چین برنده ژئوپلیتیک نبرد با کرونا است؟
اکونومیست طرح روی جلد و سرمقاله این هفته خود را به این پرسش اختصاص داد که آیا چین برنده بزرگ ژئوپلیتیک بحران کرونا خواهد بود؟
اکونومیست بر این باور است که تلاش چین در سرپوش گذاشتن بر شیوع ویروس کرونا فاجعهبار بود، اما بهنظر میرسد سیاستهای این کشور در زمینه تعطیلی و قرنطینه جواب داده است. تعداد موارد جدید ابتلا به ویروس کووید-۱۹ به سطح بسیار پایینی تقلیل یافته است. کارخانههای چین در حال بازگشایی هستند. محققان چینی به سرعت واکسنهای پیشنهادی را به بوته آزمایش میگذارند و همزمان، رکورد آمار رسمی تلفات چین از سوی بریتانیا، فرانسه، اسپانیا، ایتالیا و آمریکا شکسته میشود.
@monitoreconomy_ir
اکونومیست طرح روی جلد و سرمقاله این هفته خود را به این پرسش اختصاص داد که آیا چین برنده بزرگ ژئوپلیتیک بحران کرونا خواهد بود؟
اکونومیست بر این باور است که تلاش چین در سرپوش گذاشتن بر شیوع ویروس کرونا فاجعهبار بود، اما بهنظر میرسد سیاستهای این کشور در زمینه تعطیلی و قرنطینه جواب داده است. تعداد موارد جدید ابتلا به ویروس کووید-۱۹ به سطح بسیار پایینی تقلیل یافته است. کارخانههای چین در حال بازگشایی هستند. محققان چینی به سرعت واکسنهای پیشنهادی را به بوته آزمایش میگذارند و همزمان، رکورد آمار رسمی تلفات چین از سوی بریتانیا، فرانسه، اسپانیا، ایتالیا و آمریکا شکسته میشود.
@monitoreconomy_ir
این آپارتمان ۱۷۰ متری سوپرلوکس در بروکلین نیویورک ۶۰۰هزار$ با شرایط فروش اقساطی قیمت دارد همین آپارتمان در جای خوب تهران نه بروکلین نیویورک در همین محدوده قیمتی است. چرا کسی از حباب در بازار #مسکن صحبت نمیکند؟ چرا صاحبنظرانی که حداقل شناخت نسبت به بازار مالی و بورس ندارند نگران رشد #بورس و هدایت نقدینگی به آن بجای ملک و دلار شدهاند؟ چون پولهای بسیار کلان عمده فعالین بزرگ اقتصادی و ذینفوذ سیاسی در اقتصاد ایران در ملک و مسکن سرمایهگذاری شده است.
◽️ توییت مهدی رباطی
@monitoreconomy_ir
◽️ توییت مهدی رباطی
@monitoreconomy_ir
🔵 کشورهایی با بالاترین سهم از تولید کارخانهای در جهان
۱- چین: ۴ تریلیون دلار (سهم ۲۸.۳۷ درصدی)
۲- آمریکا: ۲.۳ تریلیون دلار (سهم ۱۶.۶۵ درصدی)
۳- ژاپن: ۱ تریلیون دلار (سهم ۷.۲۳ درصدی)
۴- آلمان: ۸۰۶ میلیارد دلار (سهم ۵.۷۸ درصدی)
۵- کره جنوبی: ۴۵۹ میلیارد دلار (سهم ۳.۲۹ درصدی)
🔹 ایران با ۵۷ میلیارد دلار سهم ۰.۴۱ درصدی از کل تولیدات کارخانهای جهان را داراست.
@monitoreconomy_ir
۱- چین: ۴ تریلیون دلار (سهم ۲۸.۳۷ درصدی)
۲- آمریکا: ۲.۳ تریلیون دلار (سهم ۱۶.۶۵ درصدی)
۳- ژاپن: ۱ تریلیون دلار (سهم ۷.۲۳ درصدی)
۴- آلمان: ۸۰۶ میلیارد دلار (سهم ۵.۷۸ درصدی)
۵- کره جنوبی: ۴۵۹ میلیارد دلار (سهم ۳.۲۹ درصدی)
🔹 ایران با ۵۷ میلیارد دلار سهم ۰.۴۱ درصدی از کل تولیدات کارخانهای جهان را داراست.
@monitoreconomy_ir
کشتار جوجههای یک روزه
✍🏻 محمد طبیبیان
این روزها کلیپهایی که نشان میداد هزاران جوجه یک روزه در گودالهایی زنده بگور میشوند موجب تاثر، تاسف و حیرت بسیاری شد.
یک مقام وزارت کشاورزی گفتهاند که قرار نبود جوجهها تلف شوند بلکه قرار بوده تخم مرغهای داخل ماشینهای جوجهکشی دور ریخته شود. دلیل این کار نیز کاهش تقاضا برای گوشت مرغ به دلیل قرنطینه و نبود مراسم مختلف عزا و عروسی و مهمانی و نبود فعالیت رستورانها توضیح داده شد.
این صنعت همیشه با مشکل رو برو بوده و دچار نوسان بوده است. بعضی مقاطع کمبود محصول، قیمت گوشت مرغ را بالا میبرد و افزایش قیمت سبب میشود تعداد بیشتری به این کار روی آورند یا واحدهای موجود تولید خود را سریع افزایش دهند و در مقطع بعد قیمتها کاهش یابد و این صنعت با بیاطمینانی رو برو شود.
اما ظاهرا جلوگیری از تولید، چنانکه از مصاحبه مقام مزبور بر میآید، با هماهنگی جمعی صنف و با اجازه مقامات وزارت کشاورزی انجام شده است. که این امر غیرعادی است.
این گونه شرایط و مواقع است که نقش تخریبی یا سازنده دخالت دولت آشکار میشود. سیاستگذاری صحیح در شرایط موجود ایجاب میکند که ظرفیت تولیدی کشور حفظ شود نه با همکاری مقام مسئول دولتی کاهش یابد و نهادهها ضایع گردند. از قدیمیترین سیاستهای اقتصادی که در کشورها به کار رفته و میرود سیاست حمایت از تولیدات کشاورزی (شامل دام و طیور) است. در کشور ما که ضعف تغذیه از مشکلات حاد در برخی مناطق و برای برخی اقشار است دولت میتواند از طریق تضمین خرید یا قیمت تضمینی به حفظ ظرفیت تولید و سودآوری معقول تولیدکننده مرغ و تخممرغ کمک کند. برای این کار هم میتواند از شیوههای مختلف تجربه شده در کشورهای پیشرفته بهره بگیرد.
وارد شدن اصناف در کنترل تولید به عنوان تبانی در اکثر کشورها جرم است. همکاری مقام دولتی با این تبانی نیز جرم و قابل پیگرد است در کشورهایی که قانون ضد انحصار و قوهقضائیه آگاه به مسائل اقتصادی دارند.
مشکل دیگری که همین عدم وجود سیاست به احتمال قوی ظاهر خواهد ساخت امتناع بسیاری از کشاورزان از کشت بهاره است. چه این که افزایش بارندگی منجر به افزایش تولید سال گذشته شد قیمت برخی محصولات به شدت کاهش یافت و چنانکه در نشریات نیز منعکس شد بسیاری از کشاورزان زیان دیدند. مقامات هم با رضایت و سکوت از کنار این امر گذشتند و احتمالا امسال شاهد عواقب آن خواهیم بود.
در اولین دروس اقتصاد خرد دانشجو میآموزد که ضریب کشش قیمتی محصولات کشاورزی بسیار کوچک است بنابراین افزایش مختصر محصول قیمت را به شدت پایین میآورد (به همین نحو کاهش مختصر محصول قیمت را به شدت بالا میبرد). از همان درسها هم دانشجو میآموزد که برای جبران این مشکل راهحلهای اقتصادی مشخص مختلفی وجود دارد که حسب شرایط میتوان به کار برد در شرایط ما محدود کردن تصنعی تولید راه حل مناسب نیست.
@monitoreconomy_ir
✍🏻 محمد طبیبیان
این روزها کلیپهایی که نشان میداد هزاران جوجه یک روزه در گودالهایی زنده بگور میشوند موجب تاثر، تاسف و حیرت بسیاری شد.
یک مقام وزارت کشاورزی گفتهاند که قرار نبود جوجهها تلف شوند بلکه قرار بوده تخم مرغهای داخل ماشینهای جوجهکشی دور ریخته شود. دلیل این کار نیز کاهش تقاضا برای گوشت مرغ به دلیل قرنطینه و نبود مراسم مختلف عزا و عروسی و مهمانی و نبود فعالیت رستورانها توضیح داده شد.
این صنعت همیشه با مشکل رو برو بوده و دچار نوسان بوده است. بعضی مقاطع کمبود محصول، قیمت گوشت مرغ را بالا میبرد و افزایش قیمت سبب میشود تعداد بیشتری به این کار روی آورند یا واحدهای موجود تولید خود را سریع افزایش دهند و در مقطع بعد قیمتها کاهش یابد و این صنعت با بیاطمینانی رو برو شود.
اما ظاهرا جلوگیری از تولید، چنانکه از مصاحبه مقام مزبور بر میآید، با هماهنگی جمعی صنف و با اجازه مقامات وزارت کشاورزی انجام شده است. که این امر غیرعادی است.
این گونه شرایط و مواقع است که نقش تخریبی یا سازنده دخالت دولت آشکار میشود. سیاستگذاری صحیح در شرایط موجود ایجاب میکند که ظرفیت تولیدی کشور حفظ شود نه با همکاری مقام مسئول دولتی کاهش یابد و نهادهها ضایع گردند. از قدیمیترین سیاستهای اقتصادی که در کشورها به کار رفته و میرود سیاست حمایت از تولیدات کشاورزی (شامل دام و طیور) است. در کشور ما که ضعف تغذیه از مشکلات حاد در برخی مناطق و برای برخی اقشار است دولت میتواند از طریق تضمین خرید یا قیمت تضمینی به حفظ ظرفیت تولید و سودآوری معقول تولیدکننده مرغ و تخممرغ کمک کند. برای این کار هم میتواند از شیوههای مختلف تجربه شده در کشورهای پیشرفته بهره بگیرد.
وارد شدن اصناف در کنترل تولید به عنوان تبانی در اکثر کشورها جرم است. همکاری مقام دولتی با این تبانی نیز جرم و قابل پیگرد است در کشورهایی که قانون ضد انحصار و قوهقضائیه آگاه به مسائل اقتصادی دارند.
مشکل دیگری که همین عدم وجود سیاست به احتمال قوی ظاهر خواهد ساخت امتناع بسیاری از کشاورزان از کشت بهاره است. چه این که افزایش بارندگی منجر به افزایش تولید سال گذشته شد قیمت برخی محصولات به شدت کاهش یافت و چنانکه در نشریات نیز منعکس شد بسیاری از کشاورزان زیان دیدند. مقامات هم با رضایت و سکوت از کنار این امر گذشتند و احتمالا امسال شاهد عواقب آن خواهیم بود.
در اولین دروس اقتصاد خرد دانشجو میآموزد که ضریب کشش قیمتی محصولات کشاورزی بسیار کوچک است بنابراین افزایش مختصر محصول قیمت را به شدت پایین میآورد (به همین نحو کاهش مختصر محصول قیمت را به شدت بالا میبرد). از همان درسها هم دانشجو میآموزد که برای جبران این مشکل راهحلهای اقتصادی مشخص مختلفی وجود دارد که حسب شرایط میتوان به کار برد در شرایط ما محدود کردن تصنعی تولید راه حل مناسب نیست.
