خانم فلانی هستند، خانهدار ۴۰ و اندی ساله . دارای یک فرزند ۱۳ ساله دو فرزند ۲ و ۴ ساله،دیپلمِ انسانی که میخوان امسال کنکور بدن و دارو قبول شن!!
#ماجراهای_من_و_شاگردام
#ماجراهای_من_و_شاگردام
به شاگردم زنگ زدم .
میگه من درس خوندن کارِ حاشیهایمه،خوانندهام.پیانو میزنم میخونم!!
میگم خب حالا درستم بخون در کنارش
میگه نه آخه فیلم فرستادم عصر جدید قبول شدم!!
خلاصه که میخوام بگم در انتهای کارش اسم منم بیاره به عنوانِ پشتیبانِ همیشگیایش:))
اسم منو احسان علیخانی تو برنامه اش گفت شوکه نشید^_^
#ماجراهای_من_و_شاگردام
#میرزا_قشمشم
میگه من درس خوندن کارِ حاشیهایمه،خوانندهام.پیانو میزنم میخونم!!
میگم خب حالا درستم بخون در کنارش
میگه نه آخه فیلم فرستادم عصر جدید قبول شدم!!
خلاصه که میخوام بگم در انتهای کارش اسم منم بیاره به عنوانِ پشتیبانِ همیشگیایش:))
اسم منو احسان علیخانی تو برنامه اش گفت شوکه نشید^_^
#ماجراهای_من_و_شاگردام
#میرزا_قشمشم
شبِ قبلِ امتحان. با دنیایی از استرس.یکی ازتون جمله انگیزشی بخواد چی میگید!؟؟
#ماجراهای_من_و_شاگردام
#میرزا_قشمشم
#ماجراهای_من_و_شاگردام
#میرزا_قشمشم
من:سلام امیرحسین خوبی؟چه خبر؟خسته نباشی!
امیرحسین:سلام استاد،ممنونم خوبم. مشغولم.
+آفرین امیرحسین. دیشب چه گزارش کار خوبی فرستادی.۱۱ ساعت درس خوندی. دیدی بالاخره شد!؟دیدی بالاخره تونستی! من دیشب گزارش کارتو دیدم گفتم خوبه امیر حسینم جزو قبولی های امساله.....[۵ دیقه تعریف از افزایش ساعت مطالعه]...
_ببخشید استاد!؟دیشب؟؟؟
+آره امیر حسین گزارش کار دیشبو میگم
_من که دیشب گزارش کارم ۳ ساعت بود حوصله نداشتم بخونم!!!
+چی؟مطمئنی؟[یادش میآید دو شاگرد امیرحسین نام دارد]
_آره استاد. ساعت ۱۲ فرستادم
+[در ذهنش] پدَ سگ دو ساعتِ دارم زرِ تشویقی میزنم واست لالی؟حالا چه طوری ماسمالی کنم!
+[در واقعیت]عه؟؟آها آها اره درسته. اتفاقا با خودم میگفتم که اگه امیر حسین ساعت مطالعه شو ببره بالا و اون چیزی ک من میگم رو بخونه قطعا از قبولی های امساله و میتوان برای شهرش افتخار افرین باشه. هر ساعتی که مطالعه ات بیشتر میشه مثل پلهایه که تو رو به رتبه برتر بودن نزدیک میکنه... [۵ دقیقه مالِ کشی]
_ممنون استاد...!!
+قربانت امیرحسین
_خدافظ
+خداحافظت !
#میرزا_قشمشم
#ماجراهای_من_و_شاگردام
امیرحسین:سلام استاد،ممنونم خوبم. مشغولم.
+آفرین امیرحسین. دیشب چه گزارش کار خوبی فرستادی.۱۱ ساعت درس خوندی. دیدی بالاخره شد!؟دیدی بالاخره تونستی! من دیشب گزارش کارتو دیدم گفتم خوبه امیر حسینم جزو قبولی های امساله.....[۵ دیقه تعریف از افزایش ساعت مطالعه]...
_ببخشید استاد!؟دیشب؟؟؟
+آره امیر حسین گزارش کار دیشبو میگم
_من که دیشب گزارش کارم ۳ ساعت بود حوصله نداشتم بخونم!!!
+چی؟مطمئنی؟[یادش میآید دو شاگرد امیرحسین نام دارد]
_آره استاد. ساعت ۱۲ فرستادم
+[در ذهنش] پدَ سگ دو ساعتِ دارم زرِ تشویقی میزنم واست لالی؟حالا چه طوری ماسمالی کنم!
