تیر که از کمان تو در طرفی روان شود


برکنم از نشانه و در دل خود نشانمش

#سیف_فرغانی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#ت

اگر به جان و جهانم دهد رضای تو دست

به ترکِ هر دو به دست آورم رضای تو را

#سیف_فرغانی

#الف

ما جهان را به تـو بینیم که در خانهٔ چشم


دیده مانند چراغ است و تــو در وی نوری

#سیف_فرغانی
#میم

ذرّه‌ها گر همه خورشید شود بی رویت
نَبُوَد روز و شبی عاشقِ سودایی را

#سیف_فرغانی

#ذال

‌
ما جهان را به تو بینیم که در خانهٔ چشم

دیده مانند چراغ است و تو دَر وی نوری...

#سیف_فرغانی

#میم

مرا با تو وصال ای جان، میسر کی شود هرگز؟


که من از خود روَم وقتی که گویندم تو می‌آیی

#سیف_فرغانی

#میم

هان ای نسیم صبح..
که بویت معطرست...
همراه با تو خاک سر کوی دلبرست..

محتاج نیست...
بر سر ره مشک ریختن...
کآنجا که اوست پای نهد خاک عنبرست...

#سیف_فرغانی

#ه
#ســـــلااااام_دوستان_جااان
#صبحتون_شیرین_و_دلچسب

تر کنم از آب چشم روی چونان خشک را
چون جگری بیش نیست سوخته بر خوان دل

#سیف_فرغانی


#ت

تو را به مثل من ای دوست میل چون باشد
که حاصلم همه چشمی تَر است و جانی خشک؟

#سیف_فرغانی

#ت

یوسف حسنی و در هر طرفی چون یعقوب
از برای تو بسی عاشق گریان اینجاست

#سیف_فرغانی
#ی

اگر به جان و
جهانم دهد رضای_تـو دست

به ترک هر دو به دست آورم رضای تــو_را

#سیف_فرغانی

#الف

در دل مجنون چه سوز بود زلیلی

هست مرا از تو ای نگار همان سوز

#سیف_فرغانی


#دال

تو اگر آنِ منی هر دوجهان آنِ منست

#سیف_فرغانی

#ت

بنده عشق توام ز آن پادشاهی می کنم
دولتی دارم که در کویت گدایی می کنم

عشق جان افروز تو چون با دلم پیوند کرد
هر زمان از جسم خود عزم جدایی می کنم


#سیف_فرغانی

#ب

خیال روی تو در خاطرم بود شب و روز
ز مهر و ماه کجا باشد آسمان خالی؟

#سیف‌_فرغانی

#خ

ژاله بر برگ سمن همچون عرق بر روی او

لاله در صحن چمن مانند آن رخسار نیست


#سیف_فرغانی

#ژ

تو اگر آن منی هر دوجهان آن منست

#سیف_فرغانی
#ت

چو با خورشید روی تو دلش گرم است، عاشق را


نفس چون صبح روشن دل برآید از دهان روشن

#سیف_فرغانی

#چ