یادداشت روز
کدام بخش از زندگی روزمره تان را زندگی می دانید احساس می کنید که دارید زندگی می کنید!
کدام بخش از زندگی روزمره تان را زندگی می دانید احساس می کنید که دارید زندگی می کنید!
یادداشت روز
چه کاری در زندگی تان هست؟ که اگر چند میلیارد؟ پول داشته باشید
آن کار همه زندگی تان خواهد شد در حقیقت با آن کار عشق می کنید
چه کاری در زندگی تان هست؟ که اگر چند میلیارد؟ پول داشته باشید
آن کار همه زندگی تان خواهد شد در حقیقت با آن کار عشق می کنید
Forwarded from چشمانداز ایران
🔸از نوفللوشاتو تا پیچ توبه زندان اوین
✍🏻خاطرات احمد غضنفرپور
#بخش_هفدهم
✅در قسمت گذشته گفته شد بازجوی جریان چپ به نام برادر محمود، کتابی آورد به نام رسوایی مائوئیسم. در آن کتاب نویسنده سعی وافر کرده بود ثابت کند غضنفرپور در مقاله «القای ایدئولوژی» ردپایی از مائوئیست بودن خود به جا گذاشته است. پس از خواندن کتاب، به بازجو ثابت کردم این اتهامی بیش نیست. بعد از آنکه به ایشان ثابت شد نگارنده نهتنها کمونیست و مائوئیست نیست، بلکه منتقد این ایدئولوژی است و با نکات مثبت و منفی آن آشنایی دارد، از آن زمان به بعد نگاهشان نسبت به نگارنده تغییر کرد و به این نتیجه رسیدند که هیچگونه حرکتی غیر از آنچه باید یک نماینده انجام داده باشد، انجام ندادهام.
✅مدتی بعد بازجو آمد و پیشنهاد کرد با این اطلاعات و اشرافی که درباره مارکسیسم داری، میتوانی با سران سازمانهای مارکسیستی وارد بحث شوی که اگر موفق شوی آنها را راهنمایی کنی خدمت بزرگی کردهای. اگر موارد ترور نداشته باشند، در حکمشان تخفیف داده میشود و اگر غیر از این باشد هم با حقیقت آشنا شدهاند. در جواب گفتم این شیوه بهترین روش مبارزه با هر فکر و اندیشهای است و اضافه کردم که هدف ما از اول انقلاب و قبل از انقلاب هم همین روش بوده و هست و خواهد بود. مرا از اتاقی که با دوستانمان بودیم به سلول سران کمونیستها بردند. در آنجا آقایان قاسم عابدینی معروف به کاوه از سران گروه پیکار، نوریان، تئوریسین سازمان فدائیان خلق، دکتر سعید یزدیان از سران کومله و یکی از جوانان کمونیست که نام او را فراموش کردم، حضور داشتند.
✅بعد از آنکه متوجه شدند من با دید باز و بدون تعصب این مکتب را بررسی کردهام، خوشحال شدند و وارد بحث شدیم. گرچه برای آموزش دادن نزد آنان رفته بودم، اما در پایان کار متوجه شدم مطالب قابلتوجهی از آنها آموختهام که این افراد تمام زندگی و جوانی را برای آرمانهای خود، آن هم بدون چشمداشت هزینه کرده بودند. آنان افرادی بودند با روحیه بالا و بسیار مقاوم. همگی میدانستند حکمشان چیست و نجاتی وجود ندارد، معذالک حاضر شده بودند توبه کنند. عدهای از روی مصلحت و عدهای هم از روی عقیده. تشخیص دادن این مرز باریک کار سادهای نبود. کاوه میگفت در هر دو رژیم ــ گذشته و حال ــ شکنجه شدم. دست چپ او فلج شده بود.
