رستن چه ممکنست زقید جهان لاف

وامانده‌ایم همچو الف در میان لاف

#بیدل_دهلوی

#ر

زنده می‌کرد مرا

دم به دم امّید وصال

ور نه دور از نظرت

کُشتۀ هجران بودم...

#سعدی

#ز

زخم چو بر دل رسید،

دیده پر از خون چراست؟

چون تو درون دلی

نقش تو بیرون چراست؟

#نظامی

#ز

ژولیده زلف فتنه خو، مخمور چشم کینه جو
موها پریشان کرده او، خونها چکان از هر طرف

جانها و دلها چون خسی در راهش آب هر کسی
می رفت جان و دل بسی گیسوکشان از هر طرف

#امیر_خسرو_دهلوی

#ژ

ژالهٔ باران، زده بر لالهٔ نعمان نقط
لالهٔ نعمان شده از ژالهٔ باران نگار

این چنین ناری کجاباشد، به زیر نارآب
وان چنان آبی کجا باشد، به زیر آب نار

#منوچهری

#ژ

سایه‌ام گر محو گردد پیش خورشیدِ جمالت

خوابِ نوشینِ سحر گردم؛ به مژگانت نشینم

#شیدای_گیلانی

#س

سخت میڪوشی -طبیبا در مداوای دلم

ڪاش آن دردی که درمانش #تو میدانی بود

وصال_شیرازی

#س

شبِ غم، دیده بستم،
تا نبینم بی تو عالم را

چه باشد، گر گشایم چشم و
این شب را سحر بینم؟

#هلالی_جغتایی

#ش

دلم را لشکری از غم
گرفته مثل حزبِ بعث

خدا آزادیِ آن را
عطا کن مثلِ خرمشهر


#علی_عدالتجو

#سوم_خرداد_سالروز_آزادی

#خرمشهر_گرامیباد🌸

‌‌‎‌‌

بِه از این
چه شادمانے ؟

ڪه تو جانے و جهانے ...


#مولاناجان

#ب

ز حجاب گل دلا تو
به جهان نظاره‌ای کن

که پس گل مشبک دو هزار منظر آمد

#مولاناجان

#ز

صنما سپاه عشقت
به حصار دل درآمد

بگذر بدین حوالی که جهان به هم برآمد

#مولاناجان


#ص

نیست مرا جز تو دوا

ای تو دوای دل من



#مولاناجان


#نون

چرا اینجـا نیستی ؟!
تا " دوستت دارم " را از جنس خاک کنم !
از جنس تنم !!
و با بوسه
بپوشانمش بر تنت ؟


#عباس_معروفی

#چ