⸎⃟ᬼ⃟𓋍꯭‌❥꯭꯭𓁜مشاعره شعر ناب 𓁝꯭‌❥꯭𓋍⃟ᬼ⃟⸎
600 subscribers
1.65K photos
529 videos
8 files
1.24K links
Download Telegram
درڪُنج شب تار شما خانہ ندارد

شمعی ڪه شبی دارد و پروانہ ندارد...

#عباس_جوخواست

.
    یڪبار ڪَفتمٺ :
       ڪہ چہ اندازہ عـــاشقم
       تڪرار مے ڪنم،،
   ڪہ مرا جان و دل تـــویے...!


#امیر_احمدپور


‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎

الفـبایِ #عشــق
اولین درس مڪتبت بود....
وقتے ڪہ در لوحِ سپیـدِ
دلـم حڪ شد ،
#عـشق_امـید_زندگـی.. !!


#مهنازنجفی

#الف
تو را منتظرم
شاید به دقیقه‌اے آغوش،
به دقیقه اے نفس،
به دقیقه اے ؏شـق،
بنواز‌‌ے چشمانِ خیس از بارانِ ؏شـقم را
تو ڪـه حرف دلم را می‌دانی
و اشڪـ شوقِ چشمانم را می شناسی


#عرفان یزدانی

عصر گلدان دلت می شوم
فنجانت را بردار
قهوه ی داغت را سر بکش
کمی هم مرا سیراب کن
تا دلم
کمی تو را جوانه بزند

#لیلـی_صـابـری_منـش

کاش در سایه‌یِ لبخند تو در موقع عصر

چون نسیم در بغل زلف تو زنجیر شوم


#هماکشتگر

و چه عصر دلپذیری میشود
برکه ی چشمانت را
پارو بزنم
تا کشتی احساسم،درساحلِ نگاهت
پهلو بگیرد
و من تمامِ عاشقانه هایم را
یکجا ارزانی
آغوشت کنم

#شهاب_شهابی
زندان اڪَر آغوش تو باشد
بی شڪ ابد زیباترین
حبس است...


#نازے_‌شڪورے

دهانت
عطری از آویشن های شیراز دارد
دمنوش فصلی من!
و دستانت بوی لبخند می دهد
شور شیرین من!
نه نمی توان گذشت
سیبِ گونه هایِ تو،
قاچ چندم
لب های من باید باشد؟!



#عرفان_یزدانی

پـری بـودی و با من راز کردی
به ناز و عِشـوه عشـق آغاز کردی



مـرا آواز دادی، چـون رسیـدم
کبوتـر گشتی و پـرواز کردی

#هوشنگ_ابتهاج

مهتاب من! امشب پُر دردم ، تو کجایی؟
با چشم ترم یاد تو کردم ، تو کجایی؟

یک لحظه بتاب از پس این ابر غم آلود.
که اینجا منم و این دل سردم، تو کجایی؟

از نیلی شب گون دو چشمان  به راهم
پاشیده غمی بر
#رخ زردم، تو کجایی؟

دنبال تو سیمرغ فروزان ، منم و قاف.
پیوسته کند ماه تو طردم، تو کجایی؟

#حمید_کاربخش

شعله‌ایم اما ز دود دل سیه‌پوشیم ما

چون چراغ لاله می‌سوزیم و خاموشیم ما

#محمدقلی_آصف_قمے

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می‌دانم
که تو از دوری خورشید چه‌ها می‌بینی

#شهریار

#الف
نمی‌خواهم بدانم
زادروزت را
زادگاهت را
کودکی‌هایت
و نورسیدگیت را
که تو زنی
از سلسله ی گُل‌هایی
و من اجازه ندارم
در تاریخ یک گُل دخالت کنم !

#نزار_قبانی

صبح شد ...
پَهن کن
سفره ی آغوشت را،
کنار تو
جرعه ای نگاه
حبه ای لبخند
و چند لقمه بوسه
خوردن دارد ...


#نرگس_نوروزپور

ز حسن عاقبت عشق چشم آن دارم

که صبح وصل شود دیدهٔ سفید مرا

#صائب‌_تبریزی