یادداشت B
162 subscribers
238 photos
62 videos
85 files
95 links
Download Telegram
‏مسأله تغییر یا دگرگونی را همیشه باید با واژگان اضافه‌ی «برایِ» توصیف کرد. اگر بخواهیم با یک روشمندی ایجابی به یک سیستم پایدار برسیم، نیازمند تولید یا استخراج تفکّر قدرتمندی از علوم انسانی هستیم که در آن نهادمندی کار کند و به واسطه‌ی نهادمندی علمی، بتوانیم حامیان آن را پرورش دهیم.

‏وضعیت کنونی ایران، نتیجه‌ای از یک تایملاین کوتاه مدت، بحرانی و تروریستی از فقدان، مسخ و تعلیق نهادگرایی برای توسعه سیستم پایدار است. در میان مدت و دوره پهلوی دوم، تعلیق آن مشهود است و در بلند مدت، آرزوی مشروطه خواهان را در تعلیق باقی گذاشت.

‏دیدگاه معطوف به تولید فکر و درک ضرورت نیازمندی به تغییر برای آن می‌تواند گام اول رویدادهای تازه باشند. ما وارثان سازمان های مرگ‌آور پس از جمهوری اسلامی خواهیم بود. هر چه قدر افراد و بازیگران گروهی درباره‌ی این موضوع جدّی‌تر بیاندیشند، زودتر از بحران خارج می‌شویم.

@NotesB
درباره یوتوب آزاد
https://x.com/azadsocial_?s=21
‏خیلی پیچیده و در فقدان رسانه‌ای که روایت براندازی رژیم را به طور ویژه دنبال کند، هر کانال آنلاین تحلیلی که حرفه‌ای‌تر یا نه، فقط با ویترین جذاب و چَکُّش بصری اندیشیده شده برای مردم نیازمند اطلاعات و‌ تحلیل، خود را بهتر بازاریابی کند، برجسته می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد.

‏به نظرم ماجرا خیلی نامریی اما دقیق برنامه‌ریزی شده است و بر اساس مدیریت تنش و انرژی از نظر ساز و کار سرکوب، درباره انتشار روایت در مسائل مختلف دارد مدیریت می‌شود.

‏یک زمانی ساختار سرکوب، این نقش را به شبکه ۴ رژیم داده بود، یک زمانی به روزنامه‌های اصلاح‌طلب در دهه ۷۰ خورشیدی و زمانی هم بی‌بی‌سی فارسی، مرجع رسانه‌ای برای براندازی در نقطه‌ی طوفانی جنبش سبز تلقی می‌شد.

‏دیدم خیلی‌ها از برنامه یوتوبی آزاد که درباره بحران آب بود متاثر شدند. چیزی که کمتر شاید ناظران بپرسند این است که مثلا درباره همین برنامه بحران آب، محمد فاضلی که خود مسوولیت‌های گوناگون آبی در همین رژیم داشته، واقعا شما را در چرایی پایداری بحران آب عصبی نمی‌کند؟

‏این تلویزیون اینترنتی مستقیما با نهاد ریاست جمهوری رژیم در ارتباط است و همان طور که می‌دانیم برنامه‌ریزی گفتگوی اخیر مسعود پزشکیان با تاکر کارسون را انجام داد. بنابراین به نظرم استقلال کاری و سلامت مالی یک شوخی بیش نیست.

‏درباره مسائل جنبش‌ها و مطالبات در ایران چندین برنامه از طرف سازندگان این گروه ظاهرا یوتوبی منتشر شد که برای بسیاری در ظاهر این طور بود که باور کردنی نیست. آیا قدرت تحمل رژیم بالا رفته و این یک نقطه شروع است؟ ولی واقعا چنین نیست.

‏اگر دقت کنید برنامه‌ها بسیار کنترل شده بر اساس یک شبهِ مساله شناسی پیش می‌روند ولی دست روی نوع حل مساله نمی‌گذارند. چون اگر مساله شناسی دقیق می‌بود به ناچار، حل مساله توی صورت بیننده می‌خورد.

