یادداشت B
162 subscribers
238 photos
62 videos
85 files
95 links
Download Telegram
نه افسانه‌ی سیستم قدرتمند، نه ساده سازی برای رویارویی
‏درباره تراز اعتراض و سرکوب در ۴۰۱


‏نباید فقط دنبال دلایل پیچیده یا علمی برای تغییرات کلان بود. همه‌ی اعتراضات ما طی سال‌های گذشته، بارز ترین ویژگی که داشتند خودانگیختگی بوده است و همین خود جوششی غالبا سرایت‌ پذیری و الهام بخشی را برای جرقه زدن خیزش‌ها در خود حمل می‌کند .

‏‌این یعنی ممکن‌ است صبح برخیزی و آخوند، ضربت دیگری از پتانسیل انباشته مردمی دریافت کرده باشد اما این ضربت الزاما منجر به مرگ سیستم نشود. اما سودی که دارد و باید غنیمت انگاشته شود پذیرش آسیب پذیری و گاهی تزلزل و ناپایداری سیستم سرکوب است. برای این موضوع مصداق‌هایی وجود دارد که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنم.

‏در موفقیت سیستم سرکوب و مدیریت آن توسط شورای عالی امنیت ملی نباید مبالغه کرد. آنچنان که برخی به هوشمندی علی خامنه‌ای در سیاست منطقه‌ای و مدیریت روابط امنیتی در داخل ساختار اشاره می‌کنند مستندات قدرتمندی وجود ندارد.

‏مدیریت سرکوب در اعتراضات سال ۱۴۰۱ مانند اعتراضات دوره‌های پیشین، متمرکز بر ۳ دوره است. یکم دوره غافل‌گیری با امر تحمل‌ناپذیر یا فرصت سرایت پذیر است که اعتراضات شکل می‌گیرد.

‏در این دوره شاهد گسترش شهر به شهر اعتراضات و مشارکت شهرهای کوچک برای اولین بار در یک خیزش عمومی هستیم. به سرعت همه شهرها درگیر می‌شوند و مدیریت سرکوب، ضمن عملیاتی کردن سرکوب با توجه به نقاط کانونی پرتنش، نیروهای ویژه، ضد شورش و بخشی از نیروهای سپاه پاسداران را به مناطق مختلف شهری در استان‌ها می‌فرستد. اصلی ترین استراتژی سرکوب همین مدیریت نقاط کانونی ملتهب است که در دوره اول برجسته به نظر می‌آید.

‏دوره دوم درگیری دو طرفه و هم‌آوردی با نیروهای خیابان است. از اقدامات عملیاتی این دوره که تمام تصمیم گیری‌های کلیدی آن در شورای عالی امنیت ملی تعیین می‌شود، می‌توان به هدشات معترضان و رهگذران برای پیشگیری از شکل‌گیری تجمعات بزرگ اشاره کرد. در موارد دیگری ایجاد رعب و وحشت با هدف قرار دادن معترضان به قصد نقص عضو از جمله نابینا کردن معترضان، آسیب عمدی زدن به زنان مشارکت کننده از جمله آزار جنسی یا تجاوز به تعداد زیادی از دختران و زنان بازداشت شده است. در یک بررسی پنهان انجام شده تقریبا تمام دستگیر شدگان اولیه از زنان و دختران بین مهر ۴۰۱ تا آذر همان سال دست‌کم نوعی از آزار جنسی را در بازداشت تجربه کرده بودند.

‏اما این اقدامات تا بتواند نمایش بیرونی خود در تثبیت وحشت را اجرایی کند و مانع مشارکت معترضان جدید شود، تسلط خود بر تعدادی از شهرها را از دست داده و دست‌کم برای چند روز از آن شهرها عقب‌نشینی کرده بود. بزرگ‌ترین نمونه از این دست در کلان شهرها مربوط به رشت است که مدیریت سرکوب و نیرهای سپاه، حدود ۷۲ ساعت از شهر رشت عقب نشینی کردند.

