خط نیست که برگرد رخ یار برآمد


دوری است که از آتش رخسار برآمد

#طالب_رامپوری

#خ

ریخت بادۀ عشق تو به پیمانۀ ما


مست و مدهوش شده این دل فرزانۀ ما

#طالب_هندی

#ر

هر گه کاز آن زلف سیه جویم دل شوریده را


با چشم اشارت می کند بر گوشۀ ابروی خود

#طالع_کازرونی

#ه

صد حلقۀ دام از زلف افکنده ای از هر سو


با این همه صیادی مشکل که به دام آیی

#عابد_اصفهانی

#صاد

گر ماه بگویم رخ چون ماه تو جانا


مه را شکن طرۀ طرار نباشد

#طرب_شیرازی

#گاف

طرفه حالی است که می سوزم و از دیدۀ من


هر طرف موج زنان می گذرد دریایی

#عزیز_لاهیجی

#ط

ز قید و بند جهان است بی گمان آزاد


دلی که در خم گیسوی تو گرفتار است

#عشرت_هندی

#ز

یک لحظه بی جمالت نبود مرا قراری


گویا که بی تو بر من روزی است روزگاری

#عشقی_کرمانشاهی

#ی

با مهر خود آمیخته ای آب و گلم


مهر تو کجا برون رود از دل ما

#فرمان_فرمای_قاجار

#ب

نازم قدر اندازی شصت تو که بر دل


تیری نگشودی که توان گفت خطا کرد

#امید_هندی

#نون

حاشا که براندازم بنیاد غمت از دل


از بیخ براندازد گر عشق تو بنیادم

#ایزدی_عرب_ابوشهری

#ح

گفته بودی که از این بعد به خوابم بینی


بی تو در دیده محال است که خوابی برود

#انور_اصفهانی

#گاف

ابر چشمم آب می زد تا که بردارد چو ابر


گر غباری از دل نازک بود از من ترا

#فهیمی_استرآبادی

#الف

فریاد که تا چشم زدم تیر خیالش


در دیده فرو رفت سر از دل به در آورد

#بزمی_همدانی

#ف

مراست غرقه به خون چشم اشکبار از تو


چه خون دل که مرا نیست در کنار از تو

#روح_الله_قزوینی

#میم

آتش به جگر زان رخ افروخته دارم


وین گریۀ تلخ از جگر سوخته دارم

#وحشی_دولت_آبادی

#آ

می میرم از غمت نگهی کن، که جان ز تن


بی رخصت نگاه تو بیرون نمی رود

#هاشم (از سادات موسوی‌ابرقوه بوده)

#میم

میروی میرود از پی دل بی حاصل من


آنچنان رو مه من کز تو نماند دل من

#هجری

#میم

خواهم امشب بتو افسانۀ دل عرض کنم


لیک چشم سیهت بر سر خوابست امشب

#میرویسی

#خ

.
گفت معشوقی به عاشق کای فتی
تو به غربت دیده‌ای بس شهرها

پس کدامین شهر ز آنها خوشترست
گفت آن شهری که در وی دلبرست

هرکجا باشد شه ما را بساط
هست صحرا گر بود سم الخیاط

هر کجا که یوسفی باشد چو ماه
جنتست ارچه که باشد قعر چاه

#مولانا
#گ