من مست و تو دیوانه، ما را که برد خانه
صد بار ترا گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ، تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه
#حضرت_مولانا
صد بار ترا گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ، تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه
#حضرت_مولانا
بمیرید ،بمیرید دراین عشق بمیرید
دراین عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید ، بمیرید وزین مرگ مترسید
کزین خاک برآیید ، سماوات بگیرید
#حضرت_مولانا
دراین عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید ، بمیرید وزین مرگ مترسید
کزین خاک برآیید ، سماوات بگیرید
#حضرت_مولانا
🌷
چه خوشی عشق،
چه مستی،چو قدح بر کف دستی
خنک آنجا که نشستی،
خنک آن دیده ی جان را
زتو هر ذره جهانی،
زتو هر قطره چو جانی
چو زتو یافت نشانی،
چه کند نام و نشان را
#حضرت_مولانا
چه خوشی عشق،
چه مستی،چو قدح بر کف دستی
خنک آنجا که نشستی،
خنک آن دیده ی جان را
زتو هر ذره جهانی،
زتو هر قطره چو جانی
چو زتو یافت نشانی،
چه کند نام و نشان را
#حضرت_مولانا
تو نقشی نقشبندان را چه دانی
تو شکلی پیکری، جان را چه دانی
درخت سبز داند قدر باران
تو خشکی، قدر باران را چه دانی
سلیمانی نکردی در ره عشق
زبان جمله مرغان را چه دانی ...
#حضرت_مولانا
تو شکلی پیکری، جان را چه دانی
درخت سبز داند قدر باران
تو خشکی، قدر باران را چه دانی
سلیمانی نکردی در ره عشق
زبان جمله مرغان را چه دانی ...
#حضرت_مولانا
سیه پوشم چو شب من از غم عشق
وزین شب چون مه روشن برآیم
از این آتش چو دودم من سراسر
که تا چون دود از این روزن برآیم
#حضرت_مولانا
وزین شب چون مه روشن برآیم
از این آتش چو دودم من سراسر
که تا چون دود از این روزن برآیم
#حضرت_مولانا
سیه پوشم چو شب من از غم عشق
وزین شب چون مه روشن برآیم
از این آتش چو دودم من سراسر
که تا چون دود از این روزن برآیم
#حضرت_مولانا
شب بخیر
وزین شب چون مه روشن برآیم
از این آتش چو دودم من سراسر
که تا چون دود از این روزن برآیم
#حضرت_مولانا
شب بخیر
بیا ای جان نو داده جهان را
ببر از کار عقل کاردان را
از آن سویی که هر شب جان روانست
به وقت صبح بازآرد روان را
از آن سو که بهار آید زمین را
چراغ نو دهد صبح آسمان را
#حضرت_مولانا
ببر از کار عقل کاردان را
از آن سویی که هر شب جان روانست
به وقت صبح بازآرد روان را
از آن سو که بهار آید زمین را
چراغ نو دهد صبح آسمان را
#حضرت_مولانا
من عاشقی از کمال تو آموزم
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پردهٔ دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم
#حضرت_مولانا
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پردهٔ دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم
#حضرت_مولانا
طبیب درد بیدرمان کدامست
رفیق راه بیپایان کدامست
اگر عقلست پس دیوانگی چیست
وگر جانست پس جانان کدامست
#حضرت_مولانا
رفیق راه بیپایان کدامست
اگر عقلست پس دیوانگی چیست
وگر جانست پس جانان کدامست
#حضرت_مولانا
من اگر مستم اگر هشیارم
بنده چشم خوش آن یارم
بیخیال رخ آن جان و جهان
از خود و جان و جهان بیزارم
#حضرت_مولانا
بنده چشم خوش آن یارم
بیخیال رخ آن جان و جهان
از خود و جان و جهان بیزارم
#حضرت_مولانا
دل باده تو خورده وز خانه سفر کرده
ما بیدل و دل با تو با ما هم و بیما هم
ای دل که روانی تو آن سوی که دانی تو
خدمت برسان از ما آن جا و موصی هم
#حضرت_مولانا
ما بیدل و دل با تو با ما هم و بیما هم
ای دل که روانی تو آن سوی که دانی تو
خدمت برسان از ما آن جا و موصی هم
#حضرت_مولانا
آنجا روم آنجا روم بالا بُدم بالا روم
بازم رهان بازم رهان کاینجا به زنهار آمدم
من مرغ لاهوتی بُدم دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمد
#حضرت_مولانا
بازم رهان بازم رهان کاینجا به زنهار آمدم
من مرغ لاهوتی بُدم دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمد
#حضرت_مولانا
من مست و تو دیوانه، ما را که برد خانه
صد بار ترا گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ، تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه
#حضرت_مولانا
صد بار ترا گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ، تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه
#حضرت_مولانا