📕 #رضا_شاه_مردی_که_باید_از_نو_شناخت
✍ #سرور_منوچهر_یزدی
💠کتاب رضاشاه مردی که باید از نو شناخت به قلم سرور منوچهر یزدی سخنگوی حزب پان ایرانیست که خواندن آن را به میهن پرستان توصیه می کنیم. در زیر قسمتی کوتاه از اوضاع و احوال سیاسی، پیش از ظهور پدر ایران نوین رضا شاه کبیر را ملاحظه می کنید.
@Library_Telegram
✍ #سرور_منوچهر_یزدی
💠کتاب رضاشاه مردی که باید از نو شناخت به قلم سرور منوچهر یزدی سخنگوی حزب پان ایرانیست که خواندن آن را به میهن پرستان توصیه می کنیم. در زیر قسمتی کوتاه از اوضاع و احوال سیاسی، پیش از ظهور پدر ایران نوین رضا شاه کبیر را ملاحظه می کنید.
@Library_Telegram
رضاشاه مردی که از نو باید شناخت.pdf
921.1 KB
📕 #رضا_شاه_مردی_که_باید_از_نو_شناخت
✍ #سرور_منوچهر_یزدی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegram_bot
✍ #سرور_منوچهر_یزدی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegram_bot
#شیخ_بهایی
ﺩلی ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺭﺍ گر ﺯ کرﻡ شاﺩ ﮐﻨﯽ
بهْ ز صد مسجد ویرانه که آباد کنی ..
در این روزهای آخر سال حتی
اگر نیاز هم نداشتی گاهی
بی بهانه و بی تخفیف خرید کن 🌹
@Library_Telegram
ﺩلی ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺭﺍ گر ﺯ کرﻡ شاﺩ ﮐﻨﯽ
بهْ ز صد مسجد ویرانه که آباد کنی ..
در این روزهای آخر سال حتی
اگر نیاز هم نداشتی گاهی
بی بهانه و بی تخفیف خرید کن 🌹
@Library_Telegram
☕ قطعهای از کتاب
بنیامین، الاغ پیر، بعد از انقلاب کوچکترین تغییری نکرده بود. کارش را با همان سرسختی و کُندی دوران جونز، انجام میداد؛ نه از زیر بار کار شانه خالی میکرد و نه کاری داوطلبانه انجام میداد! هیچ گاه دربارهی انقلاب و نتایج آن اظهار نظر نمیکرد و وقتی از او میپرسیدند كه آيا خوشحالتر از زمان جونز است، فقط میگفت: خرها عمر دراز دارند. هیچ کدام شما تا حال خر مرده ندیدهاید! و دیگران ناچار خود را به همین جواب معماگونه قانع میساختند.
📕قلعه حیوانات
✍جورج ارول
@Library_Telegram
بنیامین، الاغ پیر، بعد از انقلاب کوچکترین تغییری نکرده بود. کارش را با همان سرسختی و کُندی دوران جونز، انجام میداد؛ نه از زیر بار کار شانه خالی میکرد و نه کاری داوطلبانه انجام میداد! هیچ گاه دربارهی انقلاب و نتایج آن اظهار نظر نمیکرد و وقتی از او میپرسیدند كه آيا خوشحالتر از زمان جونز است، فقط میگفت: خرها عمر دراز دارند. هیچ کدام شما تا حال خر مرده ندیدهاید! و دیگران ناچار خود را به همین جواب معماگونه قانع میساختند.
📕قلعه حیوانات
✍جورج ارول
@Library_Telegram
Forwarded from همه چی، هیچی
(اهدا بسته هاى خالى از تبلت در مدارس سرپل ذهاب كه همچنان ادامه دارد و هيچ مسئولى در آموزش و پرورش و يا مدارس پاسخگو نيست)
مملکت دزدپرور اسلامی. با اختلاف صدرنشین دزدترین کشور دنیا هستیم.
@hychy
مملکت دزدپرور اسلامی. با اختلاف صدرنشین دزدترین کشور دنیا هستیم.
@hychy
☕️ قطعه ای از کتاب
وقتی بیست سالم بود، همان روزهایی که همه چیز طعم تازه ای داره و به معنای واقعی جوان هستی، واسه اولین بار گلوم پیش یکی گیر کرد، از اون عشق های اساطیری، عاشق زیباترین دختر دانشکده شدم، سلطان دلبری و غرور، تقریبا همه ی دانشکده بهش پیشنهاد داده بودن و اون همه رو از دم رد کرده بود.
حتی یه بار یکی از استادها بهش پیشنهاد ازدواج داد، می دونی او در جواب چی گفت؟ گفت: هه!
