طرحی از زلف تو دیشب به سرم کرد خطور
صبح با هر که سخن رفت پریشان گفتم

#محمد_سهرابی
#ط

جمعی به عشق رفتند ،یک عده را هوس برد

ما بنجل عدم را آخر خیال برداشت


#محمد_سهرابی

#جیم

تمام هفته به امّیدِ جمعه سرحالم
غروب جمعه دلم هفت بار می‌گیرد

#محمد_سهرابی

#ت

طلسم بخت ما را بشکن ‌ای باد صبا یک‌شب
بیاور بویی از آن زلف مشکین سوی ما یک‌شب
 
به زلفت عاقبت دستی رساند معنی مسکین
دعای بی‌کسان را می‌خرد آخر خدا یک‌شب

#محمد_سهرابی

#ط

خاصیت نگاه تو ما را خراب ڪرد
این آفتاب غوره ما را شراب ڪرد

ديگر دلے نمانده ڪه دلبر بخوانمت...
هجرانِ روى تو دلِ ما را مذاب ڪرد

#محمد_سهرابی

#خ

چهره گل، نام گل و خنده گل و بالا گل
تکیه بر مسند قدرت زده انگار بهار

#محمد_سهرابی
#چ

حدیث عشق شنیدن کم از شهادت نیست..

#محمد_سهرابی

#ح

از بس به یاد آن #لب گفتم به سجده یا‌رب

ترسم ڪه چون بیایی من توبه ڪرده باشم

#محمد_سهرابی

#الف

.
هنوزم هست فکر او ز مغز استخوان پیدا...

#محمد_سهرابی
#ه

از بس به یاد آن #لب گفتم به سجده یا‌رب

ترسم ڪه چون بیایی من توبه ڪرده باشم

#محمد_سهرابی
#الف

کجا گویم غم خود را که چون رفتم به کوی او

به استقبالم آخر از غریبی گریه‌ام آمد

#محمد_سهرابی

#ک

چهره گل، نام گل و خنده گل و بالا گل

تکیه بر مسند قدرت زده انگار بهار

#محمد_سهرابی


#چ

بغلم كن كه مرا خاطره ها بسیارند...


#محمد‌_سهرابی


#ب

بغلم كن كه مرا خاطره ها بسیارند...


#محمد‌_سهرابی


#ب

مگر در خواب بینم تا ببوسم گردن او را...

#محمد_سهرابی
#میم

بغلم كن كه مرا خاطره ها بسیارند...

#محمد‌_سهرابی
#ب

آیینه را فراق تو دیوار می‌کُند..

#محمد_سهرابی
#الف

یک مصرع است حاصل عمرے ڪه داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم ڪشید و برد...

#محمد سهرابی

#ی