ایران زیبايم
68 subscribers
2.85K photos
510 videos
35 files
99 links
خوب و عزیزی ایران زیبا

ارتباط با ما ->
@anahitagirl
Download Telegram
ایران زیبايم
#ترانه #سيد_مهدى_موسوى نور بی اسم توی ذوقم زد باز شد یک دریچه در کمدم اول شعر از تو افتادم به کجایی که می رود به خودم *** اسب سرکش شب مرا زین کرد از سر زندگیت سر رفتم پاره خطی شدم که پاره شده بی تو از صفر تا #سفر رفتم *** #برج_میلاد مثل من خم شد «ده مهر»ی…
.
ابر بودم به عرش تکیه شده
بعد باران شدم زمین رفتم
خواستم با خودم قدم بزنم
تا که یک دفعه روی مین رفتم!
***
منفجر شد تمام کودکی ام
پخش شد در جهان نیمه تمام
هر طرف توپ و تانک و خمپاره
جاده می رفت تا خود #ایلام
***
قبرها را یواش وا کردم
بوی #مهران و کربلا می داد
موشک بچه گانه ام برخاست
پشت دیوار عشقمان افتاد
***
پابرهنه دویدم از پی آن
با دو خاتون کنار کوه #دنا
آب و نان را گرفتم و خوردم
تازیانه به دست های شما
***
نه سر کوه خواستم… و نه اسب
رفتم از دست های تو به عروج
در من از بی منی سخن گفتم
مثل خوابی گذشتم از #یاسوج
***
فلسفه کردم از سکوت شدن
کشتی و کشتم از تو شاعر را
گوسفندان به راه افتادند
بی وطن بودن عشایر را
***
همه ی کشتزارهای جهان
مثل رؤیای من ملخ زده بود
رفتم از #شهرکرد غمگینت
که به من سال هاست یخ زده بود
***
باورت می کنم که فکر منی
گریه ات می کنم؛ ولی شادم
سادگی های کوچکی دارد
کوه خوشبخت #خرم_آبادم
***
در سیاهی محض بی خبری
از غم و زخم های کاری من
چند قرن و هزاره عاشق توست
توی این غار کنده کاری من
***
خواستم مثل خاک #کرمانشاه
سر به هر قصه ی جنون بزنم
خواستم توی خواب شیرینت
تیشه بر قلب #بیستون بزنم
***
زل زدم توی چشم غمگینت
از لب تو نخورده مست شدم
لاف مردی زدم به کوه و دشت
پهلوانی پس از شکست شدم
***
خواب زن بود عشق رویاییت
راست کردم به تو شب کج را
خسته در کوه راه افتادم
آخرین گریه ی #سنندج را
***
پشت سر: «تا ابد عزیزم» تو
رو به رو: «با خودت چه کردی» من
جمع شد کل ابرهای جهان
گوشه ای از لباس کُردی من
***
#همدان بود تا همه دانند
چه کسی از سفر غم آورده؟
که چرا عقل #بوعلی_سینا
پیش چشمان تو کم آورده؟
***
رفت در قلب، خط میخی تو
کوه بودم که گنج نامه شدی
من به سختی جدا شدم از تو
تو به سختی مرا ادامه شدی
***
ظاهراً دیو قصه من بودم
همه ی راویان چنین گفتند
واقعاً دست بی گناه تو بود
که هُلم داد از سر #الوند
***
از سر سینی ات انار افتاد
قلب من بود روی سردی خاک
خون تمامی مرز را برداشت
جاده خم شد به سمت شهر #اراک
