موسیقی پایانی فیلم #شیرین 👆👆👆
به نام "فروغ عشق"
ساخته‌ی حسین دهلوی
آواز: حسین سرشار و سولماز نراقی
شعر: عطار

@kiarostamiabbas

موسیقی پایانی فیلم #شیرین
به نام «فروغ عشق»
ساخته‌ی حسین دهلوی
آواز: حسین سرشار و سولماز نراقی
شعر: عطار
KiarostamiAbbas
Shirin.mkv
#شیرین (۱۳۸۷)
فیلمی از عباس کیارستمی

@KiarostamiAbbas
.
پای صحبت بهمن کیارستمی، طراح عنوان‌بندی فیلم «شیرین»

برای پرونده‌ی مفصلی که برای #شیرین تدارک دیده‌ایم، به سراغ بهمن کیارستمی، طراح تیتراژ این فیلم هم رفتیم، تا یادداشتی در مورد چندوچون هم‌کاری با پدر در این پروژه بنویسد. او هم لطف کرد و درخواست ما را پذیرفت. یادداشت بهمن، بیش‌ از پیش ما را با سینمای جمع‌وجور و کم‌هزینه‌ی کیارستمی آشنا می‌سازد:


تا امروز که تو گفتی نمی‌دونستم من طراح عنوان‌بندی فیلم «شیرین» هستم. راستش بنده نقشی در آن فیلم نداشتم و فکر می‌کنم تیتراژش رو هم در اولین اکران فیلم در سینما دیدم. اما می‌تونم حدس بزنم چرا اسمم آن‌جاست؛ به معنای واقعی کلمه برای خالی نبودن عریضه. یعنی فیلم تیتراژ لازم داره و تیتراژ هم اسم و نقش می‌خواد. اما وقتی تقریبا همه‌ی کارها رو او خودش انجام داده بود، باید تیتراژی می‌ساخت به این قرار:

این
خودم

اون
خودم

اون‌یکی
خودم

یا می‌شد نقش‌ها و عنوان‌ها رو تقسیم کرد بین دوست و آشنا و فک‌وفامیل و به عبارتی هرکس که از در اومد تو. حدس می‌زنم وقتی داشتند با آرش صادقی تیتراژ‌ شیرین رو می‌ساختند، من از در اومدم تو و ابوی به آرش گفته: اسم این دیلاق رو هم بذار «طراح عنوان‌بندی».
.
برخی از منتقدین اعتقاد دارند که فیلم «شیرین» ریشه در یک اینستالیشن (چیدمان) ویدئویی هفتاد دقیقه‌ای با عنوان «نگاهی به تعزیه» - که کیارستمی آن را در سال ۲۰۰۴ در چند کشور اروپایی اجرا کرد - دارد، اما خود او معتقد است که ریشه‌ی آن به پیش‌تر برمی‌گردد. جایی گفته که #شیرین از فیلم «ده» می‌آید و در چند جا از جمله در گفت‌وگو با امید روحانی، سال‌های ابتدایی فعالیت حرفه‌ای‌اش به‌عنوان گرافیست را سرمنشا شیرین می‌داند:

▪️...️خب اصلا خود این فکر اصلی از کجا آمد؟ به نظر می‌رسد که شما از زمانی که «فیلم تعزیه» را کار کردید، نسبت به واکنش تماشاگران به‌عنوان سهمی از یک تجربه‌ی دیداری، نمایشی، همیشه علاقه‌مند بودی. آیا این فکر از همان فیلم تعزیه می‌آید؟

¤ نه، بسیار قدیمی‌تر است. من خودم به یاد نداشتم، اما نیکزاد نجومی را پس از مدت‌ها دیدم و داشتم داستان فیلمم را برایش تعریف می‌کردم، گفت که تو این کار را قبلا هم کرده‌ای. نمی‌دانستم. یادم نبود. او تعریف کرد که زمانی که ما با هم در شرکت «نگاره» کار می‌کردیم- یعنی سال‌های اواسط دهه‌ی ۱۳۴۰ در اوقات بی‌کاری، فیروز شیروانلو به ما پیشنهاد کرده بود که پوسترهایی را طراحی کنیم و او آن‌ها را با چاپ سیلک اسکرین و در تعداد اندک چاپ کند و همین کار را هم کرد. انتخاب من برای طرح پوسترم بود. «ما به تماشای تماشاگران» این عنوان پوستر من بود. یادم هست که زاویه‌ی طرح این پوستر این بود که پرده‌های قرمز صحنه‌ی تئاتر کنار رفته بود و ما داشتیم از بالا و داخل سن به تماشاگرانی نگاه می‌کردیم که نشسته‌اند و دارند به نمایش نگاه می‌کنند که دیده نمی‌شود، چون زاویه‌ نگاه ما در واقع زاویه‌ نگاه بازیگران و مجریان این نمایش بود. تمام سطح پوستر را تماشاگرانی پوشانده بودند که روی صندلی‌های تئاتر نشسته‌اند و دارند تماشا می‌کنند.

