The Clamor Of Being‌
962 subscribers
2.03K photos
26 videos
430 links
«باید برگردیم و همه‌ی زندگی‌مان را برداریم
باید زندگی‌مان را جای دیگری ببریم.

نمی‌توانیم برگردیم
نامه‌ها گم می‌شوند
و نمی‌فهمیم در این نامه‌ها چه بوده.»

حذفیات:
https://t.me/hazviatclamorofbeing

https://t.me/HarfinoBot?start=37372f1c7e64e8b
Download Telegram
آنتونیونی: صحنه مواجهه‌اش با کورادو در اتاق را به یاد دارید؟ زن به دیوار تکیه داده و می‌گوید: «می‌دانی چه می‌خواهم؟ می‌خواهم تمامی کسانی که دوستم داشته‌اند مثل یک دیوار دورم را بگیرند.» او برای ادامه حیات به کمک آنها احتیاج دارد؛ می‌ترسد به‌تنهایی قادر به این کار نباشد.

گدار: پس جهان مدرن تنها وسیله‌ای است برای برملا کردن یک اختلال روانی کهن و عمیق‌تر؟

آنتونیونی: محیطی که جولیانا در آن زندگی می‌کند بحرانش را تشدید می‌کند. اما طبیعتا، برای بروز بحران، یک پیش‌زمینه قوی لازم است تا در آن ریشه گیرد. تعیین علل و منشا روان‌رنجوری کار ساده‌ای نیست. این اختلالات به شکل‌های مختلفی ظاهر می‌شوند؛ نشانه‌های آن گاهی شبیه شیزوفرنی است. تنها با تحت فشار گذاشتن شخصیت‌ها و تحریک آنهاست که می‌توان به وضعیت پی برد. من به دلیل انتخاب یک نمونه آسیب‌شناسانه بسیار نقد شده‌ام. اما اگر زنی را انتخاب کرده بودم که کاملا طبیعی در اجتماع حل شده باشد درامی به‌وجود نمی‌آمد؛ درام در بطن آنهایی نهفته است که با هنجارهای اجتماع سازگار نمی‌شوند.
___
از گفت‌وگوی میکل‌آنجلو آنتونیونی با کایه دو سینما، ۱۹۶۴.
The Clamor Of Being‌
آنتونیونی: صحنه مواجهه‌اش با کورادو در اتاق را به یاد دارید؟ زن به دیوار تکیه داده و می‌گوید: «می‌دانی چه می‌خواهم؟ می‌خواهم تمامی کسانی که دوستم داشته‌اند مثل یک دیوار دورم را بگیرند.» او برای ادامه حیات به کمک آنها احتیاج دارد؛ می‌ترسد به‌تنهایی قادر به…
آنتونیونی: مایلم این مساله را روشن کنم که محیط اطراف او به‌وجودآورنده این بحران نیست: تنها تیر خلاص را می‌زند. شاید فکر کنید خارج از این محیط هیچ بحرانی به وجود نمی‌آمد. اما اینطور نیست. زندگی ما مقهور «صنعت» است حتی اگر متوجه این قضیه نباشیم. منظورم از «صنعت»، تنها خود کارخانه‌ها نیست، بلکه محصولات آن را نیز شامل می‌شود. صنعت در تمام خانه‌های ما وجود دارد، محصولاتی از پلاستیک یا موادی که تا چند سال پیش کاملا ناشناخته بودند، با رنگ‌های درخشان و همه‌جا به‌دنبال ماست، از طریق تبلیغاتی که کاملا ماهرانه به روان و ناخودآگاه ما راه می‌یابد، ما را به دام می‌اندازد. با روایت داستان صحرای سرخ در جهان کارخانه‌ها به منشا این بحران رسیده‌ام؛ بحرانی که مانند یک رودخانه از‌ هزاران انشعاب تشکیل شده، به دلتا می‌ریزد و از کناره‌ها سرریز می‌شود و همه‌چیز را در خود غرقه می‌کند.
___
از همان.
The Clamor Of Being‌
آنتونیونی: مایلم این مساله را روشن کنم که محیط اطراف او به‌وجودآورنده این بحران نیست: تنها تیر خلاص را می‌زند. شاید فکر کنید خارج از این محیط هیچ بحرانی به وجود نمی‌آمد. اما اینطور نیست. زندگی ما مقهور «صنعت» است حتی اگر متوجه این قضیه نباشیم. منظورم از «صنعت»،…
گدار: آیا جولیانا در انتهای فیلم به همسرش شبیه می‌شود؟