***
بچه ی روستایی قلبم
گم شد از جیغ شهر صنعتی ات
سه… دو… یک… منتظر نشست و شمرد
تا که یک روز بمب ساعتی ات…
***
سنگ در پای من نشست کسی
خون شدم هر دو چشم غمگین را
بچه بودم… و عشق بازی کرد
همه ی پارک های #قزوین را
***
دست تو دور گردنم هُل داد
دادهای مرا به سمت سکوت
شدم آن عشق غیر قابل فتح
کوچ کردم به قلعه ی #الموت
***
در دل کوه ها پلنگ شدم
ماه من! خواستم قوی باشم
توی پس کوچه های #زنجانت
روح غمگین منزوی باشم
***
سوخت یک بوته ی سیاه و پراند
خواب گنجشک های ترسو را
ساخت اما به خاطر تو نشُست
مادرم توی حوض چاقو را
***
عشق از متن زندگی برخاست
تا ورق پُر شد و به حاشیه رفت
لخت شد مثل خنده ای نمکین
توی دریاچه ی #ارومیه رفت
***
مرد این داستان نشد… نه! نخواست
جز تو حتی به هیچ کس برسد
تیر عشقی کشیده ام که مگر
از #دماوند تا #ارس برسد!
***
با تو تا شمسُ و الضحی رفتم
رقصم از یاد قونیه لبریز
تا که با پای کوفته برسم
با تب عشق تا خود #تبریز
***
شهریاری شدم که مُلک نداشت
جز همان دست های کوچک را
تا ببینم چگونه رفت از دست
تا بگریم قیام #بابک را
***
گریه و گریه و کمی گریه
چیزهایی از این قبیل شدم
لهجه ی ترکی ام ترک برداشت
راهی شهر #اردبیل شدم
***
چشمه ای شست از تمامی من
مردِ در قصه ی زنی بودن
توی یک کیف مشترک با عشق
بطری آب معدنی بودن!
***
بوی دریا مرا کشید به خود
بوی دریا نبود… نه! خون بود!
دست در دست هم قسم خوردیم
عشق انجیر بود و زیتون بود
***
اتوبوسی بدون راننده
خواب در ذهن صندلی رفتم
داد می زد کسی کمک… کُـ… کُـ…
توی مرداب #انزلی رفتم
***
داشتم از کلوچه می گفتم
شب خوشمزه ی زنی در رشت
یک نفر گفت: دوستت دارم…
یک نفر گفت: بر نخواهم گشت…
***
رفتم و با خودم خیال شدم
بر نمی گر… نه…. دوستم داری
خوره شد شک؛ به روح من افتاد!
یک جنازه رسید تا #ساری
***
رقص و قِلیان و عشق بازی بود
ساحل بی خیال #بابلسر
داد می زد که آی آدم ها…!
داد می زد… و غرق شد آخر
***
داد می زد که آی آدم ها…!
گرگ ها زُل زده به او خندان
خورد دریا تن نحیفش را
بعد تُف شد به جنگل #گرگان
***
در جدل بود عشق با نفرت
در خطوط شکسته ی بدنم
راه را مثل دست تو گم کرد
سرکشی های اسب #ترکمنم
***
مرگ نزدیک و دیک تر می شد
آخر شعر بود و وقت عزا
داد می زد که خسته ام خسته
گریه می کرد: یا #امام_رضا!
***
باز در کوچه باد می آمد
گفتم این ابتدای ویرانی…
دست بردند داخل سیمان
چند تا نوجوان افغانی
***
چهره ی زعفرانی ام غم داشت
بزم عشاق را به هم می ریخت
دست بیرون کادر با اصرار
زهر در کام #مشهدم می ریخت