@monitoreconomy_ir
بسته پیشنهادی بازوی پژوهشی مجلس برای مقابله با اثرات کرونا بر بازار مسکن:
🔹 امکان پرداخت وام استیجاری به مستاجران
🔹 معافیت یک ماهه اجارهبها املاک دولتی و نهادهای عمومی
🔹 تمدید ۳ ماهه مدت قراردادهای جاری املاک دولتی و نهادهای عمومی بدون افزایش اجارهبها
🔹 تسریع ورود وزارت راه و شهرسازی به ساماندهی بازار استیجاری
🔹 تمدید عدم افزایش عوارض صدور پروانه ساختمانی از دو ماه ابتدای سال به شش ماه نخست سال ۱۳۹۹
🔹 کاهش نرخ سود و افزایش مدت بازپرداخت وامهای بانکی برای هر سوی عرضه و تقاضای مسکن
🔹 تنفس ۳ تا ۶ ماهه اقساط سازندگان و خریداران مسکن بر حسب میزان آسیبپذیری
🔹 توسعه خدمات مشاوره آنلاین و بسترهای مجازی انتخاب و خرید و اجاره مسکن
🔹 تکمیل اصلاح و ارتقای سامانه اطلاعرسانی املاک و مستغلات وزارت راه و شهرسازی برای کشف قیمت واقعی برای متقاضیان مبتنی بر معاملات واقعی
🔹 بخشودگی حق بیمه کارگاههای ساختمانی به میزان دوماه
@monitoreconomy_ir
🔹 امکان پرداخت وام استیجاری به مستاجران
🔹 معافیت یک ماهه اجارهبها املاک دولتی و نهادهای عمومی
🔹 تمدید ۳ ماهه مدت قراردادهای جاری املاک دولتی و نهادهای عمومی بدون افزایش اجارهبها
🔹 تسریع ورود وزارت راه و شهرسازی به ساماندهی بازار استیجاری
🔹 تمدید عدم افزایش عوارض صدور پروانه ساختمانی از دو ماه ابتدای سال به شش ماه نخست سال ۱۳۹۹
🔹 کاهش نرخ سود و افزایش مدت بازپرداخت وامهای بانکی برای هر سوی عرضه و تقاضای مسکن
🔹 تنفس ۳ تا ۶ ماهه اقساط سازندگان و خریداران مسکن بر حسب میزان آسیبپذیری
🔹 توسعه خدمات مشاوره آنلاین و بسترهای مجازی انتخاب و خرید و اجاره مسکن
🔹 تکمیل اصلاح و ارتقای سامانه اطلاعرسانی املاک و مستغلات وزارت راه و شهرسازی برای کشف قیمت واقعی برای متقاضیان مبتنی بر معاملات واقعی
🔹 بخشودگی حق بیمه کارگاههای ساختمانی به میزان دوماه
@monitoreconomy_ir
Investment1
Dr Imanirad
🎧 اصول سرمایهگذاری و معاملهگری
⏱ ۲۰ دقیقه
▫️ مرتضی ایمانی راد
۱۰ اصل برای شناخت و ورود به سرمایهگذاری پیشنهاد میشود. در این اپیزود ۵ مورد اول این اصول مطرح میشود:
۱-هیچ گونه سرمایهگذاری نمیتواند بدون سنجش سطح ریسک وارد وارد بازار شود، تعیین سطح ریسک اولین قدم برای ورود به سرمایه گذاری است.
۲- تفاوت سرمایهگذاری و معاملهگری را باید برای خودتان مشخص کنید.
۳- استراتژی مدنظر سرمایهگذاری خود را میبایست برای خود استخراج کنید.
۴- هدف شما از سرمایه گذاری و مدت زمان آن برای روی استراتژی بسیار تاثیر گذار است.
۵- بازدهی سرمایهگذاری را برای خود مشخص کنید و به تبع ریسک انجام آن را نیز بپذیرید.
انجام تست ریسک پذیری
@monitoreconomy_ir
⏱ ۲۰ دقیقه
▫️ مرتضی ایمانی راد
۱۰ اصل برای شناخت و ورود به سرمایهگذاری پیشنهاد میشود. در این اپیزود ۵ مورد اول این اصول مطرح میشود:
۱-هیچ گونه سرمایهگذاری نمیتواند بدون سنجش سطح ریسک وارد وارد بازار شود، تعیین سطح ریسک اولین قدم برای ورود به سرمایه گذاری است.
۲- تفاوت سرمایهگذاری و معاملهگری را باید برای خودتان مشخص کنید.
۳- استراتژی مدنظر سرمایهگذاری خود را میبایست برای خود استخراج کنید.
۴- هدف شما از سرمایه گذاری و مدت زمان آن برای روی استراتژی بسیار تاثیر گذار است.
۵- بازدهی سرمایهگذاری را برای خود مشخص کنید و به تبع ریسک انجام آن را نیز بپذیرید.
انجام تست ریسک پذیری
@monitoreconomy_ir
Audio
چرا حقوقیها در بازار صعودی فروشنده هستند؟
◽️ علی احمدی؛ دانشجوی دکتری مالی دانشگاه یورک
@monitoreconomy_ir
◽️ علی احمدی؛ دانشجوی دکتری مالی دانشگاه یورک
@monitoreconomy_ir
لذت اقتصاد برای فهم دنیای بیرون: جفتگزینی گزینشی
✍🏻 حامد قدوسی
مفهوم جالبی در اقتصاد وجود دارد به اسم «جفتگزینی گزینشی» یا Assortative Matching or Mating که البته فقط محدود به حوزه ازدواج نیست و مثلا در بازار جفت و جور شدن شرکتهای نوپا و سرمایهگذاران خطرپذیر هم مطرح است. این مفهوم چه میگوید؟ از جزییات که بگذریم، میگوید در دهههای اخیر هر قدر جلوتر رفتیم، زوجها با احتمال بیشتری همسر خود را از «طبقه حرفهای خودشان» انتخاب میکنند. شواهد آماریاش را هم در مقالات مختلف نشان دادهاند. مثلا همبستگی بین تحصیلات دو نفر در داخل خانواده را ببینیم، در پنج دهه قبل هر چه جلوتر آمدهایم، این همبستگی قویتر شده است.
به زبان ساده: یک پزشک یا وکیل یا خلبان یا متخصص رایانه را ۵۰ سال قبل تصور کنید (بلی ۵۰ سال قبل هم متخصص رایانه داشتیم، حتی در ایران). چون پزشک/وکیل/دندانپزشک/برنامهنویس و الخ در جنس دیگر به نسبت کمتر بود، احتمالا در بیشتر خانوادههای دو نسل قبلتر حداکثر یک نفر مثلا پزشک و دیگری مثلا کارمند دفتری یا فرهنگی بود. در نتیجه با این که تنوع بین شغل نفر اول در بین خانوادهها بالا بود، «واریانس» بین تحصیلات یا درآمد نفر دوم در بین خانوادههای مختلف خیلی پایین بود. الان چه طور؟ الان برابری حرفهای بین دو جنس بیشتر شده (به قول اقتصاددانها مجموعه انتخاب در دو طرف عمیقتر شده است) و شما خیلی بیشتر خانوادههایی میبینید که هر دو زوج پزشک یا مثلا یکی وکیل و دیگری برنامهنویس یا هر دو ورزشکار سرشناس و الخ هستند.
اهمین مساله: خب حالا این موضوع چه اهمیتی دارد؟ اهمیتش این است که این مکانیسم «کبوتر با کبوتر» یکی از چند دلیلی است که باعث شده تا «نابرابری درآمدی» بین خانوادهها در طول دهههای اخیر بیشتر بشود. مثلا اگر حقوق شغل الف از شغل ب، X واحد بیشتر بود الان خانواده دو الفی، دو X واحد درآمد بیشتری دارد. یک مقاله تخمین زده که با حفظ بقیه شرایط، اگر خانوادههای فعلی به سبک قدیم به صورت تصادفی روی تحصیلات جفت میشدند (مثلا افراد بر اساس علاقه صرف ازدواج میکردند)، ضریب جینی در آمریکا تقریبا «۰.۱» پایین میآمد که خب عدد خیلی بزرگی است.
پسانداز: در واقعیت، خانوادههایی که دو عضو پردرآمد دارند، به لحاظ «پسانداز» به صورت «غیرخطی و فزاینده» جلوتر از خانوادههایی با یک عضو پردرآمد هستند. چرا؟ خیلی ساده به این فکر کنید که زندگی یک سری هزینه ثابت دارد که خیلی به درآمد کل حساس نیست. فرض کنیم هزینه یک زندگی ساده کمابیش با درآمد یک نفر (با شغل مناسب) قابل تامین است و در نتیجه پسانداز خانواده از مازاد درآمد (درآمد نفر دوم) بیاید که نسبتش با کل درآمد غیرخطی میشود. برای دیدن «غیرخطی بودن پسانداز» دقت کنیم که خانوادهای که فقط یک درآمد دارد، پساندازش در حد نزدیک صفر است.
دلایل زمینهای: چرا جفتگزینی گزینشی در طول زمان بیشتر شده؟ احتمالا یک دلیلش نقشی است که دانشگاه و محیطهای حرفهای برای شریک-یابی ایفا میکنند. دلیل بدیهی دیگر هم بیشتر شدن برابری تحصیلی بین جنسها و افزایش عمق مجموعه انتخاب است. دلایل دیگرش را هم میتوانیم از شما بشنویم. دقت کنیم که توضیحات صرفا رفتاری/جامعهشناختی از این نوع که «افراد در طول زمان به ازدواج با شبیه خودشان علاقهمند شدهاند» برای توضیح موضوع کفایت نمیکند چون لازمه مشاهده این پدیده در سطح کلان، تغییر در عرضه در دو طرف مکانیسم جفت شدن است.
❇️ جمعبندی: توضیح سادهای دادیم که چه طور جفت شدن انتخابی روی کیفیت یا به قول معروف Sorting دو طرفه روی کیفیت نابرابری را در یک بازار به شدت تقویت میکند. همین چارچوب برای فهم خیلی پدیدههای زندگی روزمره میتواند به کار برود. مثلا اگر مربیان خیلی خوب کمیاب باشند و با بازیکنان خیلی خوب جفت شوند، فاصله این تیم از بقیه به صورت غیرخطی زیاد میشود.
@monitoreconomy_ir
✍🏻 حامد قدوسی
مفهوم جالبی در اقتصاد وجود دارد به اسم «جفتگزینی گزینشی» یا Assortative Matching or Mating که البته فقط محدود به حوزه ازدواج نیست و مثلا در بازار جفت و جور شدن شرکتهای نوپا و سرمایهگذاران خطرپذیر هم مطرح است. این مفهوم چه میگوید؟ از جزییات که بگذریم، میگوید در دهههای اخیر هر قدر جلوتر رفتیم، زوجها با احتمال بیشتری همسر خود را از «طبقه حرفهای خودشان» انتخاب میکنند. شواهد آماریاش را هم در مقالات مختلف نشان دادهاند. مثلا همبستگی بین تحصیلات دو نفر در داخل خانواده را ببینیم، در پنج دهه قبل هر چه جلوتر آمدهایم، این همبستگی قویتر شده است.
به زبان ساده: یک پزشک یا وکیل یا خلبان یا متخصص رایانه را ۵۰ سال قبل تصور کنید (بلی ۵۰ سال قبل هم متخصص رایانه داشتیم، حتی در ایران). چون پزشک/وکیل/دندانپزشک/برنامهنویس و الخ در جنس دیگر به نسبت کمتر بود، احتمالا در بیشتر خانوادههای دو نسل قبلتر حداکثر یک نفر مثلا پزشک و دیگری مثلا کارمند دفتری یا فرهنگی بود. در نتیجه با این که تنوع بین شغل نفر اول در بین خانوادهها بالا بود، «واریانس» بین تحصیلات یا درآمد نفر دوم در بین خانوادههای مختلف خیلی پایین بود. الان چه طور؟ الان برابری حرفهای بین دو جنس بیشتر شده (به قول اقتصاددانها مجموعه انتخاب در دو طرف عمیقتر شده است) و شما خیلی بیشتر خانوادههایی میبینید که هر دو زوج پزشک یا مثلا یکی وکیل و دیگری برنامهنویس یا هر دو ورزشکار سرشناس و الخ هستند.
اهمین مساله: خب حالا این موضوع چه اهمیتی دارد؟ اهمیتش این است که این مکانیسم «کبوتر با کبوتر» یکی از چند دلیلی است که باعث شده تا «نابرابری درآمدی» بین خانوادهها در طول دهههای اخیر بیشتر بشود. مثلا اگر حقوق شغل الف از شغل ب، X واحد بیشتر بود الان خانواده دو الفی، دو X واحد درآمد بیشتری دارد. یک مقاله تخمین زده که با حفظ بقیه شرایط، اگر خانوادههای فعلی به سبک قدیم به صورت تصادفی روی تحصیلات جفت میشدند (مثلا افراد بر اساس علاقه صرف ازدواج میکردند)، ضریب جینی در آمریکا تقریبا «۰.۱» پایین میآمد که خب عدد خیلی بزرگی است.