✅روزی چند نفر از بازجویان به سلول آمدند و بحث جالبی میان کاوه و آنها درگرفت. به آنها گفت نحوه شکنجه شما و نظام سابق تفاوت چندانی پیدا نکرده و من در هر دو نظام شکنجه شدهام. بحث بالا گرفت و یکی از بازجویان به شوخی حرف زشتی به او زد. او سخت ناراحت شد و بحث پایان گرفت. سلول ما کوچک بود. یک طرف بهسوی کریدور باز میشد و آن طرف کاملاً بسته بود. پنجره مشکل پیدا کرده بود. هوا بسیار گرم و سلول از هر دو طرف بسته بود. هرچه به نگهبانان میگفتیم لااقل این پنجره را باز کنید، اعتنایی نمیکردند. مدت یک هفته در حال نیمهخفگی به سر میبردیم. با وجود این، هر وقت اعتراض میکردیم، کاوه میگفت مبارزه یعنی مقاومت و ما را دلداری میداد و با همین روحیه آن وضعیت وحشتناک بیهوایی و گرمی را تحمل میکردیم.
✅بعد از یک هفته مسئول کتابخانه که جوان اهل مطالعه و دلسوزی بود، آمد. وضعیت را شرح دادیم. گفت به شرطی که بین خودمان باشد، شیشه پنجره را میشکنم. طوری بسته شده که کار دیگری نمیتوان کرد. از آن پس توانستیم از آن وضع نیمهخفگی نجات پیدا کنیم. از آن زمان به بعد عصرها ورزش میکردیم. هرچند در آن زمان حمام وجود نداشت و مجبور بودیم در دستشویی با آب سرد استحمام کنیم. این روش در روحیه ما تا حدودی اثرگذار بود. وقت خواب، آن جوان اصفهانی با دهان ساز میزد و من آواز میخواندم، البته بسیار آهسته. روزی چند نخ سیگار به ما میدادند. هر سیگاری را با همدیگر پُکی میزدیم و نوبت به نوبت میکشیدیم.
منبع: چشمانداز ایران شماره 139
#خاطرات_احمد_غضنفرپور
@cheshmandaz_iran
https://b2n.ir/a17579
✍🏻خاطرات احمد غضنفرپور
#بخش_هفدهم
✅در قسمت گذشته گفته شد بازجوی جریان چپ به نام برادر محمود، کتابی آورد به نام رسوایی مائوئیسم. در آن کتاب نویسنده سعی وافر کرده بود ثابت کند غضنفرپور در مقاله «القای ایدئولوژی» ردپایی از مائوئیست بودن خود به جا گذاشته است. پس از خواندن کتاب، به بازجو ثابت کردم این اتهامی بیش نیست. بعد از آنکه به ایشان ثابت شد نگارنده نهتنها کمونیست و مائوئیست نیست، بلکه منتقد این ایدئولوژی است و با نکات مثبت و منفی آن آشنایی دارد، از آن زمان به بعد نگاهشان نسبت به نگارنده تغییر کرد و به این نتیجه رسیدند که هیچگونه حرکتی غیر از آنچه باید یک نماینده انجام داده باشد، انجام ندادهام.
✅مدتی بعد بازجو آمد و پیشنهاد کرد با این اطلاعات و اشرافی که درباره مارکسیسم داری، میتوانی با سران سازمانهای مارکسیستی وارد بحث شوی که اگر موفق شوی آنها را راهنمایی کنی خدمت بزرگی کردهای. اگر موارد ترور نداشته باشند، در حکمشان تخفیف داده میشود و اگر غیر از این باشد هم با حقیقت آشنا شدهاند. در جواب گفتم این شیوه بهترین روش مبارزه با هر فکر و اندیشهای است و اضافه کردم که هدف ما از اول انقلاب و قبل از انقلاب هم همین روش بوده و هست و خواهد بود. مرا از اتاقی که با دوستانمان بودیم به سلول سران کمونیستها بردند. در آنجا آقایان قاسم عابدینی معروف به کاوه از سران گروه پیکار، نوریان، تئوریسین سازمان فدائیان خلق، دکتر سعید یزدیان از سران کومله و یکی از جوانان کمونیست که نام او را فراموش کردم، حضور داشتند.