‏دستگاه سرکوب نیازمند این است که صداها و انرژی‌ها را نه فقط سرکوب مطلق که مدیریت تنش هم برای آنها انجام دهد. مثلا می‌داند که نباید بگذارد پای فلان چهره به تلویزیون رسمی رژیم باز شود اما مثلا می‌گوید برو و در یوتوب آزاد حرف بزن مشکلی نیست. در این فرآیند شما دیگر به این فکر نمیکنی که صدا و انرژی را به نقاط دیگر ببری، رژیم کمک کرده و شما هم از اینکه به تریبون مناسبی رسیدی خرسند می‌شوی.

‏این موضوع یک آسیب بزرگ‌تر هم دارد که چهره‌ها را از بدنه اجتماعی معترض دور نگه می‌دارد و بین آنها یک شکاف انرژی ایجاد می‌کند. مردمی که مساله را حل نشده می‌یابند و چهره‌هایی که دیگر اندازه مردم معترض نسبت به مساله حساسیت ندارند. چون قبلا تخلیه شده‌اند.

@NotesB
تردیدها درباره ایده‌های ریزش از ساختار نظامی:
‏در دوران رایش سوم، مرتبط با مفهوم ریزش و مقاومت نیروی نظامی دست‌کم ۴۲ سو قصد به جان هیتلر انجام شد که مهم‌ترین آن عملیات والکری بود که به دلیل ناموفق بودن به تیرباران اشتاوفنبرگ و اعدام ۵ هزار نفر در آلمان منجر شد.
‏کاری به موفقیت یا عدم موفقیت این اقدامات ندارم. تنها خواستم به وجود یک مقاومت زنجیره‌ای در ساختار نظامی رایش سوم اشاره کنم که امکان وقوع آن در ایران یا وجود نداشته است و متاسفانه پس از این نیز به احتمال زیاد با دلایل زیر شکل نخواهد گرفت.

‏علت پیشینی آن به گفته فرنگیس بیات، مکانیسم جایگزینی نیروها در ساختار نظامی در رژیم ایران است که ماهیت آن یک نیروی نظامی کلاسیک نیست و جنگ سالاری شاید عبارت دقیقی برای توصیف آن باشد. مکانیسم جایگزینی در سه دهه گذشته با اقدامات موازی سازی نهادهای امنیتی، به خوبی اثر مکانیسم جایگزینی را از نظر رویکرد سازمانی نشان می‌دهد.

‏موضوع دوم به نظرم منافع اقتصادی در نظامی‌گریِ ویژه در رژیم کنونی ایران است که امکان وقوع کودتا را در رقابت‌ها و پایداری رقابت اقتصادی، نفی می‌کند. موضوع رانت و پایداری اقتصادی در رژیم ایران تبدیل به یک شریان پایدار ثروت شده است و آنها را برای بقا ذیل سایه نظام ولایت فقیه، تثبیت شده و متحد نگه می‌دارد. چنین چیزی در رایش سوم وجود نداشت.

‏موضوع سوم گزینش ایدئولوژیک و وفاداری در رژیم‌های تاب‌آور است. شاید از بیرون به نظر مشاهده گران، پیروی از اندیشه عاشورا در عصر کنونی تمسخرآمیز به نظر برسد. اما در ساختار ایدئوژیکی رژیم که شیعه را حسینِ وارث آدم می‌داند، تعالی سرنوشت آن به سعادتمندی عقوبت حسین بن علی و یارانش پیوند خورده است.

‏ایده ریزش از ساختار سرکوب و نظامی، ایده‌ای ست که در شرایط کنونی به این زودی‌ها زمینه‌های تحقق عینی آن مشهود نخواهد بود. حتی با وجود جنگ ۱۲ روزه که چند دوجین از فرماندهان کلیدی سپاه پاسداران کشته شده‌اند، هنوز به یک نقطه امن از فروپاشی امنیتی یا نظامی نرسیده‌ایم. برای من جالب بود که حتی لشگر ۲۳ تکاور نیروی زمینی ارتش در جنوب تهران، غالب فرماندهان رده بالای آن یا پنهان شدند یا ترجیح دادند در موشک باران لانچرهای موشک های بالستیک کشته شوند تا اینکه بر ضد علی خامنه‌ای شورش کنند.

