نام دیگه پل سی و سه پل اصفهان چیست؟
Anonymous Quiz
9%
آقاعلی میرزا
61%
اله وردی خان
21%
چهل پل
9%
عباس قلی آقا
👍4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کُودَن کیست؟
فرد ابله، احمق، پلید، بیشعور، بیعقل، پخمه، خرفت، دنگل، ساده لوح، کم هوش، کندذهن، نادان، خر، یابو را کُودَن گویند.
حال عمیقا توصیه میکنم که این ویدیوی چند دقیقهای را که مربوط به جامعهشناسی سیاسیِ زمان آدولف هیتلر است، تماشا کنید.
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
حال عمیقا توصیه میکنم که این ویدیوی چند دقیقهای را که مربوط به جامعهشناسی سیاسیِ زمان آدولف هیتلر است، تماشا کنید.
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
👍15😭4
هر کسی در این دنیا نابغه است ؛
اما اگر شما نبوغ یک ماهی را بر اساس توانایی
او در بالا رفتن از یک درخت مورد قضاوت قرار دهید ،
او برای همیشه حس میکند که یک احمق است !
#آلبرت_انیشتن
اما اگر شما نبوغ یک ماهی را بر اساس توانایی
او در بالا رفتن از یک درخت مورد قضاوت قرار دهید ،
او برای همیشه حس میکند که یک احمق است !
#آلبرت_انیشتن
👍47❤1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢مفهوم زمان از نظر البرت اینشتین
آلبرت اینشتین با نظریهی نسبیت خود، مفهوم سنتی زمان را به چالش کشید و دیدگاه تازهای را دربارهی طبیعت آن ارائه داد. به گفتهی وی زمان، به شکلی که ما آن را به عنوان یک جریان پیوسته و خطی تجربه میکنیم، شاید چیزی جز یک توهم نباشد. از نظر او، گذشته، حال و آینده، همانطور که ما آنها را درک میکنیم، همه در واقع همزمان وجود دارند. در این دیدگاه، زمان به شکلی ثابت و از پیش تعیین شده، همانند مکان، وجود دارد و جریان یافتن آن نتیجهای از درک ذهنی ماست، نه یک واقعیت فیزیکی.
بنابراین، از دیدگاه اینشتین، زمان مطلق و واقعی نیست، بلکه درک ما از آن نتیجهی محدودیتهای حسی و ذهنی ماست. نظریات او دربارهی زمان نه تنها در فیزیک، بلکه در فلسفه و فهم ما از واقعیت نیز تأثیر عمیقی بر جای گذاشته است.
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
آلبرت اینشتین با نظریهی نسبیت خود، مفهوم سنتی زمان را به چالش کشید و دیدگاه تازهای را دربارهی طبیعت آن ارائه داد. به گفتهی وی زمان، به شکلی که ما آن را به عنوان یک جریان پیوسته و خطی تجربه میکنیم، شاید چیزی جز یک توهم نباشد. از نظر او، گذشته، حال و آینده، همانطور که ما آنها را درک میکنیم، همه در واقع همزمان وجود دارند. در این دیدگاه، زمان به شکلی ثابت و از پیش تعیین شده، همانند مکان، وجود دارد و جریان یافتن آن نتیجهای از درک ذهنی ماست، نه یک واقعیت فیزیکی.
بنابراین، از دیدگاه اینشتین، زمان مطلق و واقعی نیست، بلکه درک ما از آن نتیجهی محدودیتهای حسی و ذهنی ماست. نظریات او دربارهی زمان نه تنها در فیزیک، بلکه در فلسفه و فهم ما از واقعیت نیز تأثیر عمیقی بر جای گذاشته است.
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
👍12
گویند، مردی دو دختر داشت؛ یکی را به کشاورز و دیگری را به یک کوزهگر شوهر داد... چندی بعد همسرش به او گفت: ای مرد به خانه دخترانت برو و احوال آنها را جویا شو! مرد نیز اول به خانه کشاورز رفت و جویای احوال دخترش شد؛ دخترک گفت که زمین را شخم زده و بذر پاشیدهایم اگر باران ببارد خیلی خوب است اما اگر نبارد بدبخت میشویم .
سپس مرد به خانه کوزهگر رفت، دخترک گفت کوزهها را ساختهایم و در آفتاب چیدهایم اگر باران ببارد بدبخت میشویم و اگر نبارد خوب است.
مرد به خانه خود برگشت، همسرش از اوضاع پرسید، مرد گفت: چه باران بیاید و چه باران نیاید ما بدبختیم!!