پسانداز: در واقعیت، خانوادههایی که دو عضو پردرآمد دارند، به لحاظ «پسانداز» به صورت «غیرخطی و فزاینده» جلوتر از خانوادههایی با یک عضو پردرآمد هستند. چرا؟ خیلی ساده به این فکر کنید که زندگی یک سری هزینه ثابت دارد که خیلی به درآمد کل حساس نیست. فرض کنیم هزینه یک زندگی ساده کمابیش با درآمد یک نفر (با شغل مناسب) قابل تامین است و در نتیجه پسانداز خانواده از مازاد درآمد (درآمد نفر دوم) بیاید که نسبتش با کل درآمد غیرخطی میشود. برای دیدن «غیرخطی بودن پسانداز» دقت کنیم که خانوادهای که فقط یک درآمد دارد، پساندازش در حد نزدیک صفر است.
دلایل زمینهای: چرا جفتگزینی گزینشی در طول زمان بیشتر شده؟ احتمالا یک دلیلش نقشی است که دانشگاه و محیطهای حرفهای برای شریک-یابی ایفا میکنند. دلیل بدیهی دیگر هم بیشتر شدن برابری تحصیلی بین جنسها و افزایش عمق مجموعه انتخاب است. دلایل دیگرش را هم میتوانیم از شما بشنویم. دقت کنیم که توضیحات صرفا رفتاری/جامعهشناختی از این نوع که «افراد در طول زمان به ازدواج با شبیه خودشان علاقهمند شدهاند» برای توضیح موضوع کفایت نمیکند چون لازمه مشاهده این پدیده در سطح کلان، تغییر در عرضه در دو طرف مکانیسم جفت شدن است.
❇️ جمعبندی: توضیح سادهای دادیم که چه طور جفت شدن انتخابی روی کیفیت یا به قول معروف Sorting دو طرفه روی کیفیت نابرابری را در یک بازار به شدت تقویت میکند. همین چارچوب برای فهم خیلی پدیدههای زندگی روزمره میتواند به کار برود. مثلا اگر مربیان خیلی خوب کمیاب باشند و با بازیکنان خیلی خوب جفت شوند، فاصله این تیم از بقیه به صورت غیرخطی زیاد میشود.
@monitoreconomy_ir
📈 #نرخ_تورم #فروردین ماه ۱۳۹۹، ۳۲.۲ درصد
🔶 تورم نقطه به نقطه ۱۹.۸ درصد
مرکز آمار ایران اعلام کرد:
🔸 در فروردین ماه ۱۳۹۹ عدد شاخص کل (۱۰۰=۱۳۹۵) به ۲۰۴.۸ واحد رسید که نسبت به ماه قبل ۲.۱ درصد افزایش نشان میدهد.
🔹 در این ماه درصد تغییر شاخص کل نسبت به ماه مشابه سال قبل ۱۹.۸ درصد میباشد؛ یعنی خانوارهای کشور به طور میانگین ۱۹.۸ درصد بیشتر از فروردین ماه ۱۳۹۸ برای خرید یک «مجموعه کالا و خدمات یکسان» هزینه کردند که نسبت به این اطلاع در ماه قبل (۲۲ درصد) ۲.۲ واحد درصد کاهش یافته است.
🔹 درصد تغييرات شاخص كل (نرخ تورم کالاها و خدمات مصرفی خانوار) در دوازده ماه منتهی به فروردین ماه سال ۱۳۹۹ نسبت به دوره مشابه سال قبل برای کل کشور ۳۲.۲ درصد، مناطق شهری ۳۱.۹ درصد و مناطق روستایی ۳۳.۹ درصد است.
🔶 نرخ تورم بخش حمل و نقل در فروردین ماه نسبت به ماه قبل ۱ درصد و نسبت به ماه مشابه سال قبل ۴۷.۴ درصد شده است.
#تورم
@monitoreconomy_ir
🔶 تورم نقطه به نقطه ۱۹.۸ درصد
مرکز آمار ایران اعلام کرد:
🔸 در فروردین ماه ۱۳۹۹ عدد شاخص کل (۱۰۰=۱۳۹۵) به ۲۰۴.۸ واحد رسید که نسبت به ماه قبل ۲.۱ درصد افزایش نشان میدهد.
🔹 در این ماه درصد تغییر شاخص کل نسبت به ماه مشابه سال قبل ۱۹.۸ درصد میباشد؛ یعنی خانوارهای کشور به طور میانگین ۱۹.۸ درصد بیشتر از فروردین ماه ۱۳۹۸ برای خرید یک «مجموعه کالا و خدمات یکسان» هزینه کردند که نسبت به این اطلاع در ماه قبل (۲۲ درصد) ۲.۲ واحد درصد کاهش یافته است.
🔹 درصد تغييرات شاخص كل (نرخ تورم کالاها و خدمات مصرفی خانوار) در دوازده ماه منتهی به فروردین ماه سال ۱۳۹۹ نسبت به دوره مشابه سال قبل برای کل کشور ۳۲.۲ درصد، مناطق شهری ۳۱.۹ درصد و مناطق روستایی ۳۳.۹ درصد است.
🔶 نرخ تورم بخش حمل و نقل در فروردین ماه نسبت به ماه قبل ۱ درصد و نسبت به ماه مشابه سال قبل ۴۷.۴ درصد شده است.
#تورم
@monitoreconomy_ir
برنت و WTI
✍🏻 حامد قدوسی
چرا قیمت WTI (برای تحویل فوری) منفی شده ولی برنت هنوز حدود ۲۰ دلار است؟ خب این به فرق دو تا نفت بر میگردد که حتما سالها در اخبار شنیدهاید. برنت همان نفت سبک دریای شمال است که معیار جهانی است. وست تگزاس اینترمیدیت یا همان WTI نفت آمریکا است. خب حالا چرا این قدر فرق قیمت بین تحویل فوری این دو؟
هر قدر تولیدکننده نفت در خشکی محصورتر باشد مشکل پرشدن ذخایر جدیتر است.
نفتهای محصور در خشکی - که به دریاها، ذخیره روی نفتکشها و بازار جهانی دسترسی ندارند و مجبورند در فضای محدود خشکی انبار و در پالایشگاههای محلی تصفیه شوند -
به طور تاریخی WTI این مشکل را خیلی بیشتر داشته و برای سالهای زیادی نزدیک ده دلار ارزانتر از برنت فروخته میشده چون تنها مشتریاش پالایشگاههای وسط آمریکا بودند. الان هم برنت هنوز به ذخایر جهانی و کشتیها دسترسی دارد ولی ذخایر WTI - که بیشتر در کوشین اوکلاهوما ذخیره میشود - پر شده است.
به زبان اقتصادی، بازار دو نفت هر چه به هم مربوط است ولی یکپارچه کامل نیست.
کدام یک برای ایران ملاک است؟ برنت. هر چند ایران نفت خودش را دارد ولی قیمت نفت اوپک و ایران همبستگی خیلی قوی با برنت دارد.
مکانیسم قیمت منفی نفت
@monitoreconomy_ir
✍🏻 حامد قدوسی
چرا قیمت WTI (برای تحویل فوری) منفی شده ولی برنت هنوز حدود ۲۰ دلار است؟ خب این به فرق دو تا نفت بر میگردد که حتما سالها در اخبار شنیدهاید. برنت همان نفت سبک دریای شمال است که معیار جهانی است. وست تگزاس اینترمیدیت یا همان WTI نفت آمریکا است. خب حالا چرا این قدر فرق قیمت بین تحویل فوری این دو؟
هر قدر تولیدکننده نفت در خشکی محصورتر باشد مشکل پرشدن ذخایر جدیتر است.
نفتهای محصور در خشکی - که به دریاها، ذخیره روی نفتکشها و بازار جهانی دسترسی ندارند و مجبورند در فضای محدود خشکی انبار و در پالایشگاههای محلی تصفیه شوند -
به طور تاریخی WTI این مشکل را خیلی بیشتر داشته و برای سالهای زیادی نزدیک ده دلار ارزانتر از برنت فروخته میشده چون تنها مشتریاش پالایشگاههای وسط آمریکا بودند. الان هم برنت هنوز به ذخایر جهانی و کشتیها دسترسی دارد ولی ذخایر WTI - که بیشتر در کوشین اوکلاهوما ذخیره میشود - پر شده است.
به زبان اقتصادی، بازار دو نفت هر چه به هم مربوط است ولی یکپارچه کامل نیست.
کدام یک برای ایران ملاک است؟ برنت. هر چند ایران نفت خودش را دارد ولی قیمت نفت اوپک و ایران همبستگی خیلی قوی با برنت دارد.
مکانیسم قیمت منفی نفت
@monitoreconomy_ir
اهرام قدرت!
خلاصه سیاستی بر اساس مقالهای در مورد نقش ساختار حاکمیت شرکتی بر رشد اقتصادی
نویسنده: اسماعیل علی آبادی (دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد)
🔸 در هفته گذشته موضوع عرضه شستا بحث داغی را میان کارشناسان ایجاد کرد که درونمایه اصلی این بحثها، ساختار حاکمیتی خاصی است که شستا جهت کنترل تعداد زیادی از شرکتهای پایین دستی ایجاد کرده است. اما به نظر میرسد تمرکز حاکمیت تنها محدود به شرکتهای زیرمجموعه شستا نیست و تعداد زیادی از شرکتهای دیگر نیز در چنین ساختاری تحت کنترل عمدتا نهادهای عمومی شامل دولت، تامین اجتماعی، صندوقهای بازنشستگی، بنیاد مستضعفان و... قرارگرفتهاند.
🔸 ساختار حاکمیت مشابهی در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا نیز با همین درجه تمرکز و حتی بیشتر مشاهده میشود.
به عنوان مثال خانواده والنبری حدود نیمی از کل ارزش بازار شرکتهای بورس استکهلم را تحت کنترل خود دارد. نمونهای دیگر خانواده آنیِلی در ایتالیاست که کنترل حدود ۱۰ درصد از کل ارزش بازار شرکتهای این کشور را در دستان خود دارد. موارد مشابهی در سایر کشورهای دنیا و به خصوص در شرق آسیا هم به سادگی قابل مشاهده است.
❓ اما آیا این نهادهای کنترلکننده در ایران و خانوادههای متمول در سایر نقاط دنیا حق کنترلی متناسب با میزان سرمایهگذاری خود در شرکتهای پایین دستی دارند؟
👈 این نوع ساختار مالکیت هرمی موجب شده است که این نهادها و خانوادهها، حق کنترلی ورای حق مالکیت خود داشته باشند. در این ساختارهای هرمی، کنترل از طریق زنجیرهای از واسطهها اعمال میشود.
مثلا فرض کنید شخص الف (حقیقی یا حقوقی) مالک ۵۱ درصد شرکت ب است که خود ۵۱ درصد سهام شرکت ج را در اختیار دارد. در این هرم کوچک، نهاد الف مالک ۵۱ درصد شرکت ب است و به همین جهت آن را تحت کنترل خود دارد. همچنین نهاد الف کنترل شرکت ج را هم با واسطهگری شرکت ب در اختیار دارد؛ با این تفاوت که تنها حدود یک چهارم سهام شرکت ج تحت تملک نهاد الف است. حال اگر به همین صورت این هرم لایههای بیشتری به خود بگیرد، همانطور که در ایران ارتفاع این هرمها حتی گاهی به پنج یا شش لایه هم میرسد، شرکتهایی که در لایههای پایین هرم قرار میگیرند کنترل خود را به نهادهایی تفویض کردهاند که عملا سهمی در مالکیت ندارند.
🔸 افتراق ایجاد شده میان حاکمیت و مالکیت در شرکتهای پایین دستی نوع خاصی از تعارض را میان سهامداران خرد این دسته از شرکتها و نهاد کنترلکننده ایجاد میکند که درصورت ناتوانی نهادهای قانونی در حمایت از حقوق سهامداران خرد میتواند پایمال شدن حقوق این دسته از سهامداران را به نفع مالکان بالادستی در پی داشته باشد.
