گروه تنبور نوازان مستور
3.84K subscribers
1.35K photos
115 videos
95 files
34 links
ادمین
@Mastoor_tanboor


سازنده
@miladshahebrahimi
Download Telegram
.

باران می بارید و عشق می نواخت
صدای تنبور از مڪتبخانه روحم را بالی برای پرواز می داد ...
من پریشان تر از
بیدهای مجنون با باد مستی و سماع کردم.....
. درختان انار محو تماشا شدند
باغچه یادش رفت آخر پاییز است
گل ڪرد ....‌
#پریشان #تنبور #مستور #پریشان #دلبرم #یارسان #مهربانی #مظفرمنصوریان #سیدخلیل #مکتبخانه #موسیقی #همدلی #گروه_مستور #پاییز #گل #آذر #عشق
@mastooreman
@Mastoormusic
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی


#پاییز
یک روز می رسد که بجویی و نیست او
هرسو سرک کشان
به زمین و زمان که کو؟

گاهی کسی که میرود،
از خویش می رود
پیدا نمی شود دگر ، حتی به آرزو...

#پاییز
آن‌ چنان جای گرفتی،
تو به چشم و دل من...

که به خوبانِ دو عالم،
نظری نیست مرا...

 #مولانا

#پاییز
اصلی‌ترین اشتباه ما در زندگی این است که هرگز به عمقِ زندگی دیگران فکر نمی‌کنیم...
ما اغلب اوقات ظاهرِ زندگی‌ها را به نظاره می نشینیم و با زندگی خود، قیاس می‌کنیم...
و بزرگترین تأسف ما، در حیات کوتاه‌مان، همین است!
همواره حسرت زندگی دیگران را می‌خوریم و از داشته های زندگی خود غافل و بی بهره می‌مانیم...
شادی های عمیق در دسترس ما هستند؛ ولی اغلبِ ما خورشید را در روزِ روشن، گم کرده ایم و آن‌وقت نشسته ایم و یقه‌ی تاریکی را می گیریم...

#خانه_اناری
#پاییز
برگ زردی با سماجت شاخه‌ را چسبيده بود..
دست های خویش و دامن توام آمد .به یاد.....
#پریشان
#پاییز
گروه تنبور نوازان مستور
#خانه_اناری #انار #پاییز #سهم_من_از_آن_همه_انار #شُکر #برکت #پریشان #مستور
تا جایی که یادم می آید سهم من از دنیا و زیبائی هايش کم و کوتاه بوده
از نوزادی که شیر مادر جانم را سیر نکرد یا مهر و دست نوازش پدری که زود از سرم بریده شد
از کودکی که سختی ها و مشقت ها و کمبودها سهمم شد از جوانی هم خاطره خوشی ندارم..
از بهار و جوشش و رویش و طراوتش فقط حسرت ش همراه همیشگی ام بود.
دوران دوران سپری شد و فهمیدم خلعت حضرت یار هم همیشه شیرین و دلچسب نیست گاهی هم مزه تلخ فراق و هجران دارد. گاهی هم تند تند است می‌سوزاند بند بند وجودت اما شُکر به حکمت و مصلحتش و همیشه شاکر که گاهی دری را از سر مهر می‌بندد و دری هم می‌گشاید و و با باد سرد روزگارِ نا مراد دفتر زندگی ات ورق ورق به پايان می‌رسد و میبینی که عمرت هم کوتاه و بی برکت و میفهمی
که هرکس دلبرش زیباتر.. دردش بيشتر.... و باز صبوری میکنی و صبور تر از همیشه خودت را دلخوش گفتار پیران می‌کنی و
دلداری و دلگرمی آمدن روزهای خوش را برای خودت مشق می‌کنی و مینویسی یا عشق یا عشق و نقطه سر خط... بعد میبیتی که اسیری در عشق.. در قفس بزرگترین عشق باز دنيا سلطان‌ عالم و باز سهم تو از عشق کم و کوتاه ست . و فکر میکنی که تو بدبخترین آدم دنيايي و بی‌خیال همه چیز میشوی و در خلسه ساکن احساس و غرق بی تفاوتی ها میشوی و گاهی دلت می‌گیرد چرا که از این همه برکت و فراوانی زیبائی و خواستنی های دنيا سهم تو ناچیز و کم.. گاهی هم هیچ می‌شود... مانند آن همه‌ شکوفه های زیبا که انار شدند و سهم تو می‌شود یک انار که دلش مانند دلت ترک برده و پر از خون است...