+[در واقعیت]عه؟؟آها آها اره درسته. اتفاقا با خودم میگفتم که اگه امیر حسین ساعت مطالعه شو ببره بالا و اون چیزی ک من میگم رو بخونه قطعا از قبولی های امساله و میتوان برای شهرش افتخار افرین باشه. هر ساعتی که مطالعه ات بیشتر میشه مثل پلهایه که تو رو به رتبه برتر بودن نزدیک میکنه... [۵ دقیقه مالِ کشی]
_ممنون استاد...!!
+قربانت امیرحسین
_خدافظ
+خداحافظت !
#میرزا_قشمشم
#ماجراهای_من_و_شاگردام
+سلام خانم فلانی خوب هستید؟
-سلام سلام اقا سینا ممنون خوبم.شما خوبی؟
+سلامتی والا. دخترا چه طورن میخونن یا نه؟(هر دو تا دختر شاگرد منن)
-میخونن والا. دختر بزرگم [که کنکور داره]یه مدتی نا امید شده بود.خیلی بهونه میگرفت!
+اره الان بخاطر کرونا بچه ها خیلی اذیت میکنن.خسته شدن.
-اره خیلی اذیت میکنه.امروزم بهونهی شرکت گرفته بود.گفتم چشم مامان خیالت راحت باشه. درستش میکنم واست
+بهونهی چی؟شکر!؟
-نه اقا سینا .شرکت !
+شیرینی!؟[حالا میشنیدم که میگفت شرکت ولی حقیقتا ذهنم فکر میکرد خطای شنیداریه!آخه نمیشه که آدم بهونه شرکت بگیره://]
-نه اقا سینا شیرینی چیه.شرکت!
+[پس از تلاش بسیار ذهنم پذیرفت]شررررررررررکت؟؟؟؟؟؟؟
-اره.امروز گفت مامان واسم شرکت سنگ مرمر بزن .گفتم چشم مامان خیالت راحت!اخه میدونید اقا سینا،اینو گفتم که خیالش از ایندهاش راحت باشه استرس نگیره
+شرکت سنگ مرمر!؟[خونسردی خودمو حفظ کردم که چیز عادیایه!!]اها شرکت. چه خوب.کار خیلی خوبی کردید ارامش میگیره!!منم همیشه به شاگردام میگم به کارهای دیگه ام فکر کنن!
-آره دیگه اقا سینا.حالا واسهی آزمون بنظرت......
حرفی برای گفتن ندارم😐
#میرزا_قشمشم
#ماجراهای_من_و_شاگردام
-سلام سلام اقا سینا ممنون خوبم.شما خوبی؟
+سلامتی والا. دخترا چه طورن میخونن یا نه؟(هر دو تا دختر شاگرد منن)
-میخونن والا. دختر بزرگم [که کنکور داره]یه مدتی نا امید شده بود.خیلی بهونه میگرفت!
+اره الان بخاطر کرونا بچه ها خیلی اذیت میکنن.خسته شدن.
-اره خیلی اذیت میکنه.امروزم بهونهی شرکت گرفته بود.گفتم چشم مامان خیالت راحت باشه. درستش میکنم واست
+بهونهی چی؟شکر!؟
-نه اقا سینا .شرکت !
+شیرینی!؟[حالا میشنیدم که میگفت شرکت ولی حقیقتا ذهنم فکر میکرد خطای شنیداریه!آخه نمیشه که آدم بهونه شرکت بگیره://]
-نه اقا سینا شیرینی چیه.شرکت!
+[پس از تلاش بسیار ذهنم پذیرفت]شررررررررررکت؟؟؟؟؟؟؟
-اره.امروز گفت مامان واسم شرکت سنگ مرمر بزن .گفتم چشم مامان خیالت راحت!اخه میدونید اقا سینا،اینو گفتم که خیالش از ایندهاش راحت باشه استرس نگیره
+شرکت سنگ مرمر!؟[خونسردی خودمو حفظ کردم که چیز عادیایه!!]اها شرکت. چه خوب.کار خیلی خوبی کردید ارامش میگیره!!منم همیشه به شاگردام میگم به کارهای دیگه ام فکر کنن!
-آره دیگه اقا سینا.حالا واسهی آزمون بنظرت......
حرفی برای گفتن ندارم😐
#میرزا_قشمشم
#ماجراهای_من_و_شاگردام
نکتهی جالبی که در تماسِ اولِ همهی والدین هست.تاکیدِ بر ترازِ یک بودنِ بچهی مبارکشونه!