آخه 'هه' هم شد جواب؟ استاد هم اون ترم از لجش هممون رو مردود کرد.
اما خب من فکر می کردم یه جورایی بهم علاقه داره، گاهی وقت ها وسط کلاس حس می کردم داره من رو یواشکی دید می زنه، ولی تا بر می گشتم داشت تخته رو نگاه می کرد و با دوستش ریز ریز می خندید، توی اون مدتی که همکلاسی بودیم من حتی یک کلمه هم نتونسته بودم باهاش صحبت کنم.
تا اینکه یه روز وقتی که داشتم بازیگرهای تئاتر جدیدم 'باغ آلبالو' اثر 'چخوف' رو انتخاب می کردم به سرم زد که اونم توی تئاترم بازی کنه، البته من هیچ وقت از هنرم سو استفاده نمی کردم و این کار رو برخلاف اخلاق مداری یه هنرمند می دونستم، ولی می تونستم به هوای تئاتر حداقل کمی باهاش حرف بزنم، با اینکه حدس می زدم شاید کنف شم و به گفتن یک 'هه' قناعت کنه، ولی رفتم پیشش و قضیه رو واسش گفتم، اون هم رو کرد بهم و گفت: اِ...واقعا؟ باغ آلبالو؟ نقش مادام رانوسکی؟
گفتم: نه! نقش آنیا،دختر مادام رانوسکی
گفت: ولی من مادام رانوسکی رو خیلی دوست دارم!
گفتم: باشه، مادام رانوسکی، تو فقط بیا
خلاصه بهترین روزهای زندگی من شروع شد، صبح ها به شوق دیدنش از خواب بیدار می شدم، عطر می زدم، کلی به خودم می رسیدم، سرخوش بودم، توی پلاتو ساعت ها بهش خیره می موندم و در آخر تمرین تئاتر، گفتگو های دلپذیری بین ما شکل می گرفت.
کاش آن روزها تموم نمی شد، چون زمان تکرار شدنی نیست، دیگه هیچ وقت یه جوان بیست ساله نمی شم، فقط می تونم آرزو کنم خواب آن روزها رو ببینم...
تئاتر باغ آلبالوی من به بهترین شکل با بازی آن دختر زیبا اجرا شد و تراژدیک ترین اثر واسه من رقم خورد، چون روز قبل از اجرا وقتی داشتیم مهمان های ویژه رو دعوت می کردیم از من خواست تا واسه نامزدش اون جلو یه صندلی رزرو کنم، از اون روز به بعد من دیگه یه جوان بیست ساله نبودم، بیست سالگی خیلی زودگذره و پس از اون دیگه چیزی واست تازگی نداره!
📕 قهوه سرد آقای نویسنده
✍ روزبه معین
@Library_Telegram
وقتی بیست سالم بود، همان روزهایی که همه چیز طعم تازه ای داره و به معنای واقعی جوان هستی، واسه اولین بار گلوم پیش یکی گیر کرد، از اون عشق های اساطیری، عاشق زیباترین دختر دانشکده شدم، سلطان دلبری و غرور، تقریبا همه ی دانشکده بهش پیشنهاد داده بودن و اون همه رو از دم رد کرده بود.
حتی یه بار یکی از استادها بهش پیشنهاد ازدواج داد، می دونی او در جواب چی گفت؟ گفت: هه!
آخه 'هه' هم شد جواب؟ استاد هم اون ترم از لجش هممون رو مردود کرد.
اما خب من فکر می کردم یه جورایی بهم علاقه داره، گاهی وقت ها وسط کلاس حس می کردم داره من رو یواشکی دید می زنه، ولی تا بر می گشتم داشت تخته رو نگاه می کرد و با دوستش ریز ریز می خندید، توی اون مدتی که همکلاسی بودیم من حتی یک کلمه هم نتونسته بودم باهاش صحبت کنم.
تا اینکه یه روز وقتی که داشتم بازیگرهای تئاتر جدیدم 'باغ آلبالو' اثر 'چخوف' رو انتخاب می کردم به سرم زد که اونم توی تئاترم بازی کنه، البته من هیچ وقت از هنرم سو استفاده نمی کردم و این کار رو برخلاف اخلاق مداری یه هنرمند می دونستم، ولی می تونستم به هوای تئاتر حداقل کمی باهاش حرف بزنم، با اینکه حدس می زدم شاید کنف شم و به گفتن یک 'هه' قناعت کنه، ولی رفتم پیشش و قضیه رو واسش گفتم، اون هم رو کرد بهم و گفت: اِ...واقعا؟ باغ آلبالو؟ نقش مادام رانوسکی؟
گفتم: نه! نقش آنیا،دختر مادام رانوسکی
گفت: ولی من مادام رانوسکی رو خیلی دوست دارم!