اعتقاد دارم که اکثر ایده‌های امروزی ما ریشه در گذشته، جوانی و نوجوانی دارند و باید از همان جا ریشه‌یابی شوند که از کجا و از کی در ذهن ما انباشته شده‌اند. این‌ها در ذهن هستند و تنها گهگاه، در بهانه‌هایی، فرصت و امکان خروجی پیدا می‌کنند. بنابراین اگر به عقب‌تر نروم و به کاویدن بی‌حاصل ذهن نپردازم، ریشه‌ی فکر فیلم «شیرین»، دست‌کم از این پوستر سال‌های میانه‌ی دهه‌ی ۱۳۴۰ و دوران کارم به‌عنوان گرافیست در «نگاره» می‌آید. یادم هست که شیروانلو در جهت ادبیاتی که تازه آن روزها باب شده بود، نوشته‌ی مرا تصحیح کرد و «تماشاگران» را به «تماشاچیان» بدل کرد که آن روزها توسط تلویزیون ملی ایران باب شده بود.
موسیقی پایانی فیلم #شیرین
حسین‌سرشار و سولمازنراقی
موسیقی پایانی فیلم «شیرین»
«فروغ عشق»
ساخته‌ی حسین دهلوی
آواز: حسین سرشار و سولماز نراقی
شعر: عطار
@KiarostamiAbbas

شیرین ملازمانش را خطاب می‌کند، اما در نگاه ما، زن‌هایی را خطاب می‌کند که روی پرده می‌بینیم‌شان. همین زن‌هایی که به‌زعم کیارستمی، «هر کدام فیلمِ خودشان را در خیال‌شان می‌پرورانند» و درباره‌ی داستانِ خودشان رویاپردازی می‌کنند. داستانی که جوهره‌اش داستانی است تکراری برای همگان: داستان رنج و محنت و شیدایی؛ عشقی تقدیری و ناکام، که قدرت اشک‌انگیزی‌اش نیز برآمده از همین وجه است. شاهد بودیم که این فرهاد است که تجسم‌بخش وجه عارفانه-فداکارانه‌ی عشق است. او با تراشیدن چهره‌ی شیرین بر کوه، شعری «عرفانی-عاشقانه» و مشهور را بر زبان می‌راند: «فلک جز عشق محرابی ندارد، جهان بی‌خاک عشق آبی ندارد/ کسی کز عشق خالی شد فسرده‌ست، گرش صد جان بود بی‌عشق مرده‌ست/ ز سوز عشق بهتر در جهان چیست، که بی او گل نخندید ابر نگریست.»* و در پی آن، سخن را با شعر عطار پی می‌گیرد که در این‌جا به داستان «خسرو و شیرین» اضافه شده تا تداعی‌کننده‌ی معنای جهان‌شمول آن باشد. شعری که دوباره آن را به‌صورت هم‌سرایی در عنوان‌بندی پایانی فیلم خواهیم شنید: «گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم، شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم/ سایه‌ای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار، راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم/ [...] در ره عشقش قدم در نِه اگر با دانشی، لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم/ چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان، من ز تاثیر دل او بی‌دل و شیدا شدم.»

*: شعر از نظامی

#شیرین

از کتاب «کیارستمی؛ پشت و روی واقعیت»، نوشته‌ی یوسف اسحاق‌پور، ترجمه‌ی محمدرضا شیخی، انتشارات شورآفرین
.
پرونده‌ی فیلم «شیرین»

با مطالبی از احمد طالبی‌نژاد، مسعود پورمحمد، تهماسب صلح‌جو، فرزاد پورخوشبخت، امیر پوریا، حسین معززی‌نیا، مهرزاد دانش، شاهین شجری‌کهن، صادق اسدی و چند یادداشت از منتقدان خارجی از جمله جاناتان رُزِنبام
به‌همراه گفت‌وگوی مهرناز سعیدوفا با جاناتان رزنبام
و هم‌چنین گفت‌وگوی نیما حسنی‌نسب با عباس کیارستمی: زندگی و فیلم ‌ساختن ارزش این‌همه رنج را نداشت
:
مجله‌ی فیلم، شماره ۴۳۷ (بهمن ۱۳۹۰)