✅بعد از آنکه متوجه شدند من با دید باز و بدون تعصب این مکتب را بررسی کردهام، خوشحال شدند و وارد بحث شدیم. گرچه برای آموزش دادن نزد آنان رفته بودم، اما در پایان کار متوجه شدم مطالب قابلتوجهی از آنها آموختهام که این افراد تمام زندگی و جوانی را برای آرمانهای خود، آن هم بدون چشمداشت هزینه کرده بودند. آنان افرادی بودند با روحیه بالا و بسیار مقاوم. همگی میدانستند حکمشان چیست و نجاتی وجود ندارد، معذالک حاضر شده بودند توبه کنند. عدهای از روی مصلحت و عدهای هم از روی عقیده. تشخیص دادن این مرز باریک کار سادهای نبود. کاوه میگفت در هر دو رژیم ــ گذشته و حال ــ شکنجه شدم. دست چپ او فلج شده بود.
✅روزی چند نفر از بازجویان به سلول آمدند و بحث جالبی میان کاوه و آنها درگرفت. به آنها گفت نحوه شکنجه شما و نظام سابق تفاوت چندانی پیدا نکرده و من در هر دو نظام شکنجه شدهام. بحث بالا گرفت و یکی از بازجویان به شوخی حرف زشتی به او زد. او سخت ناراحت شد و بحث پایان گرفت. سلول ما کوچک بود. یک طرف بهسوی کریدور باز میشد و آن طرف کاملاً بسته بود. پنجره مشکل پیدا کرده بود. هوا بسیار گرم و سلول از هر دو طرف بسته بود. هرچه به نگهبانان میگفتیم لااقل این پنجره را باز کنید، اعتنایی نمیکردند. مدت یک هفته در حال نیمهخفگی به سر میبردیم. با وجود این، هر وقت اعتراض میکردیم، کاوه میگفت مبارزه یعنی مقاومت و ما را دلداری میداد و با همین روحیه آن وضعیت وحشتناک بیهوایی و گرمی را تحمل میکردیم.
✅بعد از یک هفته مسئول کتابخانه که جوان اهل مطالعه و دلسوزی بود، آمد. وضعیت را شرح دادیم. گفت به شرطی که بین خودمان باشد، شیشه پنجره را میشکنم. طوری بسته شده که کار دیگری نمیتوان کرد. از آن پس توانستیم از آن وضع نیمهخفگی نجات پیدا کنیم. از آن زمان به بعد عصرها ورزش میکردیم. هرچند در آن زمان حمام وجود نداشت و مجبور بودیم در دستشویی با آب سرد استحمام کنیم. این روش در روحیه ما تا حدودی اثرگذار بود. وقت خواب، آن جوان اصفهانی با دهان ساز میزد و من آواز میخواندم، البته بسیار آهسته. روزی چند نخ سیگار به ما میدادند. هر سیگاری را با همدیگر پُکی میزدیم و نوبت به نوبت میکشیدیم.
منبع: چشمانداز ایران شماره 139
#خاطرات_احمد_غضنفرپور
@cheshmandaz_iran
https://b2n.ir/a17579
Telegraph
از نوفللوشاتو تا پیچ توبه زندان اوین
#بخش_هفدهم خاطرهنویسی آقای غضنفرپور از آن منظر ارزشمند و مفید است که ایشان با صداقت و انصاف وقایع را بیان میکنند. منافع گروهی، جناحی یا شخصی در میان نیست که تاریخ را مطابق میل خود روایت کند. این نگاه صادقانه به گذشته امروز بسیار به کار آید تا درک کنیم از…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آنها که امام حسین(ع) را کشتند یک رکعت نماز قضا نداشتند!
🙏❤️🙏
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
🙏❤️🙏
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای هزاران سال انسان در آسمان ها در جستجوی خدا بود و نماینده هایش کشیش ها در زمین بودند
طی 200 سال گذشته او را از آماده پایین آوردند و بر این باور هستند که خدا، خودم هستم من، انسان
اکنون در مرحله خطیری هستیم
انسان دوباره قدرت را از خود به دیگری می دهد به ربات ها و الگوریتم ها
🙏🏻❤️🙏🏻
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
طی 200 سال گذشته او را از آماده پایین آوردند و بر این باور هستند که خدا، خودم هستم من، انسان
اکنون در مرحله خطیری هستیم
انسان دوباره قدرت را از خود به دیگری می دهد به ربات ها و الگوریتم ها
🙏🏻❤️🙏🏻
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
خالیِ بی صدا
Sanaz Salehi
خالی بی صدا
کاری از ساناز صالحی
کاری از ساناز صالحی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹مایکل گرازیانو، استاد نوروساینس و روانشناسی پرینستون از حذف گرایی دفاع میکند...