‏دوره دوم در بررسی اعتراضات سال ۴۰۱ بسیار کلیدی است. ناپایداری و تزلزل نیروهای عامل در برخی نقاط تهران و شهرستان‌ها با نوعی نافرمانی و تردید برای ادامه کشتار یا ضرب و شتم معترضان همراه است. اقدام مشترک این دوره و دوره اول، دستگیری‌های پیشگیری کننده است. تقریبا هر کسی که کوچکترین عاملیتی در فضای میدانی یا رسانه‌ای داشت در تور دستگیری ها قرار گرفت ولی بسیار جالب توجه است که درخواست‌ها برای مذاکره از طرف قوه قضاییه و لزوم گفتگو و بازگشت آرامش دقیقا در همین دوره مطرح می‌شود. برنامه‌های مختلف در صدا و سیما و مستندی که یکی از اعضای گروه‌های فشار درباره برخورد همه جانبه مردم محلات تهران منتشر می‌کند نشانه گسترش خشم عمومی حتی از داخل منازل علیه افراد سرکوب‌گر در تهران است. یکی دیگر از موضوعاتی که وحشت نیروهای سرکوب را افزایش می‌دهد عملیات‌های دفاع مشروع معترضان در هدف قرار دادن برخی عاملان و فرماندهان میدانی در شهرهای مختلف است. بررسی‌های محرمانه نشان می‌دهند که حمله به برخی مراکز قدرت مستقر از جمله دفاتر امامان جمعه، مراکز بسیج و حذف فیزیکی افراد محلی از نهاد سرکوبگر، به ادامه سرکوب و موفقیت آن، تردیدها و تزلزل های جدی وارد کرده است.

‏دوره سوم که دوره فروکش نسبی اعتراضات تا خاموشی کامل آن است با اعدام‌ها، و دستگیری‌های بیشتر شروع می‌شود و با حملات گسترده شیمیایی به مدارس تا پایان سال تحصیلی در خرداد ۴۰۲ ادامه می‌یابد.

‏این متن چکیده‌ای از تحقیقی بزرگ‌تر است که میخواهد اشاره کند این یک وضعیت بدون سازماندهی و خودانگیخته در اعتراضات خیابانی است که هنوز امنیت تهران را هدف قرار نداده و همچنان از مشارکت حدودا یک درصدی از جمعیت ایران برخوردار بوده است. نکته بارزی که می‌توان از این اعتراضات آموخت این است که امواج بزرگ تر هنوز به سواحل حکومت اسلامی برخورد نکرده‌اند.
از آنچه در دوره میانی گذشته است می‌توان دریافت که وجود پشتیبانی نیروی سیاسی در کنار سازماندهی خیابان، امکان موفقیت سیستم سرکوب را با چالش جدی مواجه خواهد کرد و الگوهای پیشین سرکوب را از کار خواهند انداخت.
حمایت جهانی و فقدان‌های تمام نشدنی


‏حمایت جهانی در فضای سیاسی ایرانی مترادف شده با درخواست حمله نظامی. اما چنین نیست، حمایت جهانی از ارکان اساسی در ⁧ #استراتژی_تغییر⁩ است. به احتمال زیاد دورانی که انقلاب‌ها می‌شدند تمام شده است. دوران جدید چاره‌ای جز این نداریم که به سمت جاری سازی استراتژی، از شدنی به کردنی انقلاب‌ها حرکت کنیم.
‏بر همین اساس ناگزیریم امکان‌های باقی مانده را شناسایی و عرصه سیاست جهانی را در استراتژی تغییر به سود خود تعریف کنیم.
‏نمی‌دانم چگونه می‌شود امثال شیرین عبادی را از خطای فاحش در ضربه زدن به اصل سکولاریسم آگاه کرد اما فرصتی برای ماست که به این موضوعات بیاندیشیم که

‏اگر واجد اقدام موثری در فرآیندهای دموکراسی خواهی نیستیم چگونه از ضربه زدن به برنامه‌های دموکراتیک سازی پرهیز کنیم.

‏قطعا هم شیرین عبادی و هم نرگس محمدی دو چهره صلح نوبل ایرانی به خوبی می‌دانند که بازی کردن در میدان حقوق بشر به روش کلاسیک پیشین، یک امکان سوخته است.

‏اگر همچنان بخواهیم از حقوق بشر به عنوان یک امکان در تقویت حمایت جهانی استفاده کنیم باید رویکردهای نوینی در انسداد حقوقی علیه جمهوری اسلامی در پتانسیل‌های غربی تعریف کنیم. محبت اسلام شما را به اهل بیت اصلاح نزدیک‌تر می‌کند تا یارگیری برای سکولاریسم.

‏حفاری‌های جدید باید یک تلنگر اساسی باشند که ممکن است فرصت‌های مسالمت جویانه به پایان رسیده باشند، واقعا عجیب ترین چیز در فضای سیاست ایرانی این نیست که مخالف حمله نظامی نامشخص است، بلکه به این معناست که حتی جرأت نکرده به سمت ساخت دیسکورس‌های آن برود. مثل R2P که کلمه‌ای برای غیب شدن مخالفان رژیم و دوستداران عبارت خشونت پرهیز است.