سپس مرد به خانه کوزهگر رفت، دخترک گفت کوزهها را ساختهایم و در آفتاب چیدهایم اگر باران ببارد بدبخت میشویم و اگر نبارد خوب است.
مرد به خانه خود برگشت، همسرش از اوضاع پرسید، مرد گفت: چه باران بیاید و چه باران نیاید ما بدبختیم!!
👍47😭9👎2
"سینوهه" شبی را به مستی کنار نیل به خواب میرود و صبح روز بعد یکی از بردههای مصر که گوشها و بینیاش به نشانه بردگی بریده بودند را بالای سر خود میبیند، در ابتدا میترسد، اما وقتی به بیآزار بودن آن برده پی میبرد، با او هم کلام میشود...
برده از سینوهه خواهش میکند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه باسواد بود، جملاتی را که خدایان روی قبر آن شخص ظالم نوشتهاند برای او بخواند. سینوهه از برده سوال میکند که چرا میخواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟
برده میگوید: سالها قبل من انسان خوشبخت و آزادی بودم، همسر زیبا و دختر جوانی داشتم ، مزرعه پربرکت اما کوچک من در کنار زمینهای بیکران یکی از اشراف بود. روزی صاحب این قبر با پرداخت رشوه به ماموران فرعون زمینهای مرا بهنام خودش ثبت کرد و مقابل چشمانم به دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوشهای مرا برید و مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد...
سالهای سال از دختر و همسرم بهرهبرداری کرد و آنها را بهعنوان خدمتکار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعی ندارم، اکنون از کار معدن رها شدهام، شنیدهام آن شخص مرده است و برای همین آمدهام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشتهاند...
سینوهه با برده به قبرستان میرود و قبر نوشته آن مرد را اینگونه میخواند: " او انسان درستکاری بود و در زندگیاش به مستمندان کمک میکرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت.او زمینهای خود را به فقرا میبخشید و هرگاه کسی مالی را مفقود مینمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران میکرد و او اکنون نزد خدای بزرگ مصر(آمون) است و به سعادت ابدی رسیده است...
در این هنگام، برده شروع به گریه میکند و میگوید:" آیا او آنقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمیدانستم؟ درود خدایان بر او باد ای خدای بزرگ ای آمون مرا بهخاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش...
سینوهه با تعجب از برده میپرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر میکنی که او انسان خوب و درستکاری بوده است؟ و برده این جمله تاریخی را میگوید که : " وقتی خدایان بر قبر او اینگونه نوشتهاند، من حقیر چگونه میتوانم خلاف این را بگویم؟"
و سینوهه بعدها در یادداشتهایش وقتی به این داستان اشاره میکند ، مینویسد: " آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد و در هر دوره میتوان از نادانی و خرافه پرستی مردم استفاده کرد."
برده از سینوهه خواهش میکند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه باسواد بود، جملاتی را که خدایان روی قبر آن شخص ظالم نوشتهاند برای او بخواند. سینوهه از برده سوال میکند که چرا میخواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟
برده میگوید: سالها قبل من انسان خوشبخت و آزادی بودم، همسر زیبا و دختر جوانی داشتم ، مزرعه پربرکت اما کوچک من در کنار زمینهای بیکران یکی از اشراف بود. روزی صاحب این قبر با پرداخت رشوه به ماموران فرعون زمینهای مرا بهنام خودش ثبت کرد و مقابل چشمانم به دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوشهای مرا برید و مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد...
سالهای سال از دختر و همسرم بهرهبرداری کرد و آنها را بهعنوان خدمتکار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعی ندارم، اکنون از کار معدن رها شدهام، شنیدهام آن شخص مرده است و برای همین آمدهام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشتهاند...
سینوهه با برده به قبرستان میرود و قبر نوشته آن مرد را اینگونه میخواند: " او انسان درستکاری بود و در زندگیاش به مستمندان کمک میکرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت.او زمینهای خود را به فقرا میبخشید و هرگاه کسی مالی را مفقود مینمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران میکرد و او اکنون نزد خدای بزرگ مصر(آمون) است و به سعادت ابدی رسیده است...
در این هنگام، برده شروع به گریه میکند و میگوید:" آیا او آنقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمیدانستم؟ درود خدایان بر او باد ای خدای بزرگ ای آمون مرا بهخاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش...