⚠️ این ساختار خاص مالکیت موجب میشود که تعداد زیادی از شرکتها به گروههایی تقسیم شوند که هر گروه تماما تحت کنترل یک شخصیت حقیقی یا حقوقی مستقل است. با وجود این که چنین گروههایی میتوانند در برخی موارد فوایدی داشته باشند (مانند تشکیل بازار تامین مالی درون گروهی، کاهش ریسک ورشکستگی به علت حمایت سایر اعضای گروه و ...)، اما همچنان به علت آسیبهای احتمالی ناشی از چنین ساختار حاکمیتی باید به نقش آنها در کل اقتصاد با دیدهی تردید نگریست. برخی از این آسیبهای احتمالی عبارتند از:
۱- عدم وجود انگیزهی کافی در کنترلکننده نهایی برای انجام سرمایهگذاریهای سودده و توجیهپذیر در شرکتهای پایین دستی هرم
به علت اینکه این کنترلکنندهی نهایی در نهایت مالک تنها درصد کمی از جریانات نقدی شرکتهای پایین دستی است، ممکن است منافع شخصی دیگر را به بیشینه کردن سود شرکت پایین دستی ترجیح دهد.
۲- ایجاد انگیزه در کنترلکننده نهایی در جهت انتقال منابع از شرکتهای پایین دستی به شرکهای بالای هرم
در همان مثال قبل فرض کنید شرکت ج ۱۰۰ تومان سود بسازد. سهم کنترل کنندهی الف حدود ۲۵ تومان است. حال اگر این کنترل کننده به گونهای این ۱۰۰ تومان را از شرکت ج به شرکت ب انتقال دهد (مثلا شرکت ج یک دارایی را به زیر قیمت بازار به شرکت ب بفروشد)، سهم الف مقدار ۵۱ تومان خواهد بود. در صورت ضعف نهادهای قانونی این عملیات به ضرر سهامداران خرد شرکت ج و کاملا در جهت منافع شخصی کنترلکنندهی نهایی است.
۳- ایجاد قدرت سیاسی برای این کنترلکنندگان بزرگ
۴- افزایش هزینهی ورود به بازار برای شرکتهای نوپا و کاهش انگیزههای سرمایهگذاری روی ایدههای جدید به علت کنترل متمرکز این نهادها بر زنجیرهی تولید
۵- کاهش رقابت میان شرکتهای گروه به دلیل وجود حاکمیت مشترک و تفویض نوعی انحصار به نهادهای کنترلکننده
✅ آگاهی از این آسیبهای احتمالی، میتواند نقطهی شروع مناسبی برای تلاش در جهت حمایت از حقوق سهامداران خرد، کاهش فساد و افزایش بهینگی در اقتصاد باشد.
@monitoreconomy_ir
خلاصه سیاستی بر اساس مقالهای در مورد نقش ساختار حاکمیت شرکتی بر رشد اقتصادی
نویسنده: اسماعیل علی آبادی (دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد)
🔸 در هفته گذشته موضوع عرضه شستا بحث داغی را میان کارشناسان ایجاد کرد که درونمایه اصلی این بحثها، ساختار حاکمیتی خاصی است که شستا جهت کنترل تعداد زیادی از شرکتهای پایین دستی ایجاد کرده است. اما به نظر میرسد تمرکز حاکمیت تنها محدود به شرکتهای زیرمجموعه شستا نیست و تعداد زیادی از شرکتهای دیگر نیز در چنین ساختاری تحت کنترل عمدتا نهادهای عمومی شامل دولت، تامین اجتماعی، صندوقهای بازنشستگی، بنیاد مستضعفان و... قرارگرفتهاند.
🔸 ساختار حاکمیت مشابهی در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا نیز با همین درجه تمرکز و حتی بیشتر مشاهده میشود.
به عنوان مثال خانواده والنبری حدود نیمی از کل ارزش بازار شرکتهای بورس استکهلم را تحت کنترل خود دارد. نمونهای دیگر خانواده آنیِلی در ایتالیاست که کنترل حدود ۱۰ درصد از کل ارزش بازار شرکتهای این کشور را در دستان خود دارد. موارد مشابهی در سایر کشورهای دنیا و به خصوص در شرق آسیا هم به سادگی قابل مشاهده است.
❓ اما آیا این نهادهای کنترلکننده در ایران و خانوادههای متمول در سایر نقاط دنیا حق کنترلی متناسب با میزان سرمایهگذاری خود در شرکتهای پایین دستی دارند؟
👈 این نوع ساختار مالکیت هرمی موجب شده است که این نهادها و خانوادهها، حق کنترلی ورای حق مالکیت خود داشته باشند. در این ساختارهای هرمی، کنترل از طریق زنجیرهای از واسطهها اعمال میشود.
مثلا فرض کنید شخص الف (حقیقی یا حقوقی) مالک ۵۱ درصد شرکت ب است که خود ۵۱ درصد سهام شرکت ج را در اختیار دارد. در این هرم کوچک، نهاد الف مالک ۵۱ درصد شرکت ب است و به همین جهت آن را تحت کنترل خود دارد. همچنین نهاد الف کنترل شرکت ج را هم با واسطهگری شرکت ب در اختیار دارد؛ با این تفاوت که تنها حدود یک چهارم سهام شرکت ج تحت تملک نهاد الف است. حال اگر به همین صورت این هرم لایههای بیشتری به خود بگیرد، همانطور که در ایران ارتفاع این هرمها حتی گاهی به پنج یا شش لایه هم میرسد، شرکتهایی که در لایههای پایین هرم قرار میگیرند کنترل خود را به نهادهایی تفویض کردهاند که عملا سهمی در مالکیت ندارند.
🔸 افتراق ایجاد شده میان حاکمیت و مالکیت در شرکتهای پایین دستی نوع خاصی از تعارض را میان سهامداران خرد این دسته از شرکتها و نهاد کنترلکننده ایجاد میکند که درصورت ناتوانی نهادهای قانونی در حمایت از حقوق سهامداران خرد میتواند پایمال شدن حقوق این دسته از سهامداران را به نفع مالکان بالادستی در پی داشته باشد.
⚠️ این ساختار خاص مالکیت موجب میشود که تعداد زیادی از شرکتها به گروههایی تقسیم شوند که هر گروه تماما تحت کنترل یک شخصیت حقیقی یا حقوقی مستقل است. با وجود این که چنین گروههایی میتوانند در برخی موارد فوایدی داشته باشند (مانند تشکیل بازار تامین مالی درون گروهی، کاهش ریسک ورشکستگی به علت حمایت سایر اعضای گروه و ...)، اما همچنان به علت آسیبهای احتمالی ناشی از چنین ساختار حاکمیتی باید به نقش آنها در کل اقتصاد با دیدهی تردید نگریست. برخی از این آسیبهای احتمالی عبارتند از:
۱- عدم وجود انگیزهی کافی در کنترلکننده نهایی برای انجام سرمایهگذاریهای سودده و توجیهپذیر در شرکتهای پایین دستی هرم
به علت اینکه این کنترلکنندهی نهایی در نهایت مالک تنها درصد کمی از جریانات نقدی شرکتهای پایین دستی است، ممکن است منافع شخصی دیگر را به بیشینه کردن سود شرکت پایین دستی ترجیح دهد.
۲- ایجاد انگیزه در کنترلکننده نهایی در جهت انتقال منابع از شرکتهای پایین دستی به شرکهای بالای هرم
در همان مثال قبل فرض کنید شرکت ج ۱۰۰ تومان سود بسازد. سهم کنترل کنندهی الف حدود ۲۵ تومان است. حال اگر این کنترل کننده به گونهای این ۱۰۰ تومان را از شرکت ج به شرکت ب انتقال دهد (مثلا شرکت ج یک دارایی را به زیر قیمت بازار به شرکت ب بفروشد)، سهم الف مقدار ۵۱ تومان خواهد بود. در صورت ضعف نهادهای قانونی این عملیات به ضرر سهامداران خرد شرکت ج و کاملا در جهت منافع شخصی کنترلکنندهی نهایی است.
۳- ایجاد قدرت سیاسی برای این کنترلکنندگان بزرگ
۴- افزایش هزینهی ورود به بازار برای شرکتهای نوپا و کاهش انگیزههای سرمایهگذاری روی ایدههای جدید به علت کنترل متمرکز این نهادها بر زنجیرهی تولید
۵- کاهش رقابت میان شرکتهای گروه به دلیل وجود حاکمیت مشترک و تفویض نوعی انحصار به نهادهای کنترلکننده
✅ آگاهی از این آسیبهای احتمالی، میتواند نقطهی شروع مناسبی برای تلاش در جهت حمایت از حقوق سهامداران خرد، کاهش فساد و افزایش بهینگی در اقتصاد باشد.
@monitoreconomy_ir
Columbia Business School
Faculty & Research | Columbia Business School
CBS faculty members are world-renowned — not only for generating new thinking in their fields but also for having an impact on current business practices.
لایهی_چهاروپنجساختار_هرمی_شستا.jpg
328.3 KB
لایههای چهار و پنج ساختار هرمی شستا
منبع: حیدری-علیآبادی
در این پست اسماعیل علیآبادی عزیز به مرور مقالهای در این زمینه و آثار ناشی از این ساختار هرمی میپردازد.
@monitoreconomy_ir
منبع: حیدری-علیآبادی
در این پست اسماعیل علیآبادی عزیز به مرور مقالهای در این زمینه و آثار ناشی از این ساختار هرمی میپردازد.
@monitoreconomy_ir
روزهای بسیار عجیب، ترسناک، هیجانآور و در عین حال، برای یک اقتصاددان، بینهایت ارزشمند را میگذرانیم.
شاید چنینی روزهایی دیگر در طول عمر نسل ما و آینده تکرار نشود (امیدوارم). بحران همهگیری ویروس کرونا، هر روز ابعاد گستردهتری در بعد اقتصادی پیدا میکند. در بهترین حالت، تا ۱۸ ماه آینده، هیچ تضمینی برای شروع دوره بازگشت به شرایط عادی گذشته وجود ندارد، به بیان دیگر، تا تولید گسترده واکسن که شاید ۲-۳ سال طول بکشد، هیچ مکانیزم دیگری، حتی تست در مقیاس وسیع، تضمین کننده امنیت روانی مردم برای بازگشت به شرایط عادی نیست.
یک مثال ساده، مسافرتهای هوایی است. حتی در صورت وجود تست، تمام مسافران باید تست شده و بعد سوار هواپیما شوند و البته هیچ تضمینی وجود ندارد که در طول مسیر به سبب آلودگی در بخشی از هواپیما، دوباره گرفتار ویروس نشوند، افراد به محض پیاده شدن برای ترانزیت دوباره باید تست شوند و اگر به مقصد برسند، احتمالا تست مجدد و یا قرنطینه باید شوند. با این حساب، سفرهای هوایی بشدت محدود خواهد شد. داستان در بخش سفرهای زمینی از یک کشور به کشور دیگر نیز همین است.
به این ترتیب میتوان تصور کرد که تجارت و ارتباطات بینالمللی بشدت کاهش یابد، و کشورها به گونهای از آتارکی روی بیاورند. این اتفاق هم اکنون در حال افتادن است.
همزمان سقوط تقاضای کل، که بصورت دومینو شروع شده است، تمام بخشهای اقتصاد بجز بهداشت و غذا را در برگرفته است. حتی در بخش غذا نیز، داستان بسیار پیچیده است و در جایی مثل امریکا انهدام انبوه شیر و سبزیجات دور باطلی از کمبود مواد غذایی را در آینده به دنبال دارد، چرا که بسیاری از تولیدات کشاورزی در رستورانها، کافی شاپها و مدارس و ادارات مصرف میشده، که عملا همگی تا زمان نامشخصی تعطیل خواهند بود.
🔸 کاهش تقاضا، چنان بلایی بر سر نفت آورد که برای اولین بار در تاریخ، قیمت نفت تحویل ماه می آمریکا به منفی ۴۰ دلار (بله ۴۰-) در بشکه رسید، چرا که هزینه نگهداری نفت بسیار بالا رفته و عملا تحویل فیزیکی در مقابل جبران هزینه ذخیرهسازی قابل انجام بود. این داستان، یک ماه دیگر هم اتفاق خواهد افتاد (برای قراردادهای ژوئن).
❓ آیا تصور این مطالب در اقتصاد را میشد حتی دو ماه پیش کرد؟ مشکل اصلی علم اقتصاد این است که تقریبا تمام مدلهای آن (کلان) فرض تعادل (عمومی) را به نوعی در خود دارند. ولی چگونه میتوان از مدلهایی که اساسا برای تجزیه و تحلیل انحرافات جزیی از تعادل طراحی شدهاند برای تجزیه و تحلیل یا پیشبینی آنچه الان روی میدهد استفاده کرد؟ اما به نظر میرسد، علیرغم تلخی این حوادث، اقتصاد شاهد یک دگرریسی در فروض و مشخصا در دخالت دادن ریسک در تحلیلهای خود خواهد شد. دیر روزگاری نخواهد گذشت که ریسک، قیمتگذاری آن، و نحوه کم کردن آن در اکثر مدلها و پیشبینیها، و مشخصا در سیاستگذاریها دیده خواهد شد.
