The Wind Will Carry Us.mkv
850.1 MB
فیلم «باد ما را خواهد برد»،
ساخته‌ی عباس کیارستمی، محصول ۱۳۷۸/ ۱۹۹۹
فیلم #باد_ما_را_خواهد_برد،
ساخته‌ی عباس کیارستمی، محصول ۱۳۷۸
مرور آثار عباس کیارستمی را ادامه می‌دهیم با فیلم «باد ما را خواهد برد»، به مناسبت بیست‌سالگی این فیلم
#فیلم باد ما را خواهد برد _ سال ۱۳۷۸

عباس کیارستمی دو سال بعد از ساخت «طعم گیلاس» و موفقیت این فیلم در فستیوال کن، «باد ما را خواهد برد‌» را می‌سازد، فیلمی که خیام‌وار به تامل درباره‌ی زندگی و مرگ می‌پردازد و نام آن برگرفته از شعری از فروغ فرخزاد است و در روستاهای دورافتاده‌ی استان کرمانشاه فیلم‌برداری شده. فیلم‌نامه‌ی باد ما را خواهد برد را کیارستمی بر اساس طرحی از محمود آیدن نوشته و نام ابتدایی آن نیز «مراسم ویژه» بود.
فیلم قصه‌ی یک مستندساز به نام بهزاد (با بازی بهزاد دورانی) است که همراه با گروه خود برای فیلم‌برداری مراسم عزاداری یک پیرزن رو به موت، به روستایی در کردستان می‌روند. اما برنامه آن‌طور که گروه می‌خواهد پیش نمی‌رود، چراکه پیرزن خیال مردن ندارد...
باد ما را خواهد برد پس از حضور در فستیوال ونیز و کسب جایزه‌ی بزرگ هیات داوران این فستیوال، در جشنواره‌ی فجر همان سال تحت عنوان برنامه‌ی مرور آثار عباس کیارستمی روی پرده رفت، اما نمایش عمومی آن در ایران در میان اما و اگرها به شکل کلافی پیچیده درآمد و آخرش هم به سرانجام نرسید. ابتدا کیارستمی با چند مانع سانسوری مواجه شد (از جمله‌ی اصلاحیه‌هایی که باید در فیلم صورت می‌گرفت، حذف خواندن شعر خیام در سکانس موتورسواری بود) وقتی این مشکل ظاهرا رفع یا نادیده گرفته شد، باد ما را خواهد برد در پیچ‌وخم بوروکراسی اکران آن زمان گرفتار شد و هنوز هم دقیقا مشخص نشده که چرا این فیلم به نمایش عمومی درنیامد.
کیارستمی_چطور_با_خیام_زندگی_ما_را_دگرگون_کرد.pdf
755.3 KB
یادداشتی از محسن آزرم درباره‌ی
نگاه خیامی کیارستمی در فیلم «باد ما را خواهد برد»،
منتشر شده در دی ۹۸ در وب‌سایت نامه به سینما
اردیبهشت ۷۹ که مهرناز سعیدوفا و جاناتان رُزِنبام تازه‌ترین ساخته‌ی فیلم‌ساز محبوب‌شان را دیدند و به شوق آمدند، گفت‌وگویی‌ با کیارستمی کردند و کیارستمی در توضیح این‌که چه تجربه‌هایی باعث شد به سرودن شعر روی بیاوری، گفت: «آن شعرِ فروغ که در همین فیلم خوانده می‌شود، موقعِ فیلم‌برداری خیلی بیش‌تر از قبل رویم تاثیر گذاشت. به نظرم رسید فلسفه و مضامینش به فلسفه‌ی عمر خیام درباره‌ی زندگی و مرگ نزدیک است. هر دو نگاهِ ویژه‌ای به مرگ دارند و زندگی از نگاه‌شان موقتی است؛ زندگی‌ای که باید، تا جایی که می‌شود، از آن لذت برد.»
اشاره‌ی کیارستمی بعید نیست به بندهای دوم و سومِ شعرِ فروغ فرخزاد باشد که با گذر از نومیدی می‌رسد به جان بخشیدن به عشقی که باید غنیمت شمردش؛ چرا که دست‌آخر «باد ما را خواهد برد». ایده‌ی «باد ما را خواهد برد»ِ کیارستمی هم قاعدتا گذر از نومیدی و رسیدن به چیزی است که نامش را گذاشته‌اند زندگی و مگر آن‌چه خیام در رباعیاتش می‌گوید چیزی جز این است؟
سال‌ها پیش داریوش شایگان درباره‌ی خیام می‌گفت شعرهایش به ماسه‌ای نرم شبیه است که از بین انگشتان بیرون می‌ریزد. هر چه بیش‌تر سعی کنید نگه‌اش دارید، بیش‌تر بیرون می‌ریزد. و همین بیرون ریختن ماسه از بین انگشتان، شایگان را به این نتیجه رسانده بود که پیام خیام روشن است: هیچ‌چیز نمی‌پاید و همه‌چیز گذرا است. همین است که «طعم گیلاس» را، هرچند ظاهرا درباره‌ی خودکشی است، به فیلمی در ستایش زندگی بدل می‌کند؛ فیلمی که، از نگاه کیارستمی، می‌شود از ابتدا تا انتها چیزی جز مرگ را به زبان نیاورد و در عین حال ایده‌ی خودکشی، دلیل خودکشی و سیر شدن از زندگی را حذف کرد. «باد ما را خواهد برد» هم به نیتِ مرگ شروع می‌شود اما به زندگی می‌رسد؛ «زندگی و دیگر هیچ»ِ تازه‌ای که این بار به جای گیلان در کردستان اتفاق می‌افتد.

