ضربتی بایدکه جان خفته برخیزد ز خاک
ناله کی بی زخمه از تار رباب آید برون

#اقبال_لاهوری

#ض

بَهر دیدار تو،لبریزِ نگاه آمده ایم،،،

#اقبال_ لاهوری
#ب

به ساز زندگی سوزے به سوز زندگی سازے

چه بی‌دردانه می‌سوزد چه بی‌تابانه می‌سازد.

#اقبال_لاهــور

#ب

نزدیکتر از جانی...

#اقبال_لاهوری

#نون

غم پنهان...

#که_بی_گفتن_عیان_است...

چوآید بر زبان یک‌داستان است...

#اقبال‌_لاهوری

#غ

.

رفیقی بایدم همدم، به شادی یار و در غم هم
وزین خویشان نامحرم مرا بیگانگی باید

#اقبال_لاهوری

#ر

وادی عشق بسی 
دور و دراز است ولی...

طی شود جاده صد ساله،
به " آهی" گاهی.....

 #اقبال_لاهوری

#و

.

می شود پردهٔ چشمم پر کاهی گاهی
دیده ام هر دو جهان را به نگاهی گاهی

وادی عشق بسی دور و درازست ولی
طی شود جادهٔ صد ساله به آهی گاهی


#اقبال_لاهــوری

#م

عشق شور انگیز را
هر جاده در کوی تو برد

بر تلاش خود چه مینا زد
که ره سوی تو برد

#اقبال_لاهوری
#ع

رمز عشق تو به ارباب هوس نتوان گفت
سخن از تاب و تب شعله به خس نتوان گفت

تو مرا ذوق بیان دادی و گفتی که بگوی
هست در سینه ی من آنچه به کس نتوان گفت

#اقبال_لاهوری

#ر

سحر در شاخسار بوستانی
چه خوش میگفت مرغ نغمه خوانی

بر آور هر چه اندر سینه داری
سرودی ، ناله ئی ، آهی فغانی


#اقبال_لاهوری

#س

.

ای خوش آن صبح که با عطر ﺗو بیدار شدن
سرخوش از هرم نفسهای  ﺗو دلدار شدن

خوش بود عاشقی و خواستنت از دل‌ و جان
باده از جام تو نوشیدن و خمار شدن

#اقبال_لاهوری

#الف

بهر دیدار تو لبریز نگاه آمده‌ایم...

#اقبال_لاهوری
#ب

ای که نزدیک تر از جانی و پنهان زِ نِگه

‏هجرِ تو خوشترم آید زِ وصالِ دگران....

#اقبال لاهوری

#الف

صبحِ ما از مهر او تابنده گشت...

#اقبال_لاهوری
#ص

وادے عشق بسے دور و دراز است ولی

طے شود جادہ صد ساله،بہ آهے گاهی

#اقبال_لاهورے
#واو