‏به نظرم مطرح کردن زود هنگام، چندباره، بی‌پروا و بدون ارزیابی های دقیق ریزش از ساختار سرکوب، تنها منجر به بی‌اعتباری نیروی سیاسی می‌شود. در این باره نیروهای سیاسی نیاز دارند که به گفتگوها و مشورت های تخصصی با دولت اسراییل ادامه دهند و نقاط ظهور حتی یک امکان تازه وارد را ارزیابی کنند تا بتوانیم احیاناً از آن برای ساپورت سیاسی اعتراضات نزدیک به وقوع سراسری استفاده کنیم.
@NotesB
‏رقابت جایی در همین اکنون معنا پیدا می‌کند. بسیاری از گروه‌های موسوم به جمهوری‌خواه اعلام موجودیت کرده‌اند، بعضی شاید سازمان شده‌اند و بعضی فقط گروه‌اند. آنها که گروه‌اند لازم است سازمان (معنای حرفه‌ای) شوند و آنها که سازمان شده‌اند ضروری است عاملیت (Agency) خود را نسبت به براندازی بیابند.

‏چه پادشاهی خواهان و چه جمهوری خواهان هنوز به طور دقیق Agency خود را تعریف نکرده‌اند. عموما پیشرفت‌هایی در سازماندهی حاصل شده اما ایده‌های مشخص پراگماتیستی برای اجرایی شدن براندازی در همه جبهه‌های آن وجود ندارد.

‏بخش مهمی از تشتت ایده‌ها در براندازی، گفتمانی است که شاخص‌های برجسته‌ای دارد:

‏۱- عموما فرض می‌شود که ائتلاف و اتحاد، براندازی به بار می‌آورد. این فرض نادرست است و ده‌ها ائتلاف در سال‌های گذشته نشان داده که ائتلاف گروه‌های بدون عاملیت یا آنچنان که در سیاست به قدرت‌سازی تعبیر می‌شود نمی‌تواند موجب براندازی شود.

‏۲- گفتمان و ارزش‌های مشترکی بین گروه‌های موجود در بسیاری از موضوعات وجود ندارد. پایه‌ای ترین شکاف‌ها در گرایش سیاسی و ایجاد محتوای سیستمی مشترک برای آینده است. گروهها به جای آنکه خود را بر اساس محتوا (Substance) تعریف کنند، خود و گروهشان را بر اساس فرم‌ها تعریف می‌کنند. مثلا به طور بنیادین و سیستم مشترک از لیبرال دموکراسی نمی‌گویند. بعضی سلطنت مطلقه می‌خواهند بعضی می‌گویند مشروطه خواه‌اند، بعضی دیگر می‌گویند جمهوری خواه‌اند و درون شان را که جستجو می‌کنی دموکراسی مستقیم می‌خواهند یا در جستجوی سوسیال دموکراسی هستند. عاملیت در گروه‌های جوینده‌ی فرم به جای محتوای مشترک در تعلیق می‌ماند.

‏از این جهت عموما اهمیتی ندارد که افراد از زن‌، زندگی آزادی بگویند یا از رفراندوم یا چند اصل برای همکاری. بر همین اساس ترس‌ اصلی این نیست که ممکن است گروهی تبدیل به بازتولید یک دیکتاتوری در آینده شود. ترس بنیادین این است که این گروهها از تغییرات سیاسی جا بمانند و تعلیق شوند.