از یادداشت محسن آزرم درباره‌ی
نگاه خیامی کیارستمی در فیلم «باد ما را خواهد برد»،
منتشر شده در دی ۹۸، در وب‌سایت «نامه به سینما»
مستند درسی از سینما،
کاری از مژده فامیلی، محصول ۲۰۰۲

در این مستند نیمه‌بلند، عباس کیارستمی از فیلم «باد ما را خواهد برد» می‌گوید.
KiarostamiAbbas
مستند «یک هفته با کیارستمی»، ساخته‌ی یوجی موهارا محصول ۱۹۹۹

«یک هفته با کیارستمی» مستند بلندی‌ست، ساخته‌ی یوجی مُهارا، کارگردان ژاپنی‌. او در سال ۱۳۷۷ با گروهش به روستایی در استان کرمانشاه می‌رود، جایی که فیلم «باد ما را خواهد برد» - از برجسته‌ترین آثار عباس کیارستمی - در حال فیلم‌برداری است. این مستند با به تصویر کشیدن گوشه‌هایی از پشت‌صحنه‌های باد ما را خواهد برد، بیننده را با شیوه‌ی کار کیارستمیِ کارگردان آشنا می‌کند.
‌.
¤ پلان‌های مربوط به گندم‌زارها از دوست‌داشتنی‌ترین تصاویری هستند که در ذهن می‌مانند. ما از ابتدا گندم‌زار را می‌بینیم، ولی سکانسی که دکتر و بهزاد از بینِ گندم‌ها که باد به حرکت‌شان درآورده می‌گذرند و دکتر شعرِ خیام را می‌خواند، بی‌نظیر است. می‌دانم که شما گندم‌زار را خیلی دوست دارید و موضوعِ خیلی از عکس‌ها و نقاشی‌های‌تان بوده. در این‌جا به یادِ نقاشی‌های شما از گندم‌زارها افتادم. بدونِ تردید هر آن‌چه در فیلم‌های‌تان ما را به یادِ نقاشی‌ می‌اندازد، از ذهنِ نقاش‌تان می‌آید. چه فرآیندی سپری می‌شود تا هر آن‌چه ذهنِ نقاش می‌بیند و به گفته‌ی شما نمی‌تواند روی بوم بیاورد، تصمیم بگیرد در جای دیگری مثلِ سینما آن را عینیت ببخشد؟