آنتونیونی: به نظر من، او پس از تلاش در برقراری ارتباط با واقعیت، دست‌آخر به نوعی مصالحه تن می‌دهد. اختلالات روانی شامل دوره‌های بحرانی هستند و همین‌طور دوره‌های سکون که می‌توانند تا آخر عمر ادامه داشته باشند. جولیانا شاید به آرامش برسد اما این روان‌رنجوری برای همیشه با او همراه است. تلاش کردم تا به مدد تصاویری که اندکی خارج از فوکوس هستند، اشاره‌ای ضمنی به این بیماری مزمن داشته باشم. او در دوره راکد زندگی‌اش به سر می‌برد. به چه چیزی بدل خواهد شد؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال باید فیلم دیگری بسازم.
__
از همان.
The Clamor Of Being‌
گدار: آیا جولیانا در انتهای فیلم به همسرش شبیه می‌شود؟ آنتونیونی: به نظر من، او پس از تلاش در برقراری ارتباط با واقعیت، دست‌آخر به نوعی مصالحه تن می‌دهد. اختلالات روانی شامل دوره‌های بحرانی هستند و همین‌طور دوره‌های سکون که می‌توانند تا آخر عمر ادامه داشته…
گدار: احساسات چطور؟ باید حفظشان کنیم؟

آنتونیونی: عجب سوالی! فکر می‌کنید جوابش به این سادگی باشد؟ فقط می‌توانم بگویم احساسات ما می‌بایست تغییر کنند. البته به جای «می‌بایست» – باید بگویم در حال تغییرند، تغییر کرده‌اند.
___
از همان.
The Clamor Of Being‌
گدار: احساسات چطور؟ باید حفظشان کنیم؟ آنتونیونی: عجب سوالی! فکر می‌کنید جوابش به این سادگی باشد؟ فقط می‌توانم بگویم احساسات ما می‌بایست تغییر کنند. البته به جای «می‌بایست» – باید بگویم در حال تغییرند، تغییر کرده‌اند. ___ از همان.
گدار: آیا در آغاز و پایان یک نمای انتزاعی از یک شیء یا بخشی از آن، به مانند یک نقاش عمل می‌کنید؟

آنتونیونی: احساس می‌کنم لازم است واقعیت را در بافتی که کاملا واقع‌گرایانه نباشد بیان کنم. خط سفید انتزاعی‌ای که پا به جاده خاکستری کوچک می‌گذارد توجه مرا بیشتر از ماشینی که به سمت‌مان می‌آید جلب می‌کند. پرداختن به چیزهایی اینچنینی به جای چیزهایی که در زندگی قهرمان زن وجود دارند – که برای من اهمیتی نسبی دارد – شیوه‌ای است برای نزدیک‌شدن به شخصیت جولیانا. به نظر من، کاراکتر او جزیی از داستان است به گونه‌ای که گمان می‌کنم داستان بر پایه زنانگی، نگاه زنانه و شخصیت او بنا شده است. به همین دلیل است که می‌خواستم طرز اجرای این نقش به گونه‌ای ایستا باشد.
____
از همان.
نگاهش می‌کنم؛ او هم نگاهم می‌کند و بعد، با بزرگ منشی عذرخواهی می‌کند. می‌گوید: «آخر من یک چینی هستم».
به هم لبخند می‌زنیم. می‌پرسم که آیا طبیعی است آدم اینقدر غمگین باشد، اینطور که ما هستیم. می‌گوید: در روز ... در اوج گرما. می‌گوید که بعدش همیشه کسالت‌آور است. لبخند می‌زند، خواه پای عشق درمیان باشد خواه نه. می‌گوید که با فرارسیدن شب، به محض تاریک شدن، تمام می‌شود.
___
عاشق، مارگریت دوراس، ترجمه‌ی قاسم روبین.
The Clamor Of Being‌
نگاهش می‌کنم؛ او هم نگاهم می‌کند و بعد، با بزرگ منشی عذرخواهی می‌کند. می‌گوید: «آخر من یک چینی هستم». به هم لبخند می‌زنیم. می‌پرسم که آیا طبیعی است آدم اینقدر غمگین باشد، اینطور که ما هستیم. می‌گوید: در روز ... در اوج گرما. می‌گوید که بعدش همیشه کسالت‌آور…
من هیچ وقت ننوشته‌ام، خیال کرده‌ام که نوشته‌ام، هیچ وقت دوست نداشته‌ام، خیال کرده‌ام که داشته‌ام. من هیچ کاری نکردم جز انتظار کشیدن، انتظار در برابر دری بسته.
____
عاشق، مارگریت دوراس، ترجمه‌ی قاسم روبین.
استنلی کوبریک: یک زندگی نامه، جان باکستر، ترجمه‌ی علی‌رضا پلاسید.
The Clamor Of Being‌
از همان.
از فصل بعدش، درباره‌ی دوران ساخت پرتقال کوکی و بری لیندون، این‌جا اشاره به پرتقال کوکی داره.