از عشق ورزی در پرده
و بازی کردن نقش عشّاق کلاسیک
خسته شدهام؛
می خواهم پرده را بالا بزنم
سناریو را پاره کنم
و مقابل همه داد بزنم
« من عاشقی معاصرم
و به کوری چشمِ روزگار
معشوقِ من تویی ... »
# نزار قبانی
#الف
و بازی کردن نقش عشّاق کلاسیک
خسته شدهام؛
می خواهم پرده را بالا بزنم
سناریو را پاره کنم
و مقابل همه داد بزنم
« من عاشقی معاصرم
و به کوری چشمِ روزگار
معشوقِ من تویی ... »
# نزار قبانی
#الف
دلی تنگ
حالی تاریک
و خیابانی که پایان ندارد!
این تمام سهم من
از شبهای بیتو بودن است...
#فرشته_رضایی
#دال
حالی تاریک
و خیابانی که پایان ندارد!
این تمام سهم من
از شبهای بیتو بودن است...
#فرشته_رضایی
#دال
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بی زاریم
نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم
من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
#حسین_منزوی
#الف
نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم
من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
#حسین_منزوی
#الف
همنشین گل اگر باشی گلستان می شوی
خوش تر از صدها گلاب ناب کاشان میشوی
هم رهــی با بی خـــرد بـی اعتبارت می کند
پیش استاد سخن بی شک سخندان میشوی
#ثریا_شجاعی_اصل
#ه
خوش تر از صدها گلاب ناب کاشان میشوی
هم رهــی با بی خـــرد بـی اعتبارت می کند
پیش استاد سخن بی شک سخندان میشوی
#ثریا_شجاعی_اصل
#ه
.
ما اهل دلیم شعـر بہ جانانہ سراییم
از نقش همہ اهل ریـا رنڪَ زداییم
ڪَر همسفر اهل دلی با نفس عشق
ازخویش رهاشوڪه ازین بندجداییم
#حضرتحافظ
#میم
ما اهل دلیم شعـر بہ جانانہ سراییم
از نقش همہ اهل ریـا رنڪَ زداییم
ڪَر همسفر اهل دلی با نفس عشق
ازخویش رهاشوڪه ازین بندجداییم
#حضرتحافظ
#میم
دوش تا وقت بامداد، مرا
گلِ تو در کنار بالین بود
در برِ من بخفت و عطر افشاند
بسترم تا به صبح مُشکین بود
ُ#هوشنگ_ابتهاج
#دال
گلِ تو در کنار بالین بود
در برِ من بخفت و عطر افشاند
بسترم تا به صبح مُشکین بود
ُ#هوشنگ_ابتهاج
#دال