گفتم: باشه، مادام رانوسکی، تو فقط بیا
خلاصه بهترین روزهای زندگی من شروع شد، صبح ها به شوق دیدنش از خواب بیدار می شدم، عطر می زدم، کلی به خودم می رسیدم، سرخوش بودم، توی پلاتو ساعت ها بهش خیره می موندم و در آخر تمرین تئاتر، گفتگو های دلپذیری بین ما شکل می گرفت.
کاش آن روزها تموم نمی شد، چون زمان تکرار شدنی نیست، دیگه هیچ وقت یه جوان بیست ساله نمی شم، فقط می تونم آرزو کنم خواب آن روزها رو ببینم...
تئاتر باغ آلبالوی من به بهترین شکل با بازی آن دختر زیبا اجرا شد و تراژدیک ترین اثر واسه من رقم خورد، چون روز قبل از اجرا وقتی داشتیم مهمان های ویژه رو دعوت می کردیم از من خواست تا واسه نامزدش اون جلو یه صندلی رزرو کنم، از اون روز به بعد من دیگه یه جوان بیست ساله نبودم، بیست سالگی خیلی زودگذره و پس از اون دیگه چیزی واست تازگی نداره!
📕 قهوه سرد آقای نویسنده
✍ روزبه معین
@Library_Telegram
👍1
روزگار عجیبی شده است؛
حتی وقتی میخندیم
منظورمان چیز دیگریست،
وقتی همه چیز خوب است
میترسیم،
ما به لنگیدن یک جای ڪار
عادت ڪردهایم!
#هوشنگ_ابتهاج
@Library_Telegram
حتی وقتی میخندیم
منظورمان چیز دیگریست،
وقتی همه چیز خوب است
میترسیم،
ما به لنگیدن یک جای ڪار
عادت ڪردهایم!
#هوشنگ_ابتهاج
@Library_Telegram
با شناختی که بنده از ملاها پیدا کردم,
#بهشت اگر واقعا وجود داشت ,
هیچ آخوندی امکان نداشت لو بده چنین
جایی وجود داره ,
چه برسه بخواد ملت رو به #زور ببره !
#فریدون_فرخزاد
@Library_Telegram
#بهشت اگر واقعا وجود داشت ,
هیچ آخوندی امکان نداشت لو بده چنین
جایی وجود داره ,
چه برسه بخواد ملت رو به #زور ببره !
#فریدون_فرخزاد
@Library_Telegram
مردکي اندکي يارانه ديد
به جيب گذاشت و زود دويد
بر دري نشست در راهي
که ازآن مي گذشت ملايي
ملای پرفريب و حيلت ساز
رفت پيش مردک و کرد آواز
واااي نمازهايت که نخونده اي
روزه هايت رانگرفته اي!
گر گذاري يارانه ات به زمين
ميفرستم تو را به بهشت برين
مرد تا يارانه را زمين بنمود
شيخ جست و يارانه اش بربود
@Library_Telegram
به جيب گذاشت و زود دويد
بر دري نشست در راهي
که ازآن مي گذشت ملايي
ملای پرفريب و حيلت ساز
رفت پيش مردک و کرد آواز
واااي نمازهايت که نخونده اي
روزه هايت رانگرفته اي!
گر گذاري يارانه ات به زمين
ميفرستم تو را به بهشت برين
مرد تا يارانه را زمين بنمود
شيخ جست و يارانه اش بربود
@Library_Telegram
❣ یک دقیقه مطالعه
دو خلبان نابینا که هر دو عینکهای تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپيما امدند،
زمانی که خلبانها وارد هواپیما شدند
زمزمههای توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام كند دوربین مخفی بوده است.
اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت.
هر لحظه بر ترس مسافران افزوده میشد چرا که میدیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، میرود.
هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه میداد و چرخهای آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند.
در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.
یکی از خلبانا به دیگری گفت:« میترسم یکی از همین روزا مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن کنند و ما نفهمیم کی باید از زمین بلند شیم، اونوقت کارهمهمون تمومه !»
✨ شما اکنون پس از خواندن این داستان کوتاه، با شیوه مدیریت دولتی در ایران آشنا شدید...
شاد کام باشید ولی جیغ رو بزنید...!!