سینوهه با تعجب از برده میپرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر میکنی که او انسان خوب و درستکاری بوده است؟ و برده این جمله تاریخی را میگوید که : " وقتی خدایان بر قبر او اینگونه نوشتهاند، من حقیر چگونه میتوانم خلاف این را بگویم؟"
و سینوهه بعدها در یادداشتهایش وقتی به این داستان اشاره میکند ، مینویسد: " آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد و در هر دوره میتوان از نادانی و خرافه پرستی مردم استفاده کرد."
👍72😭4🆒2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
┃#فیلم_کوتاه
💢فیلم کوتاه پیاده روی صبحگاهی از گرانت اوچارد
در سه دوره تاریخی مشخص، مردی که در خیابان راه میرود، برخوردی غیرمنتظره با یک مرغ دارد.
🏆نامزد اسکار بهترین فیلم کوتاه ۲۰۱۲
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
💢فیلم کوتاه پیاده روی صبحگاهی از گرانت اوچارد
در سه دوره تاریخی مشخص، مردی که در خیابان راه میرود، برخوردی غیرمنتظره با یک مرغ دارد.
🏆نامزد اسکار بهترین فیلم کوتاه ۲۰۱۲
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
👍3
دلش خوش است که این شهر، شهر قرآنیست
و دین مردم این منطقه، مسلمانیست
توریست خیز ترین جای زمين، خاك ایران است
که میزبان پناهندگان افغانیست
نمازخانه فراوان، نماز خوان اندک
تعجب من از این داغهای پیشانی است
سرایدار اداره لیسانس تاریخ است
رئیس، دیپلمه از رشته های غیر انسانیست
برای اینکه به یک پست خوبتر برسی
ملاک ، حفظ دو تا سوره با روانخوانیست
و طرحهای زمین خورده علتش این است
که کار اکثر مسئول ها سخنرانیست
دوباره حاج فلانی به مکه خواهد رفت
علاج پول اضافیش ، مکه درمانیست
همیشه مثل گداها لباس می پوشد
برای اینکه بگوید که وضع بحرانیست
اگرچه خانه اش از بافتهای فرسودست
ولی برای حسینیه ساختن، بانیست
برای سنگ به شیطان زدن به مکه نرو
بزن به آینه با سنگ، سنگ مجانيست….
و دین مردم این منطقه، مسلمانیست
توریست خیز ترین جای زمين، خاك ایران است
که میزبان پناهندگان افغانیست
نمازخانه فراوان، نماز خوان اندک
تعجب من از این داغهای پیشانی است
سرایدار اداره لیسانس تاریخ است
رئیس، دیپلمه از رشته های غیر انسانیست
برای اینکه به یک پست خوبتر برسی
ملاک ، حفظ دو تا سوره با روانخوانیست
و طرحهای زمین خورده علتش این است
که کار اکثر مسئول ها سخنرانیست
دوباره حاج فلانی به مکه خواهد رفت
علاج پول اضافیش ، مکه درمانیست
همیشه مثل گداها لباس می پوشد
برای اینکه بگوید که وضع بحرانیست
اگرچه خانه اش از بافتهای فرسودست
ولی برای حسینیه ساختن، بانیست
برای سنگ به شیطان زدن به مکه نرو
بزن به آینه با سنگ، سنگ مجانيست….
💯49😭7👎4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
┃آلبر کامو
┃افسانهٔ سیزیف
• چگونه آلبر کامو توانست با درک بی معنایی زندگی، از زندگی لذت ببرد و ناامید نشود؟
• آیا درک پوچی پایان است؟
• آیا آغاز زندگی متفاوتی ست؟
⁉️ نظر شما درباره فلسفه آلبر کامو چیست؟
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
┃افسانهٔ سیزیف
• چگونه آلبر کامو توانست با درک بی معنایی زندگی، از زندگی لذت ببرد و ناامید نشود؟
• آیا درک پوچی پایان است؟
• آیا آغاز زندگی متفاوتی ست؟
⁉️ نظر شما درباره فلسفه آلبر کامو چیست؟
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
👍10❤1👎1
آدمها فکر می کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی می کنند، شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود.فکر می کنند می توانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی نقص! اما حقیقت ندارد..
اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم،اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، اگر آدمِ ساختن بودیم،از همین جای زندگیمان به بعد را مى ساختيم.
#آنتوان_دوسنت_اکزوپری
اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم،اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، اگر آدمِ ساختن بودیم،از همین جای زندگیمان به بعد را مى ساختيم.