با تشکر از هوشنگ گلمکانی و ماهنامه‌ی فیلم که این پرونده را در اختیار ما گذاشتند.
.
«زندگی و فیلم ‌ساختن ارزش این‌همه رنج را نداشت»
گفت‌وگوی نیما حسنی‌نسب با عباس کیارستمی درباره‌ی فیلم «شیرین»

مجله‌ی فیلم، شماره ۴۳۷ (بهمن ۱۳۹۰)
.
شهریورِ دوازده‌سال قبل عباس کیارستمی برای نمایش «شیرین» به جشنواره‌ی ونیز رفت و روبه‌روی دوربین عکاس‌هایی ایستاد که کارشان از بام تا شام عکس گرفتن از فیلم‌سازانی‌ست که روی فرش قرمز قدم می‌گذارند و همان‌جا بود که یکی از این عکاس‌ها با صدای بلند از کیارستمی خواست که عینک دودی‌اش را لحظه‌ای از چشم بردارد و ظاهرا اولین و آخرین عکسِ رسمی از کیارستمیِ بی‌عینک آن روز پیش از نمایش «شیرین» برداشته شد. کیارستمی مثل همیشه با ظاهر مرتب و قامتی افراشته ایستاد و عینکش را از روی چشم برداشت و همان‌طور که لبخند روی لبش نشسته بود به عکاس‌های ذوق‌زده‌‌ای که روبه‌رویش ایستاده بودند فرصت ثبت این لحظه‌ی تاریخی را داد.
یازده‌سال قبلِ آن روز تاریخی، فیلم‌سازِ همیشه‌معترضی که آن روزها سی‌وشش‌هفت‌ساله بود، فیلمی در ستایش مردی به‌زعم خودش آرمان‌دوست ساخت که برای حمایت از دوستش دست به اسلحه می‌بُرد و مردمان دیگر را گروگان می‌گرفت تا به خواسته‌اش برسد. در میان مردمانِ گرفتارِ او مردی با بارانی بلند هم بود که عینکی دودی به چشم زده بود و هرچند علاقه‌ای به حرف زدن نشان نمی‌داد اما خیال می‌کرد همه باید او را بشناسند و خودش را فیلم‌سازی معرفی می‌کرد که دارد می‌رود فرانسه و آمده بلیت هواپیما بخرد. اما چه اهمیتی دارد که آن فیلم‌ساز همیشه‌معترض دست گذاشته روی عینکِ مهم‌ترین و بهترین فیلم‌ساز تاریخ سینمای ایران؟ از پشت همین عینک بود که عباس کیارستمی دنیا را بهتر از هر فیلم‌ساز دیگری دید؛ فیلم‌سازی که حتا پیش از آن‌که کتاب شعرهایش را منتشر کند، پیش از که عکس‌هایش را در مهم‌ترین گالری‌ها به تماشا بگذارد، شاعر بود و شعر دقیقا همان چیزی‌ست که فصل‌های مختلف کارنامه‌ی او را به‌‌هم وصل می‌کند؛ عکس‌ها را به شعرها و شعرها را به فیلم‌ها و دست‌آخر هر تماشاگری را به این نتیجه می‌رساند که سیاره‌های منظومه‌ی هنری عباس کیارستمی آن‌قدر به‌هم نزدیکند که نمی‌شود یکی را دید و آن‌یکی را از قلم انداخت؛ به‌خصوص که خودش در دو دهه‌ی آخر زندگی گردش این سیاره‌ها را سریع‌تر کرد و لحظه‌ای که همه چشم‌به‌راه فیلمی تازه بودند و می‌خواستند ببینند تجربه‌ی تازه‌‌اش در سینما چه چیزی می‌تواند باشد با عکس‌های تازه‌اش روبه‌رو می‌شدند و وقتی آماده‌ی دیدن عکس‌های دیگرش بودند شعرهای تازه‌اش از راه می‌رسیدند؛ عکس‌هایی که کم‌کم سر از فیلم‌هایش درآوردند و شعرهایی که انگار می‌شد به چشم عکسی کاغذی دیدشان.

محسن آزرم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

پشت‌صحنه‌ی فیلم #شیرین
مستند «طعم شیرین»، ساخته‌ی #حمیده_رضوی، محصول ۲۰۰۸

مستند طعم شیرین،
ساخته‌ی حمیده رضوی، محصول ۲۰۰۸
این مستند به پشت‌صحنه‌های فیلم #شیرین و چگونگی ساخت آن می‌پردازد.