازی کاذب یا با من یا علیه من، یک مغالطه مشهور است. هیچ شهروندی مجبور به پذیرش دوگانه سازی سیاسی یا اجتماعی نیست. مصادره به مطلوب سازی از دموکراتیک بودن، منجر به نادیده انگاری گروههای سیاسی دیگر میشود و روند گذار دموکراتیک را مختل میکند.
اکنون با دو موقعیت مواجه هستیم: یا این وضعیت اختلال مورد تایید آقای پهلوی است و به سمت اجرایی کردن آن پیش میرود یا با آن مخالف هستند و آن را تصحیح میکنند. پیشآهنگی حلقه فریدون و نوفدی در این ماجرا نشان میدهد که احتمال اول بسیار نزدیک به واقعیت است. چه باید کرد؟
من فکر میکنم نهایتا اگر این رویه از سوی آقای پهلوی تصحیح نشود، جامعه سیاسی ما به سمت دو ائتلاف سیاسی حرکت خواهد کرد. هنوز هم به نظرم مطلوب است. هم فکری من با گروه دوم این است که خود را بر اساس ادبیات سیاسی و نه خاستگاه قومی بر روی صفحه بازی بیاورد.
فعالان سیاسی ایرانی عمدتا به جای مفهوم و تعریف، مصداق را پیش و روی ما گذاشتهاند. نمونه مطرح آن جمهوری خواهی است. به جای اینکه توصیف شود که جمهوری خواهی مبتنی بر اصالت حق انتخاب افراد و منافع عمومی شکل میگیرد، انواع خودخوانده از جمهوری در آفریقا و خاورمیانه را نشان دادند.
به هر رو در فضای سیاسی ایران طیف متنوعی از نیروها از چپ تا راست در خاستگاه مبتنی بر جمهوری خواهی وجود دارند که میتوانند خود را در برابر فرد محوری موجود که شکل گرفته، تبیین کنند.
جمهوری خواهی نیاز به بازخوانی، سازمانیابی و سازماندهی نو دارد. هواداران در این سو نیازی به مغلطه و نوستالژی عصر طلایی در اوهام ندارند. در بهترین حالت تلاش میکنیم غالبا در زمان حال زندگی کنیم و حداقلی در آینده. آموختن از گذشته تنها یک فلش بک برای عبرت است.
منطقِ همبستگی بر حداقلگرایی و ازخودگذشتگی است
مجید توکلی
همبستگی در ایران یک امرِ نیاندیشیده و نیازموده است. نیروها و چهرههای سیاسی تصویرِ روشنی از اخلاق، چرایی و هدف یا چگونگی و سازوکارِ همبستگی ندارند.
افراد اگر همهی اصول و برنامههای همدیگر را بپذیرند که یک حزب واحد تشکیل میدهند.
و در همبستگی وارد نمیشوند. همبستگی بین افراد و گروههایی است که اختلافهایی دارند و درنهایت برای یک برنامهی مشترک در کنار هم قرار میگیرند و پس از نتیجهگیری هم به سراغ برنامههای غیرمشترک (و گاهی متضادشان) میروند. بنابراین همبستگی همیشه محدود و معمولاً کوتاهمدت است.
یعنی حداقلگرایی یک ضرورت و امرِ منطقی در هر همبستگی است. اصول و برنامههای مشترک و تعداد افراد حاضر در همبستگی همیشه رابطهی عکس دارند و برای افزایش اعضای همبستگی باید اصول و برنامههای ضروری و حداقلی را در نظر داشت و از سایر موارد صرفنظر کرد.
شناساییِ حداقلهای ضروری برای یک همبستگی با توجه به توصیف و تحلیل شرایط و با توجه به راهکار، هدف و برنامهی موردنظر خواهد بود. علاوهبر منطقِ حداقلی در همبستگی گاهی شکلگیریِ همبستگی هم حداقلی میشود. یعنی در شرایطی که امکان همبستگی همهی افراد (همبستگیِ حداکثری) نباشد، با توجه به ضرورتهای همبستگی، حداقلِ افرادی که میتوانند به همبستگی معنا دهند؛ ممکن است که یک همبستگیِ حداقلی بر اصول و برنامهی حداقلی را شکل دهند.
مسئلهی دیگر در همبستگی ازخودگذشتگی است. افراد در همبستگی میپذیرند که برای دیگران اعتبارسازی و اعتمادسازی کنند و نفرِ اول نباشند.
و درکنار و همراه با دیگران عمل کنند. مسئلهای که در فضای سیاسی ایران یک چالش بزرگ است و نیروهای سیاسی معمولاً حاضر نیستند که نفر اول نباشند و اعتبار خودشان را بهآسانی تقدیم دیگرانی کنند که آمادگی یا شانس بیشتری برای پیروزی دارند. این مسئله گاهی بهعلت خودخواهی و گاهی بهعلت دودلی و تردید است. البته افرادی که از اعتبارسازیی و اعتمادسازی برای دیگران پرهیز میکنند، در بلندمدت محروم از هرگونه اعتماد و اعتبار دیگری میشوند و در آینده هم سودی برای جامعه ندارند. بنابراین شناسایی آنها و حذفشان از هر برنامهی همبستگی به سود همگان خواهد بود.
هدف همبستگی و سازوکارهای همبستگی هم از مسائل کلیدی نیاندیشیده در ایران است. حضور چهرههای ملی برای امیدسازی در جهت فعالسازی کنشِ خیابانی یا اعتبارسازی برای گفتگوهای جهانی مؤثر است و درکنار آن میتواند استفاده از شبکهسازی و جریانسازی را آسان کند و زمینهی نهادسازی شود.
