ای روی تو کعبهٔ دل و قبلهٔ جان
چون شمع ز غم سوختم ای شعلهٔ جان

بردار حجاب و رخ به عاشق بنمای
تا چاک زند به دست خود خرقهٔ جان

#مولانا

#الف

از دیده برون مشو که نوری
وز سینه جدا مشو که جانی

آن دم که نهان شوی ز چشمم
می‌نالد جان من نهانی

#مولانا
#الف

از تفأل های حافظ خسته‌ام ای شهریار

"آمدی جانم به قربانت"، نمی آید چرا؟!

#ناشناس
#الف

ای عشق عقل را تو پراکنده گوی کن
ای عشق نکته‌های پریشانم آرزوست

ای باد خوش که از چمن عشق می‌رسی
بر من گذر که بوی گلستانم آرزوست

مولانا
#الف

‌
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار
طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد

#حافظ
#الف

امروز یکی گردش مستانه کنم
وز کاسهٔ سر ساغر و پیمانه کنم

امروز در این شهر همی گردم مست
می‌جویم عاقلی که دیوانه کنم...


ُ#مولانا
#الف

ای باد سحر خبر بده مر ما را
در ره دیدی آن دل آتش‌پا را

دیدی دل پرآتش و پرسودا را
کز آتش بسوخت صد خارا را

#حضرت_مولانا
#الف
🤍🤍

.

ای بوسه ات شراب و
از هر شراب خوش تر
ساقی اگر تو باشی
حالم خراب خوش تر

بی تو چه زندگانی
گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن
از هر شباب خوش تر

#حسین_منزوی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌
‌
#الف

آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود

گو نفسی که روح را می‌کنم از پی اش روان

#حافظ
#الف

انتظار صید مطلب‌ سخت راحت دشمن است
خواب نتوان‌ یافت جز در دیده‌های دام تلخ

#بیدل_دهلوی

#الف

ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن

در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن

#صائب‌تبریزی

‌ ‌‌#الف

.
اے ساقی ڪَلچهره...
در این صبح دل‌انڪَیز...

لبریز بده جام مرا شادے جمشید...

#فریدون‌مشیری

#الف

اے جهانے محو رویت، محو سیماے ڪه‌ای؟
اے تماشاگاه عالم، در تماشاے ڪه‌ای؟

عالمے را روے دل در قبلهٔ ابروے توست
تو چنین حیران ابروے دلاراے ڪه‌ای؟

#صائب_تبريزى

#الف

ای ماهتاب آهسته تر، از بام قصرش كن گذر

ترسم صدای پای تو، از خواب بيدارش كند...

#فریدون_مشیری
#الف

آینه جان شده چهره تابان تو


هر دو یکی بوده ایم جان من و جان تو



حضرت_مولانا
#الف

°
اے چشمِ سخن‌ڪَوے
تو بشنو ز نڪَاهم
دارم سخنی با تو
و ڪَفتن نتوانم ..


#شفیعی‌ڪدڪنی
#الف

اے عشق همه بهانه از توست
من خامُشم این ترانه از توست

من اندُه خویش را ندانم
این گریه بے بهانه از توست ...


#هوشنگ_ابتهاج
#الف

ای کنار خویش یابم
هر دمی من بوی یار

چون نگیرم خویش را
من هر شبی اندر کنار

دوش باغ عشق بودم
آن هوس بر سر دوید

مهر او از دیده برزد
تا روان شد جویبار

#مولانا
#الف

.
آنچنان در ڪوے جانان ناله و زارے ڪنم

تا بداند این دلِ دیوانه ام معناے عشق

#راحم‌_تبریزے
#الف