.
چه شب های غریبی که...
امیدم شب بخیرت بود...
تو خفتی بی خبر از من...
و من مرگ آرزو کردم☆...
#پروانه_حسینی
#چ
.
چه شب های غریبی که...
امیدم شب بخیرت بود...
تو خفتی بی خبر از من...
و من مرگ آرزو کردم☆...
#پروانه_حسینی
#چ
.
برای من
"تابستان "
با لمس آغوشِ گرمت،
آغاز می شود
تو نباشی؛
من هنوز در سردترین
روزهای سال
جا مانده ام...
#پروانه_حسینی
#ب
"تابستان "
با لمس آغوشِ گرمت،
آغاز می شود
تو نباشی؛
من هنوز در سردترین
روزهای سال
جا مانده ام...
#پروانه_حسینی
#ب