گادامه دارد...

#سيد_مهدى_موسوى

@My_BeautifulIran
#لیست مناطق اصلی #معرفی شده در کانال ایران زیبا 💐

#معرفی_منطقه

#جوشقان_قالی
#ارداق
#ایلام #بدره #دره_شهر
#رامسر
#قزوین
#چنارسفلی_همدان
#آرامگاه_ابوعلی_سینا
#چال_کندی
#باغ_فین_کاشان
#لفور #سوادکوه #مازندران
#تهران
روستای #ورس قزوین
روستای #دزلی کردستان
روستای #ممان در میانه
جزیره #کیش
#الموت قزوین
#شاهرود
#گرمارود قزوین
#گازرخان الموت قزوین
#خوزستان
#کویرمصر
#قراخیل قائم شهر مازندران
#فشکور کلاردشت
#باداب_سورت ساری
#گردنه_سر، قائم شهر
#رامیان ، گلستان
#چالوس
#تبریز
#اسبوکلا، لفور، مازندران
#الوند همدان
#دماوند
#چابکسر، رامسر
#نطنز
#پارک_ملی_تندوره، شمال خراسان رضوی
آبشار #دراسله ، سوادکوه ، مازندران
#تخت_جمشید، فارس
#ماسال، گیلان
#فیلبند. بابل ، مازندران
#دیلمان، گیلان
#کامو،اصفهان
دریاچه #آبیدر، چالوس
#شیرگاه ، سوادکوه ، مازندران
#قلعه_خرانق ، یزد
دریاچه #اوان، الموت ، قزوین
#عباس_آباد ،بهشهر
#سرولات، گیلان
#فرح_آباد، ساری
روستای #زیارت ، گلستان
#فریدونکنار، مازندران
#نمک_آبرود ، چالوس
#بروجرد، لرستان
#بندپی بابل، مازندران
#سنگ_ده، ساری
#خمین
#اصفهان
#یزد
#آشوراده، گلستان
#شیراز فارس
روستای #قلات، شیراز ، فارس
#آبشار #کبودوال ، گلستان
#جواهرده ، رامسر ، مازندران
#سقز کردستان
قله #بندعیش ، تهران
روستای #سنگان. تهران
#مزلقان ،ساوه
#بیضا،سپیدان فارس
#جاده_چالوس
#رستمکلا مازندران
#کتالم ، سادات سهر ، مازندران
قله #توچال ، تهران
#آبشارمارگون #سپیدان
#پارک_ملی_کویر ،اصفهان
#گناباد #خراسان_رضوی
#اوین_درکه ، #درکه تهران
#لرستان
#بندر_لافت ، قشم
#جزیره_قشم #قشم #هرمزگان
#دره_دارآباد #دارآباد تهران
#ایوان #ئه_یوان #ایلام
#کولک_چال #تهران
#کردستان #کوردستان
#آستارا
#اردبیل
#لاهیجان
روستای #آهار #تهران
#دژ_بابک #تبریز
#کرمانشاه
#کرمان
#سیرجان

@BiutifulIran

با ما همسفر شوید ! و در لذت تماشای عکسهای حرفه ای و آماتوری ،دوربین و موبایل خود با ما سهیم شوید!🙏💐

https://telegram.me/BiutifulIran
#تهران #داراباد
به بلندای غرور تو #دماوند ، نشد
و به قدقامت تو قله ی #الوند ،نشد

آمدی تا که بلرزانی ام از هیبت خود
به پرستشگه دل ، جز تو خداوند، نشد

دلم از شعبده و برق نگاهت لرزید
هرچه دادم به دلم موعظه یا پند، نشد

نشد از یاد برم بارقه ی چشمت را
بی امان ، سعی نمودم به توسوگند ، نشد

خواستم پَر بکشم سمت نگاهت اما
هر چه تدبیر بلد بودم و ترفند ،نشد

از دهان تو شمیم گل و مل می آید
که شبیه تو گلاب خوش میمند ، نشد

به سمرقند حضورت چه بهشتی برپاست!
قسمت من ، ثمری از دهن قند ، نشد

پیچک یاد تو پیچیده به اندام دلم
که کسی جز تو به این شیوه،هنرمند، نشد

چه کسی مدعی فتنه ی چشمان تو نیست!!
یا که دلباخته و عاشق لبخند ، نشد

آن چنان سرد شدی رفتی و دوری از من
که نظیر تو دی و بهمن و اسفند ، نشد

#مهنازمحمودی
عكاس: masoud89722
@golchinmaktab
@BiutifulIran