‏۳- پدیده جنگ ۱۲ روزه نشان داد که موضع‌گیری‌ها درباره نفی جنگ، واقعی نیست و حتی اخلاقی هم نمی‌توان آن را طبقه بندی کرد، چرا که تمامی اقدامات و دینامیک های پس از جنگ بین گروهها نشان می‌دهد که آنها برای اقدامات جدید به جنگ و تضعیف ساختار سرکوب رژیم اسلامی نیاز داشتند. اما موضوع واقعیِ دوم این است که گروه‌هایی که با منطق فاتحان جنگ، تعارض دارند، شانس حمایت غربی و حتی مردم ایران را احتمالا نخواهند داشت.

‏شما به عنوان یک گروه نمی‌توانید همچنان برخی ارزش‌های جمهوری اسلامی در دشمنی با اسراییل و غرب را حفظ کنید و همچنان انتظار داشته باشید بخشی از آرایش سیاسی موقعیت‌های ممکن در آینده باشید.

‏براندازی در عاملیت‌ها، تعریف ایده‌هایی قدرتمند در عرصه جهانی و اقداماتی استراتژیک در جهت متصل شدن به اعتراضات سراسری پیش و رو در ایران است. اگر دینامیزم های شکست جنبش مهسا را ارزیابی کنیم آنچه که به صورت ما برخورد می‌کند: فقدان لیدرشیپ سیاسی در پاسخ به ادامه خیابان است. گروهها لازم است بتوانند Agency در خیابان و بیرون از خیابان را تعریف کنند و به طور دقیق به پرسش‌های نتیجه‌گرایانه در پیروزی پاسخ دهند.

@NotesB
‏اگر دموکراسی‌خواه هستید شما احتمالا دارای گرایش سوسیال دموکرات یا لیبرال دموکرات در طیفی از چپ تا راست سیاسی در دنیای امروز ارزیابی می‌شوید. آنچه در دموکراسی های امروز دنیا معنایی ندارد جمهوری یا پادشاهی خواه بودن شماست. مگر آنکه جمهوری یا پادشاهی را نوعی ایدئولوژی تسخیر قدرتِ اکثریت بر همگان توصیف کنید.
‏چون دو گرایش اصلی که یاد شد، پیشاپیش در چارچوب، ساختار نمایندگی قدرت و همبستگی اجتماعی را تعیین می‌کند. حالا یک عده‌ای هم این وسط می‌گویند ما فدرالیست هستیم! اگر توضیحات شان را بشنوید در واقع نوعی دموکراسی مستقیم را طلب می‌کنند که ایدئولوژی آن ناپیداست.
‏وارونگی و کودکانگی معنا در سیاست بین ایرانی‌ها بیداد می‌کند.
@NotesB
به نظر می‌رسد فرآیند شکل‌گیری انقلاب اسلامی در سال ۵۷ برای ملت ایران و نیروهای سیاسی، پیامدهای روشنگری و دو رویکرد متفاوت در اقدام داشته است:

ملت ایران سالهاست تلاش جدی می‌کنند و رکورد اعتراضات سراسری گویاست که می‌خواهند به هر قیمتی از شرّ پدیده پلیدی به نام رژیم جمهوری اسلامی، آزاد شوند.

و نیروهای سیاسی که دست‌کم در همسویی خود را نماینده سیاسی اعتراضات ملت می‌دانند، تلاش جدی‌تری می‌کنند که چشم‌انداز آلترناتیو یا جایگزین جمهوری اسلامی را توصیف کنند. سیاست نمادین و تعلیق در خشم و اندوه حاکم است.

فکر می‌کنم تاکنون ۵۰ درفت قانون اساسی و دهها برنامه گذار سیاسی و دموکراتیک نوشته‌اند و حدود ۲۰ ائتلاف سیاسی داشته‌اند، همچنین ده‌ها سازمان حقوق بشری بی‌مصرف ساخته‌اند تا تاکید کنند که جنایت بد است، اعدام محکوم است و قانون خوب و دوره گذار زیبا این است که ما می‌گوییم. اما یک خط درباره چگونگی اقدام برای نابودی شرارت نمی‌گویند؛ استراتژی سیاسی برای اقدام ندارند.

