.
من گره خواهم زد ؛
چشمان را با خورشید ،،
دلها را با عشق ،،
سایهها را با آب ،،
شاخهها را با باد ...
#سهراب_سپهری
#م
من گره خواهم زد ؛
چشمان را با خورشید ،،
دلها را با عشق ،،
سایهها را با آب ،،
شاخهها را با باد ...
#سهراب_سپهری
#م
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نبودنت را به رخ آینه میکشم
جای خالیت را با قطره اشکی
بر روی گونه ام پر می کنم
با دلتنگی
با بغض
و یا شاید با مشتی
حرفهایت را به تکرار در گوشه قلبم مینشانم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#ن
جای خالیت را با قطره اشکی
بر روی گونه ام پر می کنم
با دلتنگی
با بغض
و یا شاید با مشتی
حرفهایت را به تکرار در گوشه قلبم مینشانم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#ن
به سرم یاد تو افتاد و دلم ریخت به هم
همه، تکرار تو کردم، همه ام ریخت به هم
من و یاد تو به هم صحبتی هم مشغول
خانه را همهمه صحبت هم ریخت به هم
به عطشناک ترین حالت صحبت با تو
آن قَدَر گفتم و گفتم که حَرَم ریخت به هم
تو که هستی که به هر شکل تجسّم کردم
دست بردم که به اندیشه رِسَم؛ ریخت به هم
ز غمت هر چه نوشتیم مرکّب پس داد
جوهر و آه من و اشک قلم ریخت به هم
چو ردیفی تو که در مصرع پایان غزل
آمدی، شعر من و شاعری ام ریخت به هم
#رزیتا_نعمتی
#ب
همه، تکرار تو کردم، همه ام ریخت به هم
من و یاد تو به هم صحبتی هم مشغول
خانه را همهمه صحبت هم ریخت به هم
به عطشناک ترین حالت صحبت با تو
آن قَدَر گفتم و گفتم که حَرَم ریخت به هم
تو که هستی که به هر شکل تجسّم کردم
دست بردم که به اندیشه رِسَم؛ ریخت به هم
ز غمت هر چه نوشتیم مرکّب پس داد
جوهر و آه من و اشک قلم ریخت به هم
چو ردیفی تو که در مصرع پایان غزل
آمدی، شعر من و شاعری ام ریخت به هم
#رزیتا_نعمتی
#ب
پروانه هاے احساسم را
در قاب بے تفاوتی
بر دیوار تنهایے ام آویخته ام ،
تا به جادوے چشمانت
گرفتار نشوند
و در حسرت
لبهاے آتشینت نسوزند...!
#مهرمینا_محمدپور
#پ
در قاب بے تفاوتی
بر دیوار تنهایے ام آویخته ام ،
تا به جادوے چشمانت
گرفتار نشوند
و در حسرت
لبهاے آتشینت نسوزند...!
#مهرمینا_محمدپور
#پ
لیک دیگر پیکر سرد مرا
میفشارد خاک دامنگیر خاک!
بی تو دور از ضربههای قلب تو
قلب من میپوسد آنجا زیر خاک
بعدها نام مرا باران و باد
نرم میشویند از رخسار سنگ
گور من گمنام میماند به راه
فارغ از افسانههای نام و ننگ
#فروغ_فرخزاد
#ل
میفشارد خاک دامنگیر خاک!
بی تو دور از ضربههای قلب تو
قلب من میپوسد آنجا زیر خاک
بعدها نام مرا باران و باد
نرم میشویند از رخسار سنگ
گور من گمنام میماند به راه
فارغ از افسانههای نام و ننگ
#فروغ_فرخزاد
#ل
قصه کوتاه اگر پایطلب دست دهد
میتوانیم به سر منزل عنقا برسیم
لختی از خواب عدم دیده اگر باز کنیم
شایدازلطفتو ایدوست بهطوبیبرسیم
#مشفق_کاشانی
#ق
میتوانیم به سر منزل عنقا برسیم
لختی از خواب عدم دیده اگر باز کنیم
شایدازلطفتو ایدوست بهطوبیبرسیم
#مشفق_کاشانی
#ق
چهره را از عشق خوبان ارغوانی کرده ایم
شوخ چشمی بین که در پیری جوانی کرده ایم
کس زبان چشم خوبان را نمیداند چو ما
روزگاری این غزالان را شبانی کرده ایم
نامرادیهای ما "صائب" بعالم روشن است.
بر مراد خلق دائم زندگانی کرده ایم
#صائب_تبریزی
#چ
شوخ چشمی بین که در پیری جوانی کرده ایم
کس زبان چشم خوبان را نمیداند چو ما
روزگاری این غزالان را شبانی کرده ایم
نامرادیهای ما "صائب" بعالم روشن است.
بر مراد خلق دائم زندگانی کرده ایم
#صائب_تبریزی
#چ
عشق پنهانی خنک چون ناز حسن خانگی است
شیوه های دلفریب عشق در دیوانگی است
نغمه لبیک، غمازست در راه طلب
جامه احرام اینجا پرده بیگانگی است
#صائب_تبریزی
#ع
شیوه های دلفریب عشق در دیوانگی است
نغمه لبیک، غمازست در راه طلب
جامه احرام اینجا پرده بیگانگی است
#صائب_تبریزی
#ع
نتوان عاشق فرزانه به افسانه فریفت
من به هيچ آيه و افسون دل از او بر نکنم
نه چراغی است دل من که به بادی میرد
دم به دم تازه شود آتش عشقِ کهنم
#هوشنگ_ابتهاج
#ن
من به هيچ آيه و افسون دل از او بر نکنم
نه چراغی است دل من که به بادی میرد
دم به دم تازه شود آتش عشقِ کهنم
#هوشنگ_ابتهاج
#ن