به غلط ز دسٖت دادم، سر زلف یار خود را





که نیازموده بـودم ، دل بیقرار خود را

#عاشق_اصفهانی

#ب

شب‌های بی تو...

داستانی‌ست دنباله‌دار....

که همچنان.....

در پایان داستان نوشته است.....

ادامه دارد ..!!



#محسن‌دعاوی
#دال

من حتۍ
زمانۍ ڪہ در ڪنار
تـو هستم مشتاقم براے
تــــــو


#حڪمت‌ناظم
‌‌‌‌‌‌
#م

m

هیچ کس در من جنونم را به تو باور نکرد...

هیچ کس حال من دیوانه را بهتر نکرد ...

#احمد_امیر_خلیلی

#ه

شوقِ دیدار تو سر رفت ز پیمانه‌ٔ ما
کی قدم می‌نهی ای شاه به ویرانه‌ٔ ما

ما هنوز ای نفست گرم، پر از تاب و تبیم
سر و سامان بده بر این دلِ دیوانه‌ٔ ما

#مولانا

#ش


بنشین ؛ مرو ..
ڪه در دلِ شب، در پناه ماه..
خوش‌تر ز حرف ِ عشق و
سڪوت و نڪَاه نیست.
بنشین و
جاودانه به آزار من مڪوش
یڪ دم ڪنار دوست
نشستن ڪَناه نیست.

#فریدون‌مشیرے

#ب
#شـبتون‌اهورایی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

من از تاریکی میترسم
از این حال بدم بی تو...
کجای زندگیم بودی ؟
چقدر سرده بدون تو..


#رضا_اصلانی

#میم

اینجا منم و شب و درونے خالی





اے ڪاش...ڪه در بساط ما آهے بود...!!

#سلمان‌_هراتى

#الف

اے ­ڪه دل را می‌خرے از من به نرخ خاک راه




در ترازو سنگ دیگر نِه ڪه جان هم بر سر است

#مسیح_ڪاشانے،

#الف

بهانه ی بیخوابی‌هایم شده‌ای،
بیدارم تا نیمه های شب و
دلخوشم بہ شنیدن
یڪ شب‌بخیر ساده
تاآرامش خوابم شود ؛
اما ...!!



#سیده_بانو

#ب

صبرِ
ایوب ندارد #دلِ من باور ڪن


میشود جان
به لب از #فاصله ها خیلی زود...

#مهنازنجفی

#صاد

یارے ڪن اے "نفس" ڪہ درین گوشهٔ "قفس"



"بانگے" بر آورم ز دل خستہ یڪ "نفس"

#هوشنگ_ابتهاج
#ی

در عشق برای تو

دلم دریا بود...

#حسین منزوی
#دال

خارها،
خوار نیستند

شاخه‌های خشک،
چوبه‌های دار نیستند

میوه‌های کالِ کرم‌خورده نیز
روی دوش شاخه بار نیستند

پیش از آنکه برگ‌های زرد را
زیر پای خویش، سرزنش کنی
خش‌خشی به گوش می‌رسد؛

برگ‌های بی‌گناه،
با زبان ساده اعتراف می‌کنند
خشکی درخت
از کدام ریشه آب می‌خورد!

#قیصر_امین‌پور
#خ
‏

‏
‌

دگر به چشم توام روی آشنایی نیست

که حال اشک ز مژگان چکیده‌ای دارم

#شفیعی‌کدکنی
#دال
‌

...

بہ امیدِ تو
شبِ خویش بہ پایان آریم
آن جفا دیده ڪه بودیم ، همانیم هنوز




#ادیب_نیشابورے
#ب

هربار که نگاهت میکنم،
جمله‌ ای آشنا به ذهنم خطور میکند
در اين سرزمين چيزی هست كه
ارزش زندگی كردن دارد...


#محمود_درویش
#ه

رقص ڪن
در عشق جانم
ای حریف مهربان

مطربا دَف را بڪوب
و نیست بختت
غیر از این...


َ#مولاناے_جان
#ر

روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما
خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما

آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند
تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما

ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ
تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما

در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد
بس سری در سر رود گر این بود سودای ما

از لطیفی آن یکی با هر یکی یکتا شده
جان فدای لطف آن یکتای بی همتای ما

بلبل مستیم و درگلشن نوائی می زنیم
رونقی دیگر گرفت این گلشن غوغای ما

مجلس عشقست و رندان مست و سید در حضور
روضهٔ رضوان بود این جنت المأوای ما

#شاه نعمت الله ولی
#ر