#آنتوان_دوسنت_اکزوپری
👍50❤2🔥1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فرانتس کافکا و شاهکار مسخ:
چرا باید مسخ را بخوانیم؟
• مسخ، شاهکار فرانتس کافکا، داستانی است که هرگز کهنه نمیشود. در این اپیزود، سفری خواهیم داشت به دنیای تاریک و سوررئال این نویسنده بزرگ. داستان گره گوار سامسا، نانآور خانوادهای که یک روز صبح به یک حشره غولپیکر تبدیل میشود، فراتر از یک روایت ساده است؛ این داستان نمایشی از بیگانگی، ارزش انسان، و بحران هویت در دنیای مدرن است.
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
👍6
میدونید حکایت ضربالمثل «همین آش است و همین کاسه» چیه؟
در زمان "نادرشاه" یکی از استانداران او به مردم خیلی ظلم میکرد و مالیاتهای فراوان از آن ها میگرفت، مردم به تنگ آمده و شکایت او را نزد نادر بردند ! نادر پیغامی برای استاندار فرستاد ولی او همچنان به ظلم خود ادامه میداد، وقتی خبر به نادر رسید، چون دوست نداشت کسی از فرمانش سرپیچی کند، همهی استانداران را به مرکز خواند، دستور داد استاندار ظالم را قطعه قطعه کنند و از او آشی تهیه کنند، بعد آش را در کاسه ریختند و به هر استاندار یک کاسه دادند و نادر به آنها گفت : "هر کس به مردم ظلم و تعدی کند، همین آش است و همین کاسه"
در زمان "نادرشاه" یکی از استانداران او به مردم خیلی ظلم میکرد و مالیاتهای فراوان از آن ها میگرفت، مردم به تنگ آمده و شکایت او را نزد نادر بردند ! نادر پیغامی برای استاندار فرستاد ولی او همچنان به ظلم خود ادامه میداد، وقتی خبر به نادر رسید، چون دوست نداشت کسی از فرمانش سرپیچی کند، همهی استانداران را به مرکز خواند، دستور داد استاندار ظالم را قطعه قطعه کنند و از او آشی تهیه کنند، بعد آش را در کاسه ریختند و به هر استاندار یک کاسه دادند و نادر به آنها گفت : "هر کس به مردم ظلم و تعدی کند، همین آش است و همین کاسه"
👍51👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•کتاب
هیچچیزی ، هیچ وسیلهای و هیچ ابزاری، در هیچ زمانهای و در هیچ زمینهای هرگز نمیتواند جایگزین کتاب شود
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
هیچچیزی ، هیچ وسیلهای و هیچ ابزاری، در هیچ زمانهای و در هیچ زمینهای هرگز نمیتواند جایگزین کتاب شود
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
👍19💯5
قاضی از قاتل انور السادت میپرسد چرا او را کشتی؟
قاتل جواب میدهد: ایشان یک سکولار است.
قاضی میگوید: آيا معنی سکولار را میدانید؟
قاتل میگوید: نه نمیدانم!
در ترور نافرجام نجیب محفوظ(برنده جایزه نوبل نویسنده مصری)
قاضی از تروریست میپرسد: چرا نجیب را با خنجر زدید؟
جانی میگوید: بدلیل نوشته های آن،خصوصا کتاب بچه های کوی ما.
قاضی میگوید: کتاب را خوانده ای؟
قاتل میگوید: خیر!
قاضی از قاتل فرج فوده، شاعر و نویسنده مصری میپرسد چرا او را کشتی؟
قاتل میگوید:او کافراست.
قاضی به قاتل میگوید: چطور به این نتیجه رسیدی؟
قاتل: از کتاب هایش.
قاضی میگوید: آیا کتابهایش را خوانده ای؟
قاتل جواب میدهد: خیر من اصلا سواد ندارم!
اینگونه جامعه ی بشری ما تاوان جهل عده ای را داد و هنوز هم می دهد ...
قاتل جواب میدهد: ایشان یک سکولار است.
قاضی میگوید: آيا معنی سکولار را میدانید؟
قاتل میگوید: نه نمیدانم!
در ترور نافرجام نجیب محفوظ(برنده جایزه نوبل نویسنده مصری)
قاضی از تروریست میپرسد: چرا نجیب را با خنجر زدید؟
جانی میگوید: بدلیل نوشته های آن،خصوصا کتاب بچه های کوی ما.
قاضی میگوید: کتاب را خوانده ای؟
قاتل میگوید: خیر!
قاضی از قاتل فرج فوده، شاعر و نویسنده مصری میپرسد چرا او را کشتی؟
قاتل میگوید:او کافراست.
قاضی به قاتل میگوید: چطور به این نتیجه رسیدی؟
قاتل: از کتاب هایش.
قاضی میگوید: آیا کتابهایش را خوانده ای؟
قاتل جواب میدهد: خیر من اصلا سواد ندارم!