🔹طبق نظر حذفگرایان (دنیل دنت و ...) تجربه پدیداری، توهمی بیش نیست. آنچه بعنوان آگاهی وجود دارد، همین جنبههای کارکردی است؛ پردازش اطلاعات و خروجیهای رفتاری مرتبط با آن.
🔹از این منظر هوش مصنوعی هم دارای آگاهیست و میتوان بزودی به آپلودکردن مغز و آگاهی انسانها در کامپیوتر هم رسید. نه بدین معنا که روباتها تجربه پدیداری دارند یا خواهند داشت؛ بلکه بدین معنا که خود ما هم چنین چیزی نداریم و آگاهی(consciousness) را باید در حد مطلعبودن(awareness) فروکاست؛ در حد پردازش اطلاعات و دسترسیپذیری و گزارشپذیری و هدایت رفتار.
🔹حذفگرایی البته اقبال چندانی در میان فیلسوفان ندارد؛ چراکه مبتنی بر انکار امر شهودیست. ضمن اینکه توهمیبودن پدیده سابجکتیو، بسیار چالش برانگیز مینماید. توهم در مورد ادراک امر آبجکتیو از لحاظ مثلا تطبیق محتوای ادراک با دنیای خارج، سنجیده میشود. اما توهم بمعنای عدم تطابق محتوای تجربه درونی با جهان سابجکتیو عجیب است.
و اینکه آیا توهم حالات_پدیداری مختلف، خودش یک حالت ذهنی پدیداری نیست؟
@deceptmatrix
🙏❤️🙏
🔹طبق نظر حذفگرایان (دنیل دنت و ...) تجربه پدیداری، توهمی بیش نیست. آنچه بعنوان آگاهی وجود دارد، همین جنبههای کارکردی است؛ پردازش اطلاعات و خروجیهای رفتاری مرتبط با آن.
🔹از این منظر هوش مصنوعی هم دارای آگاهیست و میتوان بزودی به آپلودکردن مغز و آگاهی انسانها در کامپیوتر هم رسید. نه بدین معنا که روباتها تجربه پدیداری دارند یا خواهند داشت؛ بلکه بدین معنا که خود ما هم چنین چیزی نداریم و آگاهی(consciousness) را باید در حد مطلعبودن(awareness) فروکاست؛ در حد پردازش اطلاعات و دسترسیپذیری و گزارشپذیری و هدایت رفتار.
🔹حذفگرایی البته اقبال چندانی در میان فیلسوفان ندارد؛ چراکه مبتنی بر انکار امر شهودیست. ضمن اینکه توهمیبودن پدیده سابجکتیو، بسیار چالش برانگیز مینماید. توهم در مورد ادراک امر آبجکتیو از لحاظ مثلا تطبیق محتوای ادراک با دنیای خارج، سنجیده میشود. اما توهم بمعنای عدم تطابق محتوای تجربه درونی با جهان سابجکتیو عجیب است.
و اینکه آیا توهم حالات_پدیداری مختلف، خودش یک حالت ذهنی پدیداری نیست؟
@deceptmatrix
🙏❤️🙏
#سوال_از_اشو
مرشد عزیز، چگونه میتوانم یک گورو، یک استاد پیدا کنم؟
#پاسخ:
این پرسش ممکن است پرسش خیلیها باشد. همه در جستجویند. میتوانی بگردی، اما نمیتوانی پیدا کنی
مرید هرگز نمیتواند استاد را پیدا کند، فقط استاد میتواند مرید را پیدا کند.
مرید باید بگردد و بگردد و بگردد، فقط برای اینکه در دسترس استاد باشد، تا وقتی استاد مناسب آمد، بتواند او را انتخاب کند.
در متون مقدس مصری آمده است: «وقتی مرید آماده است، استاد ظاهر میشود.»
آمادگی تو در دسترس بودن است. به جستجو ادامه بده، با معلمان زیادی روبرو خواهی شد. خالی باش.
با احترام و سپاسگزاری یاد بگیر.
اما به یاد داشته باش که هر معلمی استاد تو نیست و باید منتظر باشی تا استاد مناسب ظاهر شود.