▫️این‌که در فیلمِ من ردپای نقاشی را می‌بینی، اصلا چیزِ عجیبی نیست. اگر نتوانی در اثرِ یک هنرمند، آن‌چه را که از ذهنِ او می‌آید، ببینی، باید اول به آن هنرمند شک کنی و بعد به اثرش. در کتابِ بابک احمدی درباره‌ی تارکوفسکی، از قولِ او چیزی با این مضمون آمده: «هنرمندانِ واقعی ما را وادار به تماشای دنیای درونیِ خودشان می‌کنند.» اگر من نتوانم دنیای ذهنیِ خودم را و تصویرها و رویاهای پرداخته‌شده در ذهنم را به تو نشان دهم که دیگر هنرمند نیستم. من وقتی فیلم می‌سازم، تنها به درآمیختنِ همان تصویرهای ذهنی با واقعیت فکر می‌کنم و از هر چه که بتوانم برای ثبتِ آن تصویرها کمک می‌گیرم. من آن بارِ گندم‌زار را پس از آن همه نقاشی و عکاسی سرانجام توانستم به شکلِ کامل‌تری در این فیلم یک‌جا زمین بگذارم. حساب کن از کودکیِ من - حالا می‌گویم پنج‌سالگی - تا سالِ ۷۸ چند سال می‌شود. شصت سال، خب شصت سال یک تصویرِ ذهنی داشته باشی و بر اساسِ رویاپردازی‌های مداوم حسابی آن را صیقل هم داده باشی، باید یک جایی در اثرت به‌عنوانِ سینماگر خود را نشان بدهد. به نظرم سینما به دلیلِ همین امکاناتی که برای خلقِ پیچیدگی‌های حسیِ یک تصویری مثلِ گندم‌زارِ مواج در باد، به هنرمند می‌دهد، از نقاشی غنی‌تر است.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
درباره‌ی سکانس پایانی «باد ما را خواهد برد»

استخوان شناور در نهر، آب روان، بزهای مشغول چَرا، بدون‌ شک «زندگی ادامه دارد»، هم‌چنان‌که آن لاک‌پشت واژگن‌شده دوباره روی پنجه‌هایش برمی‌گردد و روی سنگ قبر می‌خزد، یا آن سرگین‌غلتان به غلتاندن گوی ادامه می‌دهد. با این حال، انگار بحث بر سر ادامه‌ی چرخه‌ی زندگی و مرگ نیست. [...] استخوان در کنار علفی که بز به چَرای آن مشغول است، احتمالا ارجاعی است به خیام که می‌گوید: «هر سبزه که بر کنار جویی رسته است/ گویی ز لب فرشته‌خویی رسته است»، یا «پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی/ کان سبزه ز خاک لاله‌رویی رسته است»، یا «هر شاخ بنفشه کز زمین می‌روید/ خالی است که بر رخ نگاری بوده‌ است.» در این صورت، سخن نه بر سر چرخه‌ی طبیعت، که درباره‌ی فناست و تبدیل شدن به گرد و غبار.