دو خط موازی هرگز به هم نمی‌رسند و معنای موازی، همسویی نیست؛ و در هر صورت امتیاز درک درست وضعیت از آن ملت ایران است.

براندازی این رژیم با یک جنبش براندازانه و به هر قیمتی (هیچ قیمتی بالاتر از بقای رژیم نیست) احتیاج به یک سازمان مسوول برای اقدام دارد. یک سازمان که بدیل رژیم در تعریف ارزش‌ها و چشم‌اندازها خود را تعریف کند و در تمام انرژی خود، پای در خون خویش نهد و استراتژی اقدام برای آزادی ایران را تدوین و جاری کند.

@NotesB
در وضعیتی که هیچ بازیگر اصلی در سطح مسوولیت سیاسی براندازی وجود ندارد، همه رویدادهای تازه به صورت ارگانیک، سر بلند می‌کنند. هیچ کس در داخل ایران شانسی ندارد و همه شانس دارند! وقتی قدرت، معلق می‌شود، همه چهره‌ها در خانواده قدرت، با مرگ فاصله چندانی نخواهند داشت.
گروه‌های بیرون ایران با مختصات کنونی تنها تماشاگر وضعیت خواهند بود. به همین خاطر جنگ لفظی آنلاین بیرونی‌ها بی‌ربط است.

@NotesB
هر گروهی بدون استراتژی اقدام برای براندازی، چیزی درباره جزییات دوران گذار بنویسد، مانند کودکی است که از او می‌پرسند می‌خواهی در آینده چه کاره شوی و می‌گوید فضانورد!
همه فضانوردان کودکی، نهایتا کارمند یکی از ادارات دولتی در گذار توصیف شده در آینده می‌شوند.
@NotesB
کار پژوهشی و ترویج آن نیازمند حمایت مالی است. برای معرفی بیشتر کتاب مناطق تاریک و اراده روشنایی، اقدام برای آزادی می‌توانید از طریق لینک زیر کمک های خود را برای این کتاب و پژوهش‌های بعدی ارسال کنید:
https://donate.stripe.com/9B6dRa91N4Jw4HMbH2dIA01
یادداشت B pinned «کار پژوهشی و ترویج آن نیازمند حمایت مالی است. برای معرفی بیشتر کتاب مناطق تاریک و اراده روشنایی، اقدام برای آزادی می‌توانید از طریق لینک زیر کمک های خود را برای این کتاب و پژوهش‌های بعدی ارسال کنید: https://donate.stripe.com/9B6dRa91N4Jw4HMbH2dIA01»
پس از مدت‌ها یاد این دست‌نوشته از دوستی در دور دست ایران افتادم:

«امروز فهمیدم خواب رفتن مثل این است که انگار گیاهی باشی که از گلدان دربیایی و در باغچه خودت را بکاری. در حالی که دنیا به بحث و جدل نشسته است، تو آوازهای رویش و زیبا را از فراز برگ هایت بشنوی.
‏جایی در مزامیر آمده است:
‏"نزدیک من باش زیرا بلا نزدیک است"
‏تو بگو من نزدیک چه کسی باید باشم؟»
@NotesB
تمام تلاش‌ها برای توجه دادن به براندازی به این معنا بود و هست که برابر شرارت اسلام و رژیم اسلامی، چاره‌ای نداریم که شرور‌تر از شرّ اقدام کنیم! این حرف بین نیروهای مرسوم شنیده نمی‌شود؛ بیزنس خون و نام در براندازی نمی‌گذارد که شنیده شود و ایران ما همچنان درد می‌کشد.

برای حالا تنها روزنه امیدم پس از اسراییل، همین جوانان وطن پرستی هستند که به موساد پیوسته‌اند و اخبار رشادت آنها را در ProPublica خواندیم. به خاک قدم‌های شما درود که لذّت کشتار آخوند و سپاهی را بیش از هر خردمندی به درستی درک کردید.
به امید فتح دوباره تهران و بزرگداشت روز انتقام!