با خالی بودن و پذیرا بودن عمیق ادامه بده. از این معلم به معلمی دیگر برو
تو نمیدانی استاد کدام است
اما وقتی از طریق این جستجو آماده شدی، استاد تو را انتخاب خواهد کرد.
و وقتی استاد انتخابت میکند، به اندازه کافی شهامت انتخاب شدن را داشته باش. سعی نکن فرار کنی.
وقتی استاد تو را انتخاب میکند و میگوید «بسیار خب تو را پذیرفتم» ممکن است سعی کنی فرار کنی، زیرا استاد مانند مرگ است
استاد تو را آنگونه که هستی نابود خواهد کرد تا چیزی نو بتواند به وجود آید
او تو را میکشد تا تولدی دوباره به تو ببخشد. تو را از نو میسازد پس مرگ ضروری است. بنابراین وقتی استاد تو را پیدا میکند، آمادهی مردن باش؛ آمادهی تسلیم باش.
#اشو
🙏❤️🌈💃🔥
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
مرشد عزیز، چگونه میتوانم یک گورو، یک استاد پیدا کنم؟
#پاسخ:
این پرسش ممکن است پرسش خیلیها باشد. همه در جستجویند. میتوانی بگردی، اما نمیتوانی پیدا کنی
مرید هرگز نمیتواند استاد را پیدا کند، فقط استاد میتواند مرید را پیدا کند.
مرید باید بگردد و بگردد و بگردد، فقط برای اینکه در دسترس استاد باشد، تا وقتی استاد مناسب آمد، بتواند او را انتخاب کند.
در متون مقدس مصری آمده است: «وقتی مرید آماده است، استاد ظاهر میشود.»
آمادگی تو در دسترس بودن است. به جستجو ادامه بده، با معلمان زیادی روبرو خواهی شد. خالی باش.
با احترام و سپاسگزاری یاد بگیر.
اما به یاد داشته باش که هر معلمی استاد تو نیست و باید منتظر باشی تا استاد مناسب ظاهر شود.
با خالی بودن و پذیرا بودن عمیق ادامه بده. از این معلم به معلمی دیگر برو
تو نمیدانی استاد کدام است
اما وقتی از طریق این جستجو آماده شدی، استاد تو را انتخاب خواهد کرد.
و وقتی استاد انتخابت میکند، به اندازه کافی شهامت انتخاب شدن را داشته باش. سعی نکن فرار کنی.
وقتی استاد تو را انتخاب میکند و میگوید «بسیار خب تو را پذیرفتم» ممکن است سعی کنی فرار کنی، زیرا استاد مانند مرگ است
استاد تو را آنگونه که هستی نابود خواهد کرد تا چیزی نو بتواند به وجود آید
او تو را میکشد تا تولدی دوباره به تو ببخشد. تو را از نو میسازد پس مرگ ضروری است. بنابراین وقتی استاد تو را پیدا میکند، آمادهی مردن باش؛ آمادهی تسلیم باش.
#اشو
🙏❤️🌈💃🔥
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
Telegram
آرامش در طوفان، داینامیک مدیتیشن💕
لطفا روی لینک بزنید و همراه مان باشید💜 تماس برای #مشاوره 09121839679💡این پست را برای دوستان تان ارسال کنید🖌مازیار تهرانی موسس و مربی #کارگاه های "آرامش در طوفان، داینامیک مدیتیشن"
http://Instagram.com/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
@MaziarTehrani
http://Instagram.com/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
@MaziarTehrani
#سوال_از_اشو
اشو پیام شما چیست؟
#پاسخ
پیام من این است که هیچ پیامی وجود ندارد
من اینجا نیامدهام که پیامی به شما بدهم، زیرا پیام تبدیل به دانش میشود.
من اینجا هستم که چیزی از هستیِ خود را به شما اهدا کنم
و این نه یک پیام، بلکه یک هدیه و موهبت است.
بگذار من یک علت و انگیزه و زنگ خطری باشم، که تو را بیدار میسازد،
نه یک پیام
اگر مرا بهصورت یک پیام در نظر آوری،
میان من و خودت دیواری به وجود خواهی آورد.