از کتاب «کیارستمی؛ پشت و روی واقعیت»، نوشته‌ی یوسف اسحاق‌پور، ترجمه‌ی محمدرضا شیخی، انتشارات شورآفرین
KiarostamiAbbas
#فیلم باد ما را خواهد برد _ سال ۱۳۷۸ عباس کیارستمی دو سال بعد از ساخت «طعم گیلاس» و موفقیت این فیلم در فستیوال کن، «باد ما را خواهد برد‌» را می‌سازد، فیلمی که خیام‌وار به تامل درباره‌ی زندگی و مرگ می‌پردازد و نام آن برگرفته از شعری از فروغ فرخزاد است و در…
.
«باد ما را خواهد برد» اقتباس آزادی‌ست از طرحی نوشته‌ی محمود آیدن، که توسط کیارستمی شاخ‌وبرگ داده شده. ایده‌ی اصلی طرح اولیه، این بود که گروهی برای فیلم‌برداری از مراسم سوگ‌واری یک پیرزن در حال مرگ به روستایی می‌روند، اما پیرزن نمی‌میرد.
استراتژی‌ جسورانه‌ی کیارستمی در «باد ما را خواهد برد» این است که عملا به تماشاگر، اجازه‌ی هرگونه آشنایی با شخصیت‌های فیلم را نمی‌دهد، به‌غیر از بهزاد (سرپرست گروه فیلم‌برداری و شخصیت اصلی فیلم) و فرزاد (پسربچه‌ی محلی که رابط گروه و روستاییان است)، ما به‌سختی می‌توانیم شخصیت‌های دیگری را در سراسر فیلم ببینیم. این نه نوعی اجتناب از ابزارهای معمولی‌ست که مخاطب را با شخصیت‌ها یکی می‌کند و نه قرار دادن شخصیت‌ها در هاله‌ای از ابهام. آن‌ها نامرئی هستند، یا کاملا یا تا حدی. به‌عنوان مثال، در ابتدای فیلم حدود نه دقیقه طول می‌کشد تا چهره‌ی بهزاد برای اولین بار دیده شود و در سراسر فیلم حتی یک‌بار هم نمی‌توانیم سه عضو دیگر گروه، پیرزن رو به موت، مرد چاه‌کن و رئیس بهزاد که تلفنی با او صحبت می‌کند را ببینیم. ما فقط یک یا دو بار خیلی کوتاه، دختری که برای بهزاد شیر می‌دوشد را می‌بینیم. بنابراین باد ما را خواهد برد فیلمی است که شخصیت‌های آن در صحنه‌ی نمایش غایب‌‌ند، به همین دلیل، ما تنها می‌توانیم آن‌ها را به‌خوبی بشنویم. کیارستمی در این باره می‌گوید: «در این فیلم یازده نفر هستند که دیده نمی‌شوند، اما با این وجود آن‌ها را احساس می‌کنید؛ می‌دانید که آن‌ها چه کسانی بودند و چه کار می‌کردند. من می‌خواهم نوعی سینما را نشان دهم، که با نشان ندادن، نشان می‌دهد».
باد ما را خواهد برد چیزهایی را به ما نشان نمی‌دهد که طبق الفبای سینمای کلاسیک به دیدن آن‌ها در یک فیلم عادت کرده‌ایم. به تعبیر کیارستمی نشان ندادن تعدادی از اشخاص و جزئیات، نه به دلیل «فرم‌زدگی» بلکه به دلیل وجود و حضور آن اشخاص یا جزئیات در ذات فیلم است. کیارستمی امیدوار است که به این ترتیب مخاطبانش را با موضوع فیلم بیش‌تر درگیر کند؛ زیرا آن‌چه که بیننده می‌تواند تصور کند یا حدس بزند، به خود او واگذار می‌شود.
فیلم #زندگی_و_دیگر_هیچ،
ساخته‌ی عباس کیارستمی، محصول ۱۳۷۰
گفت‌وگوی کامبیز حسینی با احمد کیارستمی

این گفت‌وگو در سال ۹۶ و یک سال پس از درگذشت عباس کیارستمی انجام شده است.

احمد کیارستمی (متولد ۱۳۴۹) پسر بزرگ عباس کیارستمی‌ست. او که ساکن آمریکاست و در زمینه‌ی علوم کامپیوتر فعالیت حرفه‌ای دارد، پس از مرگ پدر، به منظور حفظ و اشاعه‌ی آثار وی، بنیاد عباس کیارستمی را بنیان‌ گذاشت و مدیریت آن را به عهده گرفت. از نخستین فعالیت‌های بنیاد عباس کیارستمی، تکمیل «۲۴ فریم»، آخرین فیلم کیارستمی بود. بنیاد عباس کیارستمی در تازه‌ترین اقدام، قرار بود در بهار ۲۰۲۰ در مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو واقع در پاریس، نمایشگاهی بزرگ از آثار کیارستمی برگزار کند، که به دلیل نگرانی‌های ناشی از شیوع کرونا، برای یک سال به تعویق افتاد.
KiarostamiAbbas pinned «گفت‌وگوی کامبیز حسینی با احمد کیارستمی این گفت‌وگو در سال ۹۶ و یک سال پس از درگذشت عباس کیارستمی انجام شده است. احمد کیارستمی (متولد ۱۳۴۹) پسر بزرگ عباس کیارستمی‌ست. او که ساکن آمریکاست و در زمینه‌ی علوم کامپیوتر فعالیت حرفه‌ای دارد، پس از مرگ پدر، به منظور…»