.
رفتم به طبیب گفتم ای بینائی
افتادهٔ عشق را چه میفرمایی
ترک صفت و محو وجودم فرمود
یعنی که ز هر چه هست بیرون آئی....
#مولانا
#ر
رفتم به طبیب گفتم ای بینائی
افتادهٔ عشق را چه میفرمایی
ترک صفت و محو وجودم فرمود
یعنی که ز هر چه هست بیرون آئی....
#مولانا
#ر
اے تو چشمانت سبز
در من این سبزے هذیان از توست...
زندگے از تو و
مرگم از توست!
سیل سیال نگاہ سبزت
همہ بنیان وجودم را ویرانہ ڪنان مے ڪاود
من بہ چشمان خیال انگیزت معتادم
و دراین راہ تباه
عاقبت هستے خود را دادم. . .
#حميد_مصدق
#الف
در من این سبزے هذیان از توست...
زندگے از تو و
مرگم از توست!
سیل سیال نگاہ سبزت
همہ بنیان وجودم را ویرانہ ڪنان مے ڪاود
من بہ چشمان خیال انگیزت معتادم
و دراین راہ تباه
عاقبت هستے خود را دادم. . .
#حميد_مصدق
#الف
واژه بهانه بود
با بند بند وجودم نوشتمت
خواندی
ورق زدی
حواست به پاورقی ها نبود
مـن
پای هر ورق عاشقت شدم ....
#كامران_رسول_زاده
#و
با بند بند وجودم نوشتمت
خواندی
ورق زدی
حواست به پاورقی ها نبود
مـن
پای هر ورق عاشقت شدم ....
#كامران_رسول_زاده
#و
" طـنین صدایت "
باران را می ماند؛
آنڪَاه ڪه....!
با قطرات جـ.ـان ڪَفتنت :
می رویاند جوانه هاے دوست داشتن را
درڪویر تشنه وجودم...
#جوادجوادی
#ط
باران را می ماند؛
آنڪَاه ڪه....!
با قطرات جـ.ـان ڪَفتنت :
می رویاند جوانه هاے دوست داشتن را
درڪویر تشنه وجودم...
#جوادجوادی
#ط
.
خورشید
نگاه توست
که صبح های
سردپاییز وجودم را گرم می کند
و یک فنجان عطرحضورت را دم میکنی
تا با شیرینی
نگاهت بنوشم...
#فرهاد_فرهادی
#خ
خورشید
نگاه توست
که صبح های
سردپاییز وجودم را گرم می کند
و یک فنجان عطرحضورت را دم میکنی
تا با شیرینی
نگاهت بنوشم...
#فرهاد_فرهادی
#خ
كدام نشئه دویده است از تو در تن من؟
كه ذره های وجودم تو را كه می بینند،
به رقص می آیند،
سرود میخوانند
#فریدون_مشیری
#ک
كه ذره های وجودم تو را كه می بینند،
به رقص می آیند،
سرود میخوانند
#فریدون_مشیری
#ک
درهوایت بی بهانه جان ودل را می سپارم
لحظه هارا مثل مجنون در سراب و انتظارم
عـاشقی را با تمام پیچ وخم ها می شناسم
زندگی را پای عشـقت با وجودم می گذارم
#مهرنازلامعی
#د
لحظه هارا مثل مجنون در سراب و انتظارم
عـاشقی را با تمام پیچ وخم ها می شناسم
زندگی را پای عشـقت با وجودم می گذارم
#مهرنازلامعی
#د
واژه بهانه بود
با بند بند وجودم نوشتمت
خواندی
ورق زدی
حواست به پاورقی ها نبود
من پای هر ورق
عاشقت شدم ...
#كامران_رسول_زاده
#ب
با بند بند وجودم نوشتمت
خواندی
ورق زدی
حواست به پاورقی ها نبود
من پای هر ورق
عاشقت شدم ...
#كامران_رسول_زاده
#ب
،
من #امشب
تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست
وجودم
از تمنّای تو ! سرشار است
زمان در بستر #شب ،
خواب و بیدار است
هوا آرام ،
#شب خاموش ،
راه آسمان ها باز
خیالم
چون کبوترهای وحشی
می کند پرواز
#فریدون_مشیری
#میم
من #امشب
تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست
وجودم
از تمنّای تو ! سرشار است
زمان در بستر #شب ،
خواب و بیدار است
هوا آرام ،
#شب خاموش ،
راه آسمان ها باز
خیالم
چون کبوترهای وحشی
می کند پرواز
#فریدون_مشیری
#میم
.
#کوچه
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
#فریدون_مشیری
#ب
#کوچه
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
#فریدون_مشیری
#ب
در چشم هایت
گله ی اسب های وحشی
به سمت شالیزار وجودم
می دویدند
و مرا به تصرف غارتم کردند...
#الهام_پورعبدالله
#دال
گله ی اسب های وحشی
به سمت شالیزار وجودم
می دویدند
و مرا به تصرف غارتم کردند...
#الهام_پورعبدالله
#دال