عملکرد من مانند یک معلم نیست
من به شما آموزش نمیدهم
من فقط از شما میخواهم در این ماجرای اسرارآمیزی که برای من اتفاق افتاده است، شریک شوید
با انرژی من هماهنگ شده،
و با من به تپش و ارتعاش درآیید.
در این صورت با چیزی آشنا میشوید که فراسوی کلمات است و در هیچ پیغامی نمیگنجد.
استاد یک پیام نیست.
او یک در، و یک واسطه است
استاد یک حلقهی ارتباطی و یک پل است
از این در و پل عبور کنید.
#اشو
🙏❤️🌈💃🔥
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
اشو پیام شما چیست؟
#پاسخ
پیام من این است که هیچ پیامی وجود ندارد
من اینجا نیامدهام که پیامی به شما بدهم، زیرا پیام تبدیل به دانش میشود.
من اینجا هستم که چیزی از هستیِ خود را به شما اهدا کنم
و این نه یک پیام، بلکه یک هدیه و موهبت است.
بگذار من یک علت و انگیزه و زنگ خطری باشم، که تو را بیدار میسازد،
نه یک پیام
اگر مرا بهصورت یک پیام در نظر آوری،
میان من و خودت دیواری به وجود خواهی آورد.
عملکرد من مانند یک معلم نیست
من به شما آموزش نمیدهم
من فقط از شما میخواهم در این ماجرای اسرارآمیزی که برای من اتفاق افتاده است، شریک شوید
با انرژی من هماهنگ شده،
و با من به تپش و ارتعاش درآیید.
در این صورت با چیزی آشنا میشوید که فراسوی کلمات است و در هیچ پیغامی نمیگنجد.
استاد یک پیام نیست.
او یک در، و یک واسطه است
استاد یک حلقهی ارتباطی و یک پل است
از این در و پل عبور کنید.
#اشو
🙏❤️🌈💃🔥
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
Telegram
آرامش در طوفان، داینامیک مدیتیشن💕
لطفا روی لینک بزنید و همراه مان باشید💜 تماس برای #مشاوره 09121839679💡این پست را برای دوستان تان ارسال کنید🖌مازیار تهرانی موسس و مربی #کارگاه های "آرامش در طوفان، داینامیک مدیتیشن"
http://Instagram.com/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
@MaziarTehrani
http://Instagram.com/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
@MaziarTehrani
#سوال_از_اشو
مرشد عزیز، چگونه بدانم این شخص استاد مناسب من است یا نه؟ آیا باید تسلیمش شوم یا نه؟
#پاسخ
برای شناخت انسان درست، اول باید خودت درست باشی وگرنه چگونه میتوانی بشناسی
تو هیچ تجربهای از درست بودن نداری. پس چگونه میتوانی احساس کنی که این استاد مناسب تو است؟
اگر پیشاپیش قادر به شناخت این باشی که چه کسی استاد مناسب تو است، نیازی به استاد نداری.
اما مسئله درباره انسان مناسب نیست. درباره «تسلیم» است
شاید منظورم را درک نکنی، حتی تسلیم شدن به استاد دروغین نیز کمک کننده است؛ تو چیزی را از دست نمیدهی. چیز واقعی بخاطر استاد اتفاق نمیافتد، بلکه بخاطر تسلیم اتفاق میافتد.
اگر تسلیم استاد دروغین شوی صدمهای نمیبینی، زیرا ذهن تسلیم شده توسط خود هستی محافظت میشود.
تسلیم معجزه است. تسلیم چنان پدیدهی عمیقی است که وقتی رخ میدهد دگرگون میشوی و حتی ممکن است استاد دروغین را به استاد اصیل تغییر دهد.
در این هستی، هیچ چیز بیهوده نیست. حتی زیستن با استاد دروغین یادگیری است. تو رشد میکنی. با چیزهای خاصی آشنا میشوی که هرگز نمیتوانستی با استاد واقعی از آنها مطلع گردی. بالغ میشوی.
و اکنون بعد از آموختن از استاد دروغین، دوباره هیچ استاد دروغینی بر تو ظاهر نخواهد شد. اکنون شاید نتوانی قضاوت کنی که چه کسی درست است، اما دیگر میتوانی تشخیص دهی که چه کسی دروغین است
اکنون میتوانی معلمان دروغین را تشخیص دهی و تنها معلم واقعی باقی خواهد ماند.