@Library_Telegram
دو خلبان نابینا که هر دو عینکهای تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپيما امدند،
زمانی که خلبانها وارد هواپیما شدند
زمزمههای توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام كند دوربین مخفی بوده است.
اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت.
هر لحظه بر ترس مسافران افزوده میشد چرا که میدیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، میرود.
هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه میداد و چرخهای آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند.
در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.
یکی از خلبانا به دیگری گفت:« میترسم یکی از همین روزا مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن کنند و ما نفهمیم کی باید از زمین بلند شیم، اونوقت کارهمهمون تمومه !»
✨ شما اکنون پس از خواندن این داستان کوتاه، با شیوه مدیریت دولتی در ایران آشنا شدید...
شاد کام باشید ولی جیغ رو بزنید...!!
@Library_Telegram
📕 ادیان زنده جهان
✍ رابرت هیوم
🔃 عبدالرحیم گواهی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegrambot
✍ رابرت هیوم
🔃 عبدالرحیم گواهی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegrambot
ادیان زنده جهان.pdf
11.7 MB
📕 ادیان زنده جهان
✍ رابرت هیوم
🔃 عبدالرحیم گواهی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegram_bot
✍ رابرت هیوم
🔃 عبدالرحیم گواهی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegram_bot
■□■□■□■□■□■
بخوان،موقع خواب
نه فقط برای خوابیدن
برای بیدار شدن بخوان!
ای کاش،خواندن کتاب را حرام یا ممنوع اعلام میکردند.
تا که شاید ایـن مـردم نازنین درخـفـا انـدکـي بیشتربه مطالعه میپرداختند!
#محمود_حسابی
@Library_Telegram
بخوان،موقع خواب
نه فقط برای خوابیدن
برای بیدار شدن بخوان!
ای کاش،خواندن کتاب را حرام یا ممنوع اعلام میکردند.
تا که شاید ایـن مـردم نازنین درخـفـا انـدکـي بیشتربه مطالعه میپرداختند!
#محمود_حسابی
@Library_Telegram
👏1
📕 ایران در تندباد سیاست خارجی(مجموعه مقالات)
✍ عبدالرضا هوشنگ مهدوی
مجموعهی حاضر، شامل یازده مقالهی سیاسی ـ تاریخی و سه مصاحبه با نگارندهی کتاب است که موضوعات مختلفی چون "بحران آذربایجان در 1324/ رابرت راسو"، "ماجرای ملی شدن صنعت نفت" و "وزارت امور خارجه،مکتب تربیت رجال سیاسی" از "هوشنگ مهدوی" و "نقش دانشگاه در ایجاد فرهنگ تفاهم/ هانس فان خینگل" را دربرمیگیرد. مقالهی "خاورمیانه، جهانی دستخوش تحول"، نوشتهی هنری کسینجر، ترجمهی فصلی از آخرین کتاب او به نام "آیا ایالات متحده نیازی به سیاست خارجی دارد؟" است. نویسنده در این مقاله مدعی است که برنامههای اتمی ایران چه برای خاورمیانه و چه برای جهان خطرآفرین خواهد بود. کتاب همچنین، سه مقاله از "دنیس رایت" دارد که در سال 2003 و در کتابی با عنوان "ایران و بریتانیا" در لندن چاپ شده است. این مقالات نیز به مسائلی مانند تجدد روابط ایران و انگلیس بعد از کودتای 1332، مسالهی بحرین و غیره اختصاص دارند. "جنبش مشروطیت در کرمان" عنوان مقالهای دیگر از خود نویسنده است که نقش خاندانهای کرمانی در جنبش مشروطه را نشان میدهد. عناوین سایر مقالات عبارتاند از: "ارزیابی سیاست خارجی ایران در دورهی پهلوی دوم" و "آیا پارک قیطریه متعلق به امیرکبیر بوده یا امین السلطان؟" (از خود نویسنده).
