من یک زن ترنس هستم.
فیلمهای کیارستمی مرا از زندان ذهن رهایی داد.
فیلمهایی نظیر «کپی برابر اصل» و «نمای نزدیک» مرز میان هویتها را بهزیبایی به چالش میکشند و در این میان، تشخیص یک کارگر با کارگردان، و یک عاشق با غریبه را دشوار میکنند.
یادداشت اخیر ورونیکا اسپوزیتو، نویسندهی «گاردین»
من یک زن ترنس هستم.
فیلمهای کیارستمی مرا از زندان ذهن رهایی داد.
فیلمهایی نظیر «کپی برابر اصل» و «نمای نزدیک» مرز میان هویتها را بهزیبایی به چالش میکشند و در این میان، تشخیص یک کارگر با کارگردان، و یک عاشق با غریبه را دشوار میکنند.
یادداشت اخیر ورونیکا اسپوزیتو، نویسندهی «گاردین»
Telegraph
فیلمهای کیارستمی مرا از زندان ذهن رهایی داد
پس از آنکه به یک زن واقعی تبدیل شدم، اولین کاری که انجام دادم تماشای فیلمی از عباس کیارستمی بود. نام این اثر «نمای نزدیک» بود و جالب است که تمام احساسات من در آن شب را به طرق مختلفی به تصویر کشید. من تلاش میکردم مسائلی راجع به خودم را متوجه شوم و این فیلم…
#فیلم اول: نان و کوچه _ ۱۳۴۹
فیلم کوتاه «نان و کوچه»، اولین فیلم کارنامهی سینمایی عباس کیارستمیست. نان و کوچه همچنین نخستین محصول سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهشمار میرود.
برای بررسی چگونگی ساخت این فیلم، کمی به عقبتر برمیگردیم، به جایی که کیارستمی جوان با ورود به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، نقاشی میخواند و برای امرار معاش به کارهای گرافیکی میپردازد و بعد به ساخت فیلمهای کوتاه تبلیغاتی روی میآورد. کیارستمی سپس جذب کانون پرورش فکری میشود. او نان و کوچه را در سال ۱۳۴۹ یک سال پس از پیوستن به کانون میسازد، بر اساس طرحی از برادرش، تقی (بهرام) کیارستمی که آن را از روی یک ماجرای واقعی نوشته بود. فیلم به پسربچهای میپردازد که از خرید نان برمیگردد و سگی در کوچهای مانع عبورش میشود. کیارستمی تازهکار اما، با اصول سینما و فیلمسازی آشنایی چندانی نداشته، او حتی دستیار هیچ فیلمساز دیگری هم نبوده. همین موضوع باعث میشود که او برای پیدا کردن لوکیشن مورد نظر و همچنین سر فیلمبرداری با فیلمبردارش، مهرداد فخیمی دچار مشکل شود، چرا که کیارستمی مصمم بود کوچهپسکوچههای بههمپیوستهای بیابد تا در پلانهای طولانی، پسرک و به دنبالش سگ از آنها بگذرند. روزهای متوالی طول میکشد تا حوالی امامزاده صالح شمیران، لوکیشن را مییابند. چهل روز هم برای گرفتن یک پلان که قرار بوده در آن سگ پس از ورود پسربچه به خانهاش، وقتی که در پشت سر پسربچه بسته میشود، پشت در بخوابد، صبر میکنند، به دلیل اینکه آنها کنترلی روی سگ نداشتند، سگ این کار را انجام نمیداده و کیارستمی میخواسته همهی اینها را همانطور که در واقعیت اتفاق میافتد در یک پلان بگیرد. فخیمی بارها به کیارستمی تذکر میدهد که سینما این نیست و به این صورت فیلم نمیسازند و آموختهها و اندوختههایش را برای کیارستمی توضیح میدهد که در سینما چیزی به اسم «کات» وجود دارد و آنها میتوانند نمای مورد نظر را در دو پلان بگیرند؛ یکی وقتی بچه وارد خانه میشود و دیگری موقعی که سگ پشت در خانه خوابیده، کیارستمی زیر بار نمیرود. تا اینکه فخیمی از کوره درمیرود و میگوید: «برو از اعلیحضرت نامه بیاور که به سگ دستور بدهد کاری که میخواهی انجام بدهد.» اما کیارستمی اصرار میورزد که بیننده باید این صحنه را بدون کات ببیند تا از آن تاثیر بپذیرد و خود او قبل از همه باید آن صحنهای را که فیلمبرداری شده باور کند.