تا حالا نشده مادری به من نگه که این پسر/دختر من،خیلی باهوشه ولی نمیدونم چرا کم کاری میکنه،ازین هوشش استفاده نمیکنه!
حالا امشب یه شاگردِ جدید زنگ زده،مادرش هیئت علمی دانشگاهه؛ قبل از صفت و موصفِ "دخترم باهوشه" سه بار قیدِ "خیلی"رو استفاده کرد!
منم با ماشالا جوابش رو دادم،و در ادامه گفت:مراقبش باشیدا استرس نگیره،من به پرایوسی اش احترام میذارم شمام مراقب باشید و... زدم تو حرفش که خانم شما یه ریز دارید دستور میدید،فکر میکنید منم دانشجوتونم!؟
ساکت شد و گفت من همیشه سر کلاس اینجورم!
ازین خانم های میانسالِ خیلی شیک و پیکِ مغرور به نظر میرسید.منم گفتم خب اینجا که کلاس نیست.
بازم ساکت شد.هیچ جوره حاضر نبود عذر خواهی کند.تُندی گفت خب فردا کی زنگ بزنیم!؟
گفتم خودم خدمتتون میگم.تشکر کرد و بعدش خداحافظی.
فارغ از خانُم دکترِ پرحرفِ مغرور،همهمون سوسکای بلورینِ مامان بابامونیم که ۲۴ ساعته قوربونِ دست و پامون میرن!
#ماجراهای_من_و_شاگردام
#میرزا_قشمشم
تا حالا نشده مادری به من نگه که این پسر/دختر من،خیلی باهوشه ولی نمیدونم چرا کم کاری میکنه،ازین هوشش استفاده نمیکنه!
حالا امشب یه شاگردِ جدید زنگ زده،مادرش هیئت علمی دانشگاهه؛ قبل از صفت و موصفِ "دخترم باهوشه" سه بار قیدِ "خیلی"رو استفاده کرد!
منم با ماشالا جوابش رو دادم،و در ادامه گفت:مراقبش باشیدا استرس نگیره،من به پرایوسی اش احترام میذارم شمام مراقب باشید و... زدم تو حرفش که خانم شما یه ریز دارید دستور میدید،فکر میکنید منم دانشجوتونم!؟
ساکت شد و گفت من همیشه سر کلاس اینجورم!
ازین خانم های میانسالِ خیلی شیک و پیکِ مغرور به نظر میرسید.منم گفتم خب اینجا که کلاس نیست.
بازم ساکت شد.هیچ جوره حاضر نبود عذر خواهی کند.تُندی گفت خب فردا کی زنگ بزنیم!؟
گفتم خودم خدمتتون میگم.تشکر کرد و بعدش خداحافظی.
فارغ از خانُم دکترِ پرحرفِ مغرور،همهمون سوسکای بلورینِ مامان بابامونیم که ۲۴ ساعته قوربونِ دست و پامون میرن!
#ماجراهای_من_و_شاگردام
#میرزا_قشمشم
سلام خانم فلانی شبتون بخیر. دخترتون مدتیه کم کاری میکنه. دلیل خاصی داره؟تو خونه به کاری مشغوله؟
جواب مادر در قالب وویس:
اره امشب روحیهاش خیلیdownه.خیلی خیلی downه!حقیقتش اینه pushکردنش به سمت ساعت مطالعهی بالا روحیهاش downمیکنه! میدونید،درس خوندنِ دخترِ من خیلی efficientه! و ساعت مطالعهی ۱۰ ۱۲ ساعت too much! و به نظر من push کردنِ بیش از حده برای دخترم!
پ.ن:😐
#میرزا_قشمشم
#ماجراهای_من_و_شاگردام
جواب مادر در قالب وویس:
اره امشب روحیهاش خیلیdownه.خیلی خیلی downه!حقیقتش اینه pushکردنش به سمت ساعت مطالعهی بالا روحیهاش downمیکنه! میدونید،درس خوندنِ دخترِ من خیلی efficientه! و ساعت مطالعهی ۱۰ ۱۲ ساعت too much! و به نظر من push کردنِ بیش از حده برای دخترم!
پ.ن:😐
#میرزا_قشمشم
#ماجراهای_من_و_شاگردام
کاش بهش بگم لازم نیست برای چار کلمه درس هفت جد و ابادشو ناقص کنه!!!
پ.ن: همهی این ماجرا ها در یک هفته رخ داده:))
#ماجراهای_من_و_شاگردام
پ.ن: همهی این ماجرا ها در یک هفته رخ داده:))
#ماجراهای_من_و_شاگردام