@Library_Telegram
✍ عبدالرضا هوشنگ مهدوی
مجموعهی حاضر، شامل یازده مقالهی سیاسی ـ تاریخی و سه مصاحبه با نگارندهی کتاب است که موضوعات مختلفی چون "بحران آذربایجان در 1324/ رابرت راسو"، "ماجرای ملی شدن صنعت نفت" و "وزارت امور خارجه،مکتب تربیت رجال سیاسی" از "هوشنگ مهدوی" و "نقش دانشگاه در ایجاد فرهنگ تفاهم/ هانس فان خینگل" را دربرمیگیرد. مقالهی "خاورمیانه، جهانی دستخوش تحول"، نوشتهی هنری کسینجر، ترجمهی فصلی از آخرین کتاب او به نام "آیا ایالات متحده نیازی به سیاست خارجی دارد؟" است. نویسنده در این مقاله مدعی است که برنامههای اتمی ایران چه برای خاورمیانه و چه برای جهان خطرآفرین خواهد بود. کتاب همچنین، سه مقاله از "دنیس رایت" دارد که در سال 2003 و در کتابی با عنوان "ایران و بریتانیا" در لندن چاپ شده است. این مقالات نیز به مسائلی مانند تجدد روابط ایران و انگلیس بعد از کودتای 1332، مسالهی بحرین و غیره اختصاص دارند. "جنبش مشروطیت در کرمان" عنوان مقالهای دیگر از خود نویسنده است که نقش خاندانهای کرمانی در جنبش مشروطه را نشان میدهد. عناوین سایر مقالات عبارتاند از: "ارزیابی سیاست خارجی ایران در دورهی پهلوی دوم" و "آیا پارک قیطریه متعلق به امیرکبیر بوده یا امین السلطان؟" (از خود نویسنده).
@Library_Telegram
Iran Dar TondBade Siasate Khareji.pdf
3.2 MB
📕 ایران در تندباد سیاست خارجی(مجموعه مقالات)
✍ عبدالرضا هوشنگ مهدوی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegram_bot
✍ عبدالرضا هوشنگ مهدوی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegram_bot
من با هیچکس بر سر
آیین و باوری که دارد نجنگیده
و نخواهم جنگید چرا که خدای هرکس همان است که خرد او میگوید...!!
#کوروش_بزرگ
•تندیس کوروش در موزه ملی تاجیکستان•
@Library_Telegram
آیین و باوری که دارد نجنگیده
و نخواهم جنگید چرا که خدای هرکس همان است که خرد او میگوید...!!
#کوروش_بزرگ
•تندیس کوروش در موزه ملی تاجیکستان•
@Library_Telegram
☕️️ قطعهای از کتاب
در این مملکت یک مشت آدم٬ ۹۹/۵ درصد باقیمانده را طوری تربیت کردهاند که در بندگیِ ابدی زندگی کنند؛ و این رابطهٔ بندگی چنان محکم است که ممکن است کلید آزادیِ یک نفر را توی دستش بگذارید و او ناسزایی بگوید و آن را پرت کند توی صورتتان.
📕ببر سفید
✍آراویند آدیگا
@Library_Telegram
در این مملکت یک مشت آدم٬ ۹۹/۵ درصد باقیمانده را طوری تربیت کردهاند که در بندگیِ ابدی زندگی کنند؛ و این رابطهٔ بندگی چنان محکم است که ممکن است کلید آزادیِ یک نفر را توی دستش بگذارید و او ناسزایی بگوید و آن را پرت کند توی صورتتان.
📕ببر سفید
✍آراویند آدیگا
@Library_Telegram
⭕️ در دفترچه ثبت نام کنکور، دو رشته جدید اضافه شده است :
401- کاردانی حرفه ای خادمی مسجد !!
402- کاردانی حرفه ای مدیحه و مرثیه سرایی!!
@Library_Telegram
401- کاردانی حرفه ای خادمی مسجد !!
402- کاردانی حرفه ای مدیحه و مرثیه سرایی!!
@Library_Telegram
☕️ قطعه ای از کتاب
ما در اجتماعی زندگی میکنیم که در آن جایی برای آزادمردان نیست.
تنها کشیشانی در امانند که مذهب را به خدمت حکومت و بانک بگمارند و هنرمندانی که هنر خود را بفروشند و حکیمانی که با دانش خود سوداگری کنند.
بقیه هم هر قدر که معدود باشند به زندان میافتند، تبعید میشوند و تحت نظر قرار میگیرند، مشروط بر اینکه مامور حاکم بنا به مقتضیات سرشان را بیصدا زیر آب نکنند.
📕نان و شراب
✍ اینیاتسیو سیلونه
@Library_Telegram
ما در اجتماعی زندگی میکنیم که در آن جایی برای آزادمردان نیست.
تنها کشیشانی در امانند که مذهب را به خدمت حکومت و بانک بگمارند و هنرمندانی که هنر خود را بفروشند و حکیمانی که با دانش خود سوداگری کنند.
بقیه هم هر قدر که معدود باشند به زندان میافتند، تبعید میشوند و تحت نظر قرار میگیرند، مشروط بر اینکه مامور حاکم بنا به مقتضیات سرشان را بیصدا زیر آب نکنند.
📕نان و شراب
✍ اینیاتسیو سیلونه
@Library_Telegram