@NotesB
کریدور زنگزور ‌و آدرس دقیق تحلیل

میان تحلیل‌های مخالفان جمهوری اسلامی، عموما برقرار شدن پروژه کریدور زنگزور را علتی از پیامدهای اقتصادی و ژئوپلتیک به زیان ایران می‌بینند. حتی برخی فراتر رفته و آن را در جهت تقویت تجزیه طلبی تُرکی ارزیابی می‌کنند. این تحلیل‌ها البته به دلایلی هم ساده‌انگارانه هستند و هم در برابر رژیم اسلامی، طرح یک جهان‌بینی احمقانه و در تضاد با تفکر انتقادی‌اند.

واقعیت این است که تمامی امکان‌های سیاسی و اقتصادی جایگزین در منطقه، شامل اقداماتی نظیر تحریم‌های بین‌المللی و اقدامات نظامی همگی پیامدهای وجودی ادامه و بقای رژیم جمهوری اسلامی هستند.

آنها معلول‌هایی هستند که به جهان اطراف ما اجازه‌ی ادامه‌ی انطباق و سازگاری با هزینه‌های کمتر سنگین از وضعیت را می‌دهند. به همین خاطر است که عموما وقتی از تحلیل‌گران آتشی شده درباره کریدور زنگزور می‌پرسند همچنان اصطلاح طلبانه به بحران پاسخ می‌دهند و تحلیل آبکی که نسبت به مساله وجود دارد، جانشینِ موضوع بقای رژیم می‌شود.

یکی از همین تحلیل گران ساده‌لوح که به تازگی به تیم تلویزیون ایران اینترنشنال پیوسته در برابر پرسش مجری برنامه، مدام به وضعیت دست خالی حکومت در ایران و بده بستان‌های جنگی و مرتبط به جنگ روسیه-اکراین اشاره می‌کند و بیننده متوجه نمی‌شود که دقیقا چه اتفاق تازه‌ای رخ داده است! حتی توانایی تعریف مساله را به درستی ندارند و این به رسانه و مخاطبان، خوراک سمی مستمر می‌دهد.

در تاریخ رژیم اسلامی ایران از ۱۳۵۷ تاکنون، سیاست‌های بین‌المللی رژیم از جمله برنامه هسته‌ای، حمایت از گروه‌های نیابتی در خاورمیانه و سیاست دشمنی با غرب و اسراییل، منجر به از دست رفتن صدها فرصت و امکان اقتصادی عمده شده است. این فرصت‌ها اغلب به دلیل تحریم‌های بین‌المللی، انزوای دیپلماتیک، فرار یا عدم سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها ایجاد شده‌اند اما ملت ایران نتوانسته از آن‌ها بهره ببرد، در حالی که کشورهایی مانند ترکیه، آذربایجان و امارات متحده عربی از آن‌ها سود برده‌اند. چرا؟ چون نوع واکنش‌ها نسبت به حکومت اسلامی، عقلانی و‌ برآمده از نفی وجودی آن نیستند، انتقادی‌اند.

سیاست گذاری های مرتبط با برنامه هسته‌ای، طیف گوناگونی از هزینه‌های مالی و انسانی را از شکل‌ داده و ایجاد کرده‌اند. بر این مبنا آینده‌های ممکن و قدرتمند به سود مردم ایران، نابود و دریغ شده‌اند. مثلا اصرار بر ساخت و ادامه برنامه اتمی که از ابتدا برای مقابله با غرب و اسراییل ایجاد شد، لزوم ساخت نیروهای نیابتی و حضور در عراق و سوریه را توجیه می‌کرد.

تنها حضور در سوریه و پیامد زیان‌بار نیروهای نیابتی که سیاست مشترک همه دولت‌ها چه اصلاح طلب و چه اصول‌گرا در ایران بوده، یک بسته تخمینی ۱.۲ تریلیون دلاری به مردم ایران تحمیل کرده که هنوز ادامه دارند.

