بیتو بزم گل و مهتاب چه خواهد بودن؟
عيشِ گلگشت و میِ ناب چه خواهد بودن؟
پيشِ لبخند تو ای غنچۀ شاداب بهشت
خندههای گل سيراب چه خواهد بودن؟
عمر، چون گوهر ناياب بُوَد با تو، ولی
بیتو جز مونس ناباب چه خواهد بودن؟
تو كه در ساحل امنی و امان، کِی دانی
حال افتاده به غرقاب چه خواهد بودن؟
#مهدی_اخوان_ثالث
#ب
عيشِ گلگشت و میِ ناب چه خواهد بودن؟
پيشِ لبخند تو ای غنچۀ شاداب بهشت
خندههای گل سيراب چه خواهد بودن؟
عمر، چون گوهر ناياب بُوَد با تو، ولی
بیتو جز مونس ناباب چه خواهد بودن؟
تو كه در ساحل امنی و امان، کِی دانی
حال افتاده به غرقاب چه خواهد بودن؟
#مهدی_اخوان_ثالث
#ب
دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ میآورد
و گیسوان بلندش را به بادها میداد
و دستهای سپیدش را
به آب میبخشید
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون میدوخت
و شعرهای خوشی چون پرندهها میخواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم میسوخت
و مهربانی را نثار من میکرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمالترین شمال با من رفت
و در جنوبترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی که...
- دگر کافیست
#حمید_مصدق
#د
«دفترِ شعر از جدایی ها»
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ میآورد
و گیسوان بلندش را به بادها میداد
و دستهای سپیدش را
به آب میبخشید
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون میدوخت
و شعرهای خوشی چون پرندهها میخواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم میسوخت
و مهربانی را نثار من میکرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمالترین شمال با من رفت
و در جنوبترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی که...
- دگر کافیست
#حمید_مصدق
#د
«دفترِ شعر از جدایی ها»
🤞🕊
خفته ام امشب ولی جای من دل سوخته
صبحدم بینی که خیزد دود آه از بسترم
تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت
عاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم
#رهی_معیری
#خ
خفته ام امشب ولی جای من دل سوخته
صبحدم بینی که خیزد دود آه از بسترم
تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت
عاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم
#رهی_معیری
#خ
جامی شکسته دیدم
در بزم می فروشی....
گفتم بدین شکسته
چون باده میفروشی؟...
خندید و گفت زین جام
جز عاشقان ننوشند....
مستِ شکسته داند
قدر شکسته نوشی...!
#خيام_نیشابوری
#ج
در بزم می فروشی....
گفتم بدین شکسته
چون باده میفروشی؟...
خندید و گفت زین جام
جز عاشقان ننوشند....
مستِ شکسته داند
قدر شکسته نوشی...!
#خيام_نیشابوری
#ج
کمر شکست و دل شکست ، دیده زاشک به خون نشست ،،
یار برفت وچشم بست ، عهد شکست و ، جامه بست ،
ما زفراقت ای صنم ، نه روز داریم و نه شب ،
صاحب میخانه برفت ، باده و پیمانه شکست ،،
#راحم_تبریزی😔😔
#ک
یار برفت وچشم بست ، عهد شکست و ، جامه بست ،
ما زفراقت ای صنم ، نه روز داریم و نه شب ،
صاحب میخانه برفت ، باده و پیمانه شکست ،،
#راحم_تبریزی😔😔
#ک
اکنون ڪه کنارت نیستم
شبت را چگونه گذراندی؟
آیا به من اندیشیدی؟
بغض کردی؟
کمی اشک دور چشمانت حلقه زد؟
با باز و بستن چشمانت صورتت بارانی شده؟
تو را نمی دانم !
اما من دور از تو،
در دنیای درونم گم شدم و بر باد رفتم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#الف
شبت را چگونه گذراندی؟
آیا به من اندیشیدی؟
بغض کردی؟
کمی اشک دور چشمانت حلقه زد؟
با باز و بستن چشمانت صورتت بارانی شده؟
تو را نمی دانم !
اما من دور از تو،
در دنیای درونم گم شدم و بر باد رفتم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#الف
آمدی با شعرِ چشمات انجمن از هوش رفت
پلک بستی، باز کردی، هوشِ من از هوش رفت
زل زدی و زل زدم در چشمِ تو بالاخره
چشمهایم در مصافِ تن به تن از هوش رفت
#هارون_بهیار
#الف
پلک بستی، باز کردی، هوشِ من از هوش رفت
زل زدی و زل زدم در چشمِ تو بالاخره
چشمهایم در مصافِ تن به تن از هوش رفت
#هارون_بهیار
#الف
.
سکوتت را ندانستم...
#نگاهم_را_نفهمیدی...
#نگفتم_گفتنیها_رو...
تو هم هرگز نپرسیدی...
#اردلان_سرفراز
#س
سکوتت را ندانستم...
#نگاهم_را_نفهمیدی...
#نگفتم_گفتنیها_رو...
تو هم هرگز نپرسیدی...
#اردلان_سرفراز
#س
دستم نمی رسد ڪه در آغوش گیرمت
اے ماه با ڪه دست در آغوش می ڪنی
در ساغر تو چیست ڪه با جرعه ے نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می ڪنی
#هوشنگ_ابتهاج
#د
اے ماه با ڪه دست در آغوش می ڪنی
در ساغر تو چیست ڪه با جرعه ے نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می ڪنی
#هوشنگ_ابتهاج
#د
اینجا
شب بوهای عاشق
هرشب
عطر تو را
پخش میکنند
انگار یکی مأمورشان کرده
فضا را آغشته کنند از یاد تو،
من از آنها
گله ای ندارم
مأمورندو معذور...
#فروغ_فرخزاد
#الف
شب بوهای عاشق
هرشب
عطر تو را
پخش میکنند
انگار یکی مأمورشان کرده
فضا را آغشته کنند از یاد تو،
من از آنها
گله ای ندارم
مأمورندو معذور...
#فروغ_فرخزاد
#الف
بی عشق نفس زدن
حرام است مرا
ڪان دم ڪه نه عشقِ اوست ،
دام است مرا
با قربتِ معشوق
مرا ڪاری نیست
اندیشهٔ فڪر او
تمام است مرا
#ب
حرام است مرا
ڪان دم ڪه نه عشقِ اوست ،
دام است مرا
با قربتِ معشوق
مرا ڪاری نیست
اندیشهٔ فڪر او
تمام است مرا
#ب