حــال شــبــهاے مــرا همــچــو مــنــے دانــد و بــس
تــو چــه دانــے ڪــه
شــب ســوخــتــگــان
چــون گــذرد
#رضــی_الــدیــن_نــیــشــابــوری
#ح
تــو چــه دانــے ڪــه
شــب ســوخــتــگــان
چــون گــذرد
#رضــی_الــدیــن_نــیــشــابــوری
#ح
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سلام
به دلهای گرمتون❤️
سلامی به قلب پاک
و پرمهرتون
آرزو میکنم
شنبه تون
ازشوق سر ریز باشید
و لبخندی به بلندی آسمان
رو لبهاتون نقش ببندد
#صبح_زیباتون_بخیر و شادی🌸
به دلهای گرمتون❤️
سلامی به قلب پاک
و پرمهرتون
آرزو میکنم
شنبه تون
ازشوق سر ریز باشید
و لبخندی به بلندی آسمان
رو لبهاتون نقش ببندد
#صبح_زیباتون_بخیر و شادی🌸
به به نسیم صبحدم عاشقی وزید
مهــر از دل سیاه شب تار ما دمید
میتــابــد از فــراز افـقهاے آرزو
همڪَام با طلوع سحر، پرتو امید
#محسن_خانچی
#ب
#سلامصبحتوندلنــواز
مهــر از دل سیاه شب تار ما دمید
میتــابــد از فــراز افـقهاے آرزو
همڪَام با طلوع سحر، پرتو امید
#محسن_خانچی
#ب
#سلامصبحتوندلنــواز
.
صبح را دوست دارم، چون
آغازےِست براے دوباره خواستنت.
و این زیباترین
تڪرار زندڪَی من است
ڪہ تڪرار میشود و تڪرارے نہ...!
#یلداڪولیوند
#ص
صبح را دوست دارم، چون
آغازےِست براے دوباره خواستنت.
و این زیباترین
تڪرار زندڪَی من است
ڪہ تڪرار میشود و تڪرارے نہ...!
#یلداڪولیوند
#ص
از صبـــــا پرس ڪه ما را
همـه شـب تا دم صبــــح...
بـوی زلـــف تـــــــو همان
مونس جان است ڪه بود...
#حضرت_حافظ
#الف
.
همـه شـب تا دم صبــــح...
بـوی زلـــف تـــــــو همان
مونس جان است ڪه بود...
#حضرت_حافظ
#الف
.
شنبه ها را دوست دارم
از همان ابتدای طلوع خورشیدچشمانت
تا انتهای غروب
انگار دوباره عاشق می شوم
و در تکاپوی تو
با امواج میرقصم..
آری
با هر نفس
کنج قلبم تو را عاشقی میکنم.....
#محمدذبیحی
#ش
از همان ابتدای طلوع خورشیدچشمانت
تا انتهای غروب
انگار دوباره عاشق می شوم
و در تکاپوی تو
با امواج میرقصم..
آری
با هر نفس
کنج قلبم تو را عاشقی میکنم.....
#محمدذبیحی
#ش
@joseph_music
حمید هیراد انفرادی
انفرادی
حمید هیراد
حمید هیراد
کاش برگردی سمت من ، نگاهت کنم!
دلم برای چشم هایت، تنگ شده!
بی تاب توام!
بگو که دوستم داری!
مانند آن گنجشک جا مانده می لرزم!
ایوان، جای من نیست!
مرا در آغوش بگیر!
بال هایم گرم می شوند
کمی تو باشی، که بد نمی شود!
این پرنده لانه اش را گم کرده!
بگذار در چشم هایت آشیان کنم ...
#عرفان_یزدانی
#ک
دلم برای چشم هایت، تنگ شده!
بی تاب توام!
بگو که دوستم داری!
مانند آن گنجشک جا مانده می لرزم!
ایوان، جای من نیست!
مرا در آغوش بگیر!
بال هایم گرم می شوند
کمی تو باشی، که بد نمی شود!
این پرنده لانه اش را گم کرده!
بگذار در چشم هایت آشیان کنم ...
#عرفان_یزدانی
#ک