‏موانع آنچنان در زوایای تاریک روح ما نشسته‌اند که تا پدرکشی نکنیم نمی‌توانیم پیشروی کنیم. ما با سیاست پیشه‌گانی روبرو هستیم که گرچه ردای بالغانه دارند اما کودکانه به انسداد پیشروی های سیاسی کمر بسته‌اند. گرچه گاهی زن اما از سایه پدر پیروی می‌کنند.

‏مطمئن نیستم شیرین عبادی دیگر زمانی برای درک این موضوع داشته باشد اما برای نرگس محمدی نیز فرصت بسیار کمی باقی مانده است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏سر سطر (مرتبط و متمرکز به متن) حرف زدن، هنر نیست، انتظار طبیعی از ماست. ریسیدن و تمایز بخشی به آیتم‌ها یا ترم‌های علمی به ما کمک می‌کنند که بسته‌ی آگاهی بخشی را درست منتقل کنیم. گوینده‌ها در پلت‌فرم های مجازی بیشتر وقت‌ها حرف‌ها را هم از دید یک ایجنت بنگاه معاملات ملکی می‌شنوند و هم گاهی خود ایجنت می‌شوند. پیکار نظری از این دو وضعیت دوری می‌کند. اگر در موقعیت حزبی یا انتخاباتی صحبت کنیم ایجنت بودن قابل درک است اما غالبا موقعیت گفتگو در وضعیت انتخاباتی نیست، فقط ریسیدن وضعیت برای روشنایی بیشتر است. تمرین دوری از سوگیری سیاسی (Political bias) و همچنین درونی کردن آشنایی زدایی (Defamiliarization)، تمرین شهروندی منتقد است. اصراری هم نیست مثل وزغ میانه هر بحث تخصصی جهش کنیم. طبعا برای مدت‌ها دیدن، شنونده بودن، بیشتر خواندن و سکوت کردن بیشتر عامل رشد است. این جدای از این موضوع است که البته باید درک کنیم بیشتر وقت‌ها ما صرفا یک شهروند نگران هستیم تا دانشمند آگاه به یک شاخه‌ی تخصصی از علم.
پترن یابی در ⁧ #استراتژی_تغییر⁩ یک موقعیت برای انتخاب یا دستچین تجربه تاریخی نیست

‏این تفکر ناشی از عدم شناخت و این همانی کردنِ قطعی پترن‌ها و رویدادهاست. الگو، طرح‌واره یا پترن در آغاز تحلیل استراتژیک باید به طور دقیق با وضعیت فعلی،‌ بررسی شود تا تطبیق‌های ساختاری خود را از نظر الگوی مدیریت تصمیم‌گیری سیاسی و همین‌طور قیاس تاریخی با نیروی سرکوب در قدرت مستقر به درستی پیدا کند.

‏در بسیاری از نظریه‌پردازی ها برای تحلیل استراتژیک، علت اصلی شکست‌ها بر اساس نوع رویکرد به استراتژی و گزینش پترن، بروز می‌یابد. به همین خاطر بعدها روی استراتژی بر اساس سناریو مطالعات جدی‌تر مورد توجه قرار گرفت تا از بار خطای پترن و رویکردها بکاهد.

‏سیاستمدار گرچه دنباله‌روی کالکتیو است ولی هیچ‌گاه از آنها عقب‌تر نیست. چه بسا خود را برای موقعیت هایی که جامعه به آن فکر هم نمی‌کند آماده ‌کرده است.

‏چنین دیدگاهی متاسفانه به خاطر تصور هزینه کمتر و تنها وادی دموکراتیک، بین اصلاح‌طلبانِ نزدیک به میرحسین موسوی، اطرافیان نرگس محمدی، نسرین ستوده و برخی چپ‌ها در خارج از کشور شایع است.

‏بر خلاف چیزی که هواداران پادشاهی عموما تصور می‌کنند، دیدگاه رضا پهلوی به این گروهها بسیار نزدیک‌تر است و مدل‌های مخملی اروپای شرقی و نهایتا مدل شیلیایی_آرژانتینی در گذار و عدالت انتقالی برای این طیف محبوبیت دارد.

‏نقطه تعارض اینجاست که حامد اسماعیلیون به برخی از همین گروهها نزدیک است اما وجهه دادخواهی او به انتخاب این پترن نمی‌خورد. چه چیزی او را به این گروهها نزدیک کرده؟ به درستی نمی‌دانم. بخشی را باید به این حساب گذاشت که پیشینه‌های فکری این گروهها را به درستی نمی‌شناسد. ممکن است به سطحی نازل از دادخواهی آنها برای آغاز پروسه قناعت کند اما بیشتر احتمال می‌دهم به خاطر منشا خشم عمیقی که از جمهوری اسلامی در او وجود دارد به زودی از آنها دور شود.