توصیه اکید میکنم که کتاب «قوی سیاه» نسیم نیکلاس طالب را بخوانید و پیشبینی و تحلیل او را امروز به عینه ببینید.
یادداشتی از دکتر اصغر شاهمرادی
@monitoreconomy_ir
شاید چنینی روزهایی دیگر در طول عمر نسل ما و آینده تکرار نشود (امیدوارم). بحران همهگیری ویروس کرونا، هر روز ابعاد گستردهتری در بعد اقتصادی پیدا میکند. در بهترین حالت، تا ۱۸ ماه آینده، هیچ تضمینی برای شروع دوره بازگشت به شرایط عادی گذشته وجود ندارد، به بیان دیگر، تا تولید گسترده واکسن که شاید ۲-۳ سال طول بکشد، هیچ مکانیزم دیگری، حتی تست در مقیاس وسیع، تضمین کننده امنیت روانی مردم برای بازگشت به شرایط عادی نیست.
یک مثال ساده، مسافرتهای هوایی است. حتی در صورت وجود تست، تمام مسافران باید تست شده و بعد سوار هواپیما شوند و البته هیچ تضمینی وجود ندارد که در طول مسیر به سبب آلودگی در بخشی از هواپیما، دوباره گرفتار ویروس نشوند، افراد به محض پیاده شدن برای ترانزیت دوباره باید تست شوند و اگر به مقصد برسند، احتمالا تست مجدد و یا قرنطینه باید شوند. با این حساب، سفرهای هوایی بشدت محدود خواهد شد. داستان در بخش سفرهای زمینی از یک کشور به کشور دیگر نیز همین است.
به این ترتیب میتوان تصور کرد که تجارت و ارتباطات بینالمللی بشدت کاهش یابد، و کشورها به گونهای از آتارکی روی بیاورند. این اتفاق هم اکنون در حال افتادن است.
همزمان سقوط تقاضای کل، که بصورت دومینو شروع شده است، تمام بخشهای اقتصاد بجز بهداشت و غذا را در برگرفته است. حتی در بخش غذا نیز، داستان بسیار پیچیده است و در جایی مثل امریکا انهدام انبوه شیر و سبزیجات دور باطلی از کمبود مواد غذایی را در آینده به دنبال دارد، چرا که بسیاری از تولیدات کشاورزی در رستورانها، کافی شاپها و مدارس و ادارات مصرف میشده، که عملا همگی تا زمان نامشخصی تعطیل خواهند بود.
🔸 کاهش تقاضا، چنان بلایی بر سر نفت آورد که برای اولین بار در تاریخ، قیمت نفت تحویل ماه می آمریکا به منفی ۴۰ دلار (بله ۴۰-) در بشکه رسید، چرا که هزینه نگهداری نفت بسیار بالا رفته و عملا تحویل فیزیکی در مقابل جبران هزینه ذخیرهسازی قابل انجام بود. این داستان، یک ماه دیگر هم اتفاق خواهد افتاد (برای قراردادهای ژوئن).
❓ آیا تصور این مطالب در اقتصاد را میشد حتی دو ماه پیش کرد؟ مشکل اصلی علم اقتصاد این است که تقریبا تمام مدلهای آن (کلان) فرض تعادل (عمومی) را به نوعی در خود دارند. ولی چگونه میتوان از مدلهایی که اساسا برای تجزیه و تحلیل انحرافات جزیی از تعادل طراحی شدهاند برای تجزیه و تحلیل یا پیشبینی آنچه الان روی میدهد استفاده کرد؟ اما به نظر میرسد، علیرغم تلخی این حوادث، اقتصاد شاهد یک دگرریسی در فروض و مشخصا در دخالت دادن ریسک در تحلیلهای خود خواهد شد. دیر روزگاری نخواهد گذشت که ریسک، قیمتگذاری آن، و نحوه کم کردن آن در اکثر مدلها و پیشبینیها، و مشخصا در سیاستگذاریها دیده خواهد شد.
توصیه اکید میکنم که کتاب «قوی سیاه» نسیم نیکلاس طالب را بخوانید و پیشبینی و تحلیل او را امروز به عینه ببینید.
یادداشتی از دکتر اصغر شاهمرادی
@monitoreconomy_ir
رابطه قیمت نفت، فرآورده و سود پالایش
چند سالی است که بخشی از پژوهشهای دانشگاهیام حول درک پویایی مشترک سودآوری صنایع بالا دست و پاییندست است. مثلا این سوال قدیمی که «اگر قیمت نفت بالا برود، آیا سود پالایشگاهها بالا میرود یا پایین میرود؟». این سوال در شرایط شوک منفی به بازار نفت دوباره خیلی جدی پرسیده شده است.
پاسخ اقتصادی که ما میدهیم (و با دادههای تاریخی هم آن را نشان میدهیم) این است که «بستگی دارد!». یعنی چه؟ یعنی وقتی به دادههای تاریخی نگاه میکنیم، در بلندمدت هیچ رابطهای بین «قیمت نفت» و «سودآوری صنعت پالایش» وجود ندارد! میپرسید چه طور ممکن است؟ مگر نفت «ورودی» پالایشگاه نیست؟
مدل اقتصادی ما این را توضیح میدهد: نفت ورودی پالایشگاه است ولی قیمت نفت خام به صورت «درونزا» (و نه به شکل یک عامل مستقل) و به صورت مشترک با فرآورده و اسپرد (سود پالایشگاه) تعیین میشود. ما دو نوع شوک داریم: «شوک تقاضای فرآورده» که از طریق تقاضای پالایش به شوک تقاضای نفت خام ترجمه میشود و «شوک عرضه نفت خام» که از طریق تغییر منحنی عرضه ورودی پالایشگاهها به عرضه فرآورده ترجمه میشود. در واقعیت «قیمتها» از طریق معادلات تعادل در همه این بازارها و به صورت همزمان تعیین میشود.
این مدل ما جلوی توضیحات خطی و یکطرفه از این نوع را میگیرد که «چون نفت ورودی پالایشگاه است، پس نفت گران برای پالایشگاه بد است» و «چون پالایشگاه روی نفت حق العمل میگیرد، پس نفت گران برای پالایشگاه خوب است» (هر دو توضیح را از تحلیلگران میشنوید). مدل ما نشان میدهد که تحت چه شرایطی نفت گران برای پالایشگاهها سودمند است (وقتی گرانی نفت از شوک مثبت تقاضای فرآورده حاصل شده باشد) و کی نفت ارزان برای پالایشگاهها سودمند است (وقتی ارزانی نفت از شوک مثبت عرضه نفت خام حاصل شده باشد)
حال اگر به جزییات این توضیحات و مقدار زیادی شواهد آماری روی موضوع علاقهمند هستید، میتوانید فایل پیدیاف ضمیمه را که توضیح ساده و قدم به قدم همین موضوع است را مطالعه کنید. این فایل پیادهشده ارائه تلگرامی است که چند وقت پیش حامد قدوسی در گروه نخبگان صنعت نفت داشته و به همت دوستان گروه پیاده و تنظیم شده است.
@monitoreconomy_ir
چند سالی است که بخشی از پژوهشهای دانشگاهیام حول درک پویایی مشترک سودآوری صنایع بالا دست و پاییندست است. مثلا این سوال قدیمی که «اگر قیمت نفت بالا برود، آیا سود پالایشگاهها بالا میرود یا پایین میرود؟». این سوال در شرایط شوک منفی به بازار نفت دوباره خیلی جدی پرسیده شده است.
پاسخ اقتصادی که ما میدهیم (و با دادههای تاریخی هم آن را نشان میدهیم) این است که «بستگی دارد!». یعنی چه؟ یعنی وقتی به دادههای تاریخی نگاه میکنیم، در بلندمدت هیچ رابطهای بین «قیمت نفت» و «سودآوری صنعت پالایش» وجود ندارد! میپرسید چه طور ممکن است؟ مگر نفت «ورودی» پالایشگاه نیست؟
مدل اقتصادی ما این را توضیح میدهد: نفت ورودی پالایشگاه است ولی قیمت نفت خام به صورت «درونزا» (و نه به شکل یک عامل مستقل) و به صورت مشترک با فرآورده و اسپرد (سود پالایشگاه) تعیین میشود. ما دو نوع شوک داریم: «شوک تقاضای فرآورده» که از طریق تقاضای پالایش به شوک تقاضای نفت خام ترجمه میشود و «شوک عرضه نفت خام» که از طریق تغییر منحنی عرضه ورودی پالایشگاهها به عرضه فرآورده ترجمه میشود. در واقعیت «قیمتها» از طریق معادلات تعادل در همه این بازارها و به صورت همزمان تعیین میشود.
این مدل ما جلوی توضیحات خطی و یکطرفه از این نوع را میگیرد که «چون نفت ورودی پالایشگاه است، پس نفت گران برای پالایشگاه بد است» و «چون پالایشگاه روی نفت حق العمل میگیرد، پس نفت گران برای پالایشگاه خوب است» (هر دو توضیح را از تحلیلگران میشنوید). مدل ما نشان میدهد که تحت چه شرایطی نفت گران برای پالایشگاهها سودمند است (وقتی گرانی نفت از شوک مثبت تقاضای فرآورده حاصل شده باشد) و کی نفت ارزان برای پالایشگاهها سودمند است (وقتی ارزانی نفت از شوک مثبت عرضه نفت خام حاصل شده باشد)
حال اگر به جزییات این توضیحات و مقدار زیادی شواهد آماری روی موضوع علاقهمند هستید، میتوانید فایل پیدیاف ضمیمه را که توضیح ساده و قدم به قدم همین موضوع است را مطالعه کنید. این فایل پیادهشده ارائه تلگرامی است که چند وقت پیش حامد قدوسی در گروه نخبگان صنعت نفت داشته و به همت دوستان گروه پیاده و تنظیم شده است.
@monitoreconomy_ir
Telegram
attach 📎
🔴 نقدی بر گزارش بازوی پژوهشی مجلس در خصوص اثر کرونا بر صندوقهای بازنشستگی
مرکز پژوهشهای مجلس در ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۸، گزارشی را تحت عنوان «بررسی بار مالی ناشی از شیوع کرونا بر صندوقهای بازنشستگی» منتشر کرد که در دو بخش اثر بحران کرونا را بر صندوقهای بازنشستگی بررسی میکند.
بخش اول گزارش به برآورد بار مالی ناشی از فوتیهای ناشی از بیماری کرونا بر صندوقهای بازنشستگی کشور اختصاص دارد. در این بخش، با فرض متوسط وزنی سن بازنشستگی مؤثر در این صندوقها معادل ۵۵.۳ سال، و با این فرض که میانگین سنی افراد فوتشده در اثر ابتلا به این بیماری حدود ۵۰ سال است، در سه سناریوی ۱۰۰۰، ۲۰۰۰ و ۴۰۰۰ فوتی، مجموع بار مالی ناشی از پرداخت مستمری بازماندگان در طی ۵ سال برآورد شده است. باتوجهبه اینکه ۷۰ درصد مردم کشور تحت پوشش بیمههای اجتماعی قرار دارند، تعداد افراد فوتشده تحت پوشش در اثر این ویروس در این گزارش به ترتیب ۷۰۰، ۱۴۰۰ و ۲۸۰۰ نفر در نظر گرفته شده است.
بر اساس نتایج این گزارش، در سناریوی اول هزینههای صندوقها در سال ۱۳۹۹، ۱۹.۳ میلیارد تومان و در کلِ پنج سال ۱۳۰ میلیارد تومان خواهد بود. همچنین، این ارقام برای سناریوی دوم بهترتیب ۴۴.۳ و ۲۹۸.۲ میلیارد تومان و برای سناریوی سوم ۱۰۰.۸ و ۶۷۹.۲ میلیارد تومان خواهد بود.
اما این برآوردها به چند دلیل با مشکل مواجه هستند که در گزارشی که جدیداً با عنوان «تاثیرات ویروس کرونا بر سازمان تامین اجتماعی» منتشر شده به آنها اشاره شده است.