اینگونه جامعه ی بشری ما تاوان جهل عده ای را داد و هنوز هم می دهد ...
👍80
ﻫﺮ ﮐﻼﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺁﯾﺪ، ﺑﺎﻭﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ.
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ : « ﻣﻦ ﺁﺩﻡ ﺯﺭﻧﮕﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ» ، ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺣﮑﻢ ﻣﺤﮑﻮﻣﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺎﺩﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡﻣﻮﺍﺭﺩ ﻣﻨﻔﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯾﺖ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﮐﻨﺪ؛ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮﯼ ﺫﻫﻨﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﺍﺭﯼ، ﮐﻼﻡ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻊ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ، ﭼﻨﺪﺑﺮﺍﺑﺮﺵ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ. ﺍﻭﻝ ﺫﻫﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﻦ ﻭ ﺑﺒﯿﻦ ﺑﯿﺸﺘﺮﺍﻭﻗﺎﺕ ﺧﻮﺩﮔﻮﯾﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﺜﺒﺖ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﻨﻔﯽ؛ ﭼﻮﻥﺯﯾﺮﺑﻨﺎﯼ ﻫﺴﺘﯽ، ﺗﻔﮑﺮ ﺍﺳﺖ . ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﻮﺍﺭﺩﯼ ﻋﺎﻟﯽ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﭘﯿﺶﺑﯿﺎﯾﺪ. ﻧﮕﺮﺵ ﻭ ﺫﻫﻨﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺪﻩ ﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﻮﺩ ﺩﺭﺻﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﺕﺑﻪ ﻧﻮﻉ ﻧﮕﺮﺵ ﺗﻮ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﻩ ﺩﺭﺻﺪ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺑﯿﺮﻭﻧﯽﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ : « ﻣﻦ ﺁﺩﻡ ﺯﺭﻧﮕﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ» ، ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺣﮑﻢ ﻣﺤﮑﻮﻣﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺎﺩﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡﻣﻮﺍﺭﺩ ﻣﻨﻔﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯾﺖ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﮐﻨﺪ؛ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮﯼ ﺫﻫﻨﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﺍﺭﯼ، ﮐﻼﻡ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻊ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ، ﭼﻨﺪﺑﺮﺍﺑﺮﺵ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ. ﺍﻭﻝ ﺫﻫﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﻦ ﻭ ﺑﺒﯿﻦ ﺑﯿﺸﺘﺮﺍﻭﻗﺎﺕ ﺧﻮﺩﮔﻮﯾﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﺜﺒﺖ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﻨﻔﯽ؛ ﭼﻮﻥﺯﯾﺮﺑﻨﺎﯼ ﻫﺴﺘﯽ، ﺗﻔﮑﺮ ﺍﺳﺖ . ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﻮﺍﺭﺩﯼ ﻋﺎﻟﯽ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﭘﯿﺶﺑﯿﺎﯾﺪ. ﻧﮕﺮﺵ ﻭ ﺫﻫﻨﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺪﻩ ﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﻮﺩ ﺩﺭﺻﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﺕﺑﻪ ﻧﻮﻉ ﻧﮕﺮﺵ ﺗﻮ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﻩ ﺩﺭﺻﺪ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺑﯿﺮﻭﻧﯽﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
👍33👎5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من را همینطور که هستم بپذیر!
(آیا آدمها میتوانند تغییر کنند؟)
📽️از ویدئوهای مدرسهٔ زندگی دوباتن
🎙️ترجمه و گوینده: دکتر ایمان فانی
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
(آیا آدمها میتوانند تغییر کنند؟)
📽️از ویدئوهای مدرسهٔ زندگی دوباتن
🎙️ترجمه و گوینده: دکتر ایمان فانی
╭─►⏳⨗@Libraryinternational
╰───────────
مغازه دار محل، هر روز، صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو پارک میکند، مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند.
سوپرمارکتی، نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است.
کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه
ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لوله ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب
میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است.
کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج
از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد!
استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را بنام خودش چاپ میکند.
دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود.
پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پستهای روشنفکری را لایک میکنند.
همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند.
•جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم.
سوپرمارکتی، نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است.
کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه
ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لوله ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب
میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است.
کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج
از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد!
استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را بنام خودش چاپ میکند.
دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود.
پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پستهای روشنفکری را لایک میکنند.
همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند.
•جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم.
👍81❤9💯5