‏این یک خطاب عمومی است: در ایران کنونی اگر کسی اعتصابات فلج کننده را در ساختار شغلی صنفی فعلی جدی بگیرد قابل اعتماد از نظر سیاسی نیست. مگر اینکه این ادعا را با برنامه سیاسی قابل اجرا مطرح کند.

‏دغدغه رضا پهلوی اما چیز دیگری است. او هنوز و با گذشت این همه حوادث هولناک از سرکوب، تحلیل دقیقی از وضعیت اقدام و پذیرش مسوولیت ندارد. در ماههای گذشته دیدیم که حدفاصل اعدام های اولیه تا اوج گرفتن حملات شیمیایی به مدارس دخترانه در آوریل ۲۰۲۳، رضا پهلوی و حلقه نزدیک همفکران هنوز به رکن سوم مقاومت مدنی (ریزش از ساختار سرکوب) امید داشتند و البته هنوز هم دارند. دقیقا در همین محدوده‌ی دسامبر ۲۲ تا ماه آوریل ۲۳ اقدامات همه جانبه‌ای انجام می‌شود تا اروپا دست به تروریستی اعلام کردن سپاه نزند.

‏در رابطه با گروه‌های با منشا تبار باید گفت: عملا ترک‌ها یا بلوچ‌ها جایی حضور ندارند. یعنی حرکت حتی معمول نمی‌بینم. وضعیت در اردوی کُردها هم همین است. تقریبا همگی در یک انفعال و سردر گمی افتاده‌اند. زمانی درخواست‌هایی از حزب دموکرات کردستان وجود داشت که خودشان پیشنهاد دهنده نوعی همبستگی باشند، اما گویا چیزی اجرایی در عمل وجود ندارد.

‏انواع نیروهای واسطه سیاسی از شورای مدیریت گذار، شورای ملی تصمیم که از پس قرار همکاری با آنها گروه «پیمان همکاری» بیرون آمد هنوز برنامه سیاسی مشخصی برای وضعیت ارائه نداده‌اند.

‏تنها نقطه مشترک بین همه گروهها که در بالا گفتم از پادشاهی تا جمهوری و اقوام یک تکاپوی عجیب و غریب است: همه به دنبال ایجاد رسانه افتاده‌اند. این بدان معناست که فضای سیاسی هنوز رقابتی، بی ربط به گذار و تا حدودی هنوز خصمانه است.
یادداشت B
Photo
جامعه مدنی پس از ۷۰۰ سال

‏می‌خواستم امیدوار باشم ته مانده‌ای از امکان و عقل برای ساخت قدرت هنوز وجود دارد. نه! چیز زیادی باقی نمانده. آدم‌ها تایید کننده دیگرند چه در واشینگتن و چه از اوین. حرف از عبور کامل از جمهوری اسلامی یک چیز است و عمل چیز دیگری! تا زمانی که نرگس محمدی به صراحت اعلام دوری و جدایی از رحمانی و باند آلمانی نکند مسوولیت حرف‌های تقی رحمانی با اوست.

‏در اینکه یک باند سیاسی خاص که در آلمان شکل گرفته و نرگس آن را نمایندگی می‌کند تردیدی نیست. این یک دیدگاه ضد امریکایی است که مانند رضا پهلوی، به اقدامات سیاسی و سازماندهی پیش از گذار باوری ندارند.

‏آنها قبلا به اصلاحات ۷۰۰ ساله فکر می‌کردند حالا به ساخت جامعه مدنی پس از ۷۰۰ سال! به هر حال به هر نوع تفکر مزمن و طولانی، بدون سررسید تاریخی و غیر عامل در پروسه گذار باید نه گفت.

‏این نیروها در فرآیند استراتژی تغییر جایی ندارند. همیشه چند قدم عقب‌تر از جامعه هستند و بیشتر تشریفات مخالفت با حکومت اسلامی در ایران محسوب می‌شوند تا نیروی جدی که هراس جمهوری اسلامی را بربیانگیزد.

‏به این پرسش‌ها و عیار ارزیابی به طور جدی در روز جهانی حقوق‌بشر بیاندیشیم، توقف سرکوب به چه معناست؟ آیا همه چیزی که داریم تماشا می‌کنیم تاثیری در توقف خشونت همه‌جانبه از سمت حکومت دارند؟ تمایز بین یک اقدام متوقف کننده سرکوب و یک کارزار ادایی چیست؟
آنجا که باد
آهنگی ست و نام تو در گوش می‌پیچد
آنجا که راه
آفتابی ست
و لای انگشتان ما درود
پس از بدرود
آشیانه کرده است

«آفتابا بار دیگر خانه را پر نور کن»