همین نابلدی و موضوعی که موجب جروبحث کیارستمی و فخیمی میشود، زمینهساز روش کار و سینمای کیارستمی میشود، روشی که بهتدریج، به شکل دادن و تقویت آن میکوشد. از همه مهمتر اینکه کیارستمی در جریان ساخت این فیلم یاد میگیرد که چگونه با نابازیگران کار کند و از آنها بازی بگیرد، آموزهای که در فیلمهای بعدیش به کار میبندد و به یکی از مشخصههای اصلی آثارش تبدیل میشود.
کیارستمی هرچند که در زمان ساخت نان و کوچه از تکنیک و الفبای سینما بیاطلاع یا کماطلاع بوده، اما موفق میشود بهطور حسی بافت تصاویر فیلمش را با موضوع آن هماهنگ درآورد.
فیلم در آبان همان سال در پنجمین فستیوال بینالمللی فیلمهای کودکان نمایش داده میشود و با اقبال عمومی مخاطبان و منتقدان مواجه میگردد و از سوی هیئت داوران بخش بینالملل جشنواره نیز مورد تقدیر و ستایش قرار میگیرد.
نان و کوچه نقش مهمی در مدیریت و سیاستگذاری کانون و شکل دادن فیلمهای مدل کانونی داشت. شخصیت اصلی فیلم با وجود اینکه تنهاست و هیچ ابزاری برای مواجهه با خطر ندارد، اما دارای ارادهای است که او را بهپیش میبرد. در برخی از فیلمهای بعدی، بهویژه در «خانهی دوست کجاست»، کیارستمی، به اشکال مختلف به دنیای نان و کوچه بازمیگردد. قهرمان جوان این فیلمها در دنیای بزرگسالانی که سرگرم مشکلات و گرفتاریهای خود بوده و فرصتی برای پرداختن به دغدغههای کودکانهی آنها را ندارند، دشواری تنهایی را تجربه میکنند.
فیلم کوتاه «نان و کوچه»، اولین فیلم کارنامهی سینمایی عباس کیارستمیست. نان و کوچه همچنین نخستین محصول سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهشمار میرود.
برای بررسی چگونگی ساخت این فیلم، کمی به عقبتر برمیگردیم، به جایی که کیارستمی جوان با ورود به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، نقاشی میخواند و برای امرار معاش به کارهای گرافیکی میپردازد و بعد به ساخت فیلمهای کوتاه تبلیغاتی روی میآورد. کیارستمی سپس جذب کانون پرورش فکری میشود. او نان و کوچه را در سال ۱۳۴۹ یک سال پس از پیوستن به کانون میسازد، بر اساس طرحی از برادرش، تقی (بهرام) کیارستمی که آن را از روی یک ماجرای واقعی نوشته بود. فیلم به پسربچهای میپردازد که از خرید نان برمیگردد و سگی در کوچهای مانع عبورش میشود. کیارستمی تازهکار اما، با اصول سینما و فیلمسازی آشنایی چندانی نداشته، او حتی دستیار هیچ فیلمساز دیگری هم نبوده. همین موضوع باعث میشود که او برای پیدا کردن لوکیشن مورد نظر و همچنین سر فیلمبرداری با فیلمبردارش، مهرداد فخیمی دچار مشکل شود، چرا که کیارستمی مصمم بود کوچهپسکوچههای بههمپیوستهای بیابد تا در پلانهای طولانی، پسرک و به دنبالش سگ از آنها بگذرند. روزهای متوالی طول میکشد تا حوالی امامزاده صالح شمیران، لوکیشن را مییابند. چهل روز هم برای گرفتن یک پلان که قرار بوده در آن سگ پس از ورود پسربچه به خانهاش، وقتی که در پشت سر پسربچه بسته میشود، پشت در بخوابد، صبر میکنند، به دلیل اینکه آنها کنترلی روی سگ نداشتند، سگ این کار را انجام نمیداده و کیارستمی میخواسته همهی اینها را همانطور که در واقعیت اتفاق میافتد در یک پلان بگیرد. فخیمی بارها به کیارستمی تذکر میدهد که سینما این نیست و به این صورت فیلم نمیسازند و آموختهها و اندوختههایش را برای کیارستمی توضیح میدهد که در سینما چیزی به اسم «کات» وجود دارد و آنها میتوانند نمای مورد نظر را در دو پلان بگیرند؛ یکی وقتی بچه وارد خانه میشود و دیگری موقعی که سگ پشت در خانه خوابیده، کیارستمی زیر بار نمیرود. تا اینکه فخیمی از کوره درمیرود و میگوید: «برو از اعلیحضرت نامه بیاور که به سگ دستور بدهد کاری که میخواهی انجام بدهد.» اما کیارستمی اصرار میورزد که بیننده باید این صحنه را بدون کات ببیند تا از آن تاثیر بپذیرد و خود او قبل از همه باید آن صحنهای را که فیلمبرداری شده باور کند.