تنها ماجراجویی های مرتبط با برجام و خروج امریکا به گزارش CFR در تجارت خارجی ایران یک انقباض GDP به میزان ۴.۸ درصد در ۲۰۱۸ و ۹ درصد در ۲۰۱۹، با زیان کلی بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار از ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۳ محاسبه شده است.
پیش از ماجرای کریدور زنگزور، مدت‌ها پیش کریدور INSTC مطرح بود که تنها بخش گردشگری آن یک فرصت اقتصادی ۵ تا ۱۰ میلیارد دلاری سالیانه را از ملت ایران گرفته است. اعداد مرتبط با کریدور INSTC را از ۲۰۱۵ تا اکنون در ۲۰۲۵ در نظر بگیرید. کریدور زنگزور یک پنجم آن‌ هم در برآورد اقتصادی نیست.

طی همین مدت رکورد دارایی‌های مسدودشده ایران به دلیل فعالیت های مرتبط با برنامه هسته‌ای به بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار رسیده است. بخش نفت و پتروشیمی را هم اگر در نظر بگیریم رقم‌ها از دایره ارزیابی های قابل تخمین عبور می‌کنند. مثلا به طور دقیق نمی‌توان محاسبه کرد که در پارس جنوبی چه بلایی به سر مردم ایران آمده است.

نتیجه گیری این تحلیل به درک و‌تفکیک علت‌ها از معلول‌ها و آدرس دهی دقیق از پیامدهاست. رژیم اسلامی به هر قیمتی باید نابود شود و هیچ قیمتی توان برابری با بقای رژیم را ندارد.

@NotesB
هیچ گروه سیاسی، برنامه‌ای عامل برای براندازی رژیم اسلامی در ایران ندارد. آنها حتی برای فعال سازی مکانیسم ماشه اقدامی انجام ندادند. به جز آن و‌ پس از جنگ ۱۲ روزه، هفته‌ها فضای آنلاین و‌ رسانه‌ای را یا با موضوعات اخلاقی مربوط به جنگ به ابتذال کشاندند یا با ترسیم رویا برای پس از جمهوری اسلامی، بدون آنکه دقیقا بگویند برای براندازی رژیم چه کاری می‌خواهند انجام دهند به یک سرگرمی مضحک تبدیل کردند.

گرچه این حقیقتی روشن است که اگر برای براندازی، عاملیتی نداشته باشید، به ناچار رویای نقش داشتن در دوران گذار سیاسی، خوابی آشفته و عبث خواهد بود.

تنها شانس ملت ایران، بنیامین نتانیاهو شده است. او هر وقت برای ایرانیان سخنرانی می‌کند، اثر عمیقی بر جامعه ایرانی می‌گذارد. حرف‌های او را مردم ایران واقعی می‌پندارند چرا که اقدام عامل در «عمل» را برای نابودی سران رژیم از او دیده‌اند. در فرایندهای مدرن سازماندهی منابع، وقتی سنگ محک انتخاباتی وجود ندارد، سنگ محک مشروعیت‌ها، سابقه عملکرد شما برای براندازی رژیم خواهد بود.

امیدوارم گروه کماندوهای ایرانی که زیر نظر موساد عملیات های خود را انجام می‌دهند، واقعی باشند، فعلا که به نظر این طور می‌آید و گزارش propublica از سوی دولت اسراییل انکار نشده است. باید با دولت اسراییل گفتگو کرد و برای این شاخه از جوانان رزمنده ایرانی، شاخه سیاسی ساخت.

نتانیاهو تنها کسی است که می‌تواند به سلطه خیالی و گسترده اصلاح طلبان پس از ۳۰ سال پایان دهد. واقعیت های تاریخی تاکید دارند که حکومت‌های فاشیستی جز با جنگ از میان نمی‌روند و آنها که شریک عینی این نابودی نیستند در دوران گذار تنها تماشاگر وضعیت خواهند بود. رژیم جمهوری اسلامی باید به هر قیمتی نابود شود و هیچ قیمتی برابر با بقای رژیم نیست.

@NotesB