#مستور
#تنبور #پریشان #مکتبخانه_تنبور #بیقرار #خلیل #پاییز #آبان #دلبر #هجران #مستور #خانه_اناری #هنار #گروه_مستور
.

رسم هواداری ما
شیدایی و شوریدگیست
گر یار ما خواهی شدن
شوریده و شیدا بیا


#پاییز
#پریشان
#خانه_اناری
#صبوری #داوودی
.

و شاید پاییز
حکایت عشق زنجیروار برگ‌هاست
هر کدام به خاطر دیگری
خود را به زمین می‌اندازند
و صدای خش‌خش خرد شدنشان
در زیر پای ما
آخرین پچ‌پچ‌های «دوستت دارم» است...





#پاییز
In Love
In Love
گاهی باید چشمانت را ببندی
بر روی تمام سختی ها و خستگی

یه موسیقی ملایم بی کلام
پخش شود

چای، عطرش، باید تو را دیوانه کند
عطر هل سبز تازه از همان هل های ناب دلبر
چند غنچه گل محمدی هم رقص کنند در فنجان
بعد وای
اگر باران نم نم بیارد....


حالا حالت خوب است....
سلامی کن به زندگی
سلام کن به همه سختی ها
الهی به امید .....
#مستور
#پریشان
#تنبور
#پاییز
Audio
سالهاست..
غروب ها
قطعه ای بی کلام
بنام خزان
مرا به حالی می‌برد
که پر است از شور و شیدایی
مرا می‌برد و می‌برد و می‌برد
تا به

زردی های زندگی ام
می‌رسم
به خستگي ها
به روزهای خاکستري
به نارنجی های افق
و کبودی های آسمان دلم
و در سفري دور و دراز و خيالی مرا تا هفت کهکشان
تا مرز .. خط استوا و گرما ی سوزان تا ....
نصف نهار مبدا هم، حيران از دماي تب و حال من
خزان حالم را خوب میکند گاهی هم نه..
گرمی و حال خوبم را بسته‌ بندی میکنم می‌برم برای مردمان سرزمین های دور
تا ونکوور و کمی آنطرف تر حوالی خيابان های سنگ فرش شده و یخ بسته‌ و برفی تورنتو
تا .... چهار بحر پهناور
و باز دومیزان دف کامکار مرا برمی‌گرداند به سرزمین ام.. کوردستان

زمزمه میکنم...
خه زان خه زان خرت بام

هی باخه وان .. باغی ژیانم
واده ی و هار ه وو رووو له
خه زانم


#خزان
#مشکاتیان
#پریشان
#مستور
#تنبور
#دلبر
#پاییز
#هیچ
.


همه باغ دلم آثار خزان دارد ،
کو ؟
آن که سامان بدهد،
این همه ویرانی را ...
#پاییز
#آبان
#ئازادی
.

ای خوشا روزا که ما
دوست را مهمان کنیم
دیده از روی نگارینش
نگارستان کنیم




#مولانا

#آبان
#پاییز_خون_ریز
.


دلم که می گیرد،
خیالم را برمیدارم و
شروع به بافتن میکنم.

همینطور می بافم و می بافم تا
غصه هایم کمرنگ تر شوند.

یک وقت هایی پاییز را پر از رز های نارنجی و صورتی می بافم.

یک وقت هایی گردنبندی ، از گل های بابونه میبافم و
بر گردن بلور زندگی آویزان ش میکنم..

گاهی هم برای خودم زمین و آسمان رو به هم میبافم و آشتی شان میدهم... گوش آسمان را میگیرم تا ناز کم کند ...

گاهی هم دلم می‌خواهد کسی مرا در خيالش ببافد..

بعد می نشینم زل میزنم به چیزی که بافته ام.

و با خودم فکر میکنم چه می‌شود این‌بار

ببافم..

آن گیسویی که رشته هایش..

جان ماست...



#خانه_شعر #شعرنو
#گیسو #دلبرانه #بداهه #دلبر #پاییز #پریشان