بارگاه چشمانت
در دم دمه هاے غروب قبله ے حاجاتم مے شود
و مروارید دیدگانت
طعم شیرین لبخند را در جانم مے پراڪند
تا عشقت را
ذره ذره در باغچه ے دلم
بڪارم



# شهاب شهابے

#ب

تو را فراسوی انتظار می‌خواهم
آن سوتر از خودم
و آنقدر دوستت دارم
که دیگر نمی‌دانم
از ما دو تن
کدام یک غایب است!


#پل_الوار

#ت

گذشتی بر مزارم شورشی انداختی رفتی


کف خاک مرا صحرای محشر ساختی رفتی

#لامع_همدانی

#گ

غافلی از حالِ دل، ترسم که این ویرانه را

دیگران بی‌صاحب اِنگارند و تعمیرش کنند!

#صائب تبریزی

غ

پاره‌ی دل تا به دل بند است، فکر چاره کن ...
برگِ گل چون ریخت، نتوان دیگرش پیوند کرد

#میر صیدی طهرانی


#پ

کجا گویم غم خود را که چون رفتم به کوی او

به استقبالم آخر از غریبی گریه‌ام آمد

#محمد_سهرابی

#ک

رفتم که
داغ بوسه‌یِ
پر حسرتِ تو را؛
با اشک‌های دیده ز لب
شستشو دهم...

#فروغ_فرخزاد

#ر

در آغوشم بگیر
آغوش تو
درمان همه ی دردهای
بی درمان من است...

#نرگس_حسینی

#د

دلم احرام رفتن از سر کویت نمی‌بندد

حریم کعبه دائم صید را دارالامان باشد

#عزت_شیرازی

#د

دانی که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش؟

او از جفا خون کرد و من از دیده بیرون کردمش!

#هاتف_اصفهانی

#د

#کمی تأمل


مـیگن زندگی زیباسـت

ولی ما با دلی پر از درد
وچـشمی پراز اشـک

نتونسـتیم زیبائـیهاشو ببینـیم..

چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی

بر دشمنان نشستی دل دوستان شکستی

استاد شجریان

همایون_شجریان
بی من مرو


خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو
ای حیات دوستان در بوستان بی‌من مرو


ای فلک بی‌من مگرد و ای قمر بی‌من متاب
ای زمین بی‌من مروی و ای زمان بی‌من مرو


مولانا

#خ

تا کی ای دلبر،
دلِ من بارِ تنهایی کشد؟

ترسم از تنهایی
احوالم به رسوایی کشد

#سعدی

#ت

به سرت گر همه آفاق به هم جمع شوند

نتوان بُرد #هوای_تـو بُرون از «سر ما»

#حضرت_حافظ

#ب

حــدیث عشــق در دفتــر نـــگنجد

حســاب عشــق در محـشر نـــگنجد

#عـــطـار

#ح

بـنای عشــق محڪم گردد از مـعشوق پابرجـا
#صــائب_تــبریزی

#ب

‌
#هرکجا ویران بُوَد،آنجا امیدِ گنج هست


#حضرت_مولانا..

#ه

#گنج حق را می نجویی در دلِ ویران چرا ؟


#حضرت_مولانا..

#گ

مرا آموختند از کودکی، "لیلی" صفت باشم
ولی مجنونِ مجنونم، پس از دیدار ابرویت

#صائب_تبریزی

#م