پس حتی با استاد دروغین نیز خالی باش. محترمانه و قدردان باش، زیرا چیزهای بسیاری از او آموختهای
و وقتی او را ترک میکنی با سپاسگزاری عمیق ترک کن. با بودن در کنار او بالغتر شدهای
این نگرش درست مرید است.
مسئله درباره مرشد اشتباه و درست نیست
مسئله همیشه در مورد مرید درست است
اصلاً به استاد فکر نکن. فقط سعی کن یک مرید واقعی و پذیرا برای آموختن باشی، و سپاسگزار باش
دنیا مدرسهی بزرگی است و نیروی الهی از هر راهی و از هر وسیلهای استفاده میکند تا درک را در تو ایجاد کند
استاد دروغین و واقعی هر دو کمک کننده خواهند بود.
#اشو
🙏❤️🌈💃🔥
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
مرشد عزیز، چگونه بدانم این شخص استاد مناسب من است یا نه؟ آیا باید تسلیمش شوم یا نه؟
#پاسخ
برای شناخت انسان درست، اول باید خودت درست باشی وگرنه چگونه میتوانی بشناسی
تو هیچ تجربهای از درست بودن نداری. پس چگونه میتوانی احساس کنی که این استاد مناسب تو است؟
اگر پیشاپیش قادر به شناخت این باشی که چه کسی استاد مناسب تو است، نیازی به استاد نداری.
اما مسئله درباره انسان مناسب نیست. درباره «تسلیم» است
شاید منظورم را درک نکنی، حتی تسلیم شدن به استاد دروغین نیز کمک کننده است؛ تو چیزی را از دست نمیدهی. چیز واقعی بخاطر استاد اتفاق نمیافتد، بلکه بخاطر تسلیم اتفاق میافتد.
اگر تسلیم استاد دروغین شوی صدمهای نمیبینی، زیرا ذهن تسلیم شده توسط خود هستی محافظت میشود.
تسلیم معجزه است. تسلیم چنان پدیدهی عمیقی است که وقتی رخ میدهد دگرگون میشوی و حتی ممکن است استاد دروغین را به استاد اصیل تغییر دهد.
در این هستی، هیچ چیز بیهوده نیست. حتی زیستن با استاد دروغین یادگیری است. تو رشد میکنی. با چیزهای خاصی آشنا میشوی که هرگز نمیتوانستی با استاد واقعی از آنها مطلع گردی. بالغ میشوی.
و اکنون بعد از آموختن از استاد دروغین، دوباره هیچ استاد دروغینی بر تو ظاهر نخواهد شد. اکنون شاید نتوانی قضاوت کنی که چه کسی درست است، اما دیگر میتوانی تشخیص دهی که چه کسی دروغین است
اکنون میتوانی معلمان دروغین را تشخیص دهی و تنها معلم واقعی باقی خواهد ماند.
پس حتی با استاد دروغین نیز خالی باش. محترمانه و قدردان باش، زیرا چیزهای بسیاری از او آموختهای
و وقتی او را ترک میکنی با سپاسگزاری عمیق ترک کن. با بودن در کنار او بالغتر شدهای
این نگرش درست مرید است.
مسئله درباره مرشد اشتباه و درست نیست
مسئله همیشه در مورد مرید درست است
اصلاً به استاد فکر نکن. فقط سعی کن یک مرید واقعی و پذیرا برای آموختن باشی، و سپاسگزار باش
دنیا مدرسهی بزرگی است و نیروی الهی از هر راهی و از هر وسیلهای استفاده میکند تا درک را در تو ایجاد کند
استاد دروغین و واقعی هر دو کمک کننده خواهند بود.
#اشو
🙏❤️🌈💃🔥
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
Telegram
آرامش در طوفان، داینامیک مدیتیشن💕
لطفا روی لینک بزنید و همراه مان باشید💜 تماس برای #مشاوره 09121839679💡این پست را برای دوستان تان ارسال کنید🖌مازیار تهرانی موسس و مربی #کارگاه های "آرامش در طوفان، داینامیک مدیتیشن"
http://Instagram.com/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
@MaziarTehrani
http://Instagram.com/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
@MaziarTehrani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Video from Maziar Tehrani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قصه خدا؟!!! انسان در جستجوی تجربه ای بزرگتر از خویش!