تو می‌رقصیدی
و زمزمه‌‌ها
آرزوی رسیدنت بود
تو پای در قلبم کوبیدی
و صدای باز شدن جهانی
در چشم‌انداز روشن شد

«آفتابا بار دیگر خانه را پر نور کن»

آنجا که آب
نام توست و صورتم را
از دلتنگی خاموش می‌کند

آنجا که شیر تویی بیشه تویی
و آتش نگهبان ماست

«آفتابا بار دیگر خانه را پر نور کن»

آنجا که خاک
قلب توست
میهنی که بارها به آن اندیشیده‌ام

آنجا پناه در انگشتان تو آرمیده
و رویای دیشبم
قایقی بود نزدیک سواحل شما

«آفتابا بار دیگر خانه را پر نور کن»

بردیا
امیدوارم رقصیدن، شما تحلیل‌گر گرامی را وارد ِ این همانی فرض کردن ِوضعیت ما با انقلابیون مخملی نکند. انقلاب چک تا جایی که مطلعم حتی یک کشته هم نداشته و کوچکترین اعتراض ما در ایران ۵۰ کشته داشته و تا بیش از چندین هزار کشته هم رفته‌ایم.

معمولا ذهن آدمی فریب دهنده است. هر وقت راه حلی پیدا نمی‌کند دست به دامان یک پترن ساده برای فرافکنی نجات می‌شود. معمولا نیروی اپوزیسیونِ فاقد سازماندهی علاقمند است برای مدتی با این روش خود را نشئه نگه دارد.

در تحلیل ساختاری انقلاب‌ها دو چیز را در قیاس‌ها فراموش نکنید:

۱- در کشور پترن من، الگوی مدیریت تصمیم‌گیری سیاسی چگونه است؟

۲- در کشور پترن من، نیروی سرکوب در قدرت مستقر چگونه کار می‌کند؟
Forwarded from یادداشت B
‏سرد و تاریک از سحرگاه ۲۴ آبان ۱۴۰۲
‏عشق به ایران اما هنوز زنده است

‏موانع ایجاد خیر عمومی آنچنان در زوایای تاریک روح ما نشسته‌اند که چاره‌ای نداریم تا پدر را در نقاط مختلف فکری، فلسفی و سیاسی بیابیم و به قتل برسانیم تا بتوانیم از بند رهایی پیدا کنیم و پیشروی کنیم.

‏فرافکنی‌ها از وضعیت، ما را به جایی نمی‌رسانند. خوش‌بینی‌ها عامل روز_مرگی ما شده‌اند. امیدهای کاذب، تولید کننده‌ی پیوند در چشم‌اندارها نیستند و به هر طرف که چشم می‌اندازی مطلق نگری و سطحی نگری بی‌داد می‌کند. بیشتر از نادانی و پیشتر از سابقه‌ی بحران تفکر در ایران.

‏پارتنرشیپ سازمانی و مدرن در اندام‌واره‌ی فرهنگی ما جایی ندارند و نیاز فوری و عمیق به ایجاد زیربنای علمی و فلسفی دارند. در عین حال که نمی‌توانیم به یک روند مزمن و روانکاوانه متوسل شویم، همزمان خروج از بحران راه‌حل‌های یک استراتژی اسکالپر را نیز رد می‌کند.

‏تا زمانی که ساخت قدرت مشروعیت یافته‌ی سیاسی برابر مشروعیت نابود شده‌ی رژیم در خارج از ایران شکل نگیرد، اقدامات مرگ‌آفرین ج.ا به ویژه اعدام متوقف نمی‌شود. برای شروع باید درک کنیم چیزی مهم‌تر‌ از ایران در معنای خیر عمومی و ارزش‌های منتج از لیبرال دموکراسی وجود ندارد.

‏فعالان صاحب پلت‌فرم ما تبدیل به گویندگانِ گنده‌گو و بی‌خاصیت شده‌اند و گاهی نهایتا مجریان تبریک و تهییج و تسلیت در طبقه پنجم ایگو، و فعالان کم‌صدا تر یا پادوی گروه اول‌اند یا منزوی و نظاره‌گر یا شبیه گروه امداد در میدان جنگ، زخمی و کشته جابجا می‌کنند.

‏برای این موضوع لازم است تستوستر‌ون‌های خود را کنترل کنیم. در کار سازمانی همه چیز قابل اندازه‌گیری است. کسانی که از بیرون به ما نگاه می‌کنند برای حرف‌های بی سر و ته ارزشی قائل نیستند. یا می‌توانیم اقدام موثری انجام دهیم یا به راحتی در گردونه‌ی ساخت سیستم گذار سیاسی دموکراتیک محو خواهیم شد. تعصب شما تاثیری در فرآیند شکل‌گیری سیستم نخواهد داشت.

