شد چشم ما سفید و شبِ وصلِ او ندید
تا صبح انتظار کشیدیم و شب نشد

#نجیب_کاشانی

#شین

شد چشم ما سفید و شبِ وصلِ او ندید
تا صبح انتظار کشیدیم و شب نشد

#نجیب_کاشانی

#شین

تا نگشتم پیر، معلومم نشد
روسفیدی‌ها به مویی بسته بود!

#نجیب_کاشانی

#ت

پریشانی چو کامل گشت، خاطر جمع می گردد
به تار زلف او پیوند کن رگهای جانم را

#نجیب_کاشانی

#پ

کجا بودی که دیشب تا سحر در فکر گیسویت

دلم خواب پریشان ديد و من تعبیرها کردم...



#نجیب_کاشانی
#کاف

کجا بودی که دیشب تا سحر در فکر گیسویت

دلم خواب پریشان ديد و من تعبیرها کردم...


#نجیب_کاشانی
#ک

تفاوت در بد و نیک است، نی در طالع مردم
که یک پرتو بود شمع مزار و شمع محفل را

#نجیب_کاشانی

#ت

دل بی تو هوای می و میخانه ندارد
بی گردش چشمت سر پیمانه ندارد

آیینه چه داند که در او عکس رخ کیست ؟
عاشق خبر از جلوه‌ی جانانه ندارد

عشق تو چه داند که دل ما به چه حال است ؟
آتش خبر از سوزش پروانه ندارد


#نجیب_کاشانی
#دال
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

‌
دولتِ بی‌دولتانم، نا امید از خویش کرد


حیفِ فهمیدن که اقبالِ نفهمیدن نداشت

#نجیب_کاشانی
#دال

#مرنج ای جان نرفتم گر به #استقبال یار از خود






#تپیدن‌های دل پنداشتم آوازِ #پایش را....!



#نجیب_کاشانی

#میم

قالب از خویش تهی کرده طلبکارِ تواَم





روحِ بیرون ز بدن آمده را می‌مانم


#نجیب_کاشانی

#ق

مشکل فتاده با یار
کارم چو صبح و خورشید

با او نمی توان بود
بی او نمی توان زیست ...


#نجیب_کاشانی

#م
#صبح_ت_بخیر_جانان❤️💋


‌‌‎

مشکل فتاده با یار
کارم چو صبح و خورشید

با او نمی توان بود
بی او نمی توان زیست ...


#نجیب_کاشانی

#میم

نگیرد مرغِ دل در سینه آرام از خیالِ او

که در کنج قفس، بلبل به بوی گل نمی سازد......!!!!

#نجیب_کاشانی

#نون

با او نمی توان بود ، بی او نمی توان زیست...



#نجیب_کاشانی...

#ب

با او نمی توان بود، بی او نمی توان زیست

#نجیب_کاشانی
#ب

بگذشت عمر و ذوق وصالش ز سر نرفت...

از دل به‌در نبرد غمش این خیال را !

#نجیب_کاشانی

#ب

.
سر به سر، طومار زلفت، شرح احوال من است
مو به مو فهمیده ام این مصرع پیچیده را


#نجیب_کاشانی

#س

نگیرد مرغِ دل در سینه آرام از خیال او
که در کنجِ قفس، بلبل به بوی گل نمی‌سازد

#نجیب_کاشانی

#ن