من کیستم!
🙏❤️🌈💃🔥
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
من کیستم!
🙏❤️🌈💃🔥
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
https://www.aparat.com/v/jOo7K
در گروه کتابخوانی آرامش در طوفان _ داینامیک مدیتیشن کتاب ذهن ذن، ذهن آغازگر را شروع کردیم
همراه ما باشید
https://www.aparat.com/v/jOo7K
در گروه کتابخوانی آرامش در طوفان _ داینامیک مدیتیشن کتاب ذهن ذن، ذهن آغازگر را شروع کردیم
همراه ما باشید
https://www.aparat.com/v/jOo7K
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
شرحی بر مقدمه کتاب ذهنِ ذن، ذهن آغازگر اثر شونریو سوزوکی جلسه ۱ فایل۱
کتابی برای رفتن به درون
۲۳ دقیقه
️کاری از گروه کتاب خوانی آنلاین مدرسه ریکی_آرامش در طوفان
ArameshDarToofan.com
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
https://t.me/reiki_arameshdartoofan
https://www.instagram.com/Reiki_ArameshDarToofan
@MaziarTehrani…
۲۳ دقیقه
️کاری از گروه کتاب خوانی آنلاین مدرسه ریکی_آرامش در طوفان
ArameshDarToofan.com
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
https://t.me/reiki_arameshdartoofan
https://www.instagram.com/Reiki_ArameshDarToofan
@MaziarTehrani…
گاهی گمان نمی کنی ، ولی خوب می شود
گاهی نمی شود، که نمی شود، که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن، بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدایِ گدایی و بخت باتو یار نیست
گاهی تمام شهر گدایِ تو می شود
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشهای از سنگ می شود
گاهی تمامِ آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست، دلت سیر می شود
🙏🏻♥️🙏🏻
گاهی نمی شود، که نمی شود، که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن، بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدایِ گدایی و بخت باتو یار نیست
گاهی تمام شهر گدایِ تو می شود
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشهای از سنگ می شود
گاهی تمامِ آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست، دلت سیر می شود
🙏🏻♥️🙏🏻
Goftam Beman
Hamid Hiraad
نام آهنگ : گفتم بمان
خواننده : حمید هیراد
به تو گفته بودم ز من بگذری
روم در پی عشق ویرانگری
گفتم تا بدانی به تو گفتم تا بمانی ...
به تو گفته بودم که دستم بگیر
کنار دلم باش و با من بمیر
گفتم تا بدانی به تو گفتم تا بمانی ...
گفته بودم که آرامشم میرود
نقطه ی امن آسایشم میرود
گفتم تا بدانی
گفته بودم نرو خواهشا میشود؟
پیش من باشی سازشم میشود
گفتم تا بدانی به تو گفتم تا بمانی ...
تورا دیدمت بعد عمری سلام
ببین اشک شوقی که ریزد مدام
ماندن یا نماندن به پای تو ماندم یا نماندم ...
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
افتاده ام از پا چرا؟
🙏🏻♥️🙏🏻
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan
خواننده : حمید هیراد
به تو گفته بودم ز من بگذری
روم در پی عشق ویرانگری
گفتم تا بدانی به تو گفتم تا بمانی ...
به تو گفته بودم که دستم بگیر
کنار دلم باش و با من بمیر
گفتم تا بدانی به تو گفتم تا بمانی ...
گفته بودم که آرامشم میرود
نقطه ی امن آسایشم میرود
گفتم تا بدانی
گفته بودم نرو خواهشا میشود؟
پیش من باشی سازشم میشود
گفتم تا بدانی به تو گفتم تا بمانی ...
تورا دیدمت بعد عمری سلام
ببین اشک شوقی که ریزد مدام
ماندن یا نماندن به پای تو ماندم یا نماندم ...
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
افتاده ام از پا چرا؟
🙏🏻♥️🙏🏻
https://t.me/MaziarTehrani_ArameshDarToofan