🔸 مهمترین نکته در خصوص محاسبات بخش اول گزارش مرکز پژوهشها این است که با اعمال ضریب ۷۰ درصد بر تعداد فوتشدگان در اثر کرونا، برای بهدستآوردن بیمهشدگان فوتشده، بهطور ضمنی فرض شده به ازای هر فرد تحت پوششی که فوت کند مستمری بازماندگان برقرار میشود که کاملاً فرض نادرستی است. فوت هر فردِ تحت پوششی الزاماً به معنی تحمیل هزینۀ مضاعف بر صندوقها نیست؛ برای مثال در خصوص سازمان تأمین اجتماعی، جمعیت تحت پوشش شامل بیمهشدگان اصلی، مستمریبگیران اصلی و افراد تحت تکفل آنهاست. تنها در صورتی مستمری بازماندگان برقرار میشود که بیمهپردازی (بیمهشده فعال) فوت کند که افرادی را تحت تکفل دارد. فوت جمعیت بیمهشده تبعی (افراد تحت تکفل بیمهشدگان اصلی) و یا افراد تبعی مستمریبگیران عملاً بر مجموع هزینۀ مستمری سازمان اثری نخواهد داشت. اگر هم فوتشده مستمریبگیر بازنشسته یا ازکارافتاده بوده باشد، تنها نوع مستمری تغییر میکند و مستمری وی به بازماندگان واجد شرایط منتقل میشود و اگر هم بازمانده واجد شرایطی نداشته باشد، عملاً هزینه مستمری سازمان برای این پرونده خاتمه مییابد.
🔸 در بخش دوم گزارش یادشده، برآوردهایی برای بار مالی ناشی از بیمه بیکاری ارائه شده که نشان میدهند بار مالی ناشی از بیکاریها در اثر بحران کرونا در طول سه ماه در سناریوی ۱۰۰ هزار بیکار ۵۸۸ میلیارد تومان، در سناریوی ۱۵۰ هزار بیکار ۸۸۲ میلیارد تومان و در سناریوی ۲۰۰ هزار نفر ۱۰۷۶ میلیارد تومان است. اما این نتایج هم مبتنی بر مفروضاتی هستند که با مشکلاتی مواجهاند. مهمترین مشکل مربوط به این است که دولت بهعنوان پرداختکننده مقرری بیمه بیکاری در نظر گرفته شده، درحالیکه صندوق بیمه بیکاری توسط سازمان تأمین اجتماعی، مستقل از بخش بیمهای، اداره میشود. همچنین، فرض شده تمامی بیکاران مقرری بیمه بیکاری میگیرند، درحالیکه تنها آن دسته از افرادِ مشمول قانون کار، تأمین اجتماعی و بیمه بیکاری که بهصورت غیرارادی کار خود را از دست دادهاند واجد شرایط دریافت این مقرری هستند. درمجموع، سهم تعداد مقرریبگیران بیمه بیکاری از کل بیکاران کشور در سال ۱۳۹۷ تنها حدود ۸ درصد بوده است.
🔸 نکته آخر اینکه، تعداد زیادی از افرادی که در اثر کرونا بیکار شدهاند (مانند شاغلین در بخش غیررسمی و تعدادی از خویشفرمایان) بهطورکل تحت پوشش هیچ طرح بیمه اجتماعی نیستند. بنابراین، الزاماً میزان افزایش بیکاران برابر با تعداد کاهش بیمهشدگان این صندوقها نیست که به همان نسبت درآمدهای حقبیمهای صندوقها کاهش یابد.
@monitoreconomy_ir
مرکز پژوهشهای مجلس در ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۸، گزارشی را تحت عنوان «بررسی بار مالی ناشی از شیوع کرونا بر صندوقهای بازنشستگی» منتشر کرد که در دو بخش اثر بحران کرونا را بر صندوقهای بازنشستگی بررسی میکند.
بخش اول گزارش به برآورد بار مالی ناشی از فوتیهای ناشی از بیماری کرونا بر صندوقهای بازنشستگی کشور اختصاص دارد. در این بخش، با فرض متوسط وزنی سن بازنشستگی مؤثر در این صندوقها معادل ۵۵.۳ سال، و با این فرض که میانگین سنی افراد فوتشده در اثر ابتلا به این بیماری حدود ۵۰ سال است، در سه سناریوی ۱۰۰۰، ۲۰۰۰ و ۴۰۰۰ فوتی، مجموع بار مالی ناشی از پرداخت مستمری بازماندگان در طی ۵ سال برآورد شده است. باتوجهبه اینکه ۷۰ درصد مردم کشور تحت پوشش بیمههای اجتماعی قرار دارند، تعداد افراد فوتشده تحت پوشش در اثر این ویروس در این گزارش به ترتیب ۷۰۰، ۱۴۰۰ و ۲۸۰۰ نفر در نظر گرفته شده است.
بر اساس نتایج این گزارش، در سناریوی اول هزینههای صندوقها در سال ۱۳۹۹، ۱۹.۳ میلیارد تومان و در کلِ پنج سال ۱۳۰ میلیارد تومان خواهد بود. همچنین، این ارقام برای سناریوی دوم بهترتیب ۴۴.۳ و ۲۹۸.۲ میلیارد تومان و برای سناریوی سوم ۱۰۰.۸ و ۶۷۹.۲ میلیارد تومان خواهد بود.
اما این برآوردها به چند دلیل با مشکل مواجه هستند که در گزارشی که جدیداً با عنوان «تاثیرات ویروس کرونا بر سازمان تامین اجتماعی» منتشر شده به آنها اشاره شده است.
🔸 مهمترین نکته در خصوص محاسبات بخش اول گزارش مرکز پژوهشها این است که با اعمال ضریب ۷۰ درصد بر تعداد فوتشدگان در اثر کرونا، برای بهدستآوردن بیمهشدگان فوتشده، بهطور ضمنی فرض شده به ازای هر فرد تحت پوششی که فوت کند مستمری بازماندگان برقرار میشود که کاملاً فرض نادرستی است. فوت هر فردِ تحت پوششی الزاماً به معنی تحمیل هزینۀ مضاعف بر صندوقها نیست؛ برای مثال در خصوص سازمان تأمین اجتماعی، جمعیت تحت پوشش شامل بیمهشدگان اصلی، مستمریبگیران اصلی و افراد تحت تکفل آنهاست. تنها در صورتی مستمری بازماندگان برقرار میشود که بیمهپردازی (بیمهشده فعال) فوت کند که افرادی را تحت تکفل دارد. فوت جمعیت بیمهشده تبعی (افراد تحت تکفل بیمهشدگان اصلی) و یا افراد تبعی مستمریبگیران عملاً بر مجموع هزینۀ مستمری سازمان اثری نخواهد داشت. اگر هم فوتشده مستمریبگیر بازنشسته یا ازکارافتاده بوده باشد، تنها نوع مستمری تغییر میکند و مستمری وی به بازماندگان واجد شرایط منتقل میشود و اگر هم بازمانده واجد شرایطی نداشته باشد، عملاً هزینه مستمری سازمان برای این پرونده خاتمه مییابد.
🔸 در بخش دوم گزارش یادشده، برآوردهایی برای بار مالی ناشی از بیمه بیکاری ارائه شده که نشان میدهند بار مالی ناشی از بیکاریها در اثر بحران کرونا در طول سه ماه در سناریوی ۱۰۰ هزار بیکار ۵۸۸ میلیارد تومان، در سناریوی ۱۵۰ هزار بیکار ۸۸۲ میلیارد تومان و در سناریوی ۲۰۰ هزار نفر ۱۰۷۶ میلیارد تومان است. اما این نتایج هم مبتنی بر مفروضاتی هستند که با مشکلاتی مواجهاند. مهمترین مشکل مربوط به این است که دولت بهعنوان پرداختکننده مقرری بیمه بیکاری در نظر گرفته شده، درحالیکه صندوق بیمه بیکاری توسط سازمان تأمین اجتماعی، مستقل از بخش بیمهای، اداره میشود. همچنین، فرض شده تمامی بیکاران مقرری بیمه بیکاری میگیرند، درحالیکه تنها آن دسته از افرادِ مشمول قانون کار، تأمین اجتماعی و بیمه بیکاری که بهصورت غیرارادی کار خود را از دست دادهاند واجد شرایط دریافت این مقرری هستند. درمجموع، سهم تعداد مقرریبگیران بیمه بیکاری از کل بیکاران کشور در سال ۱۳۹۷ تنها حدود ۸ درصد بوده است.
🔸 نکته آخر اینکه، تعداد زیادی از افرادی که در اثر کرونا بیکار شدهاند (مانند شاغلین در بخش غیررسمی و تعدادی از خویشفرمایان) بهطورکل تحت پوشش هیچ طرح بیمه اجتماعی نیستند. بنابراین، الزاماً میزان افزایش بیکاران برابر با تعداد کاهش بیمهشدگان این صندوقها نیست که به همان نسبت درآمدهای حقبیمهای صندوقها کاهش یابد.
@monitoreconomy_ir
آیا رشد بازار سرمایه نگرانکننده است؟
وقتی اکثریت بازیگران بورس از رشد حیرتانگیز شاخصها سرخوشاند به سختی میشود درباره مخاطرات این بازار هشدار داد. در حال حاضر با بازاری مواجهیم که از یکسو فرصت رشد و تعمیق پیدا کرده که این میتواند اتفاق خوبی در اقتصاد کشور باشد اما از سوی دیگر احتمال دارد خیلی از افرادی که وارد بازار میشوند به دلایل مختلف ناکام و پشیمان از آن خارج شوند.
🔸 بورس تهران در چه صورت میتواند قربانگاه پسانداز مردم شود؟
دکتر توماس استوکمان مأمور کنترل بهداشت حمامهای عمومی در شهری فقیر است. این شهر چشمههای آب معدنی زیادی دارد؛ شهرداری و انجمن شهر روی چشمههای آب معدنی سرمایهگذاری میکنند تا این که گردشگری شهر بیرمق، رونق میگیرد و مردم دسته دسته از گوشه و کنار برای آب تنی در چشمهها به این شهر میآیند.
اقتصاد شهر رونق میگیرد و دارایی مردم ارزش پیدا میکند.همه از این تحولات خوشحال و سرخوشاند تا این که استوکمان پس از آزمایشهای زیاد متوجه میشود آبتنی در چشمههای آب گرم شهر، سلامتی مردم و توریستها را به خطر میاندازد و احتمال دارد آنها برای همیشه عقیم شوند.
توماس به دیدار برادرش پيتر استوکمان-شهردار- میرود و موضوع را اطلاع میدهد. اما شهردار از توماس میخواهد این موضوع را با کسی در میان نگذارد. توماس اما بیتوجه به این توصیه و بر حسب وظیفهای که در خود احساس میکند، نتیجه تحقیقات را به انجمن شهر اطلاع میدهد.
اعضای انجمن شهر از او میخواهند این موضوع را مسکوت نگه دارد. تنها روزنامه شهر هم حاضر نمیشود صحبتهایش را منتشر کند. فشارها به او زياد میشود و مردم در کوچه و خیابان به شماتت او میپردازند و در نهایت، او را دشمن مردم خطاب میکنند و آنقدر در کوچه و خیابان به او سنگ میزنند و «دشمن مردم» خطابش میکنند که خانه نشین میشود.
حکایت چشمههای آب معدنی شهری که #هنریک_ایبسن در نمایشنامه #دشمن_مردم نوشته، بیشباهت به وضع این روزهای بازار سرمایه ما نیست. وقتی اکثریت بازیگران بورس از رشد حیرتانگیز شاخصها سرخوشاند به سختی میشود درباره مخاطرات این بازار هشدار داد.
درباره بازاری صحبت میکنیم که از یکسو فرصت رشد و تعمیق پیدا کرده اما از سوی دیگر احتمال دارد خیلی از افرادی که تازه وارد بازار میشوند به دلایل مختلف ناکام و پشیمان از آن خارج شوند. بورس تهران در چه صورت میتواند قربانگاه پسانداز مردم شود؟
تجارت فردا در شماره هفته آینده به این موضوع پرداخته است.
@monitoreconomy_ir
وقتی اکثریت بازیگران بورس از رشد حیرتانگیز شاخصها سرخوشاند به سختی میشود درباره مخاطرات این بازار هشدار داد. در حال حاضر با بازاری مواجهیم که از یکسو فرصت رشد و تعمیق پیدا کرده که این میتواند اتفاق خوبی در اقتصاد کشور باشد اما از سوی دیگر احتمال دارد خیلی از افرادی که وارد بازار میشوند به دلایل مختلف ناکام و پشیمان از آن خارج شوند.