‏چه چیزی می‌تواند از مرگ جلوگیری کند؟ مرگ به خودی خود ناگزیر و فارغ نیک و بد در مفهوم است اما آنکه می‌تواند از مرگ پیشگیری کند احتمالا باید بتواند به این پرسش در دوران انتقالی پاسخ توصیفی بدهد و نیروی تمام کننده ایجاد کند.
Forwarded from یادداشت B
«اگر نمی‌توانید قلب‌ها و ذهن‌ها را به دست آورید، ممکن است تلاش کنید که دیگران پیوند و ذهنیتی را که به یکدیگر دارند از دست بدهند. اگر نمی توانید برنده شوید، دیگران را مجبور کنید ببازند.»

اجرای «اثر دومینو» ی سپاه سایبری و دیگر تاکتیک‌های زمین سوخته از رژیم

https://www.wired.com/story/iran-cyber-army-protests-disinformation/
رویا و نورئل منصوری
خواهران ایرانی اسراییلی یادتان گرامی

آنها در حمله ۷ اکتبر تروریست های حماس به صورت وحشیانه‌ای کشته و امروز ۱۶ دسامبر در کنار یکدیگر به خاک سپرده شدند.

در وضعیت بقا در جهان، اساسا جان ایرانی بی‌ارزش است، تنها وظیفه‌ی ما برجسته کردن این موضوع است که جان ایرانی اهمیت دارد. این وظیفه‌ای ست که هنوز در سیاست و حقوق بشر ایرانی برجسته نیست. منافع ملی ما به کف بقا رسیده است. باقی جهان را فراموش کنید. باقی جهان به اندازه‌ی کافی روضه خوان دارد، باقی جهان به اندازه‌ی کافی اشغال‌گر سطرهای خبری هستند. این ما هستیم که در این گوشه‌ی دنیا در تنهایی خود تنها افتاده‌ایم و پناهی نداریم. نیروی سیاسی اگر به شهروند ایرانی فکر نکند و جز به فرد فرد ایرانیان اهمیت ندهد، جایی در مارکت سیاسی آینده و دوران انتقالی ندارد.
قطبی شدن و بحران جهانی دموکراسی.pdf
1 MB
قطبی شدن و بحران جهانی دموکراسی:
الگوهای مشترک، دینامیک‌ها و پیامدهای مخرب برای نظام‌های دموکراتیک
جنیفر مک‌کوی، تهمینه رحمان، و مرات سومر

۱۸ صفحه
برگردان: بردیا موسوی

چکیده
این مقاله بر این ادعا استوار است که الگو و مجموعه‌ای از دینامیک‌های مشترک، قطبی‌شدن سیاسی و اجتماعی شدید را در محیط‌های مختلف در سراسر جهان توصیف می‌کند، با پیامدهای مخربی برای دموکراسی. فراتر از تفسیر معمول قطبی‌شدن به‌عنوان فاصله ایدئولوژیک بین احزاب و نامزدهای سیاسی، ما یک تفسیر از قطبی‌شدن را ارائه می‌دهیم که به طور بنیادی و طبیعی مبتنی بر روابط و استفاده ابزاری سیاسی است که آن را برجسته می‌سازد. قطبی‌شدن فرایندی است که در آن تکثر معمول تفاوت‌ها در جامعه به طور فزاینده‌ای در یک بُعد برجسته می‌شود و مردم به طور فزاینده‌ای سیاست و جامعه را از منظر «ما» در برابر «آن‌ها» درک می‌کنند و توصیف می‌نمایند.
کارگزار سیاست/ Agency در دوران انتقالی

‏در علم سیاست، اصطلاح "عاملیت سیاسی" یا "کارگزار سیاسی" اغلب به توانایی عوامل، معمولاً افراد یا نهادها، برای تصمیم‌گیری مستقل و اجرای سیاست‌ها در حکومت‌داری و فرآیندهای سیاسی اشاره دارد. بستر اساسی کارگزاری از نظر استراتژیک سه وجه دارد که اشاره به زیربنای فکری، بخش اجرا و نهادینه کردن امر دموکراتیک دارد. درباره‌‌ی اقدامات کلیدی مقاومت مدنی چه در اعتراضات خیابانی و چه اعتصابات فلج کننده، هیچ یک از فرآیندها را شاهد نیستیم. چون مرد سیاست ایرانی به طور زیر بنایی هیچ چیزی درباره این پروسه و نتایج آن نمی‌داند. مرد محلی در سیاست ممکن است ساکن واشینگتن یا نیویورک باشد اما به این دلیل که ۴۴ سال است که مرجع عاملیت نبوده و بیشتر منتظر تقدیر، بنابراین منشا تغییر نشده است. جمهوری خواهی یا پادشاهی خواهی یک جوک احمقانه است، آنها چیزی درباره عاملیت در تغییر سیاسی نمی‌دانند.