همین نابلدی و موضوعی که موجب جروبحث کیارستمی و فخیمی میشود، زمینهساز روش کار و سینمای کیارستمی میشود، روشی که بهتدریج، به شکل دادن و تقویت آن میکوشد. از همه مهمتر اینکه کیارستمی در جریان ساخت این فیلم یاد میگیرد که چگونه با نابازیگران کار کند و از آنها بازی بگیرد، آموزهای که در فیلمهای بعدیش به کار میبندد و به یکی از مشخصههای اصلی آثارش تبدیل میشود.
کیارستمی هرچند که در زمان ساخت نان و کوچه از تکنیک و الفبای سینما بیاطلاع یا کماطلاع بوده، اما موفق میشود بهطور حسی بافت تصاویر فیلمش را با موضوع آن هماهنگ درآورد.
فیلم در آبان همان سال در پنجمین فستیوال بینالمللی فیلمهای کودکان نمایش داده میشود و با اقبال عمومی مخاطبان و منتقدان مواجه میگردد و از سوی هیئت داوران بخش بینالملل جشنواره نیز مورد تقدیر و ستایش قرار میگیرد.
نان و کوچه نقش مهمی در مدیریت و سیاستگذاری کانون و شکل دادن فیلمهای مدل کانونی داشت. شخصیت اصلی فیلم با وجود اینکه تنهاست و هیچ ابزاری برای مواجهه با خطر ندارد، اما دارای ارادهای است که او را بهپیش میبرد. در برخی از فیلمهای بعدی، بهویژه در «خانهی دوست کجاست»، کیارستمی، به اشکال مختلف به دنیای نان و کوچه بازمیگردد. قهرمان جوان این فیلمها در دنیای بزرگسالانی که سرگرم مشکلات و گرفتاریهای خود بوده و فرصتی برای پرداختن به دغدغههای کودکانهی آنها را ندارند، دشواری تنهایی را تجربه میکنند.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صحبتهای کیارستمی دربارهی فیلم «نان و کوچه»
تورنتو، زمستان ۲۰۱۶
تورنتو، زمستان ۲۰۱۶
Forwarded from KiarostamiAbbas
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from KiarostamiAbbas
گفتوگو با عباس کیارستمی دربارهی فیلم کوتاه «نان و کوچه» (اولین فیلم کیارستمی)
[مجلهی ستاره سینما، شمارهی ۷۲۸، آبان ۱۳۴۹]
@filmcritic1با تشکر از کانال تلگرامی
@KiarostamiAbbas
[مجلهی ستاره سینما، شمارهی ۷۲۸، آبان ۱۳۴۹]
@filmcritic1با تشکر از کانال تلگرامی
@KiarostamiAbbas
نانوکوچه-ایرجکریمی.pdf
457.5 KB
مقالهای دربارهی فیلم «نان و کوچه»، از کتاب «عباس کیارستمی؛ فیلمساز رئالیست»، نوشتهی ایرج کریمی
در این ویدئو که برشیست از مستند Chaplin Today: The Kid ساختهی الن برگالا، عباس کیارستمی در حضور رضا هاشمی، بازیگر فیلم «نان و کوچه»، از نحوهی ارتباط برقرار کردن با بچهها، نوع بازی بچهها که اغراق شده نیست، دلیل استفاده از پلانهای بلند در #نان_و_کوچه و تاثیر گرفتنش از فیلم چارلی چاپلین (پسرک) میگوید.
