﮼ترقوه : خطی ظریف و اغواگر که گویی نقاشیِ خالق بر بومِ تن است. مسیری باریک که لمسش، روایتگر شعرهای نگفته و قصههای عاشقانه است. جایی که تلاقی شانه و قلب، حس زندگی را بیدار میکند. مسیری ظریف که رد عشق را از شانهها تا قلب میبرد!
جایی هست بین گردن و کتف همان استخوان ترقوه یک گودی، که امتداد آن به سمت دستها کشیده میشود. شبیه یک چشمهی خشک، یک برکهی بی آب! چقدر دلم میخواست یک ابر نرم بودم. یک استراتوس تا توی دریاچهی کلاویکل تو ببارم :)!
-حمیدجدیدی
-حمیدجدیدی
استراتوس:
یکی از نمونههای ابریست که شبیه مه بوده و بخار آب در آن به صورت یکسان دیده میشود و همچنین بسیار نزدیک زمین است . .
یکی از نمونههای ابریست که شبیه مه بوده و بخار آب در آن به صورت یکسان دیده میشود و همچنین بسیار نزدیک زمین است . .
- به نامِ خدا
‹ اردیبهشتِ هزارُ سیصدُ هشتادُ چهار ›
امروز که دیدمت یه حسای قشنگی بهم دست داد نگاهت کردم تو هم نگاهم کردی یه دونه لبخند قشنگ زدی که من دلم ضعف رفت یه هفته بعد توی سلف دانشگاه بهم گفتی که دوسم داری شاید قشنگترین اتفاق اون لحظه برام بود
یه بار بهم گفتی اون شال قرمزه خیلی بهت میاد
قرمز و دوست نداشتم ولی از اون به بعد همهی لباسام شد قرمز ؛ هر روز میومدی دنبالم باهم میرفتیم دور دور من تو رو بیشتر از کلمه ‹ دوست دارم › دوست داشتم.
ولی دوست داشتن تو خیلی خیلی کوتاه بود !
الان دقیقا ده سالُ پنج ماهُ دو روزه که از اون ماجرا میگذره نمیدونم کجا اما خیلی یهویی رفتی شاید ما زوج های قشنگی میشدیم ؛ از همونا که وسط زمستون بستنی فالوده میخورن ؛ از همونا که جلوی یه ملت داد میزدن دوست دارم ؛ همونا که نصف شبا میپیچوندن میرفتن موتور سواری ؛ همونا که بعد از دانشگاه یواشکی میرفتن ساندویچ کثیف میخوردن
دیدی؛ من هیچ کدوم از این خاطره ها رو با تو ثبت نکردم فقط بگو چرا انقدر زود تنهام گذاشتی🖤☁️؟!"
- نگارناصری
‹ اردیبهشتِ هزارُ سیصدُ هشتادُ چهار ›
امروز که دیدمت یه حسای قشنگی بهم دست داد نگاهت کردم تو هم نگاهم کردی یه دونه لبخند قشنگ زدی که من دلم ضعف رفت یه هفته بعد توی سلف دانشگاه بهم گفتی که دوسم داری شاید قشنگترین اتفاق اون لحظه برام بود
یه بار بهم گفتی اون شال قرمزه خیلی بهت میاد
قرمز و دوست نداشتم ولی از اون به بعد همهی لباسام شد قرمز ؛ هر روز میومدی دنبالم باهم میرفتیم دور دور من تو رو بیشتر از کلمه ‹ دوست دارم › دوست داشتم.
ولی دوست داشتن تو خیلی خیلی کوتاه بود !
الان دقیقا ده سالُ پنج ماهُ دو روزه که از اون ماجرا میگذره نمیدونم کجا اما خیلی یهویی رفتی شاید ما زوج های قشنگی میشدیم ؛ از همونا که وسط زمستون بستنی فالوده میخورن ؛ از همونا که جلوی یه ملت داد میزدن دوست دارم ؛ همونا که نصف شبا میپیچوندن میرفتن موتور سواری ؛ همونا که بعد از دانشگاه یواشکی میرفتن ساندویچ کثیف میخوردن
دیدی؛ من هیچ کدوم از این خاطره ها رو با تو ثبت نکردم فقط بگو چرا انقدر زود تنهام گذاشتی🖤☁️؟!"
- نگارناصری
± اون مژه بلندت هست! اره اره همون
من عاشق همونم؛ همون یهدونه مژهای که از همه بلندتره و جلوهی خاصی به چشمای قشنگ قهوهایت میده!
همونی که اون چشمای لنتی قشنگتو جذابتَر میکنه؛
منهمونیهمژهیتورو، بادنیاعوضنمیکنم! : ) 🫵🏼👁🌍
من عاشق همونم؛ همون یهدونه مژهای که از همه بلندتره و جلوهی خاصی به چشمای قشنگ قهوهایت میده!
همونی که اون چشمای لنتی قشنگتو جذابتَر میکنه؛
منهمونیهمژهیتورو، بادنیاعوضنمیکنم! : ) 🫵🏼👁🌍