‏[معنای عاملیت در دوران دولت مستقر دموکراتیک]

‏تصمیم‌گیری: عاملیت در سیاست به توانایی بازیگران سیاسی برای تصمیم‌گیری، تدوین قوانین و اجرای سیاست‌ها اشاره دارد. این بازیگران معمولاً با اختیاراتی برای هدایت کشور منصوب می‌شوند. سیاست گذاران توصیفی و تجویزی

اجرای سیاست: کسانی که دارای عاملیت سیاسی هستند، مسئول اجرای سیاست‌ها و اطمینان از اینکه اداره حکومت با اهداف گسترده‌تر دولت هماهنگ است، می‌باشند.

حکومت‌داری: عاملیت سیاسی همچنین شامل حفظ ثبات و نظم یک کشور از طریق حکومت‌داری است، این شامل اجرای قوانین و اداره عدالت می‌شود.

‏[معنای عاملیت در دوران انتقالی و دموکراتیک]

‏در زمینه سیاست‌های گذار و حرکت به سمت دموکراسی، عاملیت سیاسی یا کارگزاری سیاست به ویژه زمانی حیاتی می‌شود، چرا که علم مدیریت تغییرات، شامل اقدامات و تصمیمات مختلف و عوامل دخیل در استراتژی تغییر از رژیم‌های استبدادی یا سایر اشکال حکومت به یک سیستم دموکراتیک است. در اینجا چگونگی ارتباط بخش‌های مختلف این agency را توضیح می‌دهم:

‏۱. (Distributed leadership) رهبری و چشم‌انداز: افرادی هستند که تصویر فردا را ترسیم می‌کنند، در شکل‌دهی چشم‌انداز برای آینده‌ای دموکراتیک و جدید حیاتی هستند. آن‌ها برای تغییرات تبلیغ می‌کنند، حمایت را بسیج می‌کنند و فرآیند پیچیده‌ی تخریب ساختارهای قدیمی و دفاع از هنجارهای دموکراتیک را هدایت می‌کنند.

‏۲. ساخت نهادها
: گذار به دموکراسی شامل ایجاد یا اصلاح نهادها برای پشتیبانی از حکومت‌داری دموکراتیک نیز می‌شود، مانند سیستم‌های انتخاباتی آزاد و عادلانه، ترویج شفافیت و طراحی مدلی از سیستم قضایی مستقل. افرادی که دارای عاملیت هستند، تغییرات و عاملیت در این بخش را بر عهده می‌گیرند تا اطمینان حاصل شود که نهادهای جدید ضمن برخورداری از مشروعیت، قابل نهادینگی در ساختار خواهند بود و اصول دموکراتیک را منعکس می‌کنند.

‏۳. تعریف بازنگری و عاملیت در قانون و سیاست: عاملیت سیاسی شامل اصلاح قوانین و سیاست‌ها برای هماهنگی با ایده‌آل‌های دموکراتیک است. این شامل لغو قوانینی است که آزادی را می‌توانند محدود یا سرکوب کنند و ایجاد قوانین جدیدی که حقوق بشر، آزادی بیان و برابری را حمایت کنند. افراد دارای عاملیت، برای این تغییرات فشار می‌آورند تا ارزش‌های دموکراتیک در چارچوب قانونی کشور نهادینه شوند. (تعریف نهاد ویژه)

‏۴. مشارکت عمومی و توانمندسازی: تشویق مشارکت عمومی سنگ بنای دموکراسی‌ها ست. در گذارها، عاملیت سیاسی شامل توانمندسازی شهروندان برای مشارکت در فرآیند سیاسی، از تعریف مشروعیت بخشی مانند رأی دادن تا گفتگوی عمومی را شامل می‌شود. هدف ایجاد جامعه‌ای سیاسی فعال است که در آن کالکتیوها بیدار شوند و الگوی عاملیت تغییر برای شکل دادن به آینده باشند و نه منافع کوتاه مدت که در برخی اعتصابات مثلا شاهد هستیم.

‏۵. حل تعارض و تعدیل قطب عاطفی: گذارها اغلب شامل مذاکره و حل تعارض بین گروه‌های سیاسی، اجتماعی و قومی مختلف نیز هستند. افرادی با عاملیت سیاسی نقش حیاتی در تسهیل گفتگو، رسیدگی به شکایات و ساخت همبستگی دارند تا بنیادی برای جامعه دموکراتیک پایدار بنا نهند. فرار از نقشی برای عاملیت در گفتگوی عمومی، تعلیق دموکراتیک سازی است.