اما بدون حضور چهرههایی که تواناییِ ادارهی کشور و دانش و تخصص لازم برای پاسخگوی به مسائل متعدد و بحرانی کشور را دارند؛ به نتیجه نمیرسد. درواقع همبستگی در لایههای مختلف باید دربرداندهی چهرههای ملی، نیروهای متخصص و نمایندگان گروهها و اقشار باشد و رابطهی آنها مشخص باشد.
اعضای همبستگی باید علت و برنامهی حضورشان را بدانند. گامها، زمان و برنامههای اقدام را بدانند. بسترها و جمعهای لازم را ایجاد کنند. فکر نکنند که دیگران برای کمک به برنامهی شخصی آنها آمدهاند. درصورتی میتوانند دیگران را همراه کنند که برنامهای روشن برای تغییر داشته باشند.
همبستگی تنها راه نیست؛ اما بهترین و مطمئنترین راه است. البته دورهمجمعشدن کافی نیست و نیاز به یک برنامه است. چهرههای ملی با حداقلگرایی و ازخودگذشتگی آغاز کنند.
مجید توکلی
همبستگی در ایران یک امرِ نیاندیشیده و نیازموده است. نیروها و چهرههای سیاسی تصویرِ روشنی از اخلاق، چرایی و هدف یا چگونگی و سازوکارِ همبستگی ندارند.
افراد اگر همهی اصول و برنامههای همدیگر را بپذیرند که یک حزب واحد تشکیل میدهند.
و در همبستگی وارد نمیشوند. همبستگی بین افراد و گروههایی است که اختلافهایی دارند و درنهایت برای یک برنامهی مشترک در کنار هم قرار میگیرند و پس از نتیجهگیری هم به سراغ برنامههای غیرمشترک (و گاهی متضادشان) میروند. بنابراین همبستگی همیشه محدود و معمولاً کوتاهمدت است.
یعنی حداقلگرایی یک ضرورت و امرِ منطقی در هر همبستگی است. اصول و برنامههای مشترک و تعداد افراد حاضر در همبستگی همیشه رابطهی عکس دارند و برای افزایش اعضای همبستگی باید اصول و برنامههای ضروری و حداقلی را در نظر داشت و از سایر موارد صرفنظر کرد.
شناساییِ حداقلهای ضروری برای یک همبستگی با توجه به توصیف و تحلیل شرایط و با توجه به راهکار، هدف و برنامهی موردنظر خواهد بود. علاوهبر منطقِ حداقلی در همبستگی گاهی شکلگیریِ همبستگی هم حداقلی میشود. یعنی در شرایطی که امکان همبستگی همهی افراد (همبستگیِ حداکثری) نباشد، با توجه به ضرورتهای همبستگی، حداقلِ افرادی که میتوانند به همبستگی معنا دهند؛ ممکن است که یک همبستگیِ حداقلی بر اصول و برنامهی حداقلی را شکل دهند.
مسئلهی دیگر در همبستگی ازخودگذشتگی است. افراد در همبستگی میپذیرند که برای دیگران اعتبارسازی و اعتمادسازی کنند و نفرِ اول نباشند.
و درکنار و همراه با دیگران عمل کنند. مسئلهای که در فضای سیاسی ایران یک چالش بزرگ است و نیروهای سیاسی معمولاً حاضر نیستند که نفر اول نباشند و اعتبار خودشان را بهآسانی تقدیم دیگرانی کنند که آمادگی یا شانس بیشتری برای پیروزی دارند. این مسئله گاهی بهعلت خودخواهی و گاهی بهعلت دودلی و تردید است. البته افرادی که از اعتبارسازیی و اعتمادسازی برای دیگران پرهیز میکنند، در بلندمدت محروم از هرگونه اعتماد و اعتبار دیگری میشوند و در آینده هم سودی برای جامعه ندارند. بنابراین شناسایی آنها و حذفشان از هر برنامهی همبستگی به سود همگان خواهد بود.
هدف همبستگی و سازوکارهای همبستگی هم از مسائل کلیدی نیاندیشیده در ایران است. حضور چهرههای ملی برای امیدسازی در جهت فعالسازی کنشِ خیابانی یا اعتبارسازی برای گفتگوهای جهانی مؤثر است و درکنار آن میتواند استفاده از شبکهسازی و جریانسازی را آسان کند و زمینهی نهادسازی شود.
اما بدون حضور چهرههایی که تواناییِ ادارهی کشور و دانش و تخصص لازم برای پاسخگوی به مسائل متعدد و بحرانی کشور را دارند؛ به نتیجه نمیرسد. درواقع همبستگی در لایههای مختلف باید دربرداندهی چهرههای ملی، نیروهای متخصص و نمایندگان گروهها و اقشار باشد و رابطهی آنها مشخص باشد.
اعضای همبستگی باید علت و برنامهی حضورشان را بدانند. گامها، زمان و برنامههای اقدام را بدانند. بسترها و جمعهای لازم را ایجاد کنند. فکر نکنند که دیگران برای کمک به برنامهی شخصی آنها آمدهاند. درصورتی میتوانند دیگران را همراه کنند که برنامهای روشن برای تغییر داشته باشند.
همبستگی تنها راه نیست؛ اما بهترین و مطمئنترین راه است. البته دورهمجمعشدن کافی نیست و نیاز به یک برنامه است. چهرههای ملی با حداقلگرایی و ازخودگذشتگی آغاز کنند.
عذرخواهی یکی از موضوعات کلیدی دوران عدالت انتقالی پس از خشونت است. اینکه چه کسی یا کسانی باید عذرخواهی کنند، فرآیندی رسمی است و در دورانی که حکومت توتالیتر هنوز پابرجاست اتفاق نمیافتد. رسمی بودن به این معنا که قدرت جایگزین شکل گرفته و توانایی جبران خسارت وجود دارد.