🔸 بورس تهران در چه صورت میتواند قربانگاه پسانداز مردم شود؟
دکتر توماس استوکمان مأمور کنترل بهداشت حمامهای عمومی در شهری فقیر است. این شهر چشمههای آب معدنی زیادی دارد؛ شهرداری و انجمن شهر روی چشمههای آب معدنی سرمایهگذاری میکنند تا این که گردشگری شهر بیرمق، رونق میگیرد و مردم دسته دسته از گوشه و کنار برای آب تنی در چشمهها به این شهر میآیند.
اقتصاد شهر رونق میگیرد و دارایی مردم ارزش پیدا میکند.همه از این تحولات خوشحال و سرخوشاند تا این که استوکمان پس از آزمایشهای زیاد متوجه میشود آبتنی در چشمههای آب گرم شهر، سلامتی مردم و توریستها را به خطر میاندازد و احتمال دارد آنها برای همیشه عقیم شوند.
توماس به دیدار برادرش پيتر استوکمان-شهردار- میرود و موضوع را اطلاع میدهد. اما شهردار از توماس میخواهد این موضوع را با کسی در میان نگذارد. توماس اما بیتوجه به این توصیه و بر حسب وظیفهای که در خود احساس میکند، نتیجه تحقیقات را به انجمن شهر اطلاع میدهد.
اعضای انجمن شهر از او میخواهند این موضوع را مسکوت نگه دارد. تنها روزنامه شهر هم حاضر نمیشود صحبتهایش را منتشر کند. فشارها به او زياد میشود و مردم در کوچه و خیابان به شماتت او میپردازند و در نهایت، او را دشمن مردم خطاب میکنند و آنقدر در کوچه و خیابان به او سنگ میزنند و «دشمن مردم» خطابش میکنند که خانه نشین میشود.
حکایت چشمههای آب معدنی شهری که #هنریک_ایبسن در نمایشنامه #دشمن_مردم نوشته، بیشباهت به وضع این روزهای بازار سرمایه ما نیست. وقتی اکثریت بازیگران بورس از رشد حیرتانگیز شاخصها سرخوشاند به سختی میشود درباره مخاطرات این بازار هشدار داد.
درباره بازاری صحبت میکنیم که از یکسو فرصت رشد و تعمیق پیدا کرده اما از سوی دیگر احتمال دارد خیلی از افرادی که تازه وارد بازار میشوند به دلایل مختلف ناکام و پشیمان از آن خارج شوند. بورس تهران در چه صورت میتواند قربانگاه پسانداز مردم شود؟
تجارت فردا در شماره هفته آینده به این موضوع پرداخته است.
@monitoreconomy_ir
افزایش و کاهش شاخصها در بازارهای جهان از روز یازده دی ماه سال نود و هشت (روز آغاز سال ۲۰۲۰) تا روز سی فروردین نود و نه.
◽️ جدول از عماد مدیرزاده
🔹 بازار سهام تهران با ۷۷ درصد بیشترین رشد را بعد از بازار سهام ونزوئلا داشته است.
@monitoreconomy_ir
◽️ جدول از عماد مدیرزاده
🔹 بازار سهام تهران با ۷۷ درصد بیشترین رشد را بعد از بازار سهام ونزوئلا داشته است.
@monitoreconomy_ir
نسبت شاخص کل بورس به دلار در ده سال اخیر
(به تعبیری قیمت دلاری شاخص کل)
🔸 بیشتر از هر زمان در ده سال اخیر
◽️ علی احمدی؛ دانشجوی دکتری مالی دانشگاه یورک
@monitoreconomy_ir
(به تعبیری قیمت دلاری شاخص کل)
🔸 بیشتر از هر زمان در ده سال اخیر
◽️ علی احمدی؛ دانشجوی دکتری مالی دانشگاه یورک
@monitoreconomy_ir
حباب در بازار بورس؟
◽️ نویسنده: حیدری-کرمانی
خلاصه: به نظر میرسد که تا قبل از اسفند ۹۸ قیمت شرکتهای بزرگ در بازار سرمایه متناسب با ارزش دلاری آنها بوده اما رشد قیمت شرکتهای کوچک هیچ تناسبی با واقعیتهای اقتصادی نداشته است. اما از اسفند ۹۸ به بعد رشد سریع شاخص مختص شرکتهای کوچک نبوده و شرکتهای بزرگ هم افزایش قیمتی را تجربه کردهاند که تناسبی با اقتصاد ایران و جهان ندارد. محتملترین سناریو در ماههای پیشرو کاهش جدی قیمت شرکتهای کوچک و اصلاح قیمت شرکتهای بزرگ به نحوی است که ارزش دلاری آنها متناسب با شرایط تعادلی بازار گردد. امری که احتمالا بخشی از آن از طریق کاهش شاخص و بخشی از طریق افزایش قیمت ارز اتفاق خواهد افتاد.
➖➖➖➖➖
نیمهی پر لیوان:
🔹 ۱- اقتصاد ایران در طی دهههای گذشته همواره درگیر شوکهای تورمی بودهاست. فلذا خانوادهها همواره به دنبال راهی برای حفظ ارزش داراییهای خود در برابر شوکهای تورمی بودهاند.
🔹 ۲- به طور سنتی خانوادهها از طریق سرمایهگذاری در بازارهای مسکن، طلا و ارز از داراییهای خودشان در برابر شوکهای تورمی محافظت کردهاند. این امر هر چند ریسک سبد خانوار در برابر شوکهای تورمی را کاهش میدهد اما منجر به اختصاص غیر بهینه منابع کشور شدهاست به طوری که در بازار مسکن با انبوه خانههای خالی مواجه هستیم. سرمایهگذاری خانوارها در طلا و دلار نیز نه تنها منجر به هیچ ارزش افزودهای در اقتصاد نمیشود بلکه منجر به تشدید شوکهای ارزی و تورمی میشود.
🔹 ۳- اتفاق خوبی که در سالهای اخیر افتاده است اضافه شدن سرمایه گذاری در بورس به سبد سرمایهگذاری خانوادهها هست. در واقع بورس نیز مانند مسکن از ارزش داراییها در برابر شوکهای ارزی و تورمی محافظت میکند و در بلند مدت میتواند جایگزین بسیار مناسبی برای سرمایهگذاری در ارز و طلا باشد.
🔹 ۴- این امر از طرفی ظرفیت بازار را در جذب شوکهای ارزی و تورمی افزایش میدهد و از طرفی در صورت استفاده صحیح از ظرفیتهای بازار سرمایه و تسهیل عرضهی اولیهی شرکتهای خوب میتواند به رشد اقتصادی کشور کمک کند.
⚠️ البته باید خاطر نشان شد که علی رغم رشد بسیار شدید پول ورودی خانوارها به بورس، کل خالص پول ورودی خانوارها در سال ۹۸ تنها در حدود ۳۰ هزار ه م ت بوده است که معادل کمتر از ۲ ٪ نقدینگی نظام بانکی و معادل حدود ۲ میلیارد دلار بوده است (عددی که در مقابل مداخلات بانک مرکزی در سال ۹۶ در بازار ارز ناچیز به حساب میآید).
نیمهی خالی:
🔸 ۱- اما ورود تعداد بسیار زیاد افراد ناآشنا با این بازار و تصور ادامهی روندهای گذشته در میان بخش زیادی از سرمایهگذاران منجر به ایجاد حباب و افزایش نوسانات در بازار میشود. علاوه بر آن در چنین فضایی انگیزهی برخی سو استفاده کنندگان برای ارائهی اطلاعات غلط به سرمایهگذاران کمتر آشنا با دانش مالی افزایش پیدا میکند.
🔸 ۲- مجموع این عوامل منجر به مکانیسم فیدبک مثبتی میشود که توانایی ایجاد حباب در بازار را دارد. همچنین شرکتهای کوچکتر به دلیل تاثیر گرفتن بیشتر قیمتشان از ورود و خروج سرمایه بیشترین تاثیرپذیری را از این اتفاق دارند.
✅ با مقایسه ارزش دلاری ۱۰۰ شرکت بزرگ بورس ایران و ۱۰۰ شرکت کوچک بورس در طی سالهای گذشته مشاهده میکنیم که بخش عمدهی افزایش قیمت شرکتهای بزرگ از ابتدای سال ۹۷ تا انتهای سال ۹۸ تنها منجر به بازگشت ارزش دلاری این شرکتها به سطح آن قبل از شروع بحران ارزی شده است و به نوعی شاید متناسب با ارزش اقتصادی این شرکتها باشد.
❌ اما در مورد ۱۰۰ شرکت کوچک بورس مشاهده میشود که ارزش دلاری آنها در انتهای اسفند ۹۸ بیش از ۳ برابر ارزش دلاری آنها قبل از شروع بحران ارزی است. رشد قیمتی که به نظر نمیرسد با هیچ یک از واقعیتهای اقتصاد ایران تناسبی داشته باشد.
⚠️ اما از ابتدای سال ۹۹ ارزش دلاری شرکتهای بزرگ هم بیش از ۳۰٪ افزایش یافته است. افزایش قیمتی که تناسبی با اتفاقات اقتصاد ایران و اقتصاد جهانی ندارد.
🔸 البته انتظارات در مورد افزایش قیمت ارز میتواند عامل بخشی از این افزایش قیمت باشد. اما نمیتوان از نقش افزایش سرمایهگذاری خانوارها در ماههای اخیر نیز چشمپوشی کرد.
👈 به نظر میرسد که اتفاقات فعلی بازار سهام ایران تشابهاتی با اتفاقات بازار سهام چین در سال ۲۰۱۵ دارد. بازاری که با رشد ورود خانوارها به بازار و همچنین خریدهای اعتباری و اهرم کردن سرمایه گذاریها و "مدیریت بازار" توسط دولت چین در ابتدا، رشد بیش از ۱۰۰ درصد را تجربه کرد. رشدی که اتفاقا برای شرکتهای کوچکتر بیش از ۲۰۰ درصد بود. اما در نهایت بخش عمدهی این افزایش قیمت شرکتهای کوچک و بزرگ از بین رفت.
@monitoreconomy_ir
◽️ نویسنده: حیدری-کرمانی
خلاصه: به نظر میرسد که تا قبل از اسفند ۹۸ قیمت شرکتهای بزرگ در بازار سرمایه متناسب با ارزش دلاری آنها بوده اما رشد قیمت شرکتهای کوچک هیچ تناسبی با واقعیتهای اقتصادی نداشته است. اما از اسفند ۹۸ به بعد رشد سریع شاخص مختص شرکتهای کوچک نبوده و شرکتهای بزرگ هم افزایش قیمتی را تجربه کردهاند که تناسبی با اقتصاد ایران و جهان ندارد. محتملترین سناریو در ماههای پیشرو کاهش جدی قیمت شرکتهای کوچک و اصلاح قیمت شرکتهای بزرگ به نحوی است که ارزش دلاری آنها متناسب با شرایط تعادلی بازار گردد. امری که احتمالا بخشی از آن از طریق کاهش شاخص و بخشی از طریق افزایش قیمت ارز اتفاق خواهد افتاد.
➖➖➖➖➖
نیمهی پر لیوان:
🔹 ۱- اقتصاد ایران در طی دهههای گذشته همواره درگیر شوکهای تورمی بودهاست. فلذا خانوادهها همواره به دنبال راهی برای حفظ ارزش داراییهای خود در برابر شوکهای تورمی بودهاند.
🔹 ۲- به طور سنتی خانوادهها از طریق سرمایهگذاری در بازارهای مسکن، طلا و ارز از داراییهای خودشان در برابر شوکهای تورمی محافظت کردهاند. این امر هر چند ریسک سبد خانوار در برابر شوکهای تورمی را کاهش میدهد اما منجر به اختصاص غیر بهینه منابع کشور شدهاست به طوری که در بازار مسکن با انبوه خانههای خالی مواجه هستیم. سرمایهگذاری خانوارها در طلا و دلار نیز نه تنها منجر به هیچ ارزش افزودهای در اقتصاد نمیشود بلکه منجر به تشدید شوکهای ارزی و تورمی میشود.
🔹 ۳- اتفاق خوبی که در سالهای اخیر افتاده است اضافه شدن سرمایه گذاری در بورس به سبد سرمایهگذاری خانوادهها هست. در واقع بورس نیز مانند مسکن از ارزش داراییها در برابر شوکهای ارزی و تورمی محافظت میکند و در بلند مدت میتواند جایگزین بسیار مناسبی برای سرمایهگذاری در ارز و طلا باشد.