همه این متن نوشته شده است تا اثبات کند بدون عاملیت در سیاست و تعریف آن، رشد فضای تغییر ‌و سرایت عمومی، غیرممکن است.
موعودگرایی در فضای سیاسی ما نهادینه ست. قطبی سازی عاطفی و شدیدا دامن زده به آن، تقویتش کرده. انقدر تمایلات برای محکومیت و انتقام از رضا پهلوی و سپردن تقصیرات همه عالم به او قدرتمند است که کسی علاقمند نیست حتی تصور کند که می‌تواند در جهان سیاست ایرانی نقشی ایفا کند. نهایتا این طور شده که همه قویا خود را bystander فرض می‌کنند برای انجام ماموریت در بزنگاه تاریخی، در حالی که هیچ چیز نیستند. ما و سلطنت طلب‌ها و کرد و ترک و جمهوری خواه دشمن هم هستیم چون کاملا شبیه یکدیگریم. تا زمانی که problem solving انجام نشده و agency سیاست ایرانی تعریف نشده، چرخه‌های عذاب تکرار می‌شوند.
‏نیروی سیاسی قدیمی باوری به بازنگری و خطا ندارد، نتیجتا شما راهی ندارید یا باید مرگ این اپوزیسیون را جلو بیاندازید یا همین حالا برای ساخت چیزی از صفر، دست به کار شوید. من فکر می‌کنم دومی محتمل‌تر خواهد بود. دم سگ صاف شدنی نیست.
‏رزولوشون ۲۴ و ۴۰۳ بر اساس رویدادهایی که ساختیم «عشق» است.
‏اوایل ۲۳ و آغاز ۴۰۲ با موضوع کمک به زانیار آغاز شد، زانیار بهانه‌ای شد و ده‌ها نفر از ترکیه نجات پیدا کردند. این اتفاق در آشنایی تصادفی با انسان شریفی در آلمان اتفاق افتاد. آن روزها نه مونیخ سرکل و نه گروه تازه بنیاد ما UDL چیزی از چگونگی نجات چند مجروح از ترکیه نمی‌دانستیم.

‏به همراه دیگر افراد گروه سخت درگیر داخل ایران بودیم و شمار افراد تیمار شده داشت از خاطر و اندازه ذهن می‌گذشت. این همه اثرگذاری در زندگی نزدیک به ۷۰۰ مجروح قابل باور نبود. اینها را برای یادآوری و شدنی بودن کارهای بزرگ در کنشگری می‌نویسم. راستش را بخواهید همان موقع هم که کارهای بزرگ کمک به جراحی مجروحان در حال انجام بود، تعدادی همچنان در حال گه خوردن در توییتر بودند. اینها هنوز هم دارند می‌خورند و خبر بد برای شما کنشگران این است که سیر نخواهند شد.

‏اگر می‌توانید کاری برای ایران بکنید، هر کاری که روشنایی بیاورد و از سطح مجازی عبور کند. اگر می‌توانید تولید عشق کنید و از نفرت چند الدنگ مجازی ۲۴/۷ نهراسید. نتیجه می‌دهد. ما دست خالی کردیم شد و برای هر که در عشق است می‌شود. فقط در توهم و شور حسینی نمانید. نتیجه باید قابل اندازه گیری باشد. اگر نتوانستید اندازه بگیرید رها کنید.

‏به طور جدی باور دارم اگر سماجت، پافشاری و خواهش مکرر نمی‌کردم روزنه‌ای باز نمی‌شد. بعد از چندین جلسه پر فشار کاری که راههای مدیکال و توریستی را بررسی می‌کردیم ناگهان مسیری باز شد و خانواده‌های بسیاری نجات پیدا کردند. هم‌اکنون که اینها را برای شما می‌نویسم خبرهای ورود هستی حسین‌پناهی به کشور امن و چند خانواده دیگر به زودی منتشر خواهد شد. امیدوارم در عشق‌هایتان و آینده شریکم نگه دارید.

‏تجربه ۲۳، ۴۰۲ دارد به پایان می‌رسد و برای افق تازه که با عشقی بزرگ شروع شده به خاطر آوردن وسط های ۲۳ پر از مرارت، نکبت و عدم باور است. صبوری به عشق تازه پر می‌دهد. پروژه ۲۴، ۴۰۳ عشق به زن است عشق به ایران است ‌و شاید مجبور شویم برای مدت طولانی به زیردریایی برگردیم اما قطعا چیزهایی که کاشتیم ثمره می‌کنند، میوه می‌شوند. این را هم باید بگویم که سپاسگزاری را همیشه باید زنده نگه داشت.

‏زنده باد ایران