تو به من گفتی :
"از این عشق حذر كن"
تا فراموش كنی،چندی از اين شهر سفر كن!
با تو گفتم :
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
#فریدون_مشیری
#ت
"از این عشق حذر كن"
تا فراموش كنی،چندی از اين شهر سفر كن!
با تو گفتم :
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
#فریدون_مشیری
#ت
آنقدر با آتش دل
ساختم تا سوختم
بی تــو اے آرام جان
یا ساختم یا سوختم
#رهۍمعیرے
#آ
ساختم تا سوختم
بی تــو اے آرام جان
یا ساختم یا سوختم
#رهۍمعیرے
#آ
با تماشای تو دنیا بهر من تغییر کرد
دیدن چشمان تو خواب مرا تعبیر کرد
آمدی غم را ز قلب من ربودی نازنین
مهر تو در چشم هایم تا ابد تاثیر کرد
#امیر_عباس_خالقوردی
#ب
دیدن چشمان تو خواب مرا تعبیر کرد
آمدی غم را ز قلب من ربودی نازنین
مهر تو در چشم هایم تا ابد تاثیر کرد
#امیر_عباس_خالقوردی
#ب
تو را جانم صدا کردم
ولیکن برتر از جانی؛
مگر جان بی تو می ماند
در این تندیس انسانی؟
#ناشناس
#ت
ولیکن برتر از جانی؛
مگر جان بی تو می ماند
در این تندیس انسانی؟
#ناشناس
#ت
ببار ای آسمـان امشب؛
که قلبـــم باز بی تاب اسـت
نه روز آرامشی در دل،
نه شب در چشم من خواب است...
#فریدون_مشیری
شبتون مهتابی
که قلبـــم باز بی تاب اسـت
نه روز آرامشی در دل،
نه شب در چشم من خواب است...
#فریدون_مشیری
شبتون مهتابی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درد عشقے ڪز تو تنهـا در دل و جان داشتم
شد عیان از چهره ام هر چند پنهان داشتم
#مولانا
#دال
شد عیان از چهره ام هر چند پنهان داشتم
#مولانا
#دال
همچنان
بیتابیِ دل می برد،
سویش مرا...
#صائب_تبریزی
#ه
بیتابیِ دل می برد،
سویش مرا...
#صائب_تبریزی
#ه
تو تنها سببی هستی
که به خاطر آن
روزهای بیشتر،
شبهای بیشتر،
و سهم بیشتری
از زندگی میخواهم.
#جبران_خليل_جبران
#ت
که به خاطر آن
روزهای بیشتر،
شبهای بیشتر،
و سهم بیشتری
از زندگی میخواهم.
#جبران_خليل_جبران
#ت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قایقی در طلب موج به دریا زد و رفت
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق
شمع روشن شد و پروانه به آتش پیوست
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
پیله رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت، به پروانه نمیآید عشق
# فاضل نظری
#ق
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق
شمع روشن شد و پروانه به آتش پیوست
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
پیله رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت، به پروانه نمیآید عشق
# فاضل نظری
#ق