🔹 ۴- این امر از طرفی ظرفیت بازار را در جذب شوکهای ارزی و تورمی افزایش میدهد و از طرفی در صورت استفاده صحیح از ظرفیتهای بازار سرمایه و تسهیل عرضهی اولیهی شرکتهای خوب میتواند به رشد اقتصادی کشور کمک کند.
⚠️ البته باید خاطر نشان شد که علی رغم رشد بسیار شدید پول ورودی خانوارها به بورس، کل خالص پول ورودی خانوارها در سال ۹۸ تنها در حدود ۳۰ هزار ه م ت بوده است که معادل کمتر از ۲ ٪ نقدینگی نظام بانکی و معادل حدود ۲ میلیارد دلار بوده است (عددی که در مقابل مداخلات بانک مرکزی در سال ۹۶ در بازار ارز ناچیز به حساب میآید).
نیمهی خالی:
🔸 ۱- اما ورود تعداد بسیار زیاد افراد ناآشنا با این بازار و تصور ادامهی روندهای گذشته در میان بخش زیادی از سرمایهگذاران منجر به ایجاد حباب و افزایش نوسانات در بازار میشود. علاوه بر آن در چنین فضایی انگیزهی برخی سو استفاده کنندگان برای ارائهی اطلاعات غلط به سرمایهگذاران کمتر آشنا با دانش مالی افزایش پیدا میکند.
🔸 ۲- مجموع این عوامل منجر به مکانیسم فیدبک مثبتی میشود که توانایی ایجاد حباب در بازار را دارد. همچنین شرکتهای کوچکتر به دلیل تاثیر گرفتن بیشتر قیمتشان از ورود و خروج سرمایه بیشترین تاثیرپذیری را از این اتفاق دارند.
✅ با مقایسه ارزش دلاری ۱۰۰ شرکت بزرگ بورس ایران و ۱۰۰ شرکت کوچک بورس در طی سالهای گذشته مشاهده میکنیم که بخش عمدهی افزایش قیمت شرکتهای بزرگ از ابتدای سال ۹۷ تا انتهای سال ۹۸ تنها منجر به بازگشت ارزش دلاری این شرکتها به سطح آن قبل از شروع بحران ارزی شده است و به نوعی شاید متناسب با ارزش اقتصادی این شرکتها باشد.
❌ اما در مورد ۱۰۰ شرکت کوچک بورس مشاهده میشود که ارزش دلاری آنها در انتهای اسفند ۹۸ بیش از ۳ برابر ارزش دلاری آنها قبل از شروع بحران ارزی است. رشد قیمتی که به نظر نمیرسد با هیچ یک از واقعیتهای اقتصاد ایران تناسبی داشته باشد.
⚠️ اما از ابتدای سال ۹۹ ارزش دلاری شرکتهای بزرگ هم بیش از ۳۰٪ افزایش یافته است. افزایش قیمتی که تناسبی با اتفاقات اقتصاد ایران و اقتصاد جهانی ندارد.
🔸 البته انتظارات در مورد افزایش قیمت ارز میتواند عامل بخشی از این افزایش قیمت باشد. اما نمیتوان از نقش افزایش سرمایهگذاری خانوارها در ماههای اخیر نیز چشمپوشی کرد.
👈 به نظر میرسد که اتفاقات فعلی بازار سهام ایران تشابهاتی با اتفاقات بازار سهام چین در سال ۲۰۱۵ دارد. بازاری که با رشد ورود خانوارها به بازار و همچنین خریدهای اعتباری و اهرم کردن سرمایه گذاریها و "مدیریت بازار" توسط دولت چین در ابتدا، رشد بیش از ۱۰۰ درصد را تجربه کرد. رشدی که اتفاقا برای شرکتهای کوچکتر بیش از ۲۰۰ درصد بود. اما در نهایت بخش عمدهی این افزایش قیمت شرکتهای کوچک و بزرگ از بین رفت.
@monitoreconomy_ir
فهم تحولات بازار نفت:
اعداد و ارقام جهانی
✍🏻 حامد قدوسی
هفتههای آینده برای صنعت نفت دنیا وضعیت پیچیده و کمابیش بیسابقهای خواهد بود. کمی موضوع را در بستر اعداد و ارقام ببینیم. (برای راحتی همه اعداد تقریبزنی و گرد شدهاند تا در ذهن بمانند. اعداد دقیق اندکی ممکن است متفاوت باشد)
۱) تولید نفت خام دنیا و میعانات دنیا چه قدر است؟ حدود ۹۵ میلیون بشکه در روز. ظرفیت پالایش هم حدود ۱۰۰ میلیون بشکه در روز است.
۲) نفت خام برای چه کاری مصرف میشود؟ عمدتا برای مصارف حمل و نقل (بنزین، دیزل، سوخت جت و سوخت کشتی) و در درجه بعدی نفت سفید. به عنوان یک قاعده سرانگشتی، تصور کنید که حدود «۵۰ درصد نفت خام دنیا» برای مصارف حمل و نقل است که حدود نیمی از آن (۲۲ میلیون بشکه در روز) مصرف بنزین است.
۳) بر خلاف تصور عمومی، نفت خام کاربرد چندانی برای «تولید برق» یا «تولید پلاستیک» و امثال آن ندارد. این بخشها عمدتا از «گاز طبیعی» تغذیه میشوند.
۴) تاثیر کرونا چه بوده است؟ کرونا تقاضای حمل و نقل را به شدت سرکوب کرده است، مردم هم کمتر در داخل شهر خودشان تردد میکنند و هم سفر هوایی و بینالمللی خیلی کمتر شده است. هر چند اعداد دقیقی نداریم ولی تخمینهای مختلف میگوید روزانه حدود «۱۰-۱۵ میلیون بشکه» از تقاضای فرآورده کم شده است و در نتیجه یک مازادی بین تولید و مصرف داریم. به طور طبیعی فصل گرما و تعطیلات و سفر در دنیا (خرداد-مرداد) زمان جهش تقاضای بنزین و سوخت جت و کاهش تقاضای نفت سفید است ولی به نظر نمیرسد که امسال تقاضای سفر فصل تابستان جدی باشد.
۵) خب وقتی تقاضا ضعیف بشود چه کار باید کرد؟ الف) تولید را کم کنیم. ب) مازاد تولید را ذخیره کنیم. پ) چیزهای دیگری تولید کنیم که الان تقاضا دارد (مثلا الکل). طبعا هر سه در عمل دنبال میشود.
۵-۱) آیا تولید را میشود به همین راحتی کم کرد؟ جواب پیچیده و بحثبرانگیز و از میدانی به میدان دیگر متفاوت است ولی فعلا برای سادگی قبول کنیم که «تولید نفت در این مقیاس را نمیتوان به سادگی و با فشار یک دکمه متوقف کرد.»
۵-۲) مازاد را کجا ذخیره کنیم تا بعدا که کرونا تمام شد بفروشیم؟ من یک تخمین سرانگشتی از ظرفیت ذخیرهسازی دنیا انجام دادم و به عددی حدود ۳۵۰۰ میلیون بشکه ظرفیت در کل دنیا رسیدم.
- ذخیرهسازی روی کشتیها و نفتکشها: ۱۰۰۰ میلیون بشکه
- ذخیره سازی داخل مخازن تجاری: ۱۰۰۰ میلیون بشکه
- ذخیرهسازی داخل خط لولهها: ۱۰۰۰ میلیون بشکه
- مخازن زیرزمینی ذخایر استراتژیک: حدود ۵۰۰ میلیون بشکه
ولی این ۳۵۰۰ میلیون بشکه (معادل تقریبا ۳۵ روز تولید کل دنیا)، لزوما «خالی» نیست و با این مازاد تولید سه ماه گذشته کمکم دارد به سقف خودش میرسد. اگر این اتفاق بیفتد، صنعت نفت دنیا با مشکل جدی مواجه خواهد شد.
۶) آیا مازاد تولید باعث افت شدید قیمت میشود؟ بلی. چون تقاضای نفت خام به اصطلاح «کشش قیمتی خیلی پایینی دارد» که یعنی قیمت تعادلی آن حساسیت خیلی زیادی به مازاد عرضه دارد.
@monitoreconomy_ir
اعداد و ارقام جهانی
✍🏻 حامد قدوسی
هفتههای آینده برای صنعت نفت دنیا وضعیت پیچیده و کمابیش بیسابقهای خواهد بود. کمی موضوع را در بستر اعداد و ارقام ببینیم. (برای راحتی همه اعداد تقریبزنی و گرد شدهاند تا در ذهن بمانند. اعداد دقیق اندکی ممکن است متفاوت باشد)
۱) تولید نفت خام دنیا و میعانات دنیا چه قدر است؟ حدود ۹۵ میلیون بشکه در روز. ظرفیت پالایش هم حدود ۱۰۰ میلیون بشکه در روز است.
۲) نفت خام برای چه کاری مصرف میشود؟ عمدتا برای مصارف حمل و نقل (بنزین، دیزل، سوخت جت و سوخت کشتی) و در درجه بعدی نفت سفید. به عنوان یک قاعده سرانگشتی، تصور کنید که حدود «۵۰ درصد نفت خام دنیا» برای مصارف حمل و نقل است که حدود نیمی از آن (۲۲ میلیون بشکه در روز) مصرف بنزین است.
۳) بر خلاف تصور عمومی، نفت خام کاربرد چندانی برای «تولید برق» یا «تولید پلاستیک» و امثال آن ندارد. این بخشها عمدتا از «گاز طبیعی» تغذیه میشوند.
۴) تاثیر کرونا چه بوده است؟ کرونا تقاضای حمل و نقل را به شدت سرکوب کرده است، مردم هم کمتر در داخل شهر خودشان تردد میکنند و هم سفر هوایی و بینالمللی خیلی کمتر شده است. هر چند اعداد دقیقی نداریم ولی تخمینهای مختلف میگوید روزانه حدود «۱۰-۱۵ میلیون بشکه» از تقاضای فرآورده کم شده است و در نتیجه یک مازادی بین تولید و مصرف داریم. به طور طبیعی فصل گرما و تعطیلات و سفر در دنیا (خرداد-مرداد) زمان جهش تقاضای بنزین و سوخت جت و کاهش تقاضای نفت سفید است ولی به نظر نمیرسد که امسال تقاضای سفر فصل تابستان جدی باشد.
۵) خب وقتی تقاضا ضعیف بشود چه کار باید کرد؟ الف) تولید را کم کنیم. ب) مازاد تولید را ذخیره کنیم. پ) چیزهای دیگری تولید کنیم که الان تقاضا دارد (مثلا الکل). طبعا هر سه در عمل دنبال میشود.
۵-۱) آیا تولید را میشود به همین راحتی کم کرد؟ جواب پیچیده و بحثبرانگیز و از میدانی به میدان دیگر متفاوت است ولی فعلا برای سادگی قبول کنیم که «تولید نفت در این مقیاس را نمیتوان به سادگی و با فشار یک دکمه متوقف کرد.»
۵-۲) مازاد را کجا ذخیره کنیم تا بعدا که کرونا تمام شد بفروشیم؟ من یک تخمین سرانگشتی از ظرفیت ذخیرهسازی دنیا انجام دادم و به عددی حدود ۳۵۰۰ میلیون بشکه ظرفیت در کل دنیا رسیدم.
- ذخیرهسازی روی کشتیها و نفتکشها: ۱۰۰۰ میلیون بشکه
- ذخیره سازی داخل مخازن تجاری: ۱۰۰۰ میلیون بشکه
- ذخیرهسازی داخل خط لولهها: ۱۰۰۰ میلیون بشکه
- مخازن زیرزمینی ذخایر استراتژیک: حدود ۵۰۰ میلیون بشکه
ولی این ۳۵۰۰ میلیون بشکه (معادل تقریبا ۳۵ روز تولید کل دنیا)، لزوما «خالی» نیست و با این مازاد تولید سه ماه گذشته کمکم دارد به سقف خودش میرسد. اگر این اتفاق بیفتد، صنعت نفت دنیا با مشکل جدی مواجه خواهد شد.
۶) آیا مازاد تولید باعث افت شدید قیمت میشود؟ بلی. چون تقاضای نفت خام به اصطلاح «کشش قیمتی خیلی پایینی دارد» که یعنی قیمت تعادلی آن حساسیت خیلی زیادی به مازاد عرضه دارد.
@monitoreconomy_ir