saeed.k.f.khaterat
<unknown>
باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا میشدیم
ما پر از تصمیم کبری میشدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
همکلاسی های درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک میشدیم
لااقل یک روز کودک میشدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر
شاعر:؟
صدا:#سعید.ک.ف
بر سوار اسب های چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا میشدیم
ما پر از تصمیم کبری میشدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
همکلاسی های درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک میشدیم
لااقل یک روز کودک میشدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر
شاعر:؟
صدا:#سعید.ک.ف
خواهم چو راز پنهاݧ از من اثر نباشد
تا از نبود و بودم کس را خبر نباشد
خواهم که آتش افتد در شهر آشنایی
وز ننگ آشنـایان بر جا اثر نباشد
#سيمين_بهبهانی
#خ
تا از نبود و بودم کس را خبر نباشد
خواهم که آتش افتد در شهر آشنایی
وز ننگ آشنـایان بر جا اثر نباشد
#سيمين_بهبهانی
#خ
شبها به بهانه ی کدام اتفاق
به خوابم می آیی که پشت پلکهایم
سرخ ِ قدم های تو می شود
به وقت بیداری ..
#مجید_وادی
#ش
به خوابم می آیی که پشت پلکهایم
سرخ ِ قدم های تو می شود
به وقت بیداری ..
#مجید_وادی
#ش
.
..من با لبانِ سردِ نسیمِ صبح
سر ميكنم ترانه برای تو ....
..من آن سِتاره ام كه دِرخشانم
هَر شب دَر آسمان سرایِ تو...
#فروغ__فرخزاد
#م
..من با لبانِ سردِ نسیمِ صبح
سر ميكنم ترانه برای تو ....
..من آن سِتاره ام كه دِرخشانم
هَر شب دَر آسمان سرایِ تو...
#فروغ__فرخزاد
#م
صبح استو طلوع دیگری باید کرد
نــــو دیــده، نگاه بهتـــری باید کرد
بـــــر قامت امـــــروز ردایی تازه
مس را به دکان زرگــری باید کرد
ُ#کامران_سمائی
#ص
نــــو دیــده، نگاه بهتـــری باید کرد
بـــــر قامت امـــــروز ردایی تازه
مس را به دکان زرگــری باید کرد
ُ#کامران_سمائی
#ص