Forwarded from KiarostamiAbbas
Chaplin Today - The Kid.mp4
94.3 MB
Chaplin Today: The Kid (2003)
Alain Bergala
with the participation of
Abbas Kiarostami
10 min
بخش گفتوگو با #عباس_کیارستمی
@KiarostamiAbbas
Chaplin Today: The Kid (2003)
Alain Bergala
with the participation of
Abbas Kiarostami
10 min
بخش گفتوگو با #عباس_کیارستمی
@KiarostamiAbbas
دربارهی #نان_و_کوچه
بله، نویسنده برادرم بود (من از فعل گذشته استفاده میکنم، چون او الان در آمریکا زندگی میکند!) زمانی که در اواخر دههی ۱۳۴۰ شمسی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار میکردم، فیلمنامههای متعددی را میخواندم، اما تنها همین مورد بود که چشمم را گرفت. مخصوصا این موضوع زمان بود که برای من جذاب بود. فیلم، داستانی را روایت میکند که در ۱۲ دقیقه اتفاق میافتد، بنابراین نیازی به کوتاه کردن تایم نبود. میدانستم که کوتاه کردن تایم برای نمایش گذشت زمان، فیلمسازها را به ورطهی کلیشه و فرمول میاندازد. بنابراین برایم چالش جالبی بود که بدون استفاده از این قواعد، زمان سینمایی و زمان واقعی را تا حد امکان به هم نزدیک کنم.
«نان و کوچه» اولین تجربهی سینمایی من بود و باید بگویم که خیلی دشوار بود. من مجبور بودم با یک بچهی خیلی کوچک، یک سگ و یک تیم غیرحرفهای کار کنم، تنها استثنا، مدیر فیلمبرداری بود که حرفهای بود و او هم ناراحت بود و مرتب اعتراض میکرد. به یک معنا، حق با او بود، چون من قواعد سینما که او با آنها آشنا بود را رعایت نمیکردم. او اصرار داشت که صحنهها را «کات» دهد. بهعنوان مثال، یک نمای دور از بچه که نزدیک میشود، یک کلوزآپ از دست بچه و بعد، وقتی که بچه وارد خانه میشود و در را میبندد، یک نما از سگ که روی زمین میخوابد و غیره. اما من فکر میکردم که اگر بتوانیم هر دوی آنها (بچه و سگ) را در یک پلان داشته باشیم و داخل قاب پیش برویم، بچه وارد خانه شود و سگ تصمیم بگیرد که پشت در خانه بخوابد، تأثیر عمیقتری خواهد داشت. فکر میکنم این سختترین سکانسیست که تا به حال در زندگیام گرفتهام. برای این پلان، ما مجبور شدیم ۴۰ روز صبر کنیم و سهبار سگ را عوض کنیم، حتی یکی از آنها دچار هاری شد. با وجود همهی مشکلاتی که با آنها روبهرو بودیم، بالاخره آن اتفاقی که میخواستیم افتاد و فیلمبرداری انجام شد. به یک معنا، این فیلم نتیجهی عدم آگاهی من از قواعد سینماییست. حالا وقتی فکر میکنم، به این نتیجه میرسم که تصمیم درستی گرفتم. من معتقدم که کات یک صحنه _ حتی اگر بتواند به ریتم فیلم کمک کند _ بهراحتی میتواند به واقعیت و محتوای یک فیلم لطمه بزند.
#عباس_کیارستمی
مصاحبه با شاهین پرهامی، سال ۲۰۰۰
بله، نویسنده برادرم بود (من از فعل گذشته استفاده میکنم، چون او الان در آمریکا زندگی میکند!) زمانی که در اواخر دههی ۱۳۴۰ شمسی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار میکردم، فیلمنامههای متعددی را میخواندم، اما تنها همین مورد بود که چشمم را گرفت. مخصوصا این موضوع زمان بود که برای من جذاب بود. فیلم، داستانی را روایت میکند که در ۱۲ دقیقه اتفاق میافتد، بنابراین نیازی به کوتاه کردن تایم نبود. میدانستم که کوتاه کردن تایم برای نمایش گذشت زمان، فیلمسازها را به ورطهی کلیشه و فرمول میاندازد. بنابراین برایم چالش جالبی بود که بدون استفاده از این قواعد، زمان سینمایی و زمان واقعی را تا حد امکان به هم نزدیک کنم.
«نان و کوچه» اولین تجربهی سینمایی من بود و باید بگویم که خیلی دشوار بود. من مجبور بودم با یک بچهی خیلی کوچک، یک سگ و یک تیم غیرحرفهای کار کنم، تنها استثنا، مدیر فیلمبرداری بود که حرفهای بود و او هم ناراحت بود و مرتب اعتراض میکرد. به یک معنا، حق با او بود، چون من قواعد سینما که او با آنها آشنا بود را رعایت نمیکردم. او اصرار داشت که صحنهها را «کات» دهد. بهعنوان مثال، یک نمای دور از بچه که نزدیک میشود، یک کلوزآپ از دست بچه و بعد، وقتی که بچه وارد خانه میشود و در را میبندد، یک نما از سگ که روی زمین میخوابد و غیره. اما من فکر میکردم که اگر بتوانیم هر دوی آنها (بچه و سگ) را در یک پلان داشته باشیم و داخل قاب پیش برویم، بچه وارد خانه شود و سگ تصمیم بگیرد که پشت در خانه بخوابد، تأثیر عمیقتری خواهد داشت. فکر میکنم این سختترین سکانسیست که تا به حال در زندگیام گرفتهام. برای این پلان، ما مجبور شدیم ۴۰ روز صبر کنیم و سهبار سگ را عوض کنیم، حتی یکی از آنها دچار هاری شد. با وجود همهی مشکلاتی که با آنها روبهرو بودیم، بالاخره آن اتفاقی که میخواستیم افتاد و فیلمبرداری انجام شد. به یک معنا، این فیلم نتیجهی عدم آگاهی من از قواعد سینماییست. حالا وقتی فکر میکنم، به این نتیجه میرسم که تصمیم درستی گرفتم. من معتقدم که کات یک صحنه _ حتی اگر بتواند به ریتم فیلم کمک کند _ بهراحتی میتواند به واقعیت و محتوای یک فیلم لطمه بزند.
#عباس_کیارستمی
مصاحبه با شاهین پرهامی، سال ۲۰۰۰
کانال «ابدیت و یک روز» که به تهیهی پادکست با موضوعات سینمایی میپردازد، بهمناسبت بیستساگی #باد_ما_را_خواهد_برد مصاحبهای با بهزاد دورانی، بازیگر نقش اول این فیلم انجام داده.
@EternityAndADay
@EternityAndADay
ابدیت و یک روز - شماره صد و ده - عباس کیارستمی و بازیگران آثارش…
∆:@EternityAndADay
🅾️پادکست ابدیت و یک روز
✅ شماره #صد_و_ده
🎬عباس کیارستمی و بازیگران آثارش
🔸بیست سالگی «باد ما را خواهد برد» به روایت
👤«بهزاد دورانی»
🆑 @EternityAndADay
🆔 Insta: AbadiatVaYekRooz
🌐 Namlik : ابدیت و یک روز
📻 CastBox : ابدیت و یک روز
📶 Anchor : ابدیت و یک روز
✅ شماره #صد_و_ده
🎬عباس کیارستمی و بازیگران آثارش
🔸بیست سالگی «باد ما را خواهد برد» به روایت
👤«بهزاد دورانی»
🆑 @EternityAndADay
🆔 Insta: AbadiatVaYekRooz
🌐 Namlik : ابدیت و یک روز
📻 CastBox : ابدیت و یک روز
